احمدرضا احمدی چهره یگانهای در شعر معاصر ایران است. یگانه از این نظر که توانست خود را از سایه سنگین شاعرانی همچون نیما، اخوان و شاملو برهاند و شعر «خودش» را بنویسد.
«حرفهای تو ارزش این را دارد که به یاد بماند»
فروغ فرخزاد خطاب به احمدرضا احمدی
احمدرضا احمدی چهره یگانهای در شعر معاصر ایران است. یگانه از این نظر که توانست خود را از سایه سنگین شاعرانی همچون نیما، اخوان و شاملو برهاند و شعر «خودش» را بنویسد.
احمدی را میتوان یکی از آوانگاردهای شعر صد سال اخیر ایران دانست. او زمانی رسماً وارد فضای ادبی شد که کشور تحت تاثیر کودتای 28 مرداد، سرشار از یاس بود و شاعران به استعارهنویسی در شعرهایشان روی آورده بودند. وقتی که هنوز در مقابل «شاعر متعهد»، عبارت «شاعر مستقل» و یا فقط کلمه «شاعر» قرار نداشت و شعر شاعرانی مثل احمدضا احمدی، با استقبال «زعمای» قوم ادبیات روبه رو نبود.
احمدرضا احمدی اولین مجموعه شعرش را با عنوان «طرح» در سال 1341 منتشر کرد و با انتشار این کتاب «شعر موج نو» بر سر زبانها افتاد. شعرهای احمدی و اصطلاح شعر نو، انتقاد شاعران «سیاسی» را به همراه داشت. آنها شعرهای احمدی را عافیتطلبانه دانسته و بر این اعتقاد بودند که شعر احمدرضا احمدی از جامعه فاصله گرفته است.
منتقدین معاصر احمدرضا احمدی را در کنار سهراب سپهری، ادامهی پدیدهی هوشنگ ایرانی میدانستند. شاعری که در اوج بحران سیاسی 28 مرداد با جیغ بنفش سروصدا به پا کرد و خیلی زود چنان تحت فشار شاعران همعصرش قرار گرفت که به گوشه عزلت پناه برد.
اسماعیل نوریعلا، منقد و یکی از شارحین شعرهای احمدی و شعر موج نو، درباره ارتباط شعر احمدرضا احمدی با سهراب سپهری و هوشنگ ایرانی مینویسد: احمدرضا احمدی با هر دوی آنها (هوشنگ ایرانی و سپهری) فرق داشت. او نه دانش و تجربه هوشنگ ایرانی را داشت، و نه صبر و پختگی جبلی سپهری را. او یک اقبال تاریخی داشت و اقبال تاریخی او این بود که ذوق زیباییشناختی و آغاز فعالیت شاعری او (سال 1341) با ذوق و نیاز عمومی اقشار نوظهوری در جامعه همزمان شد.
شعر موج نو با استقبال گروهی از جوانان روبهرو شد. چرا که شعر موج نو از هرچه سنت بود گریزان بود. همزمانی ظهور این موج ادبی با انقلاب سفید محمدرضا شاه و شتاب گرفتن حرکت کشور به سوی مدرنیزاسیون، سبب شد تعدادی از مخالفان شعر موج نو و بهطور ویژه شعر احمدرضا احمدی، شعر او را سطحی و تحت تاثیر غوغاسالاری نظام حاکم بدانند.
با وجود این فضا تثبیت شعر موج نو، نشان از اهمیت و قوت شعر احمدرضا احمدی داشته که توانسته از مرزهای شاعران پرآوازه معاصر عبور کند.
شاید یکی از ضعفهای شعر احمدرضا احمدی توصیفهای مکرری است که در تاروپود فرم شعرهایش قرار گرفته است. از این حیث میتوان با رضا براهنی و نقدش بر شعر احمدی همراه بود. او در مقاله «مناجات یک جنین» در کتاب طلا در مس مینویسد: شعر احمدی – اگر بتوانم به یک مفهوم شعر بودنش را ثابت کنم- به سنگی میماند که بچهای معصوم و ناقلا، و با بیهدفی به طرف شیشهی پنجرهای پرتاب کرده است و ناگهان نه یک شیشه، بلکه پنج شش شیشهی شکسته و حتی چلچراغ سالن مجلل خانه نیز اصابت کرده، چلچراغ را با یک انفجار ناگهانی شکسته . خرد کرده است، و بچه در کمال اعجاب اول نگاه کرده، بعد از وحشت پا به فرار گذاشته است و خانه کور و تاریک، از گوشه فضای خالی آویزان نبوده است. (صفحه 1259)
براهنی در این مقاله چند بار از عبارت «اگر البته بتوانم به یک مفهوم، شعر بودنش را ثابت کنم» در توضیح شعرهای احمدی استفاده میکند.
نگاه براهنی هرچه باشد، شعر احمدی نه تنها در دهه 1340، بلکه تاکنون به حیات مستقل خود ادامه داده است. استمرار حضور پررنگ احمدی چنان چشمگیر بوده که یدالله رویایی، به عنوان یکی از شاعران بزرگ معاصر در پاسخ به سوالی درباره شعر جوان پاسخ میدهد: در شعر ایران میبینم شاعرانی هم سهیم هستند که لزوماً جوان نیستند، مثل احمدرضا احمدی یا منوچهر آتشی، محمد حقوقی و شاپور بنیاد.
در دهه 1360 که شاعران معصر تحت تاثیر شعر حماسی و سیاسی شاملو که در پیش از انقلاب سال 1357 قرار گرفته بودند، احمدرضا احمدی شعر خودش را نوشت. شعر او متشکل از سطرهایی است که هر یک به تنهایی بازتاب تخیلی شاعرانه است. احمدی هیچوقت یک ستاره ادبی نبوده، اما مثل بسیاری از نویسندگانی که میخواستند ستاره شوند، شکست نخورده است. چون او هرگز دغدغه «ستاره شدن» را نداشته است. اگر بدانیم که شعر حجم به عنوان یکی از مدرنترین نحلههای شعری معاصر، از دل شعر موج نو درآمده و یا واضعان شعر حجم از شیفتگان شعر احمدرضا احمدی بودهاند؛ میتوان اهمیت شعر احمدرضا احمدی را بیشتر درک کرد. به نوعی شاید بشود گفت، احمدرضا در بین پیشگامان شعر مدرن ایران، از چهرههای تاثیرگذار بوده است.
یکی از انتقاداتی که به احمدرضا احمدی شده درباره تعداد زیاد مجموعه شعرهای منتشر شده از اوست. هجده عنوان، تعداد کمی نیست. بهمن شعلهور بر این اعتقاد است که احمدی فقط یک سوم شعرهایش را چاپ میکرد، شاعر بزرگتری میشد. اما اگر با جهان شعر احمدی آشنا باشیم میتوانیم درک کنیم که قریحه شعری این شاعر، در ساختار توصیفی شعرهایش بروز مییابد. میتوان انتقادات زیادی از شعرهای احمدی کرد، اما برخلاف توضیح اغراقآمیز رضا براهنی، گمان نمیکنم نیازی باشد که «به یک مفهوم، شعر بودنش را» ثابت کنیم.
شاید بتوان از دل کتابهای احمدرضا احمدی، یک کتاب دویست صفحهای خوب درآورد. اما نتیجه کار هرچه باشد، دیگر بازتابدهنده جهان احمدرضا احمدی نیست؛ شاعری که آنقدر شعر مینویسد تا به قول اسماعیل نوریعلا که او را تنها نماینده واقعی شعر موج نوی اصیل نامیده بود؛ به «شعر ناب برسد».