یک پژوهش جدید معتبر نشان میدهد که افراد دارای افسردگی متوسط تا شدید از درمانهای مبتنی بر تغییر شیوه فکرکردن بهبودی زیادی یافتهاند
یافتههای مطالعه جدید در آمریکا نشان میدهد که تغییر فکر بیشتر از تغییر رفتار در مورد بیماران افسرده متوسط تا شدید موثر بوده است.
این یافتهها که به صورت آنلاین در «مجله پژوهش و درمان رفتار» منتشر شده و در شماره آینده آن به چاپ خواهدرسید مطرح میکند رواندرمانگرانی که روی بیماران افسرده کار میکنند باید حداقل در طی جلسات نخست روی استفاده از تکنیکهای مبتنی بر فکر متمرکز شوند. به این ترتیب این بیماران میتوانند الگوی فکر منفی خود را بشکنند و وقایع زندگی خود را با واقعبینی بیشتری بنگرند.
پژوهشگران در این مطالعه یافتند که تمرکز روی تغییر رفتار بیماران افسرده مانند برنامهریزی خارجشدن از خانه یا پیگیری چگونگی گذران وقت آنها در طی روز نتوانست تغییرات لازم اولیه را در نشانههای افسردگی بیماران ایجاد کند.
دانیل استرانک نویسنده همکار مطالعه و پروفسور همکار روانشناسی دانشگاه اوهایو در آمریکا با توجه به محبوبیت بسیار زیاد رویکردهای رفتاری در درمان افسردگی گفت که این امر میتواند منجر به این شود که برخی از مردم بپندارند شیوههای مبتنی بر تغییر فکر برای آنها موثر نیست.
اما یافتههای مطالعه نشان میدهد که در واقع این، استراتژی مبتنی بر فکر است که به بیماران کمک میکند تا در هفتههای آغازین و حساس درمان شناختی- رفتاری بهبودی حاصل کنند.
درمان شناختی- رفتاری یکی از مهمترین شیوههای رواندرمانی در افسردگی است که توسط روانشناسان و روانپزشکان آموزشدیده در سراسر دنیا بهکار میرود.
در این شیوه که مبتنی بر تغییرات رفتاری و نیز شیوه تفکر بیمار است به او کمک میشود تا با یادگیری برخی راهها و کسب مهارتهای لازم به مبارزه با افسردگی خود بپردازد.
استرانک این مطالعه را با همکاری ملیسا براتمن در انستیتوی ملی بهداشت روانی و رابرت ریرابیس در دانشگاه پنسیلوانیا انجامداد.
در این مطالعه 60 بیمار مبتلا به اختلال افسردگی شرکت داشتند که به دو مرکز درمانی دانشگاهی برای درمان مراجعه کرده بودند.
همه بیماران توسط شش درمانگر شناختی تحت درمان قرار داشتند و موافقت کرده بودند که جلسات درمانی آنها ضبط ویدئویی شود.
دو فرد آموزشدیده به مرور و بررسی نوارهای ویدئویی در طی جلسات اول تا چهارم پرداختند. آنها میباید میزان تمرکز درمانگر روی شیوههای رفتاری و تفکر و سایر جنبههای جلسات درمان را ارزیابی میکردند.
پژوهشگران رابطه بین کاربرد شیوههای درمان از سوی درمانگر و میزان بهبود افسردگی بیماران را نیز در هر جلسه آزمون کردند.
علت تمرکز پژوهشگران روی جلسات نخستین درمان این است که براساس مطالعات دیگر بیشترین میزان بهبودی بیماران افسرده در جلسات نخستین دیده میشود.
تغییر فکر و همکاری بیمار؛ دو عامل بهبودی
نتایج بیشترین میزان بهبودی را در بیماران افسرده زمانی نشان داد که درمانگر روی شیوههای شناختی تمرکز کرده بود نه شیوههای رفتاری.
ضمنا در این مطالعه دیده شد که وقتی بیماران با درمانگر خود در برنامه درمانی بیشتر همکاری میکردند و توصیههای او را جدی میگرفتند بیشتر بهبود مییافتند.
دانیل استرانک با اشاره به اهمیت درگیرشدن بیشتر بیمار در امر درمان و پذیرابودن بیشتر نسبت به توصیههای درمانگر گفت که اگر بیمار افسرده متعهد به درمان باقی بماند از شیوههای روان درمانگری استفاده زیادی میبرد.
او با ذکر ادامه کار درمانی و تحقیقاتی خود و همکارانش در ایالت اوهایو در باره برنامه آینده تحقیقاتیشان گفت که آنها در پی آنند که بدانند آیا شیوههای مبتنی بر تغییر فکر افراد میتواند دیدگاه شخصی آنها را کاملا تغییر دهد یا این که به آنها برخی مهارتها را آموزش میدهد و سپس افراد باید آنها را در طول زندگی خود به طور مداوم تمرین کنند.
افسردگی، شیوع و درمان
سازمان بهداشت جهانی افسردگی را مشکلی جهانی تعریف میکند، بیماری شایعی که با غمگینی، فقدان علاقه یا لذت در زندگی، احساس گناه یا بیارزشی، خواب و اشتهای غیرطبیعی، انرژی کم و تمرکز ضعیف شناسایی میشود.
میزان ابتلا به افسردگی از 3 درصد در کشور ژاپن تا 17 درصد در کشور آمریکا متفاوت است اما آمار جهانی نشان میدهد که امکان ابتلای مردم جهان به افسردگی در سراسر عمر خود بین 8 تا 12 درصد است.
متوسط سن افسردگی بین 20 تا 40 سالگی است و زنان بیش از مردان به آن مبتلا میشوند.
پیشبینی شده است که در سال 2020 افسردگی پس از بیماریهای قلبی دومین عامل بیماری در سراسر دنیا باشد.
این بیماری میتواند به صورت مزمن درآید یا چند بار در طول عمر فرد بروز کند و حتی در موارد شدید به خودکشی منجر شود.
درمان افسردگی عمدتا مبتنی بر دارو درمانی یا شیوههای مختلف درمان روانی است. در میان شیوههای رواندرمانی درمان مبتنی بر تغییر فکر بیمار همراه با تغییر رفتار او که به درمان شناختی- رفتاری معروف است جایگاه ویژهای دارد.
شیوههای مختلف برای بهچالش کشیدن افکار منفی و غلط و تغییر آنها از سوی روانشناسان و درمانگران به افراد توصیه میشود که کاربرد آنها در زندگی روزمره میتواند به تغییر عواطف و خلق فرد بیانجامد.