نسخه آرشیو شده

از باغ ابسرواتور...
از میان متن

  • عبدالرضا تاجیک ، بابت «حقوق» باشد یا بابت «بشر»، هر از چندی غیبش می‌زند. او را می‌گیرند و می‌برند و لابد به قصد ارزیابی اندازه ظرفیت و توانش
دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۷:۲۱ | کد خبر: 55057

سوسن شریعتی، در یادداشتی به عبدالرضا تاجیک روزنامه‌نگار زندانی پرداخته که این روزها در اوین به سر می‌برد.

« نه تسلیم ابتذال میتوانستم شد و نه تسلیم خیال»
علی شریعتی

آخرین باری که عبدالرضا تاجیک را دیدم به او قول دادم که درباره «در باغ ابسرواتوار» - مقاله‌‌ای از شریعتی در کتاب کویر -مطلبی بنویسم.

طی این ده سال آشنایی با او که هربار نوشتن یادداشتی بهانه‌اش بود این اولین بار است که مقاله‌‌ای می‌خواهد از این نوع و از این دست. این نکته را به او گوشزد می کنم و او مثل همیشه محجوب، آرام، محزون‌‌تر شاید، درخود-فرورفته تر گویا، بی رودربایستی تر قطعاً، لبخندی می‌زند و با طنزی می‌گوید :-خب! قبلاً ضرورتی نداشت.

آن جوان ده سال پیش معلوم است تجربه‌های تلخ و شیرین بسیاری را بی سر و صدا طی کرده و نگاهش را به انسان، انسانی تر کرده. می‌دیدی که احتیاط را کنارگذاشته است و خود را راحت تر از پیش در میان می‌گذارد.

همین نکته را گوشزد می کنم و با همان حجب همیشگی باز پاسخ می دهد:-خب! احتمالاً پیرتر شده‌ام. پیرترشده است، اما مثل این است که آرزوهایش را مراقبت می‌کند تا از پیری زودرس مصون بمانند. همین نکته را گوشزد می کنم و بی هیچ فخری و هیجانی، خونسرد اما قاطع وهمان لبخند پر شرم :-خب! پیر نشده اند اما بالغ تر چرا. آرزوهایم.

با این وجود از آن دست آدم‌هایی است که به کهولت آن دیگری و یا از نفس افتادگی آرزوهایش احترام می‌گذارد :-خب! هرکس به اندازه ظرفیتش و توانش.

عبدالرضا تاجیک ، بابت «حقوق» باشد یا بابت «بشر»، هر از چندی غیبش می‌زند. او را می‌گیرند و می‌برند و لابد به قصد ارزیابی اندازه ظرفیت و توانش.

دفعه دیگر چگونه خواهد بود؟ پیرتر، تکیده‌تر، مثلاً تلخ‌تر ، بی اعتنا به جهان جادویی ِ افسانه. عشق باشد یا سیاست؟ راستی اصلاً این مقاله را درست وسط این معرکه برای چی می‌خواست؟ اگر می‌بود لابد می‌گفت:--خب! انزجار از میان مایگی. سر باز زدن از پذیرفتن واقعیت آنچنان که هست، عشق باشد یا سیاست. فراروی از ابتذال. قهرمان ابسرواتوار همین را می گوید.

عبدالرضا تاجیک نکند در این آخرین تجربه- در این رویارویی با انهدام انسان، با انسان منهدم - همچون قهرمان باغ ابسرواتوار دست خالی برگردد ، رو دست خورده از آرزوهایش، بدبین به امکان رستگاری بشر، نومید از ظرفیتها و توانایی‌هایش؟ برگردد و شهادت دهد مرگ انسان را. او ، جوانی که به بلوغ نشسته و از پیری سر باز می‌زند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی