به بهانه تجاوز دسته جمعی به گروهی از زنان در خمینی شهر، لیلا موری کاندیدای دکترای رشته مطالعات خاورمیانه به بررسی انواع مختلف خشونت علیه زنان و عکسالعمل دولت در ایران در مقابل آن میپردازد.
زنان هر روزه در گوشه و کنار جهان مورد تجاوزهای جنسی و خشونتهای فیزیکی و غیر فیزیکی قرار میگیرند.
خشونت علیه زنان را میتوان به چهار دسته اصلی طبقه بندی کرد:
خشونت خانگی: یکی از فراگیرترین خشونتها علیه زنان است و خشونتی است که در آن پدر، برادر، همسر و یا فرد مذکر خانواده به واسطه رئیس و مسئول خانواده بودن برای ابقای موقعیت برتر خود و تحت قیمومیت نگاه داشتن همسر، خواهر و مادر و در کل اعضای مونث خانواده از هر نوع خشونتی از ضرب و شتم تا خشونت روانی مانند فحاشی و یا حتی زندانی کردن و محدود کردن فرد استفاده میکند.
در این مورد از آنجایی که پدر رئیس خانواده محسوب میشود و در بسیاری از موارد خشونت نمیتواند به خارج از خانه گزارش شود، زیرا یا معمولا دولت تمایلی به پیگیری این موارد ندارد و یا موانع فرهنگی مانند حفظ آبرو مانع از گزارش این خشونتها به پلیس میشود، و همچنین عامل وابستگی اقتصادی زن به مرد به مسکوت ماندن این خشونتها کمک میکند. در بسیاری از موارد زنها متهمان اصلی قلمداد میشود زیرا چنین پنداشته میشود که از شوهر، پدر و یا برادر خود تبعیت لازم را نداشتهاند. در فرهنگ حقوقی و فقهی ایرانی زنی اگر ناشزه باشد( از اوامر شوهر تمکین نکند) از نفقه محروم است. به واسطه چنین فرضی، تجاوز در رابطه زناشویی تعریف نشده است زیرا داشتن رابطه جنسی با همسر یک وظیفه برای زن است که عدم تمکین از آن نشوز به حساب میآید.
خشونت دولتی در فضای عمومی: نمونه آشکار این نوع خشونت اجبار به داشتن حجاب و نیز قوانین معروف به «حفظ عفت عمومی» است. در ایران حجاب توسط دولت به بدن زنان تحمیل میشود و در صورت عدم اطاعت از قانون حجاب، فرد خاطی با خشونت پلیس در خیابان و دستگیری، توهین وتحقیر نیروی انتظامی روبرو میشود. نمونه دیگر این نوع خشونت شلاق زدن و سنگسار است. اگر چه سنگسار هم برای مرد و هم برای زن در نظر گرفته شده است، ولی از آنجایی که مردها معمولا امکان بیش از یک ازدواج و یا صیغه را دارند احتمال محکوم شدن به سنگسار برایشان کمتر است. زنان تنببه میشوند چون به عرف، دین، فرهنگ و خواسته جامعه و دولت بیتوجهی کردهاند. زنان بیشتر تنبیه میشوند زیرا آنان «حاملان فرهنگ و دین و بوجود آوران نسل بعد» هستند. در مقطعی به زور چادر از سرزنان کشیده میشود با این تصور که کشور با زنان چادری مدرن نمیشود و در مقطعی دیگر به زور به سر زنان چادر گذاشته میشود چون نشانه اسلامی شدن جامعه است.
خشونت در زندان و استفاده از تجاوز جنسی به عنوان شکنجه: موضوع تجاوز به زندانیان زن چه در زمان پیش از انقلاب و چه بعد از انقلاب مطرح بوده است و بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ روایتهایی از تجاوز به مردان در زندانها نیز شنیده شد. در اصل شکنجه جنسی این هشدار را میدهد که با کسانی که «پا را از گلیم خود فراتر گذاردهاند» و به خود اجازه دادهاند معترض و منتقد نظام حاکم شوند به بدترین شکل ممکن برخورد میشود. بدنشان تحقیر میشود.
خشونت نسل کشی: تطهیر نژادی به وسیله تجاوز نوع چهارم خشونت است. اتفاقی که در رواندا و در بوسنی و هزرگوین و در بسیاری دیگر از جنگهای داخلی و بینالمللی افتاد. در این مورد بدن زنان به عنوان وسیله تولید مثل نگریسته میشود و آبستن کردن زنان توسط افراد دشمن در اصل نه تنها به منزله تحقیر مردانگی دشمن است، که نتوانسته از زنهایش (بخوانید کشورش، خاکش، داراییاش) حفاظت کنند، بلکه زنان به جای فرزندان قوم شکست خورده را آبستن فرزندان قوم فاتح شوند.
بدن زنان همچنان مشمول سیاستهای دولتی افزایش و یا کاهش جمعیت میشود. به زنان دستور داده میشود بزایند چون «هر آنکس که دندان دهد نان دهد» و یا دستور داده میشود کمتر بزایند تا جمعیت حفظ شوند و یا سقط جنین برایشان قدغن میشود. در اصل به بدن زنان به عنوان ملک دولت و حکومت و جامعه نگریسته میشود و حامل نگاه ایدئولوژیک، مذهبی، سیاسی و اجتماعی یک جامعه.
در جامعهای که بدن زنان قربانی خشونتهای گوناگون میشود، به خصوص در زمان جنگ و یا هنگاهی که زنها قربانی تجاوزات سیستماتیک هستند، اتفاقی که میفتد آن است که مردان جنگی قهرمان تلقی میشوند و نامی از زنان مورد تجاز قرار گرفته شنیده نمیشود (که هنوز که هنوز است از زنانی که در طول هشت سال جنگ ایران- عراق مورد تجاوز عراقیان قرار گرفتند داستانی به گوش نرسیده است). بدن زنان تقلیل داده میشود به آلتهای تولید مثل، به سمبلهای اصالت فرهنگی و یا شرف و ناموس مرد و ملت وکشور. سکسوالیته زنان مظهر خطر و انحطاط تلفی میشود و موجب فتنه.
تجاوز به زنان در خمینی شهر اصفهان که اخبار مورد بحث محافل مختلف در یک هفته گذشته بوده است را میتوان با توجه به عوامل ذکر شده بالا درباره خشونت علیه زنان توضیح داد.
زنان قربانی در خمینی شهر متهم شدهاند لباس نامناسب پوشیدهاند و شرب خمر کردهاند که هر دو از مصادیق گردن ننهادن به عرف و قانون و فرهنگ به حساب میاید. به نظر میرسد اینها به عنوان دلایلی ذکر شدهاند تا موضوع تجاوز به این زنان را در نگاه جامعه توجیهپذیرتر کند. از نگاه بعضی مسئولان هیچ دلیل اقتصادی، اجتماعی و یا فرهنگی نمیتواند بهتر از نوع پوشش زنان دراین مهمانی توضیح دهنده علت وقوع بدترین نوع خشونت علیه گروهی از زنان باشد. البته این توضیح جز کاهش بار اخلاقی و قانونی تجاوز جنسی و تقلیل دادن بدن زن به عنصری تحریک کننده، نتیجهای دیگری در بر نخواهد داشت. البته مهمتر از آن فرستادن این پیام است که زنانی که عرف و قانون را زیر پا میگذارند به بدترین شکل ممکن مجازات میشوند.: چه به صورت رسمی و چه غیر رسمی.
زنان خمینی شهر متهم به تحریک کردن مردان متجاوز شدهاند. و طبق نظر مسئولان حاکم بر ایران، تحریک کردن مردان چه در حریم خصوصی و چه در حریم عمومی مستوجب عقوبت است. آز آنجایی که بدن زنان معمولا توسط عرف و قانون به طرق مختلف مورد کنترل دولت و جامعه است و قوانین نوشته و نانوشته بسیاری بر بدن زنان اعمال میشود همانگونه که در بالا نیز ذکر شد خشونتهایی نیز به نام همین عرف و قانون علیه زنان و بدنهایشان اعمال میشود و زنان مورد تجاوز قرار گرفته در خمینی شهر از این امر مستثنا نبودهاند.
در جامعهای که بدن زنان ملک مردان خانواده و یا مردان حکومت پنداشته میشود هر گونه تخطی از قانون پدرسالار میتواند به عنوان دستاویزی عمل کند برای توجیه خشونت علیه زنان. مردان متجاوز از آن رو طبق قانون به اشد مجازات هم ارز مجازات قتل محکوم میشوند که به ملک و دارایی مرد دیگری تجاوز کردهاند و در چنین شرایطی میتوان گفت که زنان حتی مالک بدنهای «هتک حرمت» شدهشان هم نیستند. و زنان مورد تجاوز قرار گرفته از آنجا مورد ننگ خانواده و جامعه هستند که «مردانگی» مردانشان در محافظت و کنترل بدنهای زنان مخدوش شده است.
تجاوز به زنان خمینی شهر دو پیام برای زنان در پی داشت که هر در هر فضایی که باشید چه در میان دیوارهای خانه و چه در خیابانها بدنهایشان عامل تحریک و تهییج و فتنه و خطر محسوب میشود. و دوم اینکه بدن خود را هر جور بیارایند و بپوشانند اگر با معیارهای حکومتی و فرهنگی جامعه همخوانی نداشته باشد هدف آزار جنسی و تجاوز رسمی و غیر رسمی قرار خواهند گرفت.