علی عبدی، دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات جنسیت و عضو کمپین یک میلیون امضا در یادداشت خود به نقد نوشته شادی صدر پرداخته است.
بنا دارم به مقاله خانم شادی صدر که در سایت مردمک با عنوان «چه فرقی هست بین امام جمعه تهران و سایر مردان ایرانی؟» منتشر شد، پاسخ دهم.
پاسخ به آن مقاله دریچههای جدیدی را دربارهی مفهوم و دلالتهای جنسیت خواهد گشود. دریچههایی که البته پیش از این توسط دیگران گشوده شده اما شاید مردان و زنان فمینیست و غیرفمینیست ایرانی کمتر به آن پرداختهاند.
خانم صدر در آن مقاله ضمن محکوم کردن خطابه حجت الاسلام صدیقی که در نماز جمعه هفته گذشته وقوع زلزله را به عدم رعایت حجاب و فراوانی زنا در جامعه مربوط دانسته بود، بحث کردهاند که آن امام جمعه «فلک زده» شهر تهران تفاوت چندانی با دیگر مردهای ایرانی ندارد.
ایشان با این که در ابتدای مقاله، «بسیاری» از روشنفکران و آدمهای عادی را شبیه حجتالاسلام صدیقی دانستهاند، اما به ناگاه خطاب به «همه مردانی» که مقاله ایشان را میخوانند نهیب زدهاند که «شما آقایان!» با آنکه اظهارات امام جمعه تهران را به سخره میگیرید اما «عضو همان باشگاهی هستید که حجت الاسلام صدیقی از بلندپایگان آن است.»
به بیان دیگر خانم صدر مدعی شدهاند که همه مردها دستی در یک کاسه دارند و آن هم «بازتولید ساختارهای تبعیض آمیز موجود» علیه زنان است به شکلی که – به طور مثال - متلک گفتن به زنان بخشی از روند بالغ شدن پسران ایرانی است و هیچ پسر ایرانی را نمیتوان یافت که این روند را برای «مرد شدن» طی نکند.
نکته مهمی که پیش از نقد مقاله خانم صدر باید بیان شود به رسمیت شناختن وضعیت بسیار نابرابر زنان و مردان ایرانی در حقوق اجتماعی و سیاسی، فرصتهای شغلی و آموزشی، درآمد، مشارکت در تصمیمگیریهای کلان سیاسی و مدیریتی، مالکیت بر بدن و موارد بیشمار دیگر در ایران است.
بسیاری از زنان نه فقط در ایران که در همه جای دنیا قربانیان خشونتهای خانگی، تجاوز، خشونتهای کلامی، فقر و تبعیضهای جنسیتی هستند که توسط بسیاری از دولتها، نهادها و ساختارهای مردسالار و نیز توسط بسیاری از مردان علیه زنان اعمال میشود.
به باور نگارنده، آن چه که امروز در ایران توسط سیاستهای ضد زن دولت، قوانین تبعیضآمیز و فرهنگ مردسالار غالب رخ میدهد، به نقض «گسترده» و «نظاممند» حقوق انسانی زنان در ایران انجامیده است.
اما آیا آن طور که خانم صدر بیان کردهاند، «همه مردان ایرانی» در بازتولید ساختارهای تبعیضآمیز علیه زنان مشارکت دارند؟ به باور من چنین نیست.
مقاله مذکور به روشنی بازتولیدکننده تضاد بین زن و مرد است و زنان و مردان را در یک جنگ نابرابر نشان میدهد.
یک طرف دعوا، مردان یک دست و متحدی قرار دارند که همگی یا ذاتا خشن و پرزور و ستمگر و ضد زن هستند یا طی فرآیند بلوغ و جامعهپذیری این طور تربیت شدهاند که علیه زنان ستم روا بدارند و در نتیجه «گروه همگون مردان ظالم» را تشکیل دادهاند و طرف دیگر زنان یک دست و یک شکلی قرار دارند که همگی یا ذاتا فرشته و مهربان و صلح طلبند یا همگی این طور تربیت شدهاند و بر همین اساس «گروه همگون زنان مظلوم» را تشکیل دادهاند.
در تصویری که خانم صدر رسم کردهاند همه مردها حتی آنها که طرفدار حقوق بشر و حقوق زنان هستند، از قماش حجتالاسلام صدیقی هستند. هیچ تفاوتی بین حجت الاسلام صدیقی و ما مردان نیست جز این که ایشان «یک رو تر» از ما است.
اما به باور من نه همه مردان آن طور هستند که خانم صدر تصویر کرده است و نه همه زنان قربانیان نظام مردسالارند.
مردان با یکدیگر تفاوت دارند، درست همان طور که زنان با یکدیگر متفاوتند. مردان نه فقط بر حسب سن، قومیت، طبقه اجتماعی، تحصیلات و گرایش جنسی که حتی بر حسب «جنسیت» نیز با یکدیگر متفاوت هستند.
نظام دوگانه مرد-زن و مردانگی-زنانگی بازگو کننده درستی از ساختاربندی جنسیتی جهانِ امروز نیست.
برای تحلیل دقیقتر ساختاربندی جنسیت، نه یک صورت از «مردانگی» و «زنانگی»، بلکه اشکال مختلف مردانگی و زنانگی یا به اصطلاح «مردانگیها» و «زنانگیها» باید به رسمیت شناخته شود.
در میان همه این مردانگیها، یک «مردانگی مسلط» وجود دارد که همواره در رابطه با مردانگیهای تحت سلطه (تابع) و نیز در رابطه با زنان شکل میگیرد.
«مردانگی مسلط» در واقع آن شکل از مردانگی است که واجد بالاترین ارزش در میان شکلهای مختلف مردانگی در هر فرهنگی است.
بگذارید مثالی بزنم. مثلا آنچه که امروز در اکثر نقاط ایران در رسانهها، خانواده و مدرسه به عنوان مردانگی مسلط شناخته میشود و یک مرد «واقعی» را در باور عموم شکل میدهد، خصوصیاتی نظیر خوش هیکلی، ثروتمندی، مدیریت، دیگرجنسگرایی، خانواده دوستی و البته «غیرت و ناموس پرستی» است که نه فقط توسط رسانههای ضد زن دولتی و قوانین تبعیضآمیز ترویج میشود که فرهنگ عامه نیز آن را تقویت میکند.
مرد مسلمان شیعهای که از عهده نفقه «زن و بچهاش» برمیآید و وظیفه «سرپرستی» و «مراقبت» از خانوادهاش را به خوبی انجام میدهد و خود را «مالک بدن» دختر، خواهر و همسرش میداند، متعالیترین شکل مردانگی در فرهنگ غالب را میسازد.
اسدالله خان سریال پدرسالار یا آقا شوکت سریال نرگس، همانطور که شادی هم نوشته است، مثالهایی «انتزاعی» نیستند. آنها «خیل عظیمی» از جمعیت مردان ایران را نمایندگی میکنند.
خشونت گسترده کلامی و جنسی مردان علیه زنان در خیابانهای شهر نیز امری «عادی» است چرا که مالکیت بر بدن زن از ویژگیهای «مردانگی مسلط ایرانی» است.
اما در کنار این مردانگی مسلط، مردانگیهای تابعی قرار دارند که مردانگی مسلط را جسمانیت نمیبخشند.
مردان بسیاری در ایران زندگی میکنند که بر خلاف گفته خانم صدر مردانگی خود را از طریق متلک گفتن به زنان و دختران شکل ندادهاند. آنها یاد گرفتهاند که خود را مالک بدن زنان ندانند. آنها به مادر و خواهر خود امر و نهی نمیکنند که «روسریشان را جلو بکشند»، از دوست دختر خود انتظار ندارند که جلویشان «چای» بگذارد و آنها در حالی که روی مبل لم دادهاند، چای را «هورت» بکشند، آنها با دیدن ماشینهای گشت ارشاد به یاد «حرف مردم» نمیافتند و نسبت به سرکوب زنان بیتفاوت نیستند.
برعکس، آنها مردانی هستند که برابری زن و مرد را نه فقط در حرف که در عمل تجسم میبخشند. بین نمایندگان مرد مجلس ششم که کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان را تصویب کردند و مردان مجلس هشتم که مصرانه در پی تصویب لایحه به اصطلاح حمایت از خانواده هستند، تفاوت وجود دارد.
بین مردانی که از دیدن زنان بور میشوند یا مردانی که رابطه خود با زنان را در یک رابطه برابر تعریف میکنند با مردانی که یک نگاهشان به پیادهروی کنار خیابان است و یک دستشان روی بوق کوتاه ماشین مدل بالای زیرپا، تفاوت وجود دارد.
مردانی که به «مردانگیهای تابع» جسمانیت میبخشند، همانند زنان ولی نه به اندازه زنان، توسط مردانگی مسلط سرکوب میشوند.
مردانی که با جنبش زنان همراه میشوند، از جمع مردانی که در پی جسمانیت بخشیدن به مردانگی مسلط هستند، طرد میشوند، به حاشیه رانده میشوند یا حتی توسط دولت به زندان میافتند.
مطابق قوانین مدنی ایران، ریاست خانواده از خصوصیات یک مرد است. مردانی که در پی حقوق برابر با همسر خود هستند در فرهنگ عامه و توسط مردانی که خود را مالک بدن زن میدانند «زن ذلیل» خوانده میشوند.
«دیگر جنسگرایی» از خصوصیات مردانگی مسلط در جامعه ایرانی است. همجنسگرایان در ایران نه فقط مورد تمسخر فرهنگ عامهاند که حتی ممکن است به خاطر عدم پیروی از مردانگی مسلط با اعدام مواجه شوند.
از طرف دیگر، زنان نیز با یکدیگر تفاوت دارند. همه زنان، بر خلاف آنچه که خانم صدر تصویر کردهاند، تحت سلطه مردان نیستند یا لزوما با نظام مردسالار مبارزه نمیکنند.
بعضی از زنان منافع خود را در همراهی با نظام مردسالار حاکم میبینند. خانم فاطمه آلیا که اخیرا در ژنو رودرروی خانم صدر قرار گرفت، زنی است که هم گفتمان مردسالارانه دارد و هم طرفدار تصویب قوانین ضد زن است.
خانم مجتهدزاده، رئیس مرکز امور زنان و خانواده از طرفداران پر و پا قرص خانه نشین کردن زنها است.
اصلا چرا راه دور بروم؟ همین زنان پلیسی که هر روز عصر سر میدان ونک و تجریش و شهرک و پاساژها حاضر میشوند، زنانی هستند که نان نظامِ مردسالار را میخورند و فعالانه در بازتولید ساختارهای تبعیضآمیز علیه زنان مشارکت میکنند.
دنیا به دو دسته مرد و زن که اولی ساختارهای تبعیضآمیز را بازتولید کند و دومی آن ساختارها را به چالش بکشد، تقسیم نشده است.
به رسمیت نشناختن تفاوت میان مردان و همگون فرض کردن و شریک دانستن همه آنان در بازتولید نظام تبعیضآمیز جنسیتی، نتیجهای جز واکنش منفی مردان به برابری جنسیتی ندارد.
کافی است نگاهی به کامنتهای زیر مقاله مذکور بیندازیم تا مشخص شود حتی مردهایی که خود را فمینیست میخوانند به آن مقاله واکنش منفی نشان دادهاند.
مقاله مذکور تقویت کننده آن باور رایج است که «فمینیسم» یعنی «ضد مرد بودن». البته میتوان فمینیست بود و ضد مرد بود. اما به باور من «نمیتوان ضد مرد بود و انتظار تحقق برابری جنسیتی را داشت.»
با وجود نقدی که گذشت، مقاله شادی صدر حاوی نکته ارزشمندی است. آنچه که من طول این مقاله نوشتم به معنای آن نیست که مردهایی که در صدد جسمانیت بخشیدن به مردانگیهای تابع هستند و خصوصیات ضد زن مردانگی مسلط را به چالش میکشند لزوما همواره در حال واژگونسازی نظام مردسالارند.
مردان و زنان همواره در حال ساختن مردانگیها و زنانگیهای جدید هستند. روابط جنسیتی پیچیده است و همواره در حال دگرگونی است. بسیاری از مردان مدافع حقوق بشر و مدافع حقوق زنان ممکن است در رفتارهای روزمره خود بی آن که خود واقف باشند یا در عین حال که واقف هستند، رفتارهای تبعیضآمیز علیه زنان از خود بروز دهند.
همان طور که شادی صدر نوشته است، نقد و اصلاح گفتار و رفتار فردی و «جلوی آینه ایستادن» و «در منظر عموم» خود را به چالش کشیدن یکی از مهمترین کارهایی است که مردانی که در پی برابری جنسیتی هستند، باید آن را تمرین کنند، امری که تا به امروز کمتر اتفاق افتاده است.
البته همین داستان در مورد زنان فمینیست هم صادق است. آنها نیز لزوما همواره در حال مبارزه با نظام مردسالار نیستند. آنها نیز گاه ساختار مردسالار را با باورها، عادتها، رفتارها و زبان خود بازتولید میکنند.
همه ما، چه زن و چه مرد، در نظام مردسالاری بزرگ شدهایم که عمیقا همه جنبههای زندگی ما را تحت تاثیر خود قرار داده است.
میخواهم از مقاله شادی صدر استفاده کنم و پیشنهاد بدهم که مردانی که گفتههای حجت الاسلام صدیقی را محکوم میکنند و خشونتهای کلامی و جنسی علیه زنان را نقض آشکار حقوق انسانی زنان میدانند، به این گروه در فیس بوک اضافه شوند و با حضورشان اعلام کنند که نه تنها «شباهتی به حجتالاسلام صدیقی» ندارند که «مخالف هر نوع خشونت علیه زنان» هستند.
همچنین پیشنهاد میدهم که در همان گروه از یک تجربه روزمره خود به عنوان یک «مرد» بنویسند، تجربهای که شما را با باورها، رفتارها، عادتها و زبان تبعیضآمیز خودتان آشنا میکند.
نوشتن این تجربهها به معنی آن نیست که ما مردها «گروه همگون ستمپیشهگان» را تشکیل میدهیم، بلکه به رسمیت شناختن تاثیری است که نظام مردسالار روی تک تک ما مردان و نیز زنان میگذارد. من از نقد خودم شروع میکنم. شما هم اضافه میشوید؟
انسان سكولار! يا مرد سكولار يا ... خداييش خيلي از بچه هاي كه لقب مردان فمينيست رو اطراف خودشون حس مي كنن، حرفاي شما رو از زبون بازجوهاشون شنيدن، ولي خداييش آيا مسئله حقوق انساني يك فرد يك مسئله شخصيه كه كسي بخواد بگه به تو چه؟
اگه اينوطر باشه بايد گفت به فعالان محيط زيست چه ربط داره كه تو امور شخصي درختا دخالت مي كنن، يا همچنين فعالان حقوق حيوانات و ... انسان هاي آزادي كه بر ضد برده داري فعاليت داشتن ... البته در مورد نوشته خانم صدر ميشه اين حرف رو زد! نمي تونم چرا اين حس رو به من مي ده كه ايشون از من پرسيده كه به تو چه در امور برده ها دخالت مي كني؟ تو ژنتيكي برده داري!؟!؟!؟
موضوع ویران شدن حیثیت مرد ایرانی نیست .
مسئله پدیده ی راحت گذشتن ما از کنار حرفهای غیر مسئولانه ی اشخاص صاحب نام و اعتبار است (هرچه کاذب هم باشد).
همان پدیده ای که باعث میشود افراد بدون در نظر گرفتن بار حقوقی شخصیتشان و افرادی که بحق یا بناحق ایشان نماینده یشان محسوب می گردند هر حرفی را غیر مسئولانه بگویند.
مانند همان امام جمعه که خانم صدر نقدشان میکند(نقد که چه عرض کنم تطهیرشان می کند).
من خواستار عذر خواهی خانم صدر بابت حرفشان بخاطر اعتباری که در جنبش زنان دارند هستم.
جزئیات حرفم و در آینده پیگیری مطالبه ام از این طریق قابل پیگیری است.
SADR.e33.de
دفاع از جایگاه زن یک حرکت انسانی و تفکر فمنیستی یک انحراف ضد بشری است.
مرد فمنیست یعنی چه ؟
اگر یک زن بیاید به یک مرد فمنیست بگوید آقا به شما چه مربوط است ؟
چه جواب باید بشنود؟
اساسن همین که مرد بیاید فمنیست شود و زنها نگویند که ما مشکل خودمان را خود حل میکنیم دقیقن چه معنی میدهد ؟
ممکن است لختی به این فکر کنید ؟
اگر میشود البته ؟
اصلن فمنیست یعنی چه میشود مرد فمنیست را به زبان فارسی برایم ترجمه کنید؟
زنانه جان شما اصلاً مقاله را خواندید که می نویسید: «اما اینکه شما بیائید فرهنگ تعصب و ناموس پرستی مرد ایرانی را به عنوان یک فرهنگ عام اجتماعی کتمان کنید، چون می خواهید حتما خاکستری ببینید، خودش نشان از تعصب و لجاجت شما دارد.»
سه تا جمله از مقاله ای که شاید نخوانده اید، شاید هم خوانده اید و دقیق نخوانده اید:
1- خشونت گسترده کلامی و جنسی مردان علیه زنان در خیابانهای شهر نیز امری «عادی» است چرا که مالکیت بر بدن زن از ویژگیهای «مردانگی مسلط ایرانی» است.
2- مردان و زنان همواره در حال ساختن مردانگیها و زنانگیهای جدید هستند. روابط جنسیتی پیچیده است و همواره در حال دگرگونی است. بسیاری از مردان مدافع حقوق بشر و مدافع حقوق زنان ممکن است در رفتارهای روزمره خود بی آن که خود واقف باشند یا در عین حال که واقف هستند، رفتارهای تبعیضآمیز علیه زنان از خود بروز دهند.
3- «همه ما»، چه زن و چه مرد، در نظام مردسالاری بزرگ شدهایم که عمیقا همه جنبههای زندگی ما را تحت تاثیر خود قرار داده است.
3 - این کامنت در جواب ژیلا بنی یعقوب بوده، اما به درد شما هم می خوره:
خانم شادی صدر شاید در آن مقاله جائی نصف واقعیت را گفته اند و نصف دیگر را از قلم انداخته اند. اما اینکه شما بیائید فرهنگ تعصب و ناموس پرستی مرد ایرانی را به عنوان یک فرهنگ عام اجتماعی کتمان کنید، چون می خواهید حتما خاکستری ببینید، خودش نشان از تعصب و لجاجت شما دارد. شما بیائید لطفا واقعیت را بر اساس آمار و تجربه ها و تحلیلهای اجتماعی ببینید. نه خاکستری، نه سیاه و نه سفید. تنها واقعیت رااز جنبه های مختلفش ببیند، خواهی دید که مرد ایرانی، روشنفکرترینش، اگر هم در حال گذار است (این پروسه در عناصری از نسل جوان شاید اصیل تر آغاز شده باشد، یعنی امیدواریم)باز هم بقایای تعصبات و خودخواهی های خودش را با خود حمل می کند، همچنان که زن ایرانی هم، روشنفکرترینش، سخت می تواند عادت کیف کشی و سرویس دادن و تبعیت از مردش یا مردانش را کنار بگذارد. مرد ایرانی (به تبع فرهنگ زن ستیزی که در شرق به دلائل مختلف دیرپائی بسیار بیشتری کرده) حتما باید در جائی یک تاریخ سکسیسم را در ابعادی کمتر یا بیشتر پشت سر داشته باشد، در غیر اینصورت باید از کره مریخ آمده باشد، (ما البته هنوز نمی دانیم که در مریخ مردی هم یافت می شود یانه؟) آمارها و اسناد تقویت کننده ی تجربه های شخصی زنان هستند و نه ناقض آنها. حالا این واقعیتها را باید دید، خودیابی کرد و در خود بررسی کرد. مردان در مقالاتشان، در سیاستگذاریهایشان، در مبارزه شان، در نقدشان، در پژوهشهایشان اگر این صداقت را نشان ندهند، اول خود فریبی می کنند و بعد هم مردم فریبی. ما می گوئیم بس است دیگر. مسائل را بریزیم روی دایره و اینقدر برای هم تعارف تکه پاره نکنیم که خیری برای هیچ کس ندارد، برای خاطر کودکانی که فردا قرار نیست به مردان و زنانی روان پریش و خودآزار و دگر آزار تبدیل شوند، از شنیدن واقعیتها نه بترسید و نه “خاکستری بین” شوید، لطف کنید تنها واقع بین شوید!
1 - مشکل اینجاست که شادی صدر در مقاله اش بیشتر روی متلک گفتن مردها تکیه کرده، حالا شاید بشه گفت که مردهایی هم متلک نمی گن، یا نگفتن، آره یه مردهای خجالتی هستن که متلک نمی گن، اما بازم دلیل نمی شه که اونا آزار جنسی به یه شکل دیگه ای در رابطه هاشون یا خارج از رابطه هاشون نداشتن. تعصب و تبعیض و خودخواهی و ناموس پرستی هم که اصول تربیتی مرد شرقیه که مرد ایرانی هم جزوش باشه. مردا لازم نیس که بیان اعتراف کنن، باید برن تراپی و به خودشون مراجعه کنن و بیشتر از این خودشونو فریب ندن، زنان هم مشکلات خاص خودشونو دارن، فمینیستها برای همین در گروههای خودیابی ، خود-درمانی و غیره شرکت می کنن، چون به تغییر خودشون باور دارن.
2 - این درست که ساختارهای اجتماعی-فرهنگی-سیاسی تعیین کننده هستند، اما انسانها هم باید به شکل فردی در جهت آگاهی یافتن و قبول مسئولیت بجنبند، مرد یا زن فرقی نمی کند. مرد ایرانی با خصوصیات عام فرهنگی که دارد حتما مردی متعصب و ناموس پرست است، در این که شکی نیست. حالا این ناقض این مسئله نیست که این فرهنگ هم خودش تاریخی دارد و در ساختارهای اجتماعی جا افتاده است. چه می شود کرد تا این فرهنگ عام مرد ایرانی تغییر کند، یک تلاش کوچک به پرسش گرفتن این فرهنگ برای رجوع دادن به خود مردان ایرانی است. این تلاش ناقض تحلیلها و تلاشهای کوچک و بزرگ دیگر نیست. یک دولت هم باید باشد که امنیت را برای زنان با وضع قوانین و اجرای جدی آنها تأمین کند، مردان و زنان باید خود را تراپی کنند، به شکل فردی، گروهی و در سطحی اجتماعی. دولتی هم باید باشد که بودجه بگذارد و این مسئله را در جامعه ترغیب و حمایت کند. بعدش آموزش و پرورش است، کودکان که نسلهای آینده یک جامعه هستند، آنجا باید پایه های یک فرهنگ ضد تبعیض جنسیتی گذاشته شود، با حمایت دولت، قانون و کل ساختارهای اجتماعی. اما و اما و اما ... مردان ایرانی هم باید با واقعیتهای خودشان روبرو شوند و این همه از زیر مسائل اساسی در نروند، به بهانه ی این که ما اینجوری بزرگ شدیم و غیره، اگر اینقدر آگاهی که این جوابها را ردیف کنی، چرا در جهت خودیابی و تغییر خودت نمی کوشی؟ تو مرد ایرانی مسئولیت داری، و “مظلوم نمایی” هم چاره ی کار نیست، در این عرصه باید با خودت و رفتارت و تأثیرات زیانباری که بر زنان و کل جامعه گذاشته ای روبرو شوی و مسئولیت را به عهده بگیری. تمام.
همانطوری که نوشته بودم نوشتهای خانم صدر به من اثر گذاشت وفکر میکنم باید به همین تندروی مخصوصاً بااین مساله مواجه شد تا همگی بتوانیم بدون روا نظراتمان را بدهیم . البته با مقاله جوابتان خود را نزدیک حس میکنم به نظر من مشگل اصلی دمکراسی و آزادی کلام در جامعه ماست امیدوارم که ای بحث طولانیتر شود به امید ازادی و برابری
شاهین عزیز، نوشته شما را زیر مطلب خانم صدر هم دیدم و آنجا هم شرمگین شدم از این طرز فکر “میتونم، میکنم” که عنوان کردید. این سیستم ضعیف کشی و بهره کشی از ضعیف رو در عمل به چشم زیاد دیدم و کثافت و حقارتش رو خوب درک کردم.
با تشکر از خانم صدر که با نوشتن این مقاله خام جا را برای نقد دوستان و بحتی جدید باز کردند، من هم با توجه به زن بودنم از قطعی گویی ها و کلی گویی های مقاله ایشان بسیار آزرده شدم و مقاله آقای عبدی را بیشتر بدون غرض و مرض می بینم. وحدت در جنبش سبز با بی احترامی و هتک حرمت دیگران به دست نمی آید و البته تلنگر هم باید حدو حدودی داشته باشد.
این مقاله بر عکس مقاله خانم صدر حکایت از صلح و دوستی دارد و من این گفتمان را بیشتر می پسندم.
در ضمن به این وسیله به بزرگانی که نامشان فقط نام خودشان نیست و نوشته و کردارشان نشانه و سمبل یک گروه هست، اخطار می دهم که فقط دست به قلم نبرند بلکه فکر هم بکنند.
البته به شهادتهای زبانی تا باورها و عمل تفاوت از زمین تا آسمان است ... ولی همینش هم خوبه !
متاسفانه یکی از مشکلات جامعه ما اینست که با وجود بیش از صد سال مبارزه برای آزادی ، هنوز اندر خم یک کوچه ایم و در همان جای اول قرار داریم . دنیا به پیش میرود وما در جا میزنیم .
ایا مسائل ما آزادی همه مردم بعنوان شهروند است و یا آزادی پوشش . مردان وزنان هر دو به یم نسبت در ستم هستند ونمیتوان بدون از بین بردن این ستم به جائی رسید که کشور های آزاد بعد از دویست سال تجربه آزادی رسیدند . این نا بجا بودن مسائل یکی از مشکلات در جا زدن است . بله مردان مشکلاتی دارند و زنان هم ولی آیا باید در آئینه چگونگی برخورد با زنها دیده شود و یا انسانی بدون حقوق ابتدائی .کدام مهمتر است ؟
خانم گلرخ
سوال: “آیا مردان تا حالا از ارث دو برابر زنان خود گذشته اند؟”
جواب؟؟:
از ارث دوبرابر شوهرشان نسبت به خواهرشوهرشان چی؟
از طلب نفقه در دادگاه چی؟
از مهریه گرفتن درحالی که زن=مرد چی؟
آیا هیچ دختری به فکر این هست که “شرایط مالی برای ازدواج رو دارم” یا به این فکر میکنه که “شرایط مالیش چطوریه که اومده خواستگاریم”
ایا...
آیا...
آیا فمنیست ها / زن گراها / تساوی طلبان (یا هر کلمه ای که اونها رو روشنفکر تر نشون میده) خودشون هرجا به نفعشون بوده از این ساختار بهره کشی نکردن و هرجا به ضررشون شده “ساختار” و “کسانی که در این ساختار محاط شده اند” رو محکوم؟
بهتر نیست به جای “تکرار حرف پیشروان فمنیسم بدون فهم اون”، فرهیخته بودن خودشون رو به طور “ضمنی در گفتار و رفتارشون” نشون بدند؟
امام حسین رو زمانی دوست داریم که مظلوم (ذلیل) بودنش رو پررنگ میکنن. حالا اگه گفته بشه که پایه های حکومتی رو داشت به لرزه درمیاورد که باهاش جنگ شد، دیگه کسی اونطوری تحویلش نمیگیره. این حس ذلت و حقارت طلبی و تمایل به نشون دادن بدبختی برای جلب توجه و جلب ترحم م دلسوزی و بالتبع اون صاحب حق شدن، “از یک قماش بودن” فمنیست های افراطی رو با مذهبیون افراطی امثال صدیقی نشون نمیده؟
کاش بعضی از زنان اینجوری به جنبش ازرشمند فمنیسم ضربه نمیزدن یا به قول دوستمون فمنیسم با چنین دوستانی نیاز به دشمن ندارد.
نقد ات عالی بود. مرسی. خانم صدر از یک موضع خیلی خام نوشته و و تعمیم بیجایی داده. من یکی اطمینان می دهم که تا حالا هیچ متلکی به دختر یا زنی نگفته ام! کار امثال خانم صدر اینه اقتدار زن ستیز سیاسی رو یک «معضل فرهنگی» جلوه بدهند. آیا ایشون نمی دونه که سطح فهم و شعور مردم متوسط ایرانی خیلی بالاتر از این ملاها و فاشیست های مذهبی است که بر کشور حکومت می کنند؟ من شک دارم.
فمنیسم با چنین دوستانی نیاز به دشمن ندارد.
با تشکر از کامنت بسیار عالی آقا حمید.
شاهین جان! استدلال علمیات منو کشته!! بپا موقع کولیگرفتن نیافتی پایین!
مشکل شما اینه که فکر میکنید وقتی یکی ضعف نشون میده (که این اصلاً خوب نیست)، پس حق شماست که کولی بگیرید. بنابراین فرعون هم آدم بیگناهی بوده.
مقاله خانم صدر با عکس العمل مردان به اصطلاح خوب روبرو شد. دست خانم صدر درد نکند. اگر مردان در این 31 سال به شکل های گوناگون از قوانین زن ستیز جمهوری اسلامی به نحوی طرفداری نمی کردند، هرگز رژیم این همه سال دوام نمی آورد. بطور مثال، آیا مردان تا حالا از ارث دو برابر زنان خود گذشته اند؟ تاکنون مردان روشنفکر ما، وقتی به زنی تجاوز شد، زنی کتک خورد، اعلامیه، نامه اعتراضی و... نوشته اند که فرق خود را با مردان جانی، خشن و ... نشان دهند. یک بار در تاریخ دیده اید که مردان علیه مردان خشن و جانی تظاهرات کنند؟نکند این هم وظیقه ماست؟ در عوض صد تا نقد علیه مقاله خانم صدر نوشته اند و کلی بد و بیراه گفته اند که بگویند مردان خوب ما هستند. واقعا که
خانوم مینا تهرانی این حرفی که شما می زنید عذر بد تر از گناه است...خانوم صدر که نباید عین مردم کوچه و بازار حرف بزنند....
آزادی با عدالت به دست می آید و عدالت خواهی نتیجه ی آموزش صحیح است..... ما در گفتارمان باید به نقش زبان توجه کنیم...مخصوصا وقتی شخصیتی مثل خانوم صدر هستیم
اصلن بحث همه ی مردان یا بعضی از مردان مطرح نیست برای چی فقط به این بخش نگاه میکنید من یک کامن زیر نامه ی این خانم نوشتم که عینن اینجا هم میگذارم
خانم به ظاهر روشنفکر فکر میکنی برای چی هزاران سال است که آدم بارش را روی پشت خر میگذارد؟ ساده است برای اینکه خر خودش بارکشی میکند. این دیگر نیاز به فکر کردن دارد؟ جواب سوالی را که خودت میدانی برای چی با نوشتن یک نامه ی اینچنین سعی در فرا افکنی آن دارید؟ از قدیم و ندیم گفته اند خلایق هر چه لایق. تا زمانی که زنها خودشان دارند کولی میدهند برای چی نباید از آنها کولی گرفت؟ قضیه مختوم به زنها هم نیست هر قشری از جامعه که کولی بدهد دیگران از آن کولی خواهند گرفت. کارگر معلم دانشجو زن مرد جوان چه فرقی میکند. واقعن مطلب سخیفی نوشته اید و بدون هیچ پایه و اساس علمی و فقط امیدوارم این یک ابراز احساسات شخصی باشد ناشی از هیجان سخنان یک شیخ بی مغز. لیکن اگر غیر از این باشد باید اقرار کنم که باز هم سخن جلال آل احمد اثبات میشود که اینجا در این سر دنیا رسم است که هرچه سبک است روی آب میآید.
بنظر من مقاله ی خانم صدر را نباید جدی گرفت. مقاله ای بود از روی تجربیات و شکست های شخصی اش.
يک نکته در کامنت هاي زير مقاله خانم صدر ( و حتي اصل نوشته ايشان) و نوشته آقاي عبدي جا مانده است. شايد خانم صدر کمي با گفتن “همه ي مردان” بخشي را متهم کرده باشد که بيگناه هستند(مثل خود من) ولي من از همه آقاياني که در آن بخش قرار مي گيرند و از اين رو طلبکار هستند، سوال مي کنم: آيا مثلا در مورد متلک گفتن مخالفت شما فعال بوده يا منفعل عمل کرده ايد؟ چند درصداز ما در همان بخش به اصطلاح بيگناه حاضر هستيم روزي صدبار به دوستانمان و ساير آقايان تذکر بدهيم و زشتي کارشان را يادآوري کنيم؟ چند نفرمان حاضر هستيم رابطه “مردانه مان” را با دوستان و آشنايان سر تذکر حقوق زنان به اصطلاح خراب کنيم و در جمع عجيب و غريب به نظر بياييم (چيزي که من به تلخي بارها تجربه کردم) يا حاضر باشيم پشت سرمان در اينباره حرف بزنند؟ اگر منصفانه نگاه کنيد حداکثر کاري که کرديم، هيچ کاري نکردن بوده است و از مسوليت اجتماعي غافل شدن. شرايط به نحوي است که احتياج به عمل دارد نه رفع تکليف شخصي , و تغيير رفتار مردان بيشتر از درون خود آنها ممکن است تا فشار فمينيست ها! البته بنا به تجربه شخصي من که قادر به تعميم آن نيستم گلايه از خود زنان هم باقي است که حتي در قشر تحصيلکرده و فعال هم هنوز از نقش پذيري جدي در جامعه خودداري مي کنند.
نقد خوب و کامبی بود.
و یک جواب به خانوم مینا تهرانی که نوشتید همه یعنی اکثر قریب به اتفاق. یه نظر من حتی اگر یک نفر مثل گفته ی حانوم صدر نیست باید در متن گفته بشود اکثر مردان چون حتی ان یک نفر هم عقیده مختلفی دارد و نباید با همه جمع بسته شود چه برسد به اینکه چندین نفر باشند
در علم آمار معمول است که نتایج بسیار دور از میانگین را در نتیجه گیری نهایی حذف می کنند.یعنی به عبارتی استثناها در نتیجه گیری تاثیری ندارند.عموما ما هم به طور ناخودآگاه در نتیجه گیری هایمان به همین سبک و سیاق عمل می کنیم.پس وقتی می گوییم “همه” این “همه” به معنای اکثریت قریب به اتفاق است ، نه “همه” ی واقعی.
منبع:
http://adamizadi.blogspot.com/2010/04/blog-post.html
http://adamizadi.blogspot.com/2010/04/blog-post_19.html
این دوتا نوشته های یه مرده.فکر می کنم به این موضوع مربوط باشه.
خانم وینا چطور خانم صدر با افکار فمینیستی به خودش اجازه میده که همچین اهانتی را به مردها بکنه. ولی شما احساس نمیکنید که ما این حق را داریم که جوابی برای این گستاخی بدیم؟؟؟
من احساس میکنم در شرایط فعلی و مبارزه مردم ایران این دست کمپین های مدرن خیلی در نزدیک تر کردن همه اقشار مهم تر و مفید تر و موثر از نصیحت و خطبه به سبک خانوم صدر یا آقای صدیقی عمل میکند.