نسخه آرشیو شده

شاعری برای شاخه گل سرخ
سهراب سپهری
از میان متن

  • کلام و نگاه سهراب متعلق به زمان و مکان مشخصی نبود. او در شعرش به زندگی، به انسان و به حقیقت می‌اندیشد همان سان که نقاشی‌هایش تنها بازسازی طبیعت بر یک تابلو نبود.
موضوع مرتبط

شاپرک شمس
سه‌شنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۷ - ۱۰:۰۵ | کد خبر: 5219

در آستانه سالروز تولد هشتادسالگی سهراب سپهری، از وی که یکی از چهره‌های ماندگار شعر نوی ایران است، یاد می‌کنیم. سهراب گفته بود: «کاشان تنها جایی است که به من آرامش می‌‌دهد و می‌دانم که سرانجام در آن‌جا ماندگار خواهم شد...»

مرغ مهتاب
می‌خواند.
ابری در اتاقم می‌گرید.
گل‌های چشم پشیمانی می‌شکفد.
در تابوت پنجره‌ام پیکر مشرق می‌لولد.
مغرب جان می‌کند،
می‌میرد.
گیاه نارنجی خورشید
در مرداب اتاقم می‌روید کم کم
بیدارم
نپندارید در خواب
سایه شاخه‌ای بشکسته
آهسته خوابم کرد.
اکنون دارم می‌شنوم
آهنگ مرغ مهتاب
و گل‌های پشیمانی را پرپر می‌کنم.

 

«کاشان تنها جایی است که به من آرامش می‌‌دهد و می‌دانم که سرانجام در آن‌جا ماندگار خواهم شد...»

این چنین بود که سهراب سپهری، کاشان را برگزید و امروز در آستانه هشتاد سالگی در اردهال کاشان، خانه ابدی خود میزبان دوستداران و شیفتگان کلام و هنر ماندگارش است.

در شناسنامه سهراب تولد او به روز 15 مهر سال 1307 درج شده است، اما سهراب خود می‌گوید: «مادرم می‌داند که من روز چهاردهم مهر به دنیا آمده‌ام. درست سر ساعت 12. مادرم صدای اذان را می‌شندیده است...»

سهراب از همان جوانی به نقاشی و شعر رو آورد، چنان‌چه در آثار ادبی او ردپای نقاشی و در نقاشی‌هایش حضور روح شاعرانه‌ای هویداست.

کلام و نگاه سهراب متعلق به زمان و مکان مشخصی نبود. او در شعرش به زندگی، به انسان و به حقیقت می‌اندیشد همان سان که نقاشی‌هایش تنها بازسازی طبیعت بر یک تابلو نبود.

احساس و نگاه اصیل او به زندگی، به انسان، به اشیاء و به طبیعت در نقاشی، ویژگی آثار اوست که انگار دیوان شعری را در خود آمیخته باشد، پس از سال‌ها نگاهت را ساعت‌ها با خود می‌برد به آبی آسمان و به سبزی زمین.

نقاشی‌ها و شعرهای سهراب مملو از وارستگی، سادگی و بی‌تکلفی بیانی است که نه به سادگی حاصل شده‌اند و نه آن‌قدر ساده‌اند که به نظر می‌آیند.

تارنمای سهراب سپهری

سهراب سپهری در ویکی‌پدیا

سهراب در سروده‌هایش که رویکرد او به عرفان و هستی را نشان می‌دهد و کنایه‌ها می‌زند، کلام روانش را حفظ کرده است و در آن دفترهای شعر که در سال‌های آخر زندگی‌اش سروده شدند، پختگی اشعارش منتقدانش را نیز به واکنش‌های نرم‌تر واداشته است.

مهدی اخوان‌ثالث در مصاحبه‌ای نظرش به سهراب و شعرش را این‌گونه تشریح می‌کند: «او در چهار، پنج شعر اخیرش توانسته است برای خود زبان خاصی پیدا کند. با لطافتی که از عرفان بودایی هند مایه می‌گیرد و در تصویری که از یک نقاش بر می‌آید مطالبی را به صورت زیبایی بیان کرده است ، ولی بقیه شعرهایش قابل توجه نیست.

به نظر من فقط تجربه‌ای ناموفق است و اما مرگ زودرس او با توجه به شعرهای اخیرش و مخصوصا نقاشی‌اش واقعه تاسف‌انگیزی برای هنر معاصر است.»

سیمین بهبهانی نیز در جایی می‌گوید: «باید دانست که او یک نقاش بود و در شعرهای اولیه‌اش، شما با تصاویری سطحی آشنا می‌شوید که عمقی را در پشت سر خود ندارند. او همان‌طور که در تابلوهایش اناری، گل و یا بوته‌ای را نشان می‌داد در شعرهای اولیه‌اش هم سعی داشت تا چنین کند، اما در اشعار بعدی این تصاویر بعد دیگری پیدا می‌کند، به‌طوری که شما می‌توانید در پشت آن تصاویر پیام‌های دیگری را ببینید.»

وی معتقد است اندیشه در شعر سپهری جای خاصی دارد که بیشتر از آن‌که مادی باشد، ماورای طبیعی است و از این جهت شاعر خوبی است.

سهراب در سال 1359 و در روز اول ارديبهشت، ساعت شش بعد ازظهر در بيمارستان پارس تهران درگذشت.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی