در آستانه سالگرد انتخابات ریاست جمهوری در ایران، نیوزویک در مقالهای به بررسی نقش اینترنت در انتشار خبر رویدادهای پس از انتخابات و حاشیههای آن پرداخته است.
یک سال از مرگ ندا آقاسلطان گذشته است. از لحظهای که چشمان سیاهش به عنوان یک تماشاچی در دوربین درخشید، تا زمانی که بر زمین افتاد و زیر لب میگفت: «دارم میسوزم، دارم میسوزم».
ویدئوی تاثیرگذار و وحشتانگیز این موسیقیدان جوان، بعد از آنکه در اعتراضات پس از انتخابات در روز 20 ژوئن کشته شد، به عنوان پربینندهترین مرگ تاریخ خریدار پیدا کرد. این افتخار شوم، همراه با دیگر معترضان که با دستهای لرزان و به خاطر وضعیت بحرانی درهم و برهم و در حال فرار و فریادزنان فیلم میگرفتند، این لحظه باعث شد روزنامهنگاری شهروندی در مسیر حقیقی قرار بگیرد.
در این لحظه که میلیونها انسان، رژیمی مستبد را دیدند که مخالفانش را بیرحمانه سرکوب میکند، ما فهمیدیم که اینترنت نه فقط منبع اطلاعات، سرگرمی و قدرت، بلکه حقی اساسی است، حقی برای دموکراسی، دیپلماسی و دولت باز.
یک سال گذشته است و ما در آستانه خطر گمراه شدن هستیم: مردم در ایران به خاطر پرسش از دولت و افشای ساختار حکومت زندانی شدهاند. دیوارهای آتشین برافراشته شدهاند، سرورها را بستهاند؛ دسترسی به اینترنت محدود شده است. اینجا ما مراقب سوءاستفاده و افشای اطلاعاتمان هستیم و بهدرستی مواظب رجزخوانی نوابغ فیسبوک هستیم که اطلاعات پنهان ما را با اهداف اقتصادی کشف میکنند.
درست همان وقت که ما موضوع بحث را عوض میکنیم و در این باره حرف میزنیم که کارمندان ما میتوانند عکسهای ما را در حال رقصیدن در بار ببینند، یک موضوع بزرگتر، یعنی سانسور دگراندیشی در اینترنت، بسیار کمتر سروصدا به پا کرده است.
اینترنت، یک حق اساسی
28 هزار نفر در نظرسنجی موسسه «گلوباسکن»، به سفارش بی.بی.سی شرکت داشتند و از این تعداد، 87 درصد شرکتکنندگانی که از اینترنت استفاده میکنند اعتقاد داشتند که اینترنت، باید «حقی اساسی» باشد. این تغییری جدی و عمیق در درک ما از حقوق انسانی است. یک هفتم کسانی که از اینترنت استفاده نمیکنند، معتقدند اگر زمانی خواستند استفاده کنند باید حق استفادهاش را داشته باشند.
اما فقط نیمی از کسانی که در این نظرسنجی شرکت کردند احساس میکردند اینترنت، مکان امنی برای بیان عقایدشان است و بیش از نیمی از افراد معتقد بودند که دولت نباید اینترنت را کنترل کند.
معنای این حرف آن است که، بعضی افراد مایلند، از بخشی از حریم خصوصیشان چشم بپوشند تا از سانسور خزندهای که به راحتی با نفوذ دولت اعمال میشود، اجتناب کنند.
اولین اصل اینترنت، آزادی است. لازم نیست همه حریم خصوصی را قربانی کنید، اما اگر میخواهید حفظش کنید، در فضای عمومی از آن ننویسید.
این روزها بحث درباره بستن فیسبوک، رنگ دیگری به خود گرفته است. در چند هفته اخیر دولتهای پاکستان و بنگلادش در پاسخ به صفحه یک گروه مجازی که در فیسبوک خواسته بود چهره پیامبر اسلام را نقاشی کنند، فیس بوک را بستند. چون ترسیم چهره پیامبر از نگاه مسلمانان کفرآمیز است.
روحانیونی در مصر و سوریه از فیسبوک به این دلیل که به گفته آنها «دروازه بیعفتی» است انتقاد کردند. در عربستان سعودی هم یک مرد وقتی فهمید دخترش در حال چت با مردی است که در اینترنت با او آشنا شده، او را به ضرب گلوله کشت.
این ایده که هرکسی میتواند به میل خود و براساس سلیقهاش در یک سایت وارد شود، چیزی منتشر یا دریافت کند، صفحهاش را بروز کند و یا چیزی توییت کند، امری حیاتی به نظر میرسد.
آمریکا به عنوان قهرمان دموکراسی و آزادی باید پیشگام جنبش جهانی آزادی دیجیتال شود. اگرچه باید اشاره کرد که اگر چه هیلاری کلینتون، وزیر امورخارجه آمریکا، سیاست خارجیاش را به درستی بر «پنج آزادی کلیدی در عصر اینترنت» مبتنی کرده است که یکی از آنها دسترسی به اینترنت از هر مکانی است، باید پافشاری کنیم که این مساله باید بخشی از سیاست داخلی ما هم باشد. اگر ما میتوانیم یارانه تلفن داشته باشیم، پس باید کابلهای پرسرعت هم در اختیارمان باشد.
ولی گروه تاثیرگذار در این مبارزه، نه دولتها بلکه گروههای بیشکل و بیقراری از نخبگان داوطلب هستند که برای آزادی دنیای دیجیتال میایستند و برای شکستن دیوارهها آتش حمله میبرند، پراکسی طراحی میکنند و...
برت سولومون، یکی از موسسین سایت AccessNow که در زمینه دفاع از آزادی اینترنت پیشگام است، میگوید: «خط مقدم جدید، آنلاین است.» این سایت در جریان اعتراضات پس از انتخابات ریاستجمهوری سال گذشته ایران، سروکلهاش پیدا شد و شرایط را برای صدها و هزاران نفری که پشت دیوارههای آتش ماندهاند، تغییر داده است. (گوگل و شرکتهای مشابه از این اقدامات حمایت مالی کردهاند.) این یکی از بهترین راهها برای حمایت از جنبشهای دموکراتیک است.
ندا در زبان فارسی، به معنای صدا است. حالا مهم نیست به چه زبانی حرف میزنید، اینترنت چنین معنایی دارد.