نویسنده این یادداشت که خود از روزنامهنگاران تاجیک است میگوید وقایع پس از انتخابات در ایران ترس از اعتراض را در میان مردم آسیای میانه ریخته است اما او خود به خاطر نگرانی از جانش، اسم مستعار برگزیده است.
تاجیکان می گویند همسایه از همسایه خو میگیرد و این خو گرفتنها در تاریخ یک قرن گذشته این مردم به روشنی مشاهده میشود.
هرچند با آهستگی اما تاجیکان توانستند با "همسایههای" روس خود به اجبار انس بگیرند. اول قرن بیستم با ترس و هراس از این همسایه گان خود، رو میگرفتند و از این "کافران" فرار میکردند، اما مدتی طول نکشید که همین کافرها را برادر خواندند و همبستگی فرهنگی و سیاسی بین این همسایه ها شکل گرفت.
اما این خو گرفتنهای مردم تاجیک بعد از فروپاشی شوروی طور دیگری پیش رفت. محرومیت تاجیکان از دین وعبادت و محو شدن خط عربی و کتب دینی آنها را از دیگر همسایه های مسلمان خود دور کرده بود. وقتی دیوارهای آهنین برداشته شد این بی خبری مردم باعث گیجی و راه گم کردنهای بعضی از روشنفکران شد که همان کمونیست های سابق بودند. ناآشنایی آنها با اسلام واقعی و خواست کورکورانه پیوستن سیاسی و جغرافیایی به کشور ایران به درگیری های داخلی تا جنگ شهروندی در تاجیکستان کشیده شد.
آرمان پیوستن روشنفکران تاجیک به ایرانی که همزبان و همفرهنگ آنها بود با اسلام و قوانین شریعت رایج در ایران رو به رو شد که ناخودآگاه آتش پیوستن به ایران را فرو نشاند. این فرونشینی چندان بود که دیگر به طرز فعال پیگیری پیوستن با ایران را کنار گذاشتند و در طول بیست سال گذشته با ایران دوگانه ای آشنایی پیدا کردند: ایران دولتی و ایران مردمی.
اما این روزها پیوند های جدید فرهنگی بین مردم تاجیک و ایران همزمان با جداشدن هرچه بیشتر مردم ایران از دولت در حال شکل گرفتن است.
می شود با قاطعیت گفت که تمام دولت های کشورهای آسیای مرکزی دشمنی دارند به اسم اسلام، اسلامی که برای دولتمداران کمونیست سابق همیشه معنای منفی داشته است وگرنه چه دلیل دارد که دولت تاجیکستان که تا به حال دست نگر دولت ایران بوده است از پذیرش پیشنهاد لغو روادید بین دو کشور خودداری کند؟ به همین دلیل روشن که تاجیکستان به همزبانی و همفرهنگی از ایران باستانی میبالد از جمهوری اسلامی هراس دارد. هراس دارد از این همه اعدام پیاپی جوانان ایرانی و مهاجران افغان در ایران که مبادا با شهروندان او نیز فردا چنین برخورد شود.
تاجیکستان شاید در مقایسه با افغانستان مشکل کمتری با صادرات مواد مخدر داشته باشد، اما در این قرن گذشته جمعیت بیشمار زنان آزاد و مستقلی را پرورده که برای به رسمیت شناختن قوانین شرع حاضر نیستند و این مسلما در جمهوری اسلامی مشکلزا خواهد بود.
در حالی که جمهوری اسلامی شب و روز تلاش دارد مسلمانان آسیای میانه را که اسلامشان تطبیق یافته با جامعه "بی خدا"ی شوروی بوده شستشوی مغزی دهد.
اما درگیری های مردم پس از انتخابات سال گذشته در ایران و موج مهاجران ایرانی به کشورهای آسیای میانه پیوند واقعی بین مردم ایران و مردم "مسلمان" آسیای میانه ایجاد کرده است.
اگر بخواهیم نتیجه این پیوند را نامبر بکنیم نامگویی طولانی خواهد بود. ولی اگر روی تظاهرات مردم، به خصوص نسل جوان ایران در کوچه و خیابان های ایران و در سراسر جهان صحبت بکنیم، اولین چیزی که شایان ذکر است، جنبش سبز آزادی خواهی مردم ایران است که موج آگاهی در کشور آسیای میانه ایجاد کرده و آنهارا با اصطلاح "تظاهرات"، "تجمع صلح آمیز" و "اعتراض به شیوه قانونی و دموکراتی" آشنا کرده است. به خصوص مردم تاجیک که اخبار ایران را از رسانههای خارجی دنبال میکنند، شاهد آن شدند که دموکراسی چه گونه عمل میکند و اعتراض و درخواست از دولت یکی از اصول کشور دموکراتی است.
شاید اعتراضهای تنها مردم ایران آن قدر تاثیرگذار نبوده باشد، اما انعکاس آن در رسانههای خارجی، همبستگی مردم جهان با مردم ایران و تجمع های ایرانیان در سراسر دنیا "چشم و گوش" مردم آسیای میانه را نیز باز کرده و اصطلاحهای قدیمی "آشوب و بلوا" را با درکی نوین از اعتراض مدنی جایگزین کرده است.
22 خرداد سال 1388 در ایران مفهوم انتخابات را دوباره زنده کرد. انتخاباتی که در کشور آسیای میانه یک فرمالیته دولتی بود که نتیجه آن از قبل برای همه جهانیان روشن بود. اما این آگاهی و طرح سوالات بعدی در رسانهها و جمع های کوچک این دولت ها را وادار کرد که قانون اساسی را تغییر دهند تا بیش از دو، سه و یا چهار بار ریاست کشوررا در اختیار داشته باشند. کاری که در سالهای گذشته کمتر تجربه می شد و کمتر کسی قانون اساسی مراجعه می کرد تا ریاست دنباله داررا زیر سوال ببرد.
جنبش سبز ایران بی شک ترک بر ترس مردم آسیای میانه انداخت و همین طور به قول تاجیکان "کیک بر گریبان" این دولتهای "دموکراتی-پادشاهی" جای کرد.
مردم کشورهای سابق شوروی در دهه نود با اصطلاح دموکراسی یک شبه آشنا شدند. همان دموکراسی که در طول قرن آخر دولت شوروی علیه آن گفته و عمل کرده بود. شاید کم تر کسانی بودند که به معنای اصلی دموکراسی و یا حتی تفاوت آن با دولت توتالیتر آشنا بودند.
در کشورهای که رسانه هنوز دولتی هست و اطلاعات از شبکه گسترده سانسور رد میشود، سخت است که مردم به عمق اخبار روز برسند و خود بتوانند قضاوت بکنند که حق بر جانب کیست. مردم تاجیک و دیگر کشورهای سابق اتحاد شوروی گذشته از تبلیغات دولتی تجربه بد جنگ با فاشیسم نازی را داشته اند و از آن تا به حال عادت دارند که صلح را بر جنگ و عقب نشینی را بر خشونت و سکوت را بر فریاد انتخاب بکنند.
تظاهرات یک سال گذشته مردم آزادی خواه ایران این عادت مردم تاجیک را توانست بشکند. آنها آموختند که می شود که به خیابان رفت و می شود از دولت خود درخواست کرد و یا اعتراض کرد از دولت همسایه ازبکستان که سال های سال حق آنها را که گاز در مقابل آب بوده در سرمای زمستان به آنها نمی دهد و کسی هم اعتراض نمی کرد.
حالا در یک ماه گذشته از گروه زنان فعال تا جوانان و حتا روزنامه نگاران پشت درهای سفارت ازبکستان در شهر دوشنبه و دیگر شهر های آسیای میانه تجمع می کنند و روز تا روز تعداد اعتراض ها و درخواستهای مردم شفافتر و دقیق تر میشود.
اما شاید بشود از قبل تر هم مثال آورد. زمستان گذشته دانشجویان تاجیک در برابر سفارت روسیه تجمع کردند و به نژادپرستی گروههای ضدخارجی و پشتیبانی دولت روسیه از این جریان اعتراض کردند. شاید این از اولین تجربه های جوانان و دانشجویان تاجیک بود که بیانیه بنویسند و از دیوار سفارت کشور برادر بزرگ خود به داخل پرتاب بکنند. خشونتها علیه مردم تاجیک و نژاد پرستی ضدخارجیهای روس نسبت به تاجیکان حدود بیست سال است که به اوج رسیده اما چرا تجمع های اعتراض آمیز حالا در این یک سال گذشته برپا می شوند؟
چرا وقتی سر بریده مهاجر تاجیک با تابوت به دست مادرش به تاجیکستان میرسد حتی گروه کوچکی دور هم جمع نمیشوند تا گریبان دولت روسیه را بگیرند؟ تنها دلیل آن میتواند ترس باشد. ترسی که در رگ و پی مردم تاجیک جاریست.
مردم تاجیک بر سر دو راهه ای قرار دارند که باید انتخاب کنند. انتخاب بین ایران و برادرخوانده قدرتمند خود روسیه. اما دولت تاجکستان شاید بهترین راه را تا به حال انتخاب کرده: "سیاست درهای باز". و این هم میتواند تنها یک دلیل داشته باشد، آنها امید دارند روزی ایران از چهارچوبی به نام "جمهوری اسلامی" رها شود.
نمیشود ناگفته گذاشت که جنبشی که در داخل ایران جریان دارد روش های را برای نسل جوان کشورهای آسیای میانه آموزش داده که بی شک در آینده این مردم بی تاثیر نخواهد ماند. برای مثال استفاده از راه های جدید در اطلاع رسانی.
در کشور های همسایه آسیای میانه هنوز رسانهها عمدتا به همان شیوه کلاسیک خود ادامه وجود دارند و سانسور شمشیر به دست شب و روز روی سر روزنامه و برنامه های تلویزیونی ایستاده است. در این فضا باید حدس زد که اخبار ایران "خنثی" میشود تا به دست مردم آسیای میانه برسد، آن هم اگر برسد. اما از طریق اینترنت دستیابی به اخبار خارجی از ایران توانسته جان این حنبش را به مردم همدرد کشورهای منطقه برساند.
مردم موفق شدند در طول این ماههای گذشته بیشتر با پدیده شهروند-خبرنگار آشنا شوند. ناخودآگاه درک آنها از بی تاثیر بودن فرد بر سیاست روز تغییر پیدا کرد.
برای مثال بهار این سال به مدت یک هفته خیابان های شهر دوشنبه، پایتخت تاجیکستان به یک دریاچه با عمق نیم متر تبدیل شد و همان روز اول جوانان از طریق موبایل های خود تصاویر خودروهای در آب مانده و مردم کفش و دامن به دست در نیم راه مانده را روی اینترنت منتشر کردند. این اولین بار نیست که قسمت های مختلف تاجیکستان زیر آب می ماند اما این اولین دفعه بود که مردم از آن فیلم گرفتند و روی اینترنت منتشر میکردند.
مثال دیگر انفجار واگن های حمل گاز در شهرهای مختلف ازبکستان از جمله سمرقند و بخارا بود که از جانب چندین نفر از زاویه های گوناگون فیلم برداری شد و روی اینترنت قرار گرفت و از شبکه های خبری روسیه سر برآورد و خبر فراگیر شد.
این حرکت را می شود "بیداری نسل جوان از خواب به میراث گرفته خود" نامید. به خصوص در ازبکستان که یکی از بسته ترین کشورهای آسیای میانه است چهار پنج تکه فیلم کوتاه باعث شد که دولت ازبکستان راه های انتشار فیلم را ببندد و سرعت انترنت را به حد اقل برساند تا امکان باز کردن فایلهای ویدیو را از بین ببرد. به این بسنده نکرد و از طریق روزنامه و تلویزیون بارها از پدر و مادران خواست که فرزندان خود را از رفتن به کافههای اینترنتی بازدارند، چون "اینترنت تبدیل به فضای آموزش افکار دشمنان کشور" شده است.
ترس دولت ازبکستان از جمهوری اسلامی ایران از سال های پیش هم وجود داشته اما بعد از اعتراضهای خیابانی در ایران آخرین پنجره های باز را هم به روی ایران بست.
اگر تحلیلهایی که دولت ازبکستان از اتفاقات داخل ایران دارد را بخواهیم در یک جمله بگوییم این است: "ببینید که رسانههای خارجی و گروههای اسلامگرای افراطی چه طور مردم را به جان هم میاندازند".
اما این راه دولت ازبکستان برای "ادامه دادن سیاست بترسان و پراکنده کن" تاثیر قبلی خود را از دست داده است، چون همزمان با این که تمام درها برای انتقال اطلاع رسانی به داخل کشور بسته است، مردم تاجیک در کشورهای هم مرز تجمعهای پی در پی برگزار می کنند. تجمع هایی که در قرن گذشته بین مردم تاجیک بی سابقه بوده است. اما دولت ازبکستان نیز همان کاری را می کند که دولت ایران.
تنها مردم کشورهای آسیای میانه از مردم ایران نمی آموزند، دولت ها نیز در حال تکرار همدیگرند. دولت ازبکستان نیز به تازگی عکاسان و روزنامه نگاران و همین طور فعالان حقوق بشررا نیز زندان میکند و یا اجازه خروج از خاک کشوررا نمیدهد. کاری که قبلا با ترس و "پند و نصیحت" حل میکرد.
برای مثال امیده احمدوا خانم عکاس 55 ساله ازبک به خاطر انتشار "چهره زشت" از ازبکستان محکوم شد که بی سابقه بود. چیزی که در ایران «سیاهنمایی» نامیده میشود.
امیده مجموعه عکسهای خودرا با عنوان "زنان و مردان" که از روستاهای دوردست ازبکستان تهیه کرده منتشر کرده بود که گویای شرایط زیست و وضع بهداشت و سلامت این مردم دورافتاده از چشم دولت بود.
همه اینها پیام از درد مشترک مردم ایران و مردم کشور تاجیکستان و ازبکستان میدهد و دلایل مشترک دولتهایی که دست به آزار مردمی میزنند که حق خودرا می خواهند. مشکل این دولتها نیز یگانه است: لایق مردم خود نیستند چون مردم آنهارا انتخاب نکردهاند.
فوق العاده بود\nما هم امیدواریم روزی بر سد که همه فارسی زبانان یکدل و یک صدا باشند و به آینده ای در خور شانشان برسند