حسین ستوده، نویسنده این یادداشت معتقد است باوجودی که کشته شدن ندا آقاسلطان در جریان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری، سوژه ساخت مستندهایی شده اما ارتباط او با اعتراضات پس از انتخابات همواره نادیده گرفته شده است.
در سالگرد انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران، رسانهها هر کدام به فراخور حال خود به مرور حوادث پس از انتخابات پرداختند.
کشته شدن ندا آقا سلطان در روز سیام خرداد 1388 از موضوعاتی بود که کانال تلویزیونی «اچ.بی.او» آمریکا و «شبکه سوم» تلویزیون جمهوری اسلامی ایران در دو فیلم مستند و با دو نگاه متفاوت به آن پرداختند.
تصاویر تکان دهنده کشته شدن ندا آقا سلطان که از جانب مخالفان دولت دهم به عنوان شهید جنبش سبز از او یاد میشود، در گروه تصاویر خبری منحصر بفردی قرار گرفت که فراتر از مختصات زمانی و مکانی خود در تاریخ رسانههای تصویری ماندگار خواهد بود. هر چند به دلیل شرایط سیاسی حاضر این تصاویر متضمن پیام سیاسی خاص خود نیز هست.
فیلم مستند «برای ندا» به کارگردانی آنتونی توماس، ضمن نگاهی درونی به زندگی خصوصی ندا آقاسلطان، بدون اشارهای خاص به جنبش سبز، روایتی مخصوص از موضوع زنان در حکومت سی ساله جمهوری اسلامی را ارائه میکند و فیلم مستند «تقاطع» به کارگردانی رضا فرهمند نیز بدون اشاره به رابطه ندا آقاسلطان با اعتراضات ضد دولتی به بررسی نحوه قتل وی، و دلایل فرضی آن میپردازد.
به عبارتی نکته مشترک هر دو فیلم مستند عدم ایجاد رابطه بین کشته شدن ندا آقاسلطان و جنبش سبز است هر چند که میرحسین موسوی و معترضان دولت، او را یکی از شهیدان جنبش سبز قلمداد میکنند.
مستند «تقاطع» ساخته رضا فرهمند در راستای سیاست «تئوری توطئه» در رسانههای حکومتی ایران تولید شده است. سیمای جمهوری اسلامی ایران که در دوران هشت سال جنگ ایران و عراق به عنوان یک ابزار تبلیغی برای دعوت مردم به مشارکت در جنگ عمل میکرد، در سالهای بعد از جنگ به دلیل فضای جنگ سرد سیاسی بین ایران و غرب ، تمام امور خارج از توافق نظام را با دیدگاهی متوهم ارائه میکند که مستند «تقاطع» یکی از هزاران برنامه تولیدی آن است.
روش به ظاهر تحقیقی فیلم «تقاطع»، بدون گره گشایی از ابهامات موجود در قتل ندا آقاسلطان، تنها بر دامنه توهمات و ابهامات میافزاید تا جایی که حتی موافقان نظام سیاسی ایران را که در صدد وارونه سازی حقایق هستند، نتوانسته است راضی کند.
در فیلم مستند «تقاطع» استاد موسیقی، شریک آرش حجازی، دوست ندا و بسیجی مظنون به قتل، همراه با خانم خبرنگار تلاش میکنند تا در کنار دیگر شاهدان عینی و بازسازی صحنه قتل، راز قتل ندا آقاسلطان را بگشایند بدون آنکه به علت حضور ندا در اعتراضات ضد دولتی و دلایل آن اشارهای بکنند.
برای حمید پناهی، استاد موسیقی ندا (نماینده سمبلیک تظاهرکنندگان) که در یکسال گذشته از طرف تندرو های حکومتی به مشارکت و همکاری با آرش حجازی در قتل ندا متهم بود، حضور در مستند «تقاطع» بهترین فرصت برای تبری جستن از چنین اتهامی بود.
حضور منفعل حمید آخوند زاده، شریک اقتصادی آرش حجازی در انتشارات کاروان (نماینده سمبلیک روشنفکران) نیز به نوعی تبری جستن از آرش حجازی متهم شماره یک قتل ندا از نگاه تندروهای حکومتی بود.
عباس کارگر جاوید، بسیجی مظنون به قتل ندا (نماینده سمبلیک حکومت) نیز تلویزیون جمهوری اسلامی را به فرصتی برای تبرئه خود از اتهامات گروه مقابل تبدیل کرده بود.
ستاره، دوست ندا (نماینده نمادین مردم عادی جامعه) هم تنها راوی برخی سوالات پراکنده عمومی بود. در چنین فضایی که همگی در حال تبرئه خویش هستند باید متهمی تازه خلق شود. متهم قتل ندا در فیلم «تقاطع» زنی ناشناس با یک عدد کیف دستی است.
در عرف سیاسی حکومت جمهوری اسلامی ایران، تنها ماموران وزارت اطلاعات هستند که از جزئیات اتفاقات آگاه هستند و رسانههای رسمی عموما تنها به ذکر کلیات بسنده میکنند. مستند «تقاطع» که تلاش میکند تا با مرور جزئیاتی (که عموما از دسترس اصحاب رسانه به دور است) به بررسی واقعه قتل ندا بپردازد، از دیدگاه مخاطب عام به عنوان محصول همکاری تلویزیون جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعات قلمداد میشود.
با آگاهی بر چنین پیش فرضی برنامهسازان تلویزیونی امیدوارند که بخش متوسط جامعه پیام نهایی «تقاطع» را به عنوان فصلالخطاب قتل ندا آقاسلطان پذیرا باشند. روشی رسانهای که در برنامه تلویزیونی «هویت» مورد آزمایش قرار گرفت و در بخش خبری «بیست و سی» هر روز تکرار میشود.
ندا آقاسلطان تنها کشته اعتراضات جنبش سبز در یکسال اخبر نبوده است، اما تنها موردی است که سیمای جمهوری اسلامی به دلیل ابهامات موجود در آن قادر به وارونهسازی حقایق است تا بدین وسیله شاید پوششی بر دیگر کشته های مردمی جنبش سبز بگذارد.
مستند «تقاطع» کپی ناشیانهای از مستندهای حقیقتیاب آمریکایی است که در دوران جنگ سرد در این کشور تولید شدهاند و عموما با عنوان مستندهای تئوری توطئه شناخته میشوند. با این تفاوت که چنین تولیداتی عموما توسط فیلمسازان مستقل برای پرسشگری از حکومتها ساخته میشوند، حال آنکه با توجه به عدم وجود زمینه مساعد برای تولید چنین فیلمهایی در کشور ایران، تلویزیون جمهوری اسلامی در صدد برآمده تا خود جای خالی چنین گروهی را در فیلمهای مستند ایرانی پر کند.
«فرمایشی» بودن تولید مستند «تقاطع» باعث شده تا اکثر شاهدان و راویان داستان ندا (حتی خانم خبرنگار) تنها به عنوان ابزار تزیین صحنه در فیلم استفاده شوند تا نتیجه مورد نظر سازندگان حاصل شود. تا جایی که در صحنه توضیحات آقای «هاشمی» از اداره آگاهی در مورد نحوه شلیک گلوله خانم خبرنگار که اصولا باید مخاطب سخنان او باشد در پشت صحنه سرگردان است.
تدوین سردرگم فیلم هم پیش از آنکه بیانگر روشی خاص در تدوین فیلم باشد، نشانگر بازبینیهای متعدد مدیران و حذف و اضافههای سلیقهای و مصلحتی بوده است تا جایی که مخاطب عام در برابر چنین فیلمی فراموش میکند که چه سوالی از چه کسی باید پرسیده میشد که نشد؟
به عنوان مثال در مورد زمان مرگ ندا که به گفته آرش حجازی در خیابان خسروی و لحظاتی پس از اصابت گلوله به ندا بوده، از پویا، راننده ماشین منتقل کننده ندا به بیمارستان سوالی نمیشود هر چند که پزشکان کشیک بیمارستان در مورد پایان عمر ندا پیش از رسیدن به بیمارستان اتفاق نظر دارند.
علیرغم حضور راحت و صمیمی خانواده ندا آقاسلطان در فیلم «برای ندا» ساخته آنتونی توماس، عدم علاقه آنان به حضور در برابر دوربین تلویزیون جمهوری اسلامی ایران در فیلم «تقاطع» باعث شده تا باور پذیری این فیلم بر اساس واکنش عاطفی مخاطب و ارتباط انسانی خدشه دار شده و سوالی دیگر بر مجموعه سوالات ذهن مخاطب بیافزاید.
فیلم مستند «تقاطع» در صدد است تا آرش حجازی را در هماهنگی با عضوی از سازمان مجاهدین خلق (زنی ناشناس با کیف دستی) عامل قتل ندا معرفی کند، غافل از اینکه نمونه مخاطب رسانه ایرانی حتی از شناختن تصویر مریم رجوی عاجز است . برای مثال در صحنه نمایش تصویر عکس ندا آقاسلطان در پشت سر مریم رجوی «ستاره» او را اصلا نمیشناسد و «حمید آخوندزاده» مریم رجوی را مادر ندا آقاسلطان میپندارد.
ساختار مدیریتی سازمان صدا و سیما بهگونهای است که موضوعات حساس سیاسی و اجتماعی بدون بازبینی و تایید بالاترین سطح مدیریت هیچگاه به آنتن پخش نمیرسند. فیلم مستند «تقاطع» در واقع بیانگر مدل فکری رایج در سطح مدیریت ارشد سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی است. مدل متوهم.
شرم باد بر مسئولینی که چنین توهین آشکاری را به شعور ایرانیان و چنین ظلمی را به ندا روا داشتند!\nضارب ندا آغا سلطان بنا بر قضاوت من و بر اساس شهادت دو شاهد مورد وثوق من آقای جاوید کارگر میباشد.\nمن نظر من ایشان باید به دلیل اطاعت از دستور مافوق که احتمالن دستور شلیک کور به دلیل کنترل اغتشلشات غیر قانونی در آن روزها داده بودند مدال شجاعت بگیرد.\nننگ رژیم به دلیل زبونی مطلق در عدم پذیرش مسئولیت این اتفاق و دلجوئی و تلاش جهت جبران خسارت وارده به خانواده ی ندا (منظور پرداخت حقوق قانونی ایشان است) ابدی و اسباب شرمندگی عاملین آن بوده و خواهد بود.\nجهت جلوگیری از قضاوت ناصحیح نسبت به عرایضم پیشنهاد میکنم مطالب زیر را بخوانید.\nبهر حال من تا عذرخواهی دولت و برائت نام ندا ساکت نخواهم نشست.\n\nneda.e33.de
اولین فیلم از ایران بعد آلمان توسط سازمان مجاهدین خلق روی یو توپ رفته من تحقیق کردم