نسخه آرشیو شده

درد مشترک سبز و آبی
از میان متن

  • حس همدردی افغانستانی‌ها با همزبانان ایرانی‌شان، فراتر از دایره کلی بشری بود. چون شعاری که در تهران داده می‌شد با شعار خیابان‌های کابل و بلخ و هرات، دارای یک الفبا، یک واژه و یک زبان بود
آثار حکیمی
جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۰:۵۸ | کد خبر: 53128

آثار حکیمی، روزنامه‌نگار و وبلاگ نویس افغانستانی است که بتازگی مسئولان بلاگفا، وبلاگ پنج ساله‌اش را به اسم «راه سبز امید» به خاطر وجود کلمه سبز بسته‌اند. او در یادداشتی برای مردمک از نگاه افغانستان به جنبش سبز نوشته است.

بیست و دوم خرداد 1388 برابر بود به انتخابات ریاست جمهوری، در کشور همسایه و همزبان ما، ایران. ملت افغانستان که اشتراکات فراوانی - زبان، تاریخ، فرهنگ و دین - با ملت ایران دارد، انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران با انتخابات دوم ریاست جمهوری افغانستان، نیز پیوند دیگری به این دو ملت زد.

انتخابات دهم در ایران، از هر لحاظ (بازتاب رسانه‌ای، حوادث پس از انتخابات، آرایی که گفته می‌شد در آنها تقلب شده، اعتراض مردمی و ...) با انتخابات پیشین در ایران، تفاوت چشمگیری داشت. در این انتخابات، باور اکثر مردم ایران به ویژه طرفداران حسین موسوی، این بود که آقای احمدی نژاد، با تقلب خود را برنده اعلام داشته است.

اتفاقی که دقیقا در انتخابات 29 مرداد افغانستان به وقوع پیوست و سبب شد حامد کرزی، دوست شخصی آقای احمدی نژاد را، برای بار دوم به کرسی ریاست جمهوری بنشاند. البته ادعای طرفداران عبدالله عبدالله، با بررسی‌های ناظران بین‌المللی و کمیسیون شکایات انتخاباتی هم‌سو شد که یک سوم آرای حامد کرزی را باطل اعلام نمودند.

هرچند وضعیت امنیتی و سیاسی افغانستان و ایران، دو مورد باهم متفاوت هستند. در ایران حاکمیت ولایت فقیه مستقر هست و به باور جهان هر آنچه که دولت ایران بخواهد، بدون در نظر داشت خواست مردم و جهان انجام می‌دهد، ادعایی که پس از انتخابات دهم ایران، توسط اعتراضات مردم این کشور پر رنگ شد. اکثر مردم، ریاست جمهوری دوم احمدی نژاد را، برخواسته از رای و اراده مردم ندانستند، بل آن را لزوم دید ولایت فقیه برای ایرانیان پنداشتند.

اما در افغانستان که بار سال‌ها جنگ و نظام های مستبد را به دوش می‌کشد، با حضور جامعه جهانی و از میان برداشتن رژیم طالبان، انتخابات 29 مرداد، دومین انتخابات ریاست جمهوری بود که مردم این کشور به تجربه نشستند. انتخاباتی که به دلیل تقلب های انجام شده در آن، برنده قانونی نداشت.

اما در جریان برگزاری انخابات افغانستان و ایران، دیده شد که اشتراکات فرهنگی، زبانی و همسایه‌گی، شکل و شباهت‌های به این دو انتخابات زده است و در واقع پیوندی از نو میان دو ملت ایران و افغانستان، به وجود آورد.

در جریان کارزار انتخاباتی ایران، دیده شد که استفاده از رنگ های خاص، همین گونه شعار‌ها و یک قدم پیشتر بحث‌های رسانه‌ای میان نامزدان، شکل متفاوت از پیش داشت، همین گونه انتخابات دهم ایران، در مورد مناظره‌های تلویزیونی میان نامزدان، بی‌سابقه بود.
اما آن چه که انتخابات دهم ایران را بیش از پیش مهم و رسانه‌ای ساخت، حوادث پس از انتخابات و ایجاد جنبشی بود که «سبز» نام گرفت بود.

این جنبش با گذشت هر روز از یک سو در داخل ایران، قشر های مختلف را با خود همراه می‌ساخت، از سویی دیگر در کشورهای مختلف جهان، همسویی زیادی در دفاع از این جنبش در حال شکل‌گیری بود.

مورد دیگری که این انتخابات را با انتخابات‌های گذشته در ایران، متفاوت می‌ساخت اطلاع رسانی شهروندی ایرانی‌ها بود که با استفاده از شبکه‌های اجتماعی اینترنتی، به سرعت هر حادثه را به اطلاع جهانیان می‌رساندند؛ اگرچه تدابیر شدیدی از سوی دولت ایران در سانسور اطلاع رسانی با بستن سایت‌های انترنتی و بستن کانال‌های رسانه‌های تصویری بیرونی، صورت گرفت؛ اما باز هم انتخابات ایران، دیگر از مرزهای این کشور بیرون شده بود و هر حادثه در هرجای ایران، یک حادثه جهانی بود.

اما بازتاب انتخابات ایران در افغانستان و تأثیر آن در میان نخبگان و رسانه‌های افغانستان، پیوندی بود که با نگاه کشورهای دیگر به انتخابات ایران، فرق داشت. پرداختن کشورهای دیگر به انتخابات ایران، بیشتر رنگ و بوی سیاسی داشت؛ اما پرداختن و همدردی افغانستانی‌ها با حق خواهی مردم ایران پس از انتخابات، پیوند درد مشترک و حس فراتر از نگاه سیاسی و جهانی بود، در کل حس دو همزبان و دو هم باور به عدالت در بحث‌های افغانستانی‌ها، نسبت به حوادث ایران دیده می‌شد.
پیوندی که مرزهای سیاسی و دولت‌های دوست یا دشمن نمی‌تواند این پیوند را، از انسان‌ها بگیرد.

همین همزبانی که به وسیله زبان فارسی، میان مردم ایران و افغانستان از هزاران سال به این سو وجود دارد، انتخابات ایران و حوادث پس از آن هم، دغدغه رسانه‌ای و بحث‌های شبکه های اجتماعی میان افغانستانی‌ها در جهان اینترنت و بحث‌های رسانه‌ای داخلی این کشور بود.

حتی ازسوی افغانستانی‌ها، آهنگ‌هایی برای مرگ همزبانان ایرانی در حوادث پس از انتخابات، به ویژه بانو ندا آقا سلطان سروده شد، همین طور هر روز عکس‌های از حوادث پس از انتخابات ایران، در صفحه‌های شخصی افغانستانی‌های در اینترنت دیده می‌شد.

این مسایل همه نشان می‌داد که افغانستانی‌های جنگ زده به نوعی درد مشترک‌شان با ایرانی‌های عدالت خواه را، فریاد می‌زنند و درد مشترک همدیگر را به خوبی درک می‌کنند.
یعنی به نوعی، تقلب انجام شده در انتخابات ایران، با تقلب و بی‌عدالتی که در انتخابات افغانستان رخداده بود، درد مشترکی بود میان مردمان دو کشور.

البته مسئله انسانی قضیه و این که فطرتاً انسان‌ها از جریان‌های عدالت خواه حمایت می‌کنند، یک امر طبیعی بشر است؛ ولی این حس همدردی افغانستانی‌ها با همزبانان ایرانی‌شان، فراتر از دایره کلی بشری بود. چون شعاری که در تهران داده می‌شد با شعار خیابان‌های کابل و بلخ و هرات، دارای یک الفبا، یک واژه و یک زبان بود.

حتی استفاده از رنگ سبز در ایران به وسیله هواداران حسین موسوی، نامزد اصلی مخالف محمود احمدی نژاد و همین گونه استفاده از رنگ آبی در افغانستان توسط هواداران عبدالله عبدالله نامزد قوی مخالف حامد کرزی را می شود درد مشترک «سبز» و «آبی» نامید.

این درد مشترک در مقابل خود، دوستی مشترکی را هم داشت و آن هم دوستی میان دو رئیس جمهوری افغانستان و ایران بود که در این انتخابات، دیده شد آن هم دوستی آقای احمدی نژاد با حامد کرزی که نخستین کسانی بودند که برنده شدن یکدیگر را تبریک گفتند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی