نسخه آرشیو شده

یک بحث تازه آکادمیک؛ هم‌‌‌جنس‌گرایی
از میان متن

  • با ورود مدرنیته به ایران نگاه ایرانی‌‌ها به مقوله سکشوالیته دگرگون شد. در تاریخ این سرزمین عشق یک مرد به مرد دیگری موضوعی عجیب و ناشناخته نبود
لیلا موری
شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۷ | کد خبر: 53540

لیلا موری دانشجوی مطالعات خاورمیانه گرایش زنان در دانشگاه کلمبیا، نیویورک، در این مقاله به بررسی گفتمان همجنسگرایی در در بستر تاریخی ایران می‌پردازد.

بحث همجنس‌گرایی و حقوق آنها بحث نسبتا جدیدی در فضای عمومی ایران است (من وبسایت‌ها و وبلاگ‌ها را بخشی از فضای عمومی میدانم.) در این فضا ما به بحث می‌نشینیم که همجنس‌گرا کیست؟ در ایران ما به چه کسی همجنس‌گرا می‌گوییم؟ آیا تعریفی که ما از همجنس‌گرایی داریم ریشه تاریخی در کشور ما دارد یا یکی از مفاهیم وارداتی است که ما سعی می‌کنیم برایش تاریخچه‌ای نیز بسازیم؟ و این که صحبت از حقوق همجنس‌گرایان در این برهه از زمان تاریخی قابل قبول است یا خیر؟

من در این نوشته کوتاه سعی میکنم به اختصار به این سوالات پاسخ بدهم که البته همه این پاسخ‌ها ممکن است محل سوال و بحث‌های آینده باشد.

واژه «همجنس‌گرا» که طی سال‌های اخیر جایگزین واژه «همجنس‌باز» شده (به این دلیل که بسیاری واژه «همجنس‌باز» را دارای بار منفی و توهین آمیز می‌دیدند)، معادل کلمه «هموسکشوال» غربی‌ است که خود باز هم یک عنوان دربرگیرنده برای افرادی است که به «همجنس» خود نه تنها تمایل دارند بلکه با او رابطه جنسی برقرار می‌کنند. این‌که انسان‌ها بر اساس دو جنس زن و مرد تعریف می‌شوند و به این دو محدود شده اند خود منشا انتقادات بسیاری از فلاسفه و تئوری پردازان فمینیستی است، که در این مقاله مجالی نیست به آن پرداخته شود.

این واژه برای اولین بار در قرن نوزدهم در اروپا توسط پزشکان وارد فرهنگنامه پزشکی شد و پس از آن هم روانشناسان آن را بسط و توسعه دادند و دانشمندان مختلف سعی کردند علت آن را توضیح دهند.

در اصل این گرایش جنسی از قرن نوزدهم به عنوان یک ناهنجاری و یا یک بیماری تعریف شد که حال یا باید درمان شود و یا فرد را با استفاده از زور یا ارشاد به «راه راست» و «طبیعی» هدایت کرد.

برخی از دانشمندان بر این باورند که نام‌گذاری این گرایش جنسی در قرن نوزدهم به این معنی نیست که عمل جنسی در بین دو همجنس سابقه تاریخی در فرهنگ‌ها و جوامع مختلف نداشته است بلکه بر عکس این عمل به همان اندازه گرایش «طبیعی» دگرجنس خواهانه سابقه در تاریخ بشری دارد، ولی آنچه که در قرن نوزدهم باعث شداین گرایش «نام‌گذاری» و «تعریف» شود در اصل به این دلیل بود که بتوان آن را به عنوان یک «عمل غیر متعارف» معرفی کرد: یک «عمل غیر متعارف» که با اخلاق ویکتوریایی مبتنی بر خانواده هسته‌ای شامل زن و مرد و فرزندان در تضاد بود. در اصل «همجنس‌گرا» به عنوان یک «دیگری» تعریف شد که اساس «بنیاد خانواده» را به زیر سوال برده است.

همانطور که گفته شد برخی آن را یک «بیماری» تعریف کردند که باید درمان شود که البته در این میان بحث اینکه فرد همجنس‌گرا، از اساس همجنس‌گرا به دنیا می‌آید و در نتیجه شاید درمان پذیر نباشد هم مطرح شد.

برخی از «همجنس‌گرایان» از این تعریف به نفع خود سود جستند که بلی این یک گرایش «طبیعی» است و در نتیجه قابل درمان نیست و باید جامعه ما رابه همین شکل قبول کند که البته این بحث‌ها بالاخره باعث شد که در سال 1970 این گرایش جنسی از لیست بیماریها و ناهنجاریها خط بخورد.

ولی اتفاقی که در ایران افتاد به گونه دیگری بود. همانطور که افسانه نجم آبادی در کتاب «زنان سبیلو و مردان ریش دار» به تفصیل بیان کرده، با ورود مدرنیته به ایران نگاه ایرانی‌‌ها به مقوله سکشوالیته دگرگون شد.

در تاریخ این سرزمین عشق یک مرد به مرد دیگری موضوعی عجیب و ناشناخته نبود و همچنین رابطه جنسی یک مرد بایک پسر نوجوان نیز عملی شناخته شده و به کرات در شعرها و کتب ادبی از آن سخن به میان آمده بود. ولی آیا یک چنین رابطه‌ای «همجنس‌گرایانه» به همان معنی قرن نوزدهم و بیستم اروپا است، جای بحث دارد.

اینکه رابطه بین مردان در ایران مانع از ازدواج و رابطه زناشویی نمی‌شده به عنوان یکی از دلایلی ذکر می‌شود که نمی‌تواند آن را «همجنس‌گرایانه» خواند و هم اینکه در بسیاری از موارد لزوم رابطه عاشقانه بین دو مرد به رابطه جنسی (که کاملا توسط دین نهی شده بود) منجر نمیشد. اتفاقا عشق بین دو مرد نه تنها مزموم نبوده بلکه در کتب اخلاقی والاترین عشق ممکن بود (البته به جز عشق بنده به خدایش).

با ورود مدرنیته و با توجه به اینکه در زیر نگاه اروپاییان قرن نوزدهم چنین رابطه‌ای بسیار قبیح و «غیر متمدنانه» به نظر می‌رسید، ایرانیانی که می‌خواستند خود را کم کم به مدل همتایان اروپاییشان در بیاورند شروع به تاختن به این نوع رابطه کردند و ان را «غیر طبیعی» نامیدند و تنها رابطه «طبیعی» را همان رابطه جنسی بین زن و مرد دانستند.

از آن زمان تا کنون بیشتر از صد سال میگذرد و تقریبا در حافظه تاریخی ما شاید کمتر اثری از ان رابطه مردان بالغ و پسران نوجوان و بچه‌سال باقی مانده باشد. ولی شاید موضوعی که که به ذهن‌های تاریخی برخی سپرده شد (و البته همچنان محل سوال است) این است که در این رابطه همیشه یک نفر نقش «فاعل» را داشته و دیگری «مفعول» و این مفعول رابطه بوده که این روزها برخی در ایران وقتی واژه «همجنس‌گرا» را می‌شنوند، به ذهنشان متبادر میشود. مفعولی که آن پسربچه نیست بلکه مرد بالغی که همچنان میخواهد نقش آن پسربچه را بازی کند و خیال وارد شدن به دنیای مردانه که دنیای فاعل هاست ندارد و این فرد میتواند مورد نفرت باشد.

و حال با توجه به این سابقه تاریخی از «همجنس‌گرا» و «همجنس‌گرایی» و تأثیر غیر قابل انکار فرهنگ اروپایی – آمریکایی به این مقوله (که شاید بشود گفت در برهه زمانی تأثیری منفی داشته تا مثبت) چگونه ما از این پس میخواهیم درباره این گروه و حقوقشان صحبت کنیم؟

به نظر من بحث حقوق جنسی همجنس‌گرایان مثل بسیاری از اقلیت‌های دیگر بحث رسیدن به حقوقی برابر با دیگران است. همانطور که زنان، اقلیت‌های مذهبی، قومی و دیگر گروه‌های در تبعیض در حال انجام آنند.

اینکه گفته میشود کشور و فرهنگ ما هنوز آمادگی بحث در این موارد را ندارد، به نظر من بحث گمراه کننده‌ای است. اگر به فعالیت مدنی برای رسیدن به حقوق مدنی‌مان قائل هستیم بهتر است فراموش نکنیم که رسیدن به حقوق مدنی اقلیت‌ها یکی از مهمترین بخش‌های تلاش جامعه مدنی است و این گروه‌های درگیر در این میان هستند که هر کدام بسته به حقوقی که ازشان سلب شده است، تصمیم میگیرند کدام یک را مطالبه کنند.

کاهش دادن بحث حقوق و اولویت بندی کردن آن به خواست اکثریت نه حرکتی مدنی است نه دموکراسی خواهانه. همجنس گرایان به همان اندازه زنان، کارگران، معلمان حق دارند حقوقشان را مطالبه کنند.

مساله این است که چگونه میشود به چنین کاری اقدام کرد. یعنی چطور میشود جامعه مدنی را آماده پذیرش همجنس‌گرایان، به عنوان یک گروه اقلیت کرد. به نظر می‌رسد جنبش زنان ایران که تنها جنبشی است که در حال حاضر از حقوق جنسی برابر حرف میزند باید این امکان را در خود ایجاد کند که بتواند با اقلیت‌ها و گروه‌های جنسی دیگر یک ارتباط ارگانیک و سازنده ایجاد کند .

به عنوان یک فعال زن در خارج از ایران می‌دانم که طرح چنین مباحثی برای فعالان زن داخل ایران می‌تواند هزینه‌هایی به دنبال داشته باشد. 

ولی بحث مهمتر شاید این است که اقلیت‌های جنسی هم چگونه می‌خواهند به این جامعه مدنی بپیوندند. اگر این گروه مخاطبان‌شان ایرانیان هستند و خواست‌شان آماده کردن فضای ایران برای پذیرش‌شان است، باید استراتژی‌هایی را پیدا کنند که در آن کشور عملی باشد.

اتکا به سازمان‌های بین‌المللی مدافع از حقوق همجنس‌گرایان به نظر من در بلند مدت کمک نخواهد کرد که ایرانیان نگرش‌شان نسبت به اقلیت‌های جنسی تغییر کند. شاید بتوان از این طریق توجه بین‌المللی را به مشکلات جلب کرد، ولی این نمی‌تواند راه حلی برای آگاهی فرهنگی و اجتماعی در میان ایرانیان ایجاد کند. (در اصل لازم است ولی کافی نیست.)

شاید با توجه به همین تاریخی که اشاره کردم، اقلیت‌های جنسی مانند بقیه اقلیت‌ها باید راه حل‌های بومی‌تر و مستقل‌تری برای خود برگزینند. تکیه به راه‌کارهای منحصرا غربی در کشور ما نشان داده است که اگر روش‌های بومی‌تر به کار گرفته نشود و به فرهنگ موجود پلی زده نشود، معمولا نتیجه مطلوب به دست نخواهد آمد.

آماده کردن فضای فرهنگی یک کشور برای یک موضوعی که همیشه تابو بوده است به نظرمن تلاش مستمر و گاهی طاقت فرسا را طلب میکند. در این راه شاید یکی از مواردی که باید به ذهنمان بسپاریم کمی بردباری است و تا حد امکان عدم برچسب زدن به دیگرانی که برای اولین بار است با این مقولات آشنا میشوند.

به کار بردن واژه‌هایی نظیر « هموفوب» (همجنس‌گرا هراس) و نسبت دادن آنها به افرادی که متفاوت فکر میکنند و در نتیجه آنها را به خودسانسوری و یا ضدیت با این اقلیت واداشتن، در بلند مدت نه تنها راه گشا نخواهد بود بلکه امکان فضای بحث سازنده را هم سلب خواهد کرد. پس شاید باید با کمی احتیاط و مدارا به سوی مقصد حرکت کرد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

محبوبه

خانم موری برای شروع خوب آمده ای ولی تعارف را کنار بزار و بیشتر و واضحتر بنویس. چند روز پیش یکی از فعالان را دیدم که می گفت الان وقت حرف زدن از حقوق همجنسگراها نیست و باید زمینه اجتماعی را در طرح مسائل در نظر داشت. ولی زمینه یا کانتکست را خودمان می سازیم. وقتی جرئت نمی کنیم حتی در فضای آزاد خارج از گرایش خودمان راحت حرف بزنیم و درگیر همان سانسورهای داخل هستیم هیچوقت نخواهیم توانست این تابوها را از بین ببریم. امیدوارم بیشتر در این مورد مقاله نوشته شود چون حرف زدن از حقوق اقلیت ها خودش بخشی از مبارزه برای دمکراسی است.

محبوبه | ۱۱ تیر ۱۳۸۹ - ۱۸:۲۸
hossein

چون آدم احمقی هستی پیامی نمی گذارم
کاریکاتوریست مشهور گل آقا و هنرمند و شاعر
در خاموشی این ظلمت
شمعی پریشانم
در این شب بارانی
غم دار و پشیمانم
این جا هوسی نیست
که با آن
بشود نامه نوشت
کوه تنهائی من
بس چه عظیم است
خواستن
در زنجیر و من در خواستن
و بلعیده شدن در زمان و آرزوهایم
گفته بودم شعری دارم
که سخن از
من و این دیوار ها است
پس چه باید کرد
به کدام قلعه کوه بلند باید رفت
تا آدمک برفی من ذوب نشود
از کدام رود
آب باید گرفت
تا دل تشنه من هم سیراب شود.

از کدام نهنگ دریا باید ترسید
و در کدام جزیره زیبا
خانه گرفت.
و پری دریا را گفت
تا شاخه گلی بر گیسوانش بگذارد
تا لحظه های تنهائی من هم
که پر از شعر است
گل باران شود.
شاید یک بوسه داغ این دختر زیبا
من را که نمی دانم
به دانستن خود دعوت کند

حسین حاجی آقا

hossein | ۰۲ تیر ۱۳۸۹ - ۱۵:۱۹
ali pesar

کم کم زمان مطرح کردن این گونه  مسائل رسیده است و به نظر من حرکتی مثبت است.

ali pesar | ۳۱ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۳:۰۴
گلی

قرار شد مردمک نظرهایی که حاوی کلمات زشت و دور از عفت کلام هست رو منتشر نکنه

گلی | ۳۱ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۰:۵۳
mahan madani

waghti khominiro konesh gozashtnd dar hozeh baghiyeh niz taklifeshon moshakhaseh

mahan madani | ۳۰ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۳:۱۹
خواننده متخصص

با سلام و خسته نباشید بابت مقاله
بسیار خوب است که چنین مقاله هایی درج گردند ولی از آنهم مهم تر این است که اطلاعات داده شده صحت داشته باشد. نویسنده مقاله متاسفانه تاریخ ها را اشتباه می گویند و بحث ژنیتیکی و اینکه هم جنس گرایی کلا همانند دگرجنش گرایی با انسان متولد می شوند را به سال 1970 ربط می دهند که هیچ گونه مدرکی ندارد. بحث و اثبات ژنتیکی بودن جنس گرایی متعلق به اواخز دهه 90 میلادی است. لطفا در مقاله های تخصصی سعی کنیم دقت بیشتری به خرج دهیم. البته این تنها مورد نیست و چند مورد دیگر در مقاله نیز هست. که نمی خواهم خود این جواب یک مقاله بشود.

خواننده متخصص | ۲۹ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۷:۲۲
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی