پخش گزارشی که در آن همسر شیرین عبادی وادار به اعتراف علیه او شد واکنش برخی از فعالان مدنی را برانگیخته است. در این گزارش نظر برخی از آنها را میخوانیم.
شبکه دو سیمای جمهوری اسلامی بیستم خرداد گزارشی را پخش کرد که حاوی گفتگو با همسر شیرین عبادی بود.
در این گزارش، جواد توسلیان همسر شیرین عبادی در خانه مشترکشان علیه وی سخن می گوید.
شیرین عبادی اعلام کرده است که این فیلم، اعترافگیری بازجویانی است که همسرش را تحت فشار قرار داده اند تا علیه وی موضعگیری کند. به گفته خانم عبادی پیش از پخش این فیلم، همسرش او را در جریان فشارهایی که باعث این اعتراف گیری شده، گذاشته است.
پروین اردلان ، فعال جنبش زنان اعترافگیری را ابزاری سیاسی میداند که مربوط به امروز و شرایط سیاسی فعلی نیست. به گفته او در هر دوره ای، حکومت مسائل شخصی افراد را با مسائل اجتماعی و سیاسی ربط میداد و تلاش میکرد اعترافگیریها با سوء استفاده از مسائل حوزه خصوصی افراد باشد.
ما با نوعی اعترافگیری مواجه بوده ایم که حوزه خصوصی افراد به عنوان یک نقطه ضعف سیاسی و اجتماعی علیه خود آنها استفاده میشود و معمولا این نقطه صعف روابط عاطفی افراد است. اما تفاوت اعتراف گیری ها یا به نوعی تهدیدهایی که این روزها بر فعالان سیاسی و اجتماعی می شود در این است که اینبار خود افراد و فعالان نیستند که طرف اعتراف گیری قرار می گیرند، بلکه اعتراف گیری علیه آنها و از سوی نزدیکترین افراد زندگیشان صورت میگیرد.
آسیه امینی روزنامه نگار نیز در این باره به تغییر شیوه های اعترافگیری اشاره کرده و می گوید : در دهه شصت هم اعتراف گیری تلویزیونی وجود داشت.
اعترافگیری دهه شصت، دو هدف را دنبال میکرد، یکی ارعاب و تاثیرگذاری بر افکار عمومی و دیگری تغییر دشمن و انتقال او به اردوگاه خودی از طریق توبه. اما بعدها این روش تغییر کرد. به دلیل اینکه در هر دو وجه تاثیرگذاری، خاصیت خود را از دست داد. مخالفان همه قلع و قمع شدند و آنچه در دایره باقی ماند در حد توبه گیری و اعتراف نبود بلکه سطح منازعات از درگیریهای سیاسی به چالشهای قدرت حاکم با دگراندیشان سکولار تنزل یافته بود. پس اعترافات تلویزیونی بیشتر جنبه تهدید، تحقیر و در هم شکستن مخالف یا منتقد پیدا کرد.
امروز همسر یک فعال سیاسی را بازداشت میکنند برای اینکه او را از فعالیت بازدارند. درواقع این جدید ترین نوع برخوردهای مرعوب کننده است که خانواده فردی را به گروگان نگه دارند برای اینکه او را از فعالیت بازدارند.
تاثیر افکار عمومی و تاثیر بر افکار عمومی
پروین اردلان نقش افکار عمومی در تغییر رفتار حکومت را بسیار موثر میداند. از نظر او در واقع مقاومت عمومی است که باعث میشود حکومت مرحله به مرحله نوع برخوردش با اعتراف گیری را تغییر دهد و در هر دوره ای وقتی احساس کند که این شیوه دیگر جواب نمیدهد، به شیوه دیگری روی آورد. « مثلا به جایی می رسد که در اقدام اخیرش در مورد خانم عبادی برای باور پذیرتر کردن اعتراف گیری ، فقط لوکیشن را عوض میکند و این بار به جای یک اتاق دکور بندی شده در اطلاعات یا صدا و سیما، از محیط خانه خود فرد استفاده می کند.»
به اعتقاد خانم اردلان، در نگاه اول این کار تا حدودی تاثیرگذار است اما از آنجا که رابطه مستقیمی بین قدرت افکار عمومی و شیوه های ابزاری حکومت وجود دارد، هر چه افکار عمومی با ابزار آگاهی قدرتمندتر شود از شدت تاثیر شیوههای جدید نیز مثل گذشته کاسته میشود.
یعنی در هر دوره ای افکار عمومی بوده که باعث شده حکومت ناچار شود شیوه اش را تغییر دهد . چون مردم روشهای آزموده شده را دیگر باور نمی کردند.
وقتی پای زن در میان است
خدیجه مقدم فعال جنبش زنان به نقش زنان در این پروسه اعتراف گیریهای سیاسی اشاره میکند و میگوید: در یک جامعه مردسالار، زن کالای مرد است. ناموس مرد است. بنابراین اولین تهدیدها برای مردان، این است که مثلا به زنت تجاوز میکنیم یا او را دستگیر میکنیم. زمان شاه هم همین بود.
انگار زن همان نقشی را در این اعترافگیری دارد که اموال دیگر مرد دارد؛ مثلا انگار که بگویند اموالت را مصادره میکنیم.
درواقع این مساله فقط به علاقه مرد به همسرش مربوط نیست بلکه به مالکیت او مربوط است و اصلا «ناموس» ریشه در همین مالکیت دارد. اگر هم فرد مورد نظری که تحت فشار است زن باشد، آن وقت هم باز این مالکیت مردانه است که اساس دعوا البته از نظر بازجو و اعترافگیر است. آن وقت است یک فرد غیرسیاسی مثل مهندس توسلیان را می نشانند تا بعد از یک عمر زندگی آبرومندانه خانوادگی، او را تحت فشار و تهدید وادار کنند تا همان اصول را زیر سوال ببرد. چرا ؟ برای اینکه آن زن، قواعد مرسوم مالکیت را به هم ریخته است.
خانم مقدم که خود سابقه بازجویی و زندان را دارد با خنده میگوید: کم مانده است چندی دیگر، همسران ما را بنشانند و از آنها بپرسند که آیا زنانتان از شما تمکین می کنند؟ اگر جواب آری بود که هیچ. اگر نبود لابد همانجا برگه طلاق هم آماده است. چون زنی که شوهرش "مالکش" نیست بالاخره باید یک «مرد» در مورد او تصمیم را یکسره کند.
پروین اردلان ماهیت چنین پرونده سازیهایی را کاملا آگاهانه و زن ستیزانه میداند. او می گوید: این یک برنامه ریزی است زیرا از نظر حکومت حوزه شخصی و خصوصی معنی ندارد. حکومت خودش را مجاز می داند وارد خانه ات شود و از شخصی ترین روابطت سوال کند. زیرا زندگی شخصی افراد را در اختیار خود می داند.
ما آدم پشت دوربین را نمی بینیم . ولی حضور او و اقتدار مردانهاش با تحقیری که دیکته میکند کاملا احساس میشود. درواقع این یک مبارزه است. مبارزه با قدرت گرفتن زنان در عرصه های اجتماعی. بازجو این قدرت اجتماعی را به «زن ذلیلی» مردان تعبیر می کند و اینگونه وارد حریم شخصی زن می شود تا علاوه بر نمایش قدرت خودش یا تاثیر بر نگاه بیننده، به همه مردان جامعه بگوید نتیجه قدرت گرفتن یک زن تحقیر مردانگی شماست.
این سناریویی است که در جاهای مختلفی نمایش داده می شود. چندی پیش یک فرد دانشگاهی کتابی منتشر کرد که عنوان آن بود «زن ذلیل» و درواقع تحقیقی بود که قصد داشت برابری خواهی جنسیتی را در بین مردان و زنانی که هر دو خواهان برابری هستند ، در لفافه این واژه یعنی "زن ذلیل" تبیین کند.
آسیه امینی نیز در این باره می گوید : یادم می آید اولین سوالی که بازجو با لحنی پر از تحقیر در زندان از من پرسید این بود که : "آیا شوهرت از این کارهایی که میکنی خبر دارد؟ گفتم: بله. با همان لحن پر از تحقیر گفت : و او اجازه می دهد؟!
یعنی از نظر بازجو حتی برای اینکه در حوزه زنان فعالیت کنم هم باید از همسرم اجازه می گرفتم.
وی همچنین درباره تاثیر حضور زنان در جریان اعتراف گیری میگوید : مساله مرد و زن نیست. مساله نگاه جنسی است. زن، در نگاه بازجو ابزاری است برای داشتن روابط جنسی خارج از شرع یا عرف و داشتن روابط جنسی یعنی تهدید به مجازات فیزیکی و مجازات اجتماعی با هم. از یاد نمیبرم که سال 87 وقتی یک دختر روزنامه نگار از زندان آزاد شد، با گریه برایم میگفت که در زندان یک فهرست بلند بالا از همه مردان همکارم و حتی کسانی که دورادور می شناختمشان در اختیار من گذاشته بودند و تحت شکنجه به من میگفتد باید بگویی با چند نفر از آنها رابطه داشتهای؟ او میگفت در نهایت ناچار شدم نام چند نفر را بنویسم و همیشه نگرانم که خود این افراد اگر بفهمند با من چه برخوردی خواهند داشت؟
صدا و سیما و مساله اخلاق حرفهای
خدیجه مقدم در ادامه این بحث به تاثیر بی اخلاقی حکومت بر مردم اشاره کرده و میگوید : مردم آنقدر از این صدا و سیما بی اخلاقی دیدهاند که هر چه از این رسانه منتشر میشود تاثیر معکوس بر مردم دارد. من بارها این حرف را به بازجوی پرونده ام هم گفته ام .
خانم مقدم میگوید: من متعجبم که متهم پرونده کهریزک برای حفظ آبرویش در دادگاه غیر علنی محاکمه می شود، اما یک فرد بیگناه را که حتی اتهامی هم به او وارد نیست، می آورند و مجبور میکنند که حریمهای شخصیاش را در مقابل میلیونها بیننده بشکند. این از جنس همان بی اخلاقی است که قاتلها در خیابانها راست راست راه میروند و خانوادههای داغداری که امکان برگزاری ساده ترین مراسم برای فرزندان کشته شده شان را هم ندارند، محروم می شوند. این از جنس همان رفتار غیر انسانی است که نرگس محمدی را که همه زندگی اش صرف فعالیتهای حقوق بشری و صلح طلبانه شده با وجود داشتن دو بچه دو ساله اول از کار بیکار میکنند و بعد نصف شب میریزند در خانه اش و او را دستگیر میکنند. همه این رفتارها از یک جنس است. وقتی اخلاق و اصول اولیه حقوق انسانی در کار نباشد هر اتفاقی می افتد.
محبوبیت - قداست
خدیجه مقدم محبوبیت شیرین عبادی در بین مردم و تاثیر حرفهای او در جامعه بین الملل را دلیل برخوردهای اخیر برای تخریب چهره وی دانسته و میگوید : فقط به عنوان یک شاهد می گویم که بعد از زلزله بم، خانم عبادی حسابی باز کردند تا عده ای از فعالان مدنی بتوانند با کمک نام ایشان از مردم کمک مالی جمع کنند تا برای زنان بم یک فرهنگسرا بسازند. این فرهنگسرا ساخته شد و به گواهی مکتوب دادگستری بم ارزش مالی آن بیش از 600 میلیون تومان است . در حالی که پول بانک 300 میلیون بود. یعنی ارزش مالی کاری که انجام شد هم دو برابر شد. حالا بر این پول مالیات بسته اند و هرچه سند و مدرک ارائه شد هم اثری نداشته است. کجای دنیا برای کار خیریه مالیات می بندند؟ مگر این کار درآمد شخصی بوده؟ نه! همه مساله این است که آنها از این اعتبار و افتخار می ترسند. نمی خواهند کسی محبوب مردم باشد و به اشاره او مردم حرکت کنند حتی برای کار خیریه.
اما آسیه امینی در همین مورد می گوید : یک جای کار ایراد اساسی دارد که سازندگان این برنامهها نمیدانند و به آن بی توجهند. ممکن است خانم عبادی یا هر فعال اجتماعی و مدنی دیگری از برخورد غیر منصفانه و توهین و تحقیر و ستم، ناراحت شود اما مگر یک فعال مدنی میخواهد ولی فقیه شود که بخواهد مقدس بماند؟
جدا از دروغگویی و فشار و تهدیدی که پشت اعترافگیری هست، فعال مدنی مثل هر فرد دیگری یک انسان است. انسانی که عصبانی هم می شود، دعوا هم می کند، قهر هم می کند، با نزدیکانش ممکن است دچار اختلاف هم بشود. همانگونه که در کنار همه اینها ممکن است 50 سال هم با خوبی و خوشی و مهر و شادی با همانها زندگی کند.
فعال حقوق بشر نه خداست نه ادعای معصومیت دارد و نه می خواهد ولی فقیه شود که هاله قداست دورش پیچیده شود. اصلا او نیازی به این قداست ندارد. البته محبوبیت با قداست متفاوت است. محبوبیت ریشه های اجتماعی دارد و مخدوش شدن آن به نظر من بیش از آنکه تحت تاثیر چنین برنامههایی باشد به خود فرد و مجموعه ای از رفتار و اعمال او بستگی دارد. صدا و سیمای جمهوری اسلامی به قدری قداست زده است که تلاش می کند از چهره افراد محبوب در بین مردم قداست زدایی کند اما نمیتواند محبوبیت زدایی کند.