مهدی جامی، روزنامهنگار و صاحب وبلاگ «سیبستان»، در یادداشتی که در وبلاگ خود منتشر کرده مینویسد که نیمه تمام ماندن سخنرانی سید حسن خمینی، نشانهای از پایان عصر خمینی در عرصه سیاست ایران است.
نیمه تمام ماندن سخنرانی سیدحسن خمینی اصلا اتفاق کوچکی نیست. ماجرایی که بین سخنرانی رئیس یک دولت و رهبر آن نظام صورت بگیرد و هیچ واکنش رسمی نداشته باشد کاملا معنادار است. معنای این برخورد و آن اغتشاش چیست؟
قلب مساله را موسوی در بیانیه اعتراضی خود نشان داده است. او در صدر بیانیه اش نوشته که ماجرا ریشه دار است و آنقدر جدی بوده که آیت الله توسلی در مجمع تشخیص مصلحت در حین گفتگو از آن دچار حمله قلبی شده و جان سپرده است. به نظر موسوی روند حذف سیدحسن از همان روزها شروع شده بود اما با مرگ توسلی دچار وقفه شد.
تا کنون خانواده و منسوبین آیت الله خمینی عمدا کوشش داشته اند که مواضع صریح نگیرند و به نوعی با آنچه میگذرد سرشاخ نشوند. رفتار آنها از بابتی شبیه رفتار رفسنجانی و خانواده او بوده است. آنها در رفتار و گفتارشان دیپلماسی معینی را در نظر می گیرند و معمولا از ان تخطی نمیکنند. پس چرا باید هدف حملات لفظی و رسانه ای و شعار و اعتشاش در هنگام سخنرانی شوند؟
چند نکته را کنار هم بگذاریم به نظرم مجهول این معادله معماگونه پیدا می شود:
آیت الله توسلی در آخرین دقایق عمر خود بر دو نکته کلیدی دست می گذارد. او می گوید سیره و سخن آقای خمینی در دو مساله کاملا روشن و مشخص بوده است و نمیتوان به نام او وارد این عرصهها شد. یکی مساله دخالت نظامیان در سیاست است و دیگری خرافه گرایی امام زمانی است.
او جان خود بر سر دفاع از مرزهای اعتقادی دوست و یار دیرین اش می گذارد. توسلی در زمانی این حرف را میزند که ما در اوج خرافه گرایی فرقه آخرالزمان هستیم و نظامیان به هر جایی دست اندازی میکنند.
سیدحسن خمینی یک نقش کلیدی دارد. او مسئول حفاظت از آرای رهبر انقلاب و استنادات آن است. توسلی در همان ساعت آخر عمرش بر این تاکید می کند که اگر بیت امام نظر امام را حفاظت نکند چه کسی خواهد کرد؟ سیدحسن و مدیران موسسه نشر آثار چنانکه پیداست هیچ پشتیبانی نظری از ورود نظامیان به سیاست نکرده اند و نمیکنند. بعلاوه اعتقادی هم به خرافات اخرالزمانی که گرد بیت رهبری متراکم شده ندارند. برای همین هم از نظر افسران کودتا این موسسه، جایگاه دشمن مسلح آنها یعنی مجاهدین خلق است.
مراسم روز 14 خرداد بروشنی تمام مراسمی بود که با اعلام رسمی سپاه و بسیج ترتیب داده شده بود. آنها از چند هفته قبل چندین بار اعلام کردند که اینقدر میلیون آدم ثبت نام کرده اند که در مراسم حضور یابند. بنابرین متولیان این مراسم نطامیان بودهاند.
نطامیان نظام مقدس راه درازی را از زمان آقای خمینی تا امروز آمده اند. آقای خمینی آنها را یک مجموعه نظامی میخواست و برای اینکه آنها نطامی بمانند ایشان را از هر گونه دخالت در امور سیاسی و انتخاباتی و حزبی منع کرده بود. اما سردار جعفری این اواخر با صراحت تمام گفت که سپاه بیش از انکه یک نیروی نطامی باشد یک نیروی سیاسی-امنیتی است. یعنی درست 180 درجه در خلاف رای رهبر انقلاب که انها خود را پیرو او میدانند.
این سپاهیان در 22 خرداد سال پیش بزرگترین هنر خود را که کودتا بر ضد انتخابات بود صورت دادند تا موسوی را به عنوان مهمترین چهره مخالف سرداران سیاسی شده کنار بزنند و میدان را برای یکه تازی خود در دست گیرند.
به نظرم نتیجه روشن است: متولیان برگزاری مراسم 14 خرداد نظامیان و سپاهیانی بودند که مدتهاست از دست سیدحسن و عدم حمایت او خون دل میخورند و برای اینکه تفسیر آرای آقای خمینی را به دست بگیرند برنامه حذف منسوبین او را از عالم سیاست دارند.
حضور سیدحسن در مراسم برای آنها فرصت خوبی است تا مخالفت خود را با او نشان دهند. شعاربده هم که زیاد دارند. تایید رهبر هم با سکوت او پس از این حادثه به دست آمد. احمدی نژاد هم که اصولا نمی خواست به سیدحسن راه بدهد و علی مطهری بدرستی نوشت که مسئول ماجرا احمدی نژاد است.
مراسم 14 خرداد امسال نقطه افتراق مهمی است بین دوران خمینی و دوران خامنه ای. این شکافی که چنین اشکارا به معرض دید عموم گذاشته شد دیگر پر نخواهد شد. گروه خامنه ای مرکب از سپاه و بسیج و فرقه آخرالزمانی ها راه خود را جدا کرده اند.
این احتمالا آخرین صحنه ای بود که ما هنوز افرادی از دوران خمینی و معتقد به ارزشهای دوره او را کنار احمدی نژادیها و سپاهیهای تاجبخش و سرداران سیاست پیشه میدیدیم. اهمیت ماجرا در افتراق دو خط سیاسی اصلی است: خطی که سپاه را همه کاره میخواهد و خطی که می خواهد سپاه جای همه کس و همه بازیگران را نگیرد و به پادگان بازگردد.