اکبر گنجی
Mario Tama/Getty images
11- نتیجه: پس از ذکر این مقدمات، اینک نوبت جمع بندی نکات ذکر شده است:
1-11- مبطل شبکهها: آنان که از «جنبش سبز» سخن میگویند باید روشن سازند که اصطلاح جنبش را دقیقاً به چه معنایی به کار میبرند؟ اگر جنبش به معنای وجود «شبکه های غیر رسمی اجتماعی» است، دو نکته باید روشن شود.
اول- «شبکه های غیر رسمی اجتماعی» به چه معناست و چه نوع ارتباطاتی شبکهها را می سازند؟
دوم- شبکه اجتماعی هر معنایی که داشته باشد، باید با شواهد و قرائن نشان داد که به همان معنا، اینک روابط شبکهای بالفعل(نه بالقوه) میان سبزها وجود دارد. در این صورت میتوان از جنبش سبز به معنای شبکههای غیر رسمی اجتماعی سخن گفت. اصطلاح «شبکههای اجتماعی» توضیحی ناکارآمد و بسیار مبهم از واقعیت حرکت سبز است. اصولا هر چیزی با هرچیزی در رابطه است و شما میتوانید بی نهایت مجموعه از روابط و شبکه بیابید. معتقدان به شبکههای اجتماعی باید دقیقاً روشن سازند که منظورشان از شبکه های اجتماعی چیست و قدرت توضیحی (explanatory force) این نظریه چقدر است؟
2-11- مبطل عدم اعتراض سیاسی: اعتراض یکی از ارکان جنبش های اجتماعی است. چرا شاهد اعتراضات سیاسی سبزها نیستیم؟ رژیم سلطانی جمهوری اسلامی،نظامی جبار،متجاوز(تجاوز جنسی مطابق مدعای رهبران)، شکنجه گر، جنایتکار، متقلب، فاسد و دروغ گوست. روشن است که به مخالفان خود اجازه برگزاری تظاهرات نمیدهد. از زمان تثبیت نظام تاکنون، حتی یکبار به مخالفان اجازه برگزاری تجمع نداده است. اگر مخالفان به انتظار مجوزهای نظام نشسته باشند، چنان مجوزی هیچ گاه صادر نخواهد شد.
آیا متغیر سرکوب به تنهایی رفتار سبزها و عدم وجود اعتراض سیاسی در تمامی سطوح و در زمانهای مختلف را توضیح میدهد؟ آیا سرکوب متغیری مستقل است یا خود وابسته به عواملی دیگر از جمله استراتژی جنبش اعتراضی است؟ اگر سبزها معتقدند که سرکوب متغیری مستقل است و عدم اعتراض سیاسی را در تمام سطوح توضیح میدهد لاجرم باید بپذیرند که عدم سرکوب که خارج از اختیار سبزهاست شرط لازم وجود هر گونه عمل و اعتراض سیاسی و اصلا وجود جنبش سبز است. اما این به نظر درست نمیرسد که عدم سرکوب شرط لازم وجود هرگونه جنبش اعتراضی است، تجربه ملل دیگر (چنانکه توضیح داده شد) نشان میدهد جنبش های اعتراضی در زمان سرکوب هم میتوانند وجود داشته باشند و رفتار اعتراض آمیز نشان دهند.
مخالفان باید با در نظر گرفتن متغیر بسیار مهم سرکوب کار خود را پیش برند. این متغیر در همه نظامهای سرکوبگر وجود داشته و در عین حال، جنبشهای اجتماعی استراتژی خود را پیش برده اند. اگر جنبشی وجود دارد، باید بتواند به روشهای دیگری «نارضایتی گسترده و عمیق اجتماعی» را به «اعتراض سیاسی» تبدیل کند.
تظاهرات خیابانی تنها تاکتیک و نماد اعتراض جنبش های اجتماعی نیست، آنان از صدها تاکتیک، از جمله اعتصاب، استفاده میکنند. جنبشهای اجتماعی آمریکای لاتین، هزاران اعتصاب در زمان دیکتاتوری های نظامی در کشورهایی چون شیلی، مکزیک، آرژانتین، بولیوی، پاراگوئه و برزیل (به عنوان مثال اعتصابات کارگران ذوب آهن در سال های 79- 1977 )برگزار کردند. در لهستان جنبش هبستگی صدها اعتصاب برگزار کرد.
3-11- توانایی تبدیل نارضایتی به اعتراض سیاسی: آیا شبکه اجتماعی سبز توانایی برگزاری یک اعتصاب را داراست؟ رهبران جنبش سبز در حال حاضر نمی توانند اعتصاب کارگری یا کارمندی راه بیندازند. دلایل این امر روشن است که چیست. آیا جنبش سبز در موقعیتی قرار دارد که از مردم درخواست کند تا سه ماه پول آب و برق و گاز و تلفن را به دولت نامشروع پرداخت نکنند؟*
نسل جوان- خصوصاً دانشجویان- مهمترین عاملان جنبش سبز و رادیکال ترین بخش آنند. اگر جنبش سبز طی بیانیه مشترکی از دانشجویان بخواهد یک روز در سر کلاس ها حضور نیابند، از این درخواست چقدر استقبال خواهد شد؟ اگر شبکه اجتماعی سبز وجود دارد، باید بتواند کار کم هزینه ای چون اعتصاب یکی- دو روزه کلاسهای درس دانشگاهی را برگزار کند. اگر سبزها نتوانند از نارضایتی ناشی از اجرای طرحهای فله ای اقتصادی احمدی نژاد استفاده کنند، از چه چیز میتوانند استفاده کنند؟
4-11- «ما بیشماریم»: جنبشهای اجتماعی از طریق اعتراض های پرتعداد،میزان پایگاه اجتماعی و قدرت خود را به رخ رژیم ها میکشند.** سبزها در عین تکرار مدعای بیشمار بودن، کنش جمعی خاصی بروز نمی دهند.
1-4-11- «ما بیشماریم» یعنی چه؟ کدامیک از مدعیات زیر مد نظر است؟
الف- ما بیشمار شرکت کننده در انتخابات ریاست جمهوری هستیم.
ب- ما بیشمار ناراضی هستیم.
ج- ما بیشمار معترض سیاسی هستیم.
اعتراض سیاسی چندانی وجود ندارد. شاید متغیر «سرکوب گسترده» توجیه/تبیین گر مفیدی باشد که چرا نارضایتی به اعتراض سیاسی تبدیل نمی شود.
2-4-11- خارج کشور را چگونه باید تبیین کرد؟ گفته می شود که حدود سه میلیون ایرانی در کشورهای خارجی اقامت دارند.«ما بیشماریم» در خارج از ایران چه معنایی دارد؟ ساده ترین و قابل دفاع ترین مدعا، مدعای وجود بیشمار ناراضی است. «بیشمار ناراضی» یعنی چقدر؟ 95 درصد؟ 90 درصد؟ 80 درصد؟ 75 درصد؟
فرض کنیم 90 درصد ایرانیان مقیم دیگر کشورها از رژیم جمهوری اسلامی ناراضی هستند. متغیر/عامل سرکوب هم در خارج وجود ندارد. آیا سبزها میتوانند در یک روز تعطیل ده (سیصد هزار تن) یا پنج درصد(یک صدر پنجاه هزار تن) از این جمعیت ناراضی را برای یک حرکت اعتراضی- مثلاً تظاهرات در مقابل سفارت خانه های جمهوری اسلامی در سراسر دنیا- گرد آورند؟ اختصاص چند ساعت وقت برای یک تظاهرات اعتراضی در خارج از کشور هیچ هزینه ای ندارد. اگر چنین امکانی وجود ندارد، متغیر/عامل سرکوب به تنهایی نمیتواند توجیه/تبیین گر مسئله باشد. در این صورت چرا تحلیل گر نباید در وجود شبکه های اجتماعی سبز شک و تردید کند؟ چرا ناظر بی طرف مجاز نباشد بگوید: شبکه بیشماری که در غیاب عامل سرکوب نتواند دها پنج درصد اعضای بیشمار خود را به اعتراض سیاسی بکشاند، وجود خارجی ندارد.
5-11- بازی با مفاهیم(یک بام و دو هوا): یکی از مسائل تحلیل گر/بازیگران این است که به معیارهای دوگانه دست می یازند. به عنوان مثال، برخی از افراد وقتی مشغول نفی وجود «جنبش زنان» هستند،به تعریفی از جنبش متوسل می شوند، اما وقتی از وجود «جنبش سبز» دفاع میکنند،به تعریف دیگری متوسل می شوند.به گمان اینان، در شرایط ایران (یعنی قبل از گذار به دموکراسی)، پیدایش «جنبش زنان» محال است. اما اینها مدعی هستند که در همان شرایط ، «جنبش سبز» به وجود آمده و وجود دارد.***
6-11- ایجاد موازنه قوا از طریق سازمان یابی: ویتگنشتاین میگفت واژه معنایی جز «کاربرد» ندارد. به انها باید به عنوان جعبه ابزار نگاه کرد. به نظریههای جامعه شناختی هم میتوان به عنوان جعبه ابزار نگریست. ابزاری برای درک و فهم روابط جمعی آدمیان. اصرار بر به کارگیری یک نظریه خاص جامعه شناختی وقتی مفید است که تفسیر/تبیین بهتری از جهان واقع به ما ارائه کند. نظریه ای که ابطال یا تأیید پذیر نیست، تبیینی از پدیده های جهان بدست نمی دهد، قدرت پیش بینی ندارد و فهم ما را عمیق تر نمیکند نظریه ای بی محتوا و خالی از معناست.
برای گذار به دموکراسی، باید «نارضایتی» گسترده و عمیق را «سازمان یابی» و به «اعتراض سیاسی» تبدیل کرد. مردم از طریق سازمان یابی قدرتمند می شوند. هر چه سازمان های مستقل بیشتری تأسیس گردد، جامعه قدرتمندتر شده و رفته رفته موازنه قوا بین دولت و جامعه مدنی شکل می گیرد. قدرت را فقط با قدرت می توان محدود و مشروط کرد و به کنترل درآورد. دموکراسی حاصل موازنه قواست. موازنه قوا را نیروهای واقعی می سازند، نه الفاظ و مفاهیم. مدلی که نوشتار کنونی برای گذار به دموکراسی از آن دفاع میکند، نیازمند جنبش اجتماعی است، اما این امر موجب نمیشود تا مدعی شود که اینک جامعه سازمان یافته و قدرتمند است و موازنه قوا شکل گرفته است.
پاورقیها:
*- اگر شکلی از اعتراض در گذشته به اجرا در آمده و مقبولیت یافته باشد، استفاده از آن نوع اعتراض، به آن مشروعیت می بخشد. عدم پرداخت قبض های برق و آب و گاز در انقلاب اسلامی 57، یک نوع نافرمانی مدنی بود که مقبولیت عام یافت. اگر موسوی و کروبی به وجوهی از شخصیت و اندیشه های آیت الله خمینی باور دارند، این یکی از روش های اعتراضی به شدت تأثیرگذاری بود که او بر آن صحه نهاد. آیا اینها نمی توانند از این روش استفاده کنند و مردم را آن فرا بخوانند؟
**- دالتون چهار سطح متفاوت برای اعتراض بر شمرده است. می گوید:
«اشکال غیر متعارف مشارکت بر روی یک پیوستار از حداقل تا حداکثر شدت درجه بندی می شوند. این پیوستار دارای چندین آستانه است. اولین آستانه، گذار از سیاست متعارف به غیر متعارف را نشان میدهد. امضای دادنامه ها و شرکت در تظاهرات های قانونی فعالیت های سیاسی غیر سنتی هستند اما هنوز در قالب معیارهای دموکراتیک مورد قبول جای دارند. دومین آستانه، حرکت به سمت تکنیک های عمل مستقیم نظیر تحریم ها را نشان میدهد. سومین سطح فعالیت های سیاسی شامل اقدامات غیر قانونی اما غیر خشونت آمیز می شود نظیر اعتصابات غیر رسمی و اشغال مسالمت جویانه یک ساختمان. در نهایت چهارمین آستانه شامل فعالیت های خشن نظیر آسیب رسانی به اشخاص و تخریب فیزیکی می گردد.»
Russell Dalton 1988: Citizen Politics in Western Democracies. Chatham, NJ: Chatham House .p 65.
دالتون چهارمین آستانه اعتراض را فعالیت های خشن به شمار آورده است. درباره توسل به این روش ها، اختلاف نظر وجود دارد. هم از جهت پیامدهای آن برای گذار به دموکراسی، و هم از جهت اخلاقی. آرش نراقی در «جایگاه اخلاقی خشونت در جنبش مدنی مسالمت آمیز»، استفاده از حدی از خشونت را در برخی از شرایط اخلاقاً قابل دفاع به شمار آورد.
***- به عنوان نمونه، حمید رضا جلایی پور اخیراً گفته است:
«گسترش و شکلگیری شبکههای اجتماعی بسیار خودجوشتر، طبیعیتر، غیردستوریتر و غیربرنامه ریزیشدهتر از احزاب اتفاق میافتد و کمتر برنامهپذیر است...ارزیابی من این است که با وجود همه محدودیتها و برخوردها، رشد آگاهیهای عمومی و تقویت شبکههای اجتماعی در ایران در مجموع چشمگیر و رضایتبخش بوده است.»
جلایی پور در تیرماه سال جاری در نفی وجود «جنبش زنان» و اثبات وجود «جنبش سبز» گفته است:
«اگر یک جنبشی ظهور کند کسی نمی تواند منکر آن شود، در چنین شرایطی حرف جنبش همه جا هست. آیا الان کسی می تواند جنبش سبز را منکر شود...جامعه شناسی به ما می گوید برای این کهک حرکت اجتماعی بهک جنبش تبدیل شود، شروطی لازم دارد. حالا، حرف من با فمینیست ها این است که توجه کنید در چه جامعه ای می خواهید مطالبات برابر زن و مرد را پیگیری کنید؟ گفتم در جامعهای می خواهید این کار را انجام دهید که هنوز وارد مرحله تحکیم دموکراسی نشده است. در جامعهای که گذار به دموکراسی کرده باشد، حقوق شهروندی تثبیت می شود، لذا برای اعتراض مدنی لازم نیست که دسته دسته زنان راهی زندان بشوند و برای پیگیری حقوق خود کتک بخورند و آنان را به بی بند و باری متهم کنند. در چنین شرایطی است که «ضد جنبش» زنان نمیتواند وارد عمل شود. در صورتی که فمینیستهای رادیکال کشور ما همچنان غافل اند...نکته دیگری که مانع تشکیل جنبش می شود این است که جامعه ایران یک جامعه سیاسی - مذهبی است و دولتش می تواند به نام مذهب، مردم را تحریک کند...دلیل دیگر، موانع سازماندهی و تشکل است. حتی فرض می گیریم که میتوانیم جنبش مستقل زنان داشته باشیم؛ یعنی ملاحظات من به کنار، یکی از لوازم یک جنبش تشکل و سازمان است. اما این دولت ما متخصص مهار تشکلها و سازمانها است. در مقایسه با دیگر کشورها، خیلی سخت تر با سازماندهی و تشکل یابی برخورد میکنند. بنابراین، یک امکان دیگر همین «شبکه های اجتماعی غیر محسوس» است. مثلاً این که دانشجوهای همکلاسی دور هم جمع شوند و بحث کنند. بحث من این است که فقط اتکاء به شبکه های غیر محسوس برای یک جنبش کافی نیست. الان مثلاً شبکههای غیر محسوس مدنظر رهبران جنبش سبز هم خیلی زیاد است، اما باز این شبکهها کار تشکل های منسجم سیاسی را نمیکند. شبکه های نامحسوس داریم، اما به نظرم تشکلهای سازمانی خیلی مهم است. وقتی می توانیم از جنبش زنان صحبت کنیم که تشکل جدی یا حزبی داشته باشیم که اقلاً صدتا آدم جدی فمینیست عضوش باشد؛ و این حزب اسم و رسم داشته باشد، و کار کرده باشد. مانند صحنه سیاسی که دورهای در جنبش های پیش از انقلاب می گفتند جبهه ملی، حالا در این جریانات اخیر می گویند مشارکت، مجاهدین انقلاب اسلامی، کارگزاران، اصولگرایان...، یکی از مؤلفه های مهم جنبش ها تشکل های سیاسی است. باید نیروهای سیاسی شناسنامه دار و شفاف، جلودارش باشد...خب، برخی از فمینیستها می گویند که جنبش ما «بی سر« است. البته، بد نیست که بگوییم یک حرکتی در جامعه جریان دارد. من هم قبول دارم که حرکت فمینیستی در جامعه موجود است. اما این حرکت چطور می تواند حقش را بگیرد، فقط شبکه های نامحسوس کافی نیست. اما از سوی دیگر، نمی گذارند که تشکلی هم شکل بگیرد...باز تاکید میکنم، جنبش مستقل زنان، زمانی میتواند شکل بگیرد که دوره تحکیم دموکراسی فرا رسیده باشد، در حالی که ما هنوز در دوره گذار هستیم...ویژگی های اصلی یک جنبش اجتماعی حداقل چهار تا است: نارضایتی، گفتمان، سازماندهی، و اعتراض. البته اعتراضی که دیده بشود، و اسم آن مرسوم شود، مثلاً جنبش تنباکو، جنبش مشروطه، نهضت 15 خرداد، جنبش سبز. این که حرکتی توسط زنان در جامعه مدنی وجود دارد، من قبول دارم. ولی به معنای تخصصی - فنی نمی توانیم بگوییم جنبش.»
چاه عمیق مخالفان گنجی :\nخانم های دگر اندیش را به سبک سخیف تر از لات های چاله میدان پری بلنده خطاب کردن . در حالیکه هیچ کدام از این خانمها کوچکترین اهانتی به کسی نکرده اند . لابد ان فیلسوف عمق گرا این خانم ها را با خانمهای هم مسلک شان عوضی گرفته اند .\nبابا با لات بازی نه رای موسوی زیاد میشه ، نه مارکسیست های روسی به آرزویشان میرسند ، نه احمدی ساقط میشه ، نه مردم به خیانها بر میگردند . نه تغییری در واقعیت آنچه اتفاق افتاد به وجود می اید .\nاگر شما واقعا معتقد هستید موسوی بیش از ۲۰ میلیون رای آورده و مردم بالاتر از خیابان انقلاب به او رای داده اند پس باید بدانید که بسیاری از این مردم امثال همین خانم ها هستند . خانمهایی مثل فاطمه رجبی که به موسوی رای ندادند !\nچقدر یک فرد باید عوام فریب باشد که با رای مردمی که آنها را پری بلنده خطاب کند به مبارزه با یک نظام کاملا مذهبی و سنتی برود و بعد به آنها پشت پا بزند ؟
آقای گنجی به عمق استدلال موافقانت توجه کن.....
توده ایها و مارکسیست های اقماری ان به وقت حمله به امریکا مصدقی میشوند در حالیکه خودشان از عوامل سقوط مصدق بودند ، به وقت حمله به مصدق سلطنت طلب میشوند در حالیکه در حمله تروریستی به شاه و بحران سازی و هل دادن او به سمت فضای بسته تک حزبی از طریق نفوذی های تواب (باهری ، جعفریان ، نیک خواه ، انصاری ، ...) و بلاخره ساقط کردن رژیم شاه نقش اساسی بازی کردند ، حتا هنوز هم مانع اتحاد مشروطه خواهان و جمهوری خواهان در میان اپوزیسیون هستند . به وقت حمله به اصلاح طلبان غیر روسی هوادار اصلاح طلبان روس محور خط امامی میشوند . به وقت حمله به گنجی هوادار بهنود میشوند و به وقت حمله به بهنود سوسیال دموکرات میشوند ، به وقت حمله به سوسیال دموکرات ها مارکسیست بنیاد گرا میشوند . به وقت حمله به کروبی در مورد کشتار ۶۷ هوادار مجاهدین میشوند و به وقت حمله به مجاهدین ملی گرا و لیبرال میشوند .\nآفتاب پرستان فراماسونری هر لحظه به رنگی در میایند اما هدف آنها همواره یک چیز است :\nکوبیدن غیر روسی ها در اپوزیسیون و حاکمیت و ایجاد اختلافات بین دگر اندیشان برای حفظ وضیت موجود به نفع روسیه و دور نگه داشتن امریکا از ایران .
کسانی که این چنین از اکبر گنجی تجلیل می کنند چرا حرفی از مسعود بهنود نمی زنند که در سوآز لندن وقتی همه حالی به حالی بودند از جمله آقای گنجی و جز مدح سبز نمی گفتند هشدار داد که دچار زیاده روی نشوید. در یوتیوب هم هست. از طرف دیگر چرا آقای بهنود از گنجی که حالا به نوعی به او رسیده حمایت نمی کند. مگر نه این که گنجی هم می گوید زیاد ذوق زده نشوید
به نظر میرسه بعضی ها که متوجه شدن با حمله به گنجی در سایت اخبار روز و طرح پونز الله کرم و غیر اصولی خواندن او در رادیو زمانه و رادیکال کردن نظرات معتدل و منطقی او در خودنویس نتوانسته اند گنجی را بکوبند حالا به فکر مصادره گنجی افتاده اند ! حرف های خودشون رو دهن گنجی میگذارند . بهتر است گنجی آب پاکی روی دست چپ روسی و سکولار نماهای هوادار رهبر چپانی از نوع لنین و مصطفا کمال بریزه . وگرنه او هم مثل موسوی و جنبش سبز او میره بایگانی ۶۰ تا ۶۸ .
من یک سئوال دارم که اگر کسی به من جواب دهد ممنون می شوم.آیا نقد مجاز است یا نه؟ آیا جنبش سبز را می توان نقد کرد یا نه؟\nاگر نقد مجاز نیست و جنبش سبز را نمی توان نقد کرد، به صراحت بفرمائید تا ما بدانیم. اما اگر نقد جنبش سبز مجاز است، خب گنجی مگر چه کرده است؟آیا او به کسی توهین کرده است؟ آیا به کسی اتهام زده است؟ آیا او کسی را لجن مال کرده است؟ آیا او به شخصیتی بی احترامی کرده است؟ اگر کرده نشان بدهید تا یقه او را بگیریم.\nاو در گذشته کلی مطلب نوشت و گفت حتی یک دلیل عقلی بر این که قرآن سخنان خداوند است، وجود ندارد.خوب اگر وجود دارد، بنویسید تا مدعای او ابطال شود.\nاو گفته است که حتی یک دلیل عقلی بر وجود امام زمان وجود ندارد، اگر وجود دارد دلیل اش را بگوئید تا مدعای او ابطال شود.\nاو گفته است جنبش معانی گوناگونی دارد. حرکت سبز به دو معنا جنبش نیست. نه به معنای حرکت سازمان یافته دارای رهبری تثبیت شده با حرکات اعتراضی. نه به معنای وجود شبکه های بالفعل موجود همراه با اعتراضات سیاسی. اگر سخن او نادرست است با دلیل حرف او را رد کنید.\nاو گفته است که بین دیسکورس خاتمی با دیسکورس موسوی و کروبی اختلاف و تفاوت وجود دارد. شواهد آن را هم مفصل عرضه کرده است. اگر وجود ندارد، با شواهد حرف او را رد کنید.\nاو گفته است که هیچ دلیلی بر این که موسوی بالای بیست میلیون رأی آورده باشد، در دست نداریم،اگر داریم دلایل آن را اعلام کنید تا سخن او ابطال شود.\nاو با رژیم جمهوری اسلامی، خمینی و خامنه ای و ولایت فقیه مخالف است و به دنبال رژیمی سکولار و دموکرات و ملتزم به رعایت حقوق بشر است، اگر این بد است، بگوئید تا بدانیم؟\nاو در دادگاه کنفرانس برلین جنایات قتل عام چند هزار زندانی در 1367 را مطرح و محکوم کرد. اگر این کار او بد بوده بگوئید تا بدانیم.\nاو در زندان اوین گفت خامنه ای باید برود، اگر این حرف او غلط بود بفرمائید تا بدانیم.\nپس چرا از نقدهای او ناراحت می شوید؟ اگر امروز که در قدرت نیستید، او را تحمل نمی کنید، فردا که دولت به دست شما بیفتد تا مخالفانی چون او چه خواهید کرد؟
و خیلی ها هم فکر میکنن اگه به هابرماس حمله کنن یا گنجی یا سروش فیلسوف میشن .\nدر ایران عده کمی با عرضه خودشان و با نو آوری و ایجاد تغییر به جایی میرسن و عده زیادی با حمله به آنها سعی میکنن برای خودشان شهرت دست و پا کنن . اینکه غربی ها از گنجی قدر دانی میکنن برای این است که فکر رسمی را بلغور نمیکنن ، افکار کهنه شکست خورده را تبلیغ نمیکنن . خب بدیهی است اگر کسی بیاد از مارکسیسم و کمونیسم دفاع کنه یا همین حرفهای معمول در رسانه ها را از قول صاحبان قدرت تکرار کنه کسی به آنها گوش نمیکنه و ان رسانه مشتری هایش را از دست میده . جنبش سبز هم روز های اول خیلی جلب توجه کرد چون حرف جدید داشت که بزند . اما بعد ها موسوی و مارکسیست های روسی حامی او سعی کردند جنبش را تا حد گفتمان مرسوم در سال های ۶۰ تا ۶۸ پایین بیاورند و ان را به زور بچسبانند به طبقه کارگر و هواداری از اعراب و خصومت کور با امریکا و اسرائیل . خوب احمدی هم همین حرفها را میزند ، خامنه ای هم همینطور ، رژیم اسلامی هم ۳۱ سال است همین حرفها را میزند . بدیهی است مردم که برای آزادی های اجتمایی و حقوق بشر و دموکراسی از نوع موجود در فرهنگ غربی (که آنها در رسانه ها و ماهواره و سفر های خارجی و مهاجرت دوستان و اقوام دیده و شنیده اند ) به خیابان آمدند و شعار های نه غزه نه لبنان ، جمهوری ایرانی ، مرگ بر روسیه ، ... دادند فهمیدند که این جنبش ان چیزی که آنها فکر میکردند نیست . یک دعوای قدرت قدیمی بین پسر عمو ها است و اگر موسوی پیروز شود ممکن است چماق داری و پونز چسبانی و گیر دادن به آستین کوتاه مردان و حجاب و رنگ چادر زنان و کشتار انبوه زندانیان از زمان رفسنجانی ، خاتمی و حتا همین احمدی هم بد تر شود. یعنی برگردد به سال های ۶۰ تا ۶۸ .\nمردم عقب نشستند . زر افشان و رییس دانا و اسماعیل خویی و دولت آبادی و ..... و بقیه پایه گذاران ولایت فقیه استالینیستی روس محور شدند صحنه گردان . زر افشان به جنبش دانشجویی حمله برد ، اسماعیل خویی حمله کرد به ناسیونالیسم و شعار های نه غزه نه لبنان و مرگ بر روسیه و جمهوری ایرانی را شعار فاشیستی نامید ، ...... جنبش سبز فروکش کرد در سطح مطالبات گنگ و گاها هم سو با رژیم . مردم دیگر فرقی بنیادی بین موسوی و احمدی نمیدیدند . فقط احمدی تند و خشن و بی ملاحظه به اسرائیل و امریکا حمله میکرد موسوی آرامتر و دیپلماتیک . هر دو به قانون اساسی فعلی التزام دارند . هر دو از اسلام دم میزنند و امام . به همین دلیل انتقادات جزئی لاریجانی ، مطهری ، توکلی و قهر و ناز های رفسنجانی اینقدر برای موسوی و قرائت او از جنبش سبز و مارکسیست های روسی حامی آنها جالب است . مردم کاری به این گلایه ها ندارند . آنها کشوری مثل ترکیه و مالزی و کره جنوبی و سنگاپور و ..... میخواهند . حتا سوریه و لیبی و یا کوبا و کره شمالی برای انها جذابیتی ندارد .
متأسفم آقای گنجی. خیلی ها مثل شما وقتی از سرزمین مبارزه دور می افتند و کار مثبتی از دستشان بر نمی آید با این سم پاشی ها ابراز وجود می کنند.
سخنرانی گنجی به مناسبت دریافت جایزه میلتون فریدمن، در حضور یکهزار تن،رادیکاترین نقد به سیاست های دولت آمریکا و دولت اسرائیل در حضور کسانی بود که با محتوای آن موافقتی نداشتند. به عمق آن سخنان گوش بده، اگر آن را فهمیدی بعد حرف بزن.روی اینترنت موجود است. کدامیک از آنها که می پسندی چنان مقاله ای نوشته اند یا جرأت بیان چنان سخنانی را در چنان جلسه ای داشته اند؟ تو را چه به این کارها؟\nاو آنقدر اعتبار جهانی دارد که وقتی نامه ای به دبیرکل سازمان ملل علیه رژیم ایران می نویسد، 300 تن از بزرگترین متفکران جهان پای آن را امضا می کنند. این هم تعارف است؟ آنها امضای خود را درست زیر امضای گنجی گذاشتند. او در نیویورک اعتصاب غذا در مقابل سازمان ملل سازماندهی کرد و چامسکی به دعوت او آمد و در انجا سخنرانی کرد. این هم تعارف بود؟\nخوب تو هم برو در مقابل سازمان ملل یک اکسیون علیه رژیم برگزار کن. آیا می توانی یک نفر را همراه خودت بیاوری؟ چامکسی را چطور؟
آرش هر چه بیشتر می نویسد، بیشتر و بیشتر خود را لو می دهد. دیگر از واژه های حسین شریعتمداری مستقیما استفاده می کند. اکبر پونز را حسین شریعتمداری و کیهان ساخته اند(از شریعتمداری بپرس، به تو می گوید گنجی به کدام زن پونز زده است؟! اگر بشنوی شاید کاملاً سرخ شوی). خب ما که از اول می گفتیم تو بازجوی وزارت اطلاعات و همکار شریعتمداری هستی. نوع بحث کردنت هم همان نوع شریعتمداری است. \nهی و هی دروغ می گویی. تو کجادرباره ی مقاومت و ایستادگی گنجی در زندان مقاله نوشتی و شجاعت او را ستودی؟ آدرس آن مقاله را بده، آقای دروغ گو. تو همان زمان هم با اسم مستعار مشغول آزار و اذیت گنجی در زندان و اتاق های بازجویی بودی. اخر تو که فقط به گنجی فحاشی می کنی و مثل همکارت حسین شریعتمداری او را پونز می خوانی، از او تقدیر کرده ای؟کجا؟ نکند تو همان برادر حسن شایانفر هستی؟\nدرباره ی سطح دانش گنجی توی بی تربیت بی ادب شکنجه گر نمی توانی داوری کنی. اول باید بروی کمی ادب(اخلاق) یاد بگیری، سپس باید ادب نقد را بیاموزی.نقد یعنی استدلال کردن نه ترور شخصیت. ترور شخصیت کار شما بازجویان وزارت اطلاعات است.\nپنج مقاله از مقالات گنجی به زبان انگلیسی در یک کتاب منتشر شده و 5 تن بزرگترین متفکران جهان آن را ستوده اند. این تعارف است، خب چرا از این تعارف ها از کس دیگری نشده است؟ چرا از فیلسوفان مورد تأیید شما نمی شود؟ اگر تعارف است، شما هم بروید واز همین تعارفات از بزرگترین متفکران جهان بگیرید.مقاله چهل صفحه ای گنجی درباره ی سلطانیسم در مجله فارن افرز منتشر شد. فارن افرز مهمترین مجله ی نظری سیاست در سطح جهانی است. این هم تعارف است؟ شما اگر می توانید کوشش کنید تا هر کس را که می شناسید مقاله ای در آنجا منتشر سازد. تاکنون از چند ایرانی در فارن افرز مقاله منتشر شده است؟سخنرانی گنجی در شورای روابط خارجی آمریکا روی اینترنت موجود است. آن را بخوان و ببین در کل نظامی که تو شکنجه گر آن هستی کسی چنین مقاله ای ارائه کرده است؟گنجی دههاسخنرانی در دانشگاه های مهم(از جمله شیکاگو و هاروارد) داشته است. مقالات آن روی اینترنت موجود است. تو اما فقط شکنجه گری بوده ای که ترور شخصیت می کنی. اگر بضاعت علمی داشتی، بر می داشتی یک مقاله به نام خودذت همراه با عکس ات منتشر می کردی تا سطح تو را بفهمیم. سطح تو فقط شکنجه و تخریب و کتک زدن است.برو مزدوری کن، پول مردم بدبخت را بگیر و به فرزندان آزاده آنها فحاشی کن، دروغ بگو، خوب است، بگذار مردم بیشتر و بیشتر اسلام را بشناسند.
علم و دانش مثل روسری نیست که با « پونز» اکبرآقا (بهرام بی مخ ها و پروین بلنده ها) به پیشانی مبارک انباشت دانسته های بشر بچسبه. \n\nاین بهرام بی مخ و پروین بلنده با اسم واقعی!!! هزاربار تا حالا با پررویی «پونزی» مدعی دیگران شده اند که چرا با اسم مجازی کامنت میذارین. مثل خود اکبرآقا که که بی بی سی و رادیو فردا و زمانه و صدای آمریکا و مردمک و .... هر رسانه ای دیگری که اسمش را بیاورید داره بیش از همه حرف میزنه. یک کلام هم اگه بهش بگی: اکبرآقا آن چه در ایران در جریانه یه جنبشه، میخواد بیسوادی خودش را با «پونز» تو چشم همه بکوبه بعد بگه «استبداد سبز»!\n\nبعد هم نوچه هاش بیان این جا چماق کشی! \n\nدر ستایش شکنجه ها و مقاومت گنجی در زندان مقاله ها نوشتیم و شعر سرودیم و گرافیک... تولید کردیم. اما عرصه علم عرصه هیجانات و پونزبازی نیست. امروزه هر رشته به چندین زیر رشته تخصصی شده. اگر از یک استاد یک زیر رشته پرسش کنی که مربوط به زیر رشته دیگه باشه میگه نمیدونم برو از فلانی بپرس. \n\nحالا با تکیه بر چس ناله های زندانی کشیدن آقای گنجی نمیشه برای قمپز درکردن های علمی اش ستایش نامه نوشت. این اون چیزیه که آقای گنجی باید بگیره و بپذیره که دوران ماه عسل و لوس بازی به خرج زندانی کشیدن گذشت. الان داره با این ثابت کردن «من» جاهلیش آب به آسیاب جلادانی می ریزه که چند هزار نفر از بهترین فرزندان ایران را زیر شکنجه دارند. \n\nحالا پروین بلنده و بهرام بی مخ بیان پونز شن اینجا!
سلام 1400 سال و جمهوری اسلامی 31 سال زحمت کشیدند و آرش ها را تربیت کرده اند. آرش نماد اخلاق اسلامی است. اسلام را که پیاده بکنید، می شود آرش. او بازجوی وزارت اطلاعات است، اما به قدر حسین شریعتنمداری شرف و شجاعت ندارد. حداقل حسین شریعتمداری دوست همکار آرش، با اسم خود و عکس خود به آزادیخوهان فحاشی می کند، تهمت می زند، ترور شخصیت می کند. راستی آرش، ماهی چقدر حقوق توست؟ شنیده ایم که بازجویان وزارت اطلاعات حقوق ماهیانشان بالاتر از ماهی پنج میلیون تومان است؟ اما امثال تو طبعا اضافه کار هم می گیرند. چون فقط که در اتاق شکنجه کار نمی کنی. در سایت های مختلف به اسامی مستعار گوناگون به همه آزادیخوهان فحاشی می کنی، تهمت می زنی، ترور شخصیت می کنی. خب فکر می کنی موفق هستی، 31 سال رژیم کثیفی که تو مزدور آن هستی چنین می کند،نتیجه اش چه بود؟ نتیجه اش این است که تو از ترس حاضر نیبستی بگویی که کیستی؟ تو آدم بسیار ترسویی هستی. حتی آنقدر شجاعت نداری که به گنجی به نام خودت فحش بدهی. این را هم مکتب اسلام خمینی و خامنه ای به تو یاد داده اند. راستی وقتی در اتاق شکنجه سر امثال عبدالله مومنی را در کاسه توالت می کنی، کمی به این فکر کن، حاضری به همسر و فرزندانت بگویی که شغلت چیست؟ می دانم که جرأت این کار را هم نداری. تو رفته رفته باید یک اسم مستعار دیگر هم برای خودت بسازی. این اسم مستعار جدید را برای آن نیاز داری که به خودت هم بگویی تو آنی نیستی که شکنجه می کند، دروغ می گوید، فحاشی می کند. این آن نام مستعار است که این کارها را می کند. آخرش به کجا می رسی؟ کارنامه نهایی ات چه خواهد بود؟ فحاشی، تهمت، ترور شخصیت این و آن.این همه سوابق علمی فرهنگی توست. خب چه می شود کرد، اسلام همین است دیگه.
خب جمع جمع شد. پری بلنده میده دست بهرام بی مخ. بهرام بی مخ میده دست پری بلنده. هردو هم با اسم کاملن واقعی!\n\nپاریس هیلتون هم کتاب داره. اشکال کار شما اینه که فرق کتاب و مقاله را نمیدونید. تعارفات کسانی که می خواهند جو دیکتاتوری ملاها شکسته بشه با داوری علمی فرق می کنه. از قدیم ندیما ما ستایشگر زیاد داشته ایم که به مناسبت عید نوروز مثلن کلی تعرفات و تبریکات از سر فخر بر ما ارزانی می داشته اند
جنبش سبز دارای سه لایه سازماندهی و تشکیلات افقی (نه بالا به پایین) است:\n\n1) هسته ها و شبکه ها\n2) احزاب و نهادهای مدنی\n3) رهبری (شخصیت های نمادین)\n\nمتناسب با شرایط سرکوب و آزادی نسبی، شبکه ها یا احزاب قدرتمندتر می شوند. برای پیروزی لازم است لایه سوم به کنگره ملی موقت (که بتواند جریانات سیاسی و اجتماعی را نمایندگی کند) ارتقا پیدا کند.
آرش، بازجوی وزارت اطلاعات، برو برای خودت یک صفحه در فیس بوک باز کن.جرأت نداری. معلوم است چرا؟ چون باید اسم و فامیلت را بگذاری، عکس ات را بگذاری. خوب قرار نیست که بازجویان وزارت اطلاعات شناخته شوند. من با کسانی که می گویند تو مذهبی نیستی مخالف هستم. زبان تو آرش، زبان اسلام است.اسلام همین است که تو می گویی. ادب اسلام ادب توست. تو پرورش یافته اسلام هستی.1400 سال دستاورد اسلام چیزی جز امثال تو نبوده است.این است اسلام: تهمت زنی، دروغ گویی، ترور شخصیت در پشت اسم مستعار. توان علمی اسلام همین قدر است.اگر مسلمان ها قوت علمی داشتند، تو را جلو نمی انداختند.در صدر اسلام هم با همین زبان تو با دگراندیشان و دگرباشان برخورد می شد.\nبعد هم آنها را 700 تا 700 تا قتل عام می کردند. مگر شما در 1367 4000 زندانی سیاسی را در زمان نخست وزیری مهندس موسوی قتل عام نکردید؟ حکم آن را خمینی داد و اجرایش با وزارت اطلاعات مهندس موسوی بود.\nفحاشی های امثال تو نشان می دهد که سخنان عالمانه گنجی موثر بوده است که این چنین به دست و پا افتاده اید. بازجوی محترم وزارت اطلاعات، می خواهی وزن علمی گنجی را بدانی؟ برو ببین چهار تن از بزرگترین متفکران جهان، یعنی مارتا نسبام، مارشال برمن، رابرت بلا و فلیپ پتی درباره کتاب انگلیسی او چه نوشته اند. البته می دانم که اینها را نمی شناسی. اما برو در همانجا از چند تن از فیلسوفانتان و جامعه شناسانتان بپرس به تو خواهند گفت اینها چه کسانی هستند. وزن علمی گنجی را اینها تعیین می کنند، نه بازجویان وزارت اطلاعات.\nاگر نمی ترسی یک صفحه فیس بوک باز کن. سوابق ات را بنویس. کمی هم از اسلام فاصله بگیر شاید تربیت پیدا کردی و ادب آموختی.
پروین یا همون شیدا و پری بلنده.\n\n حالا یه دقه چماق را بذار کنار و یه دقه گوش کن. به شاه تاج بخشیدی آقای گنجی گنج بخش نیاز ندارد.\n\nآقای گنجی با معلوماتی در حد لیسانس حرف های «محکمی» می زنه که اساتید درجه یک دنیا نمی زنند، اساتیدی که بیش از صد مقاله تعیین کننده در رشته جامعه شناسی منتشر کرده اند!\n\n آقای گنجی اگه ادعایی داره مقاله پژوهشی بنویسه تا تو ژورنال های علمی رفری بشه و بفهمه کجای کاره. با چس مثقال اطلاعات پراکنده این چنین محکم قمپز درکردن اون وجهه ای را هم که تا حالا داره به باد فنای جهل ناشی از خودبزرگ بینی «غیرتمندانه» بچه های سپاه نازی آباد قدیم میده.\n\n داره تو آمریکا زندگی می کنه و نبم میلیون دلار پول یامفت هم از نئوکان ها گرفته. نمیشه با این اطلاعات ادای دانشمند همه رشته راآورد.\n\n از روزی که اسرائیلی ها گفتند جنبش سبز هم اگه به پیروزی برسه ساستش نسبت به اسرائیل چندان فرق نمی کنه، خیلی ها عوض شدند .... \n\nحال از ما گفتن و از پروین بلنده ها نشنیدن!
نه سواد مذهبی دارند و نه ایمان به خدا و نه تفکر خدا شناسی مرتب کس و شعر و آخوند پرستی برای یک کیلو گوشت و برنج مفت بسیج و سپاه و مثل سگ دم تکان دادند ؟شهدای ما کجا این احمق ها کجا؟ نامه در چاه مستراح جماران می اندازند و یا هزینه آخوند مفت خور حسن نصرا الله ؟هیچ ربطی به اسلام ندارد . سبز ها احمق تر از آن بسیجی ها این طرف یا آن طرف غرب زده یا آخوند زده . باید بیدار بود و با شناخت حرکت کرد نه از روی احساس . موسوی هم بازیچه دست انگلیس و مفت خور مهدی هاشمی و رفسنجانی غارت گر .این احمق های آخوند و آخوند پرست بیشتر از همه به اسلام ضربه زده اند و ایران را به سمت نابودی می برند. رسول اکرم در گرمای سوزان عربستان کار می کرد و اینها زیر کولر هستند یا زیر زنان زیبای لبنانی . حضرت علی با نمک و نان جو افطار می کرد و اینها در قصر و ویلا و روی بیت المال مردم چه جنایت ها که نمی کنند. سنکسار برای ترساندن زن بود نه به قتل رساندن سنگ ها به اندازه بند انگشت کوچک و تعداد سنگی در یک مشت به تعداد جمعیت اندک آن زمان می دادند تا از فاصله شاید حدود ده متری به طرف زن خطا کار پرت شود تا زن بی آبرو تنبیح شود و خجالت بکشد نه با پاره آجر وحشیانه ه قتل برسد. امام حسین اگر می دانست به قتل می رسد پس رفت و خودکشی کرد؟خودکسی در اسلام گناه است و فرد به بهشت نمی رود. من می توانم یک کتاب در مورد کس و شعر های ملا های لاشخور بنویسم که نشان دهد حرف های آنها ربطی به اسلام ندارد و ساخته خود آنها است چند بار خوابی دیدم و کسی به من گفت آرامگاه رسول اکرم پر از غبار و تار عنکبوت است برو تمیز کن....؟ شاید استعداد خدادای است تا رو است بنویسم و امیدوارم فردی یا مردمی بیدار شوند و دنبال حقیقت خدا باشند نه افراد
آرش یک نام مستعار است. بازجویان وزارت اطلاعات اسامی مستعار دیگری هم دارند. آنها در هر جا بتوانند با اسم مستعار به آزادیخواهان فحاشی می کنند. آنها را ترور شخصیت می کنند. تهمت می زنند. نقد، نقد فکر است، نه ترور شخصیت. اگر کسی سبز است، باید از موسوی یاد بگیرد. آیا او به کسی اهانت می کند؟ آیا او تهمت می زند؟ آیا او ترور شخصیت می کند؟ گول مزدوران وزارت اطلاعات را نخورید. به نام جنبش سبز می خواهند آزادیخوهان را ترور شخصیت کنند. نباید به آنها چنین اجزه ای داد. زبان سبزها زبان کیهان نیست. زبان سبزها زبان حسن شریعتمداری نیست. زبان سبزها زبان ادب و نقد است.
ابراهیم نبوی به نام خود، همراه با عکس خود، هر چه دلش خواست به گنجی اهانت کرد. خوب چه اشکالی دارد. به این ترتیب ارزش و ادب خود را نشان می دهد. دیگران هم داوری می کنند که نوشته او با نوشته های به اصطلاح طنز حسین شریعتمداری فرقی دارد یا نه؟ اما تو از سوال اصلی می گریزی. نمی گویی کیستی؟ چرا حاضر نیستی یک مقاله علیه خامنه ای به نام خودت بنویسی؟ گنجی دائماً علیه خامنه ای و دار و دسته اش مشغول فعالیت است. فعالیت تو چیست؟ چرا ما را در جریان نمی گذاری؟ چرا نمی گویی ظرف 15 سال اخیر چه نوع فعالیت های سیاسی علیه خامنه ای و جمهوری اسلامی داشته ای؟ فق کارت شده فحاشی به گنجی؟ از کجا معلوم که در جاهای دیگر به اسامی دیگر به دیگر آزادیخواهان فحاشی نمی کنی؟ چگونه بفهمیم که ترور شخصیت هایی که در جای دیگر صورت می گیرد، کار تو نیست که با اسامی مستعار دیگر انجام می دهی؟ آرش بازجوی وزارت اطلاعات است و نمی توتند ما را گول بزند.
آرش بازجوی وزارت اطلاعات باز پیداش شد. زبان اش زبان فحاشی روزنامه کیهان و وزارت اطلاعات است. این همه دشنام برای چیست؟ وزارت اطلاعات عزیز، هر چه دلت می خواهد به گنجی فحش بده، کار دیگری جز این نداری؟ پول بگیر و فحش بده. چرا به استدلال توجه نمی کنی؟\nوزارت اطلاعات به آزادیخواهان فحاشی می کند.\nوزارت اطلاعات به آزادیخواهان تهمت می زند.\nوزارت اطلاعات آزادیخواهان را لجن مال می کند.\nوزارت اطلاعات همه این کارها را در پوشش اسم مستعار انجام می دهد.\nآرش هم همه این کارها را با اسم مستعار انجام می دهد، پس آرش بازجوی وزارت اطلاعات است.\nاگر نیستی خودت را معرفی کن. عکس ات را منتشر کن. سوابقت را بگو تا با آن آشنا شویم ببینیم کسی که به فردی که دو بار زندان رفته و بار دوم شش سال حبس کشید و تا پای جان رفت، در زندان اوین گفت خامنه ای باید برود، در همه این دوران به نام خود با خامنه ای می جنگد؛ فحاشی می کند کیست؟ آخر آرش جان، چرا تو که اینقدر شجاعی، به نام خودت و با عکس ات یک مقاله علیه خامنه ای نمی نویسی تا ما بفهمیم بازجوی وزارت اطلاعات نیستی؟ ما نوکر همه مخالفان رژیم جمهوری اسلامی و خامنه ای و خمینی جنایتکار هستیم.نشان بده تو هم دشمن اینها هستی، نه دشمن گنجی که با آنها می جنگد. اگر گنجی هم از رژیم جمهوری اسلامی و خامنه ای و خمینی دفاع کند، او را در جبهه ی خامنه ای قرار خواهیم داد. \nگنجی به کسی اهانت نمی کند، به کسی تهمت نمی زند، کسی را ترور شخصیت نمی کند،مثل لات های چاله میدون حرف نمی زند، اگر تو هم سبز هستی، باید همه این نکات را رعایت کنی، که نمی کنی. بد زبانی می کنی،زبانت زبان چاله میدانی است. ببین با بقیه کامنت گذاران چگونه برخورد می کنی. من نه مسلمان هستم، نه مدافع جمهوری اسلامی. من دشمن جمهوری اسلامی و خمینی و خامنه ای و مدافعان آن هستم. به خدا هم باور ندارم. خوب من چگونه می توانم طرفدار گنجی باشم؟ من پروین غفاری هستم، تو به من می گویی پری بلنده. این ادب مسلمانی توست، اگر راست بگویی که مسلمانی، وگرنه بازجویان وزارت اطلاعات که بعید است به چیزی باور داشته باشند. خدای آنها پول و قدرت است. فکر می کنی با فحاشی می توانی بر کسی غالب شوی؟ برو پی همان کارت و در اتاق شکنجه زورگویی کن. تو را چه به بحث های علمی. اگر بازجوی وزارت اطلاعات نبودی، به اسم خودت، همراه با عکس ات، مقاله ای علیه خمینی و خامنه ای و جمهوری اسلامی می نوشتی. چون نمی نویسی، و چون فقط به گنجی با اسم مستعار فحش می دهی، و می خواهی او را ترور شخصیت کنی، پس بازجوی وزارت اطلاعات هستی. این همه نقدهای رادیکال علیه گنجی نوشته می شود. مردمک و دیگر وبسایت ها آنها را همراه با عکس نویسنده آنها چاپ می کنند. تو کیستی؟ تو همان بازجوی وزارت اطلاعلات هستی. زبانت تو را افشا می کند. به لحنی که علیه مخالفان به کار می بری نگاه کن، تو که نمی توانی زبان بازجویی ات را کنار بگذاری. برو پی کارت.
سبزها استراتژی دارند و دلایل زیادی دارند برای عدم برگزاری تظاهرات در مقطع کنونی. اولا مبارزه مدنی به تظاهرات محدود نمیشه، دوما آقای گنجی کسی نیست که سبزها بخواهند به ایشون گزارش بدهند.\n\nحالا نوبت مدعیان دیگر است که اونا فرمان تظاهرات بدهند. کسانی که حتی تو فضای باز خارج کشور هم عرضه ندارند یه دوجین آدم جمع کنند. همانطوری که فرمان تحریم دادند و بر عکس مردم بیشتری در انتخابات شرکت کردند و بورشان کردند.\n\nخود نوشته هم طبق روال آقای گنجی، کار دانشجویان کارشناسی است که برای پروژه میرن یه مقاله survey گیر میارن. مطالب اونا کپ می زنند بعد رفرنس های مقاله را میذاران پای گزارش خودشون به استادشون بگن بعله ما این همه کتاب و مقاله خوندیم!!
این شیدا / پرستو/.../ پری بلنده چرا به اسم «بهرام چوبین» حساسیت و خارخارک نداره؟ چرا از بهرام چوبین و دیگران اسم واقعی طلب نمیگنه و لات بازی در نمیاره؟
یعنی آقای گنجی به این افلاس افتاده که هر کی اینجا کامنت میذاره یه شیدا یا پرستو یا پری بلنده بیاد براش چماق دست بگیره. این بلنده این قدر شعور نداره که همین پرسش را از خودش بکنه که خب خودت چرا میایی با چند اسم مستعار کامنت میذاری؟\n\nاگر کرمکی آن جایت ووول نمی خوره، تو که مدعی دیگران هستی اول خودت با اسم واقعی کامنت درباره موضوع بذار نه دیگران!
مقاله های یکی دو ماه اخیر اکبر گنجی براستی تأمل برانگیز است. در این فضای صرفا شعاری که همه هی به به کنان مرسی به همدیگر می گویند، او کوشش کرده تا بحث را عمیق تر کند، مسأیل را نشان دهد، راه برونشویی بگشاید. سخنرانی او در کلن، برلین، وین، ونکور، و مقالاتی که به دنبال آنها نوشته، جدی ترین بحث های چندماه گذشته درباره ی جنبش سبز هستند. کاملاً تحلیلی و واقع گرایانه با مسائل برخورد می کند.\nمخالفان انتظار دارند که او هم مثل خودشان فقط به همه فحاشی کند. اما او همه فحاشی ها را نادیده گرفته و کار خود را دنبال می کند. به ما فرصت فکر کردن می دهد تا درباره مسائل کمی تأمل کنیم. شیفته تعریف های خودمان از خودمان و آنچه می سازیم نشویم.\nدر این میان یک آدم لوده ای هم بهترین اهانت ها را به او کرده. فردی که هر روز با یکی است. جز پول و قدرت به چیزی نمی اندیشد. وقتی درست و حسابی مست می کند، لجن پراکنی می کند. نمونه اش در تلویزیون آمریکا بود که از آنجا به دلیل فحاشی در برنامه مستقیم اخراج شد. حالا پنج زنه ها با هم وحدت کرده اند علیه گنجی، بکنند، این که بحث علمی نیست. حالا عده ای می خواهند نوکر هاشمی رفسنجانی و پسرش باشند و در تمام این مدت حتی یک انتقاد کوچک از هاشمی در وبسایتشان نکرده اند، مهم نیست. نوکری، نوکری است. چه نوکری هاشمی رفسنجانی پسرش باشد، چه نوکری ولی فقیه واشنگتن نشین باشد.
اولا از کجا بفهیم که رضا نصری خود در ایران است؟ ثانیاً: از کجا بفهمیم که این یک اسم واقعی است نه اسم دروغین؟ ثالثاً: سوابق مبارزاتی شما چیست که بر دیگرا خرده می گیرید که در حال مبارزه در تهران نیستند؟\nنصری محترم، آیا می توان بحث علمی درباره ی حرکت سبز کرد یا نه؟ آیا سئوال جنبش بودن یا نوبدن حرکت سبز مجاز است یا نه؟ اگر مجاز نیست، یعنی دیکتاتوری؟ اگر مجاز است، خب گنجی هم نظر خود را به طور علمی بیان کرده است. حالا نظر او را نقدو رد کنید. علمی، به مدعای او بپردازید. به خودش چه کار دارید. چسبیدن به شخص به جای نظریه، بحث علمی نیست. بستن راه گفت و گوست. یعنی من چون توان بحث علمی ندارم سعی می کنم نظریه پرداز دگراندیش را خراب کنم تا کسی حرف او را نخواند و نشنود. این رویه ها کهنه شده است. باید بحث و گفت و گو کرد. آیا حرکت سبز جنبش اجتماعی به معنای جامعه شناسانه ی آن است؟ اگر هست با دلایل نشان دهید که هست.
این آقای گنجی عادت دارد هر جنبنده ای را که می بیند به زور بکشاند به یک فضای انتزاعی و در آنجا آن را با الفاظ قلمبه و سلمبه ی آکادمیک دست چندم تحلیل (تخطئه) کند. او فکر می کند می تواند از چند هزار کیلومتری ایران، حقیقت آنچه در خیابان های امروز کشور می گذرد را، در کتاب های سی سال پیش هابرماس و امثالهم جستوجو کند. ای کاش می فهمید چقدر از حقیقت دور افتاده!\n\nمثلا گنجی شعار “ما بی شماریم” را که مردم به صورت کاملا طبیعی و واکنشی در تظاهرات پارسال برای قوت قلب بخشیدن به یکدیگر در مقابل نیروهای سرکوبگر سر می دادند، چنان نقد می کند که گویی دارد تز دکترا تصحیح می کند. گویی مردم قبل از سر دادن این شعار فی البداهه در مقابل ماموران چماق بدست در خیابان می بایست اول می نشستند و به تفصیل تئوری های جامعه شناسی سیاسی را مرور می کردند و بعد (با ذکر مرجع) شعاری درخور پیدا می کردند، تا مبادا “ما بی شماریم” گفتنشان از حیث اپیستومولوژیک و محتوا با متودولوژی و پارادیم های تعریف شده در اول تز ناسازگار باشد! \n\nکسانی که در آن زمان در خیابان های تهران بودند، خوب می دانند این شعار چرا درست شده، از کجا آمده و کی آمده و بار نمادین آن چیست و چرا حفظش کرده اند و اینقدر برایشان ارزش دارد. اما آقای گنجی که در آن زمان آنور اقیانوس بوده و هست، می نشیند و در لا به لای مقالات و کتاب های کهنه کتابخوانه های نیویورک و تورنتو دنبال فهم آن می گردد. البته اشکالی هم ندارد که سعی کند بفهد. اما ای فقط سعی می کرد بفهمد! ای کاش با کمی تواضع و از موضع خاضعانه تری (و نه از موضع طبیب نسخه پیچ، آن هم با این اعتماد به نفس) برخورد می کرد. ای کاش قبل از بافتن این همه نظریه بی سر و ته، حداقل از یکی که آنجا بود می پرسید منشاء این شعار کجاست و معنی اش برای شما چیست. \n\n\nآقای گنجی یک پوپولیست به تمام معناست که به جای حفظ انصاف و اعتدال، روی موج خشم مردم و طیف تندرو اپوزیسیون سوار می شود و برای خود پلتفورم سیاسی می سازد. راه بدی را پیش گرفته. ای کاش متوجه شود.
حالا آنها که می گفتند جنبش سبز داریم، بجای فحاشی و تهمت زنی بیایند و با استدلال نشان دهند که شبکه های مورد ادعایشان کجاست؟ چرا قادر به برپایی یک حرکت اعتراضی نیستند؟ مگر می شود چیزی وجود داشته باشد اما هیچ حرکتی نداشته باشد؟ جنبش یعنی اعتراض، اگر اعتراضی نبود، جنبشی هم وجود نخواهد داشت. چند ماهی مخالفان ساختار شکن به خیابان ها ریختند. این شورش یا حرکت های خیابانی موقتی را رژیم سرکوب کرد و تمام شد. رژیم نمی گذارد مردم تظاهرات و اعتراض کنند. اگر جنبشی وجود داشت، اعتراض خود را عیان می کرد. به قول آصف بیات، نباید یک حرکت موقتی زودگذر را جنبش خواند. این نشان می دهد که اهل فن نیستند و صرفا شعار می دهند
خانم بقراط به جای شیطانی نشان دادن مالکیت خصوصی که در تمام کشور های پیش رفته و در حال توسعه و حتا کمونیست سابق (چین و روسیه و ویتنام و جدیدا کوبا ) مورد احترام قرار دارد و فقط مارکسیست های روسی ایران با ان دشمنی دارند بهتر است تحلیل کنند چگونه در کوبا پس از ۵۰ سال حکومت مطلقه پرولتاریا با کمک های میلیاردی کشور های سوسیالیستی هنوز یک میلیون بیکار در یک کشور ۱۲ میلیونی وجود دارد با اینکه عملا تن فروشی و روسپی گری برای دختران جوان زیر حجاب مارکسیستی حکومت به توریست های هرزه جهان سرمایه داری برای ۲۰ دلار ( بیست هزار تومان ) سالهاست آزاد است ؟\nآنوقت یک نفر در مرز بازرگان ماشینش را در ازای رشوه آزاد کرده اند دلیل بد بودن نظام لیبرال دموکراسی ترکیه است ؟
چرا خبر راهپیمایی هواداران حقوق بشر در هاوانا دیروز در تمام وب سا یت های ایرانی سانسور شد ؟ جایزه به روزنامه نگار مبارز کوبایی که ۱۱ سال است زندان است و ۲۳ بار اعتصاب غذا کرده سانسور میشود . خبر کشته شدن یک زندانی سیاسی در کوبا در اثر اعتصاب غذا باعث نمیشود آرامش دوست دار یا یکی از این مارکسیست های ظاهرا تغییر مسلک داده و سکولار شده یک نامه به کاسترو بنویسد و به او بگوید شرم بر تو که سوسیال دموکراسی ما را هم به گند کشیدی تا چه رسد به سوسیالسم ؟