نمایشگاه «موج سبز» با آثار تعدادی از عکاسان حرفهای ایرانی در قالب برنامهی «صداهایی از ایران» از 22 خرداد 1389 در مرکز شهر رم برپا شده و به مدت یک ماه ادامه دارد.
در طول سال گذشته، تصاویر آنچه در ایران و بهویژه در خیابانهای تهران گذشته بارها و بارها دیده شده و دستبهدست شده است. تصاویر روزهای شاد و پرهیجان مردم پیش از برگزاری انتخابات، و اعتراضات میلیونی مردم پس از انتخابات و تصاویر تیرخوردنها، باتوم یا کتک خوردنهای مردم معترض به نتیجه انتخابات.
اما ثبتکننده این عکسها و فیلمها چه کسانی بودند و حالا کجا هستند؟ عکسهای آن روزها و آن وقایع بارها و بارها در نشریات مختلف در خارج از ایران و یا بهصورت پوستر در تظاهرات مردم مورد استفاده قرار گرفتهاند، در حالیکه عکاسان آنها در ایران زیر فشار زیادی بودند، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند، به زندان افتادند و یا مجبور به ترک کشورشان شدند.
در همین راستا هم روز 24 خرداد، مریم زندی، دبیر انجمن ملی عکاسان ایران، با انتشار نامهای در اعتراض به وضعیت ناامن عکاسان در ایران، از پذیرش نشان هنری اعطا شده از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خودداری کرد.
اما عکاسان، فیلمسازان و هنرمندان در طول این یکسال بارها مورد حمایت مجامع بینالمللی قرار گرفتهاند.
مقدمات برگزاری نمایشگاه عکس «موج سبز»
چندی پیش موسسه «آزیاتیکا فیلم مدیاله»، برگزارکننده جشنواره هرسالهی فیلمهای آسیایی در ایتالیا، پس از دستگیری جعفر پناهی، نشستی را با حضور سینماگران ایتالیایی برگزار کرد. پس از آن نشست، این موسسه به پیشنهاد رضا گنجی، عکاس مقیم ایتالیا آماده برگزاری نمایشگاه عکسی از تعدادی از عکاسان حرفهای ایرانی شد، عکاسانی که به خاطر حرفهاشان هماکنون در خارج از ایران هستند یا داخل ایران دچار مشکل شدهاند.
رضا گنجی در نهایت به عنوان هماهنگکننده و مسئول اجرایی نمایشگاه عکس «موج سبز» در رم شروع به کار کرد و تلاش کرد تا این نمایشگاه را 22 خرداد روز سالگرد انتخابات افتتاح کند.
او در رابطه با وضعیت عکاسان در طول سال گذشته در ایران میگوید: «عکاسان بسیار تحت فشار بودند. دوربینهای برخی از آنان شکسته یا توقیف شد. اگر در اتفاقات پس از انتخابات، قصد عکاسی داشتی، باید بسیار با احتیاط این کار را میکردی و هیچ تضمینی برای سالم برگشتن خودت یا دوربین و تجهیزاتت نبود. حالا هر کدام از این عکاسان در یک گوشهای از دنیا هستند.»
آقای گنجی در ادامه در مورد برگزاری نمایشگاه میگوید: «فرصت بسیار کوتاه بود و نمایشگاه با تعداد محدودی از عکاسان که در این مقطع حاضر به شرکت در نماشگاه بودند، برگزار شد. البته شاید در فرصتهای آینده چنین نمایشگاهی با حضور تعداد بیشتری از عکاسان در شهرهای دیگر ایتالیا و اروپا برگزار شود.»
در نهایت این نمایشگاه باعکسهایی از حسن سربخشیان در آمریکا، جواد منتظری در نروژ، جواد مقیمی در ترکیه، علی اوغازیان در سوئد و رضا گنجی در ایتالیا و دو تن از عکاسان داخل ایران که عکسهایشان بارها و بارها در رسانههای بینالمللی منتشر شده، برگزار میشود.
رضا گنجی سعی کرده است که از شناختهشدهترین عکاسان خبری ایران برای شرکت در این نمایشگاه دعوت کند. البته انتخاب عکاسان محدود به همین تعداد نبوده و بنا بر روابط و شناختی که این عکاس مقیم رم از کار عکاسان دیگر داشته، صورت گرفته است. او میگوید: «در طول سال گذشته هر زمان که خبری در حوزه عکاسی و مشکلات عکاسان شنیده میشد، به نامهایی مانند حسن سربجشیان، جواد مقیمی و جواد منتظری برخورد میکردیم.»
او این نمایشگاه را نوعی گردهمایی عکاسان میداند تا با وجود فاصله زیاد از یکدیگر، بتوانند صدای مشترک داشته باشند و توجه مخاطبین را به موضوع عکس و عکاسی و مشکلاتی که توسط حکومت ایران در زمینه فعالیت حرفهای برای عکاسان بهوجود آمده، جلب کنند.
این عکاس معتقد است که برای نخستین بار عکاسان خبری ایرانی که خود قربانی سوژه عکسهایشان شدهاند بهطور مشترک، یکی از بزرگترین واقعههای سالهای اخیر در ایران را روایت میکنند.
عکسهایی مثل یک ارتش
چندی پیش میرحسین موسوی در اولین کنفرانس مطبوعاتی اینترنتی به همراه مهدی کروبی بر اهمیت گسترش فیلمها، عکسها، سایتها و پوسترها تاکید کرد. او آنها را بهترین وسیله برای جنبش خواند که «مثل یک ارتش عمل می کند».
رضا گنجی این سخنان میرحسین موسوی را نشاندهنده نقش مهم تصاویر در رساندن پیام جنبش به مردم داخل و خارج از ایران میداند.
از نگاه رضا گنجی عکسهای مربوط به وقایع پس از انتخابات را میتوان به سه دسته تقسیم کرد. عکسهای مربوط به عکاسان خارج از ایران، آنها که توسط عکاسان داخل ایران گرفته شده و عکسهایی که غالبا توسط مردم عادی با موبایل یا دوربینهای غیر حرفهای گرفته شدهاند.
بسیاری از عکسهای دسته سوم با وجودیکه عکسهای خاصی نیز هستند، به دلیل کیفیت پایین یا سایز کوچکشان، قابلیت ارائه در یک نمایشگاه را ندارند.
این نمایشگاه روایتی است تاریخی یا داستانی از آنچه در سال گذشته در ایران اتفاق افتاده است. از نظر رضا گنجی، این روایت نقل شده در این گالری انتها ندارد، زیرا داستان ایران همچنان ادامه دارد.
نمایشگاه «موج سبز» شامل سه بخش است: شادی و امید، صدای سکوت، التهاب و سرکوب.
در ابتدای این نماشگاه عکسهای مربوط به پیش از انتخابات دیده میشود، شور و شوق مردم برای شرکت در انتخابات و عکسهایی از رهبران جنبش، که در آن زمان کاندیداهای ریاست جمهوری بودند.
در دهلیزهای بعدی این گالری به مرحله پس از انتخابات میرسیم. اعتراض آرام مردم پس از انتخابات و صدای سکوت آنها در تابلوها نماد پیدا میکند. جمعیت انبوه مردم ساکت دیده میشود که آنچه را که به زبان نمیآورند، روی کاغذها نوشتهاند و در دستشان گرفتهاند. شعارهایی مانند: «سکوت ما سرشار از فریاد است»، «روی دو پا مردن بهتر از روی دو زانو زندگی کردن است» و یا «ما را نکشید».
در قسمت بعدی فضا تغییر میکند. در این بخش آتش و دود دیده میشود. حمله انبوه موتورها به مردم، باتوم زدن یا کتک زدن مردم توسط بسیجیها و خشونت علیه معترضان دیده میشود.
بخش پایانی نمایشگاه به عکسهایی مربوط به محل و زمانی که ندا کشته شده است، اختصاص دارد.
افتتاحیه با نمایش یک فیلم
در مراسم افتتاحیه در روز 22 خرداد، فیلم مستند سیاه و سفیدی هم به نام «دربارهی ایران» ساختهی «امیلیو کازالینی» با حضور خود کارگردان و برای نخستین بار به نمایش درآمد. این فیلم به زندگی جوانان ایران میپردازد. در بخش آخر این فیلم، تجربهی حضور کارگردان در هنگامهی اعتراضات بعد از انتخابات توسط فیلمهایی که مخفیانه گرفته شده، به تصویر کشیده شده است.
با توجه به استقبال مردم در روز افتتاحیه و واکنش بازدیدکنندگان، احتمال آن میرود در صورت دعوت موسسهها و کمک آنها و افراد مختلف، این نمایشگاه در شهرهای دیگر نیز برگزار شود.
رضا گنجی با اشاره به وضعیت دشوار عکاسان پس از انتخابات در ایران و دردسرهای پیشآمده برای آنان از جمله بازداشت و اعترافات نمایشی در تلویزیون میگوید: «آنهایی که گرفتار شدند، هنوز در رفت و آمد به زندان و دادگاه در انتظار محکومیت به جرایمی به سر میبرند که با هیچ معیار بینالمللی جرم محسوب نمیشود. از آن هم بالاتر، با قوانین جمهوری اسلامی هم جرمی نداشتند.»
او که در شرایط ناامن پس از انتخابات مجبور به ترک ایران شده، تجربه خود را از آن روزها اینطور عنوان میکند: «برای من به عنوان کسی که در روز انتخابات در تهاجم نیروهای بسیج به ستاد انتخاباتی اصلاحطلبان در قیطریه مدت کوتاهی را در بازداشت آنها گذراندم، ماندن در شرایط خفقان کار سادهای نبود. با این حال در روزهای بعد از آن، شاهد راهپیماییهای با شکوه میلیونها ایرانی معترض بودم که در سکوت برگزار شدند. چنین تجربهی نابی بسیار افتخار آمیز بود. من در عکسهایم شور و اشتیاق و امید را در نگاه هموطنانم نمایش دادهام.»
عکسبرداری مخفیانه
جواد مقیمی، عکاس خبرگزاری فارس و عکاس عکسی که سال پیش روی جلد مجله تایم منتشر شد، از ثبت دردناکترین صحنهها و آنچه بر او گذشته است، میگوید:
«این برای من سخت بود که نظارهگر اتفاقی بودم که توسط مردم رخ میداد، برای آزادی، برای مبارزه با دیکتاتوری، برای ایرانی آزاد. عکاسی در این فضا سخت بود، چون باید مخفیانه عکاسی کرد و مخفیانه عکسها را ارسال کرد. برای من که در خبرگزاری فارس کار میکردم، ریسک بزرگی بود، اما من هم مثل این مردم، داوطلبانه به خیابانها میآمدم تا حقایق را ثبت کنم از دوربینم. اما ثبت این حقایق من را مجبور به ترک از خاک کشور عزیزم کرد و حدود 10 ماه هست که در کشور ترکیه به سر میبرم. با تمام سختیهایش، چشمانم به موبایلم و به روز شدن سایت سازمان ملل دوخته شده تا برای ترک از این سردرگمی جوابی بگیرم.»
جواد منتظری، عکاس سابق آژانس خبری رویترز، از فریاد سکوت میگوید:
«شب قبل از انتخابات به همسرم گفتم: بنزین ماشینت را پر کن، چون روز انتخابات معلوم نیست چه اتفاقی می افتد. پرسید: چرا؟ گفتم: باید صبر کنی تا ببینی. چیزی که مرا به این حس رسانده بود که اتفاقی خواهد افتاد، کمپینهایی بود که من در آنها حضور داشتم و عکس میگرفتم. رشد فزایندهی رأی موسوی و نیز هراس شدید میان طرفداران احمدینژاد بود که از نزدیک میدیدم.
بعد از انتخابات که میلیونها نفر به خیابانهای پایتخت آمدند و فقط در سکوت قدم برمیداشتند و در عین حال، اعتراض و بغضشان را تنها با کاغذهایی که در دست گرفته بودند بیان میکردند، به این نتیجه رسیدم که بهترین کار این است که فریاد سکوتشان را که در کاغذهایشان آشکار شده به تصویر بکشم.»
او که حالا در خارج از ایران به سر میبرد می گوید: «من اینجا شاهدی بر هیچم. در حالی که اگر در کشورم باشم، شاهدی هستم بر تغییر و دگرگونی یک ملت.»
حسن سربخشیان، عکاس آژانس خبری آسوشیتدپرس، از ثبتکنندگان وقایع کوی دانشگاه تهران در سال 1378 و از اولین عکاسان خارجی که تبلیغات انتخاباتی موسوی و کروبی را پوشش میداد، از اخطار بازجویش میگوید:
«درست سال پیش در روز 14 خرداد یادداشتی نوشتم با عنوان "عکسهایی که گرفته نشدند!"
آن روزها هنوز ایران بودم و به من از طرف بازجویم اخطار داده شده بود که علنی اعلام نکنم از کار کردن منع شدهام. اکنون که در امریکا نشستهام و دوباره میخوانمش، باورم نمیشود یک سال است که من از مردمام و کشورم که به آنها عشق میورزم، نتوانستهام عکاسی کنم.»
این عکاس معتقد است «با تقلب در انتخابات و اعتراض مردم، حکومت سرکوب معترضین را آغاز کرد و به کشتن مردم روی آورد و قدم بعدی مسدود کردن راههای خبررسانی بود».
آقای سربخشیان میگوید:
«عکاسان و خبرنگاران حرفهای که کارشان ممنوع شد اما مردم دست بکار شدند تا جای خالی آنها احساس نشود و به واقع از عهده این کار بر آمدند.
نقطه بسیار مهم این است که رویدادهای بعد از انتخابات سال قبل تماما با تاثیرگذاری عکسها و تصاویر واقعی در اذهان مردم دنیا ثبت شده است و همین برای عکاسی ایران کافی است که در راه رسیدن به دمکراسی در کشور نقش تعیینکنندهای داشته است و من افتخار میکنم که ثبت کننده چند فریم این راه پر خطر بودم.»
نمایشگاه «موج سبز» شامل چهل تابلوی 40 سانتیمتر در 60 سانتیمتر، در قالب برنامهی «صداهایی از ایران» در دوازدهم ژوئن 2010 یا 22 خرداد 1389 در مرکز شهر رم برپا شده و به مدت یک ماه ادامه دارد.
این نمایشگاه عکس به جعفر پناهی و همهی هنرمندانی که به زندان افتادند و بهویژه به همهی عکاسان و دوربینهای شکستهی آنها تقدیم شده است.
من به شخصه هیچوقت سعادت دوستی و همکاری نزدیک با آقای سربخشیان را نداشتم و این نمایشگاه اولین همکاری من با ایشان بود که قرار گرفتن عکس هایم در کنار آثار ایشان برایم افتخار بزرگی است و باور کنید این را کاملا بی تعارف گفتم و اصلا قصد تملق گویی ندارم.
از دوستان خواهشمندم پیش از آنکه درباره شخصیتی اینگونه عجولانه اظهار نظر کنند دست کم یکبار اسم آن شخص را در اینترنت جستجو کنند تا شاهد نتایج آن باشند.
اینگونه حرف زدن و اظهار نظر کردن درباره شخصی که در شرایطی بسیار خطرناکتر و سخت تر از درگیریهای اخیر تهران حضور داشته و تصاویر به یادماندنی ایی را ثبت کرده کم لطفی و قضاوت نابجا است... اگر کمی به پیشینه فعالیت های آقای سربخشیان در عرصه مطبوعات بپردازید خواهید دید که دلیلی برای دروغگویی از طرف ایشان در این زمینه وجود ندارد.
به جرات می توانم بگویم امثال آقای سربخشیان به گردن عکاسی مطبوعاتی ایران حق زیادی دارند و آنها در پیش برد عکاسی خبری ایران به مرحله ایی جدید و حرفه ایی در نوع نگاه به رویدادهای خبری نقش موثری داشتند و تا مدتها بسیاری از عکاسان جوان کشورمان سعی در تقلید آثار آنها می کردند و درس می آموختند.
فراموش کردم پاسخ آقا مرتضی را بدهم که ظاهرا دوست آقا میثم باید باشند که البته ایرادی ندارد.
بنظر شما چرا باید دو هفته قبل از روز رای گیری انتخابات پارسال وزارت اطلاعات نامه ای به وزارت ارشاد فرستاد تا مرا ممنوع الکار کنند؟! اما در باره پپسی باید بگم همانطور که شما می دانید و شاید دیگران تصور کنند اینجا فرش قرمز برای کسی پهن نیست و برای همین است که حاکمیت ترجیح می دهد که ناراضیان از کشور بروند.
اما رژیم فکرش را نمی کرد شاید از همین جا هم بشود کار مفیدی انجام داد و این نمایشگاه یکی از آن کارهاست
دوست عزیز میثم خان نمی دانم طرف کدوم وری مردم یا حکومت! از نوع بیانت معلومه به دومین گزینه باید نزدیک باشی
اما برای اینکه سو تفاهم برای خوانندگان پیش نیاد عرض می کنم. من شاید دستگیر نشدم اما تا دلتان بخواد بازجویی پس دادم
برای افرادی که خودشان را همواره با اسامی مستار مصطفوی - موسوی و آن یکی که معروف به سه انگشتی بود و همه خبرنگاران
می شناسندش. داخل وزارت ارشاد - داخل اتومبیل - در خیابان ویلا و در هتلهای مختلف
نیازی به بیان بیش از این نمی بینم که هنوز هر کدام از دوستان آزاد می شود از پرسش بازجویانش از من خبر می دهد
آقا میثم از قدیم گفتم آب که بالا بره قورباغه........
شما هم الان برو انطرف بگو من رو گرفتن همه واست پیپسی باز می کنن
حسته نباشید به این عکاسان دلیر
چرا آقای سربخشیان دروغ میگه اخه یک روز هم ایشون دستگیر نشده آقای بازجو کجا بوده؟