نسخه آرشیو شده

آمریکا به مواضع مشخصی حمله می‌کند
از میان متن

  • توانایی نظامی ایران در بهترین حالت، حتی اگر تبلیغات خود دولت ایران را هم بپذیریم، قابل قیاس با توانایی نظامی آمریکا به‌علاوه اسرائیل، که قطعاً در چنین حمله‌ای کنار آمریکا قرار می‌گیرد، نیست
نیما نامداری
شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۹ - ۰۴:۱۳ | کد خبر: 55413

نیما نامداری، روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس، اعتقاد دارد احتمال وقوع حمله نظامی گسترده به ایران نزدیک به صفر است، ولی حمله هدف‌مند موضعی محتمل است.

خط حمله نظامی به ایران چقدر جدی است؟ در پناه چه سیاستی می‌توان از جنگ پیشگیری‌ کرد؟ اینها سوالاتی بود که مردمک از نیما نامداری، روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس، پرسید. پاسخ وی را در زیر می‌خوانید.

در مورد احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران باید دید منظور از حمله نظامی چیست. دو حالت وجود دارد که این دو حالت را باید از هم تفکیک کرد. حالت اول این است که حمله نظامی گسترده برای تغییر نظام سیاسی در ایران انجام شود، نظیر اتفاقی که در افغانستان و عراق افتاد.

حالت دیگر حمله نظامی کنترل شده، محدود و موضعی است، فرضاً برای از بین بردن سایت‌های هسته‌ای ایران، نظیر کاری که حدود دوازده سال پیش آمریکا در سودان انجام داد، فقط یک بار حملۀ موشکی انجام داد و یک کارخانه تولید بمب‌های شیمیایی را از بین برد.

احتمال وقوع حمله نظامی گسترده به ایران نزدیک به صفر است، ولی حمله هدف‌مند موضعی محتمل است و اساساً اتفاق بعیدی نیست، احتمال آن هم در ماه‌های اخیر بسیار افزایش پیدا کرده است.

حمله گسترده به ایران بعید است، به این دلیل که دو بحث اساسی در این میان وجود دارد. یکی این که آمریکا، در صورتی‌که بخواهد حمله کند، با دو مشکل جدی مواجه می‌شود. مشکل اول خودش است، یعنی هر کشوری در سه نقطه متفاوت از یک منطقه بخواهد حضور نظامی گسترده داشته باشد منطقی نیست، مثل این است در یک منطقه دور خود را آتش بزنید.

درگیری هم‌زمان در افغانستان، عراق و ایران عملاً باعث می‌شود نیروهایی که در حال نبرد هستند در یک محور با هم متحد شوند و مشکل برای آمریکا دوچندان می‌شود، گذشته از مشکلات اقتصادی و تبلیغاتی که می‌تواند برای دولت آمریکا ایجاد شود. این مسئله است، یعنی هزینه‌هایی که دولت آمریکا برای این کار باید بپردازد الان برای دولت آمریکا به‌صرفه نیست.

مشکل دیگر در نوع واکنش دولت ایران است. الان واکنش دولت ایران، که زمام آن دست آقای احمدی نژاد است، به حمله نظامی قابل پیش‌بینی نیست و این کار را برای دولت آمریکا بسیار مشکل می‌کند.

استراتژی فعلی ایران برای دفاع از خودش استراتژی تهدید به خودکشی است. به این صورت که می‌گوید اگر به من حمله کنید، من منطقه را ناامن می‌کنم. هر حکومتی با ذره‌ای درک سیاسی می‌داند که اگر منطقه ناامن شود، مثلاً اگر تنگه هرمز بسته شود یا اگر ایران به اسرائیل حمله کند، اولین کسی که از بین می‌رود خود ایران است، ولی استراتژی تهدید به خودکشی بیشتر مواقع جواب می‌دهد.

برای مثال، بارها شده کسانی که کارشان در یک اداره دولتی راه نمی‌افتد بالای ساختمان بلندی می‌روند و تهدید به پرت کردن خود می‌کنند تا کارشان انجام شود و معمولاً هم کارشان حل می‌شود، حداقل در ایران به این صورت است. این کاری است که الان دولت ایران می‌کند یعنی تهدید به خودکشی و وقتی حکومتی چنین موضعی بگیرد، نشان‌دهنده این است که رفتار بعدی اش می‌تواند بسیار افراطی باشد.

در حال حاضر، آمریکا در شرایطی نیست که ترجیح بدهد یا بخواهد وارد فعالیتی شود که مثل دومینو ادامه پیدا کند و پایان اش قابل پیش‌بینی نباشد. به نظر می‌رسد که این دو علت باعث شود آمریکا وارد کاری نشود که دامنه اش گسترده است و تبعات اش قابل پیش‌بینی نیست.

ایران بسیاری از کارها را نباید انجام می‌داد تا به این وضعیت دچار نشود. وقتی همه پل‌های پشت سر خراب شده باشد، هیچ‌کس دیگر نمی‌تواند بگوید چه کار بکن تا بتوانی برگردی. اما می‌شود گفت که اگر چنین اتفاقی بیفتد چه کار خواهد کرد.

ابتدا حتماً بااستفاده از گروه‌هایی که ایران در آن‌ها نفوذ اقتصادی یا سیاسی اگر نداشته باشد حداقل نفوذ معنوی دارد، مانند حماس، حزب الله و بقیه گروهایی که در کشورهای اسلامی مانند یمن، سودان و عراق فعلی، قطعاً به صورت پراکنده از خودش با حرکات تروریستی دفاع و به این وسیله منطقه را بسیار ناامن می‌کند.

کار دیگری که ایران انجام می‌دهد تهدید به استفاده از سلاح هسته‌ای است. نمی‌گویم که ایران سلاح هسته‌ای دارد، ولی بلوف اش را خواهد زد. یعنی در صورت جدی شدن داستان، ایران در آستانه حمله حتی اگر دروغ باشد، بلوف خواهد زد. خود این بلوف می‌تواند به شدت تاثیرگذار باشد.

توانایی نظامی ایران در بهترین حالت، حتی اگر تبلیغات خود دولت ایران را هم بپذیریم، قابل قیاس با توانایی نظامی آمریکا به‌علاوه اسرائیل، که قطعاً در چنین حمله‌ای کنار آمریکا قرار می‌گیرد، نیست. من با این پیش‌فرض صحبت می‌کنم که دولت آمریکا به ایران حمله گسترده نخواهد کرد. با این پیش‌فرض ایران این دو دفاع را انجام خواهد داد.

ایران الان در وضعیتی نیست که به لحاظ سیاسی بتواند به موقعیت چهار یا پنج سال پیش برگردد، یعنی با توجه به این که سرمایه‌گذاری ایران روی بحث هسته‌ای تنها سرمایه‌گذاری صنعتی-نظامی نیست بلکه سیاسی- تبلیغاتی نیز هست، دولت ایران نمی‌تواند از این مسیری که طی کرده است برگردد.

به هر حال، بخشی از تصویری که دولت فعلی ایران از خودش در داخل و خارج از کشور درست کرده، به شدت تحت تأثیر این مقاومت هسته‌ای است که مدام آقای احمدی‌نژاد به آن می‌نازد. این در کنار بقیه مسائلی که الان در ایران وجود دارد و درگیری‌های سیاسی که داخل کشور هست، قطعاً اجازه نمی‌دهد که دولت ایران بپذیرد جام زهر دوم را نوش جان کند و قطعنامه سازمان ملل را بپذیرد. من اصلاً این امر را محتمل نمی‌دانم و فکر می‌کنم ایران مسیر تقابل را ادامه می‌دهد و بعید است از این مسیر برگردد.

اتفاق بدی که در ایران افتاده این است که مردم الان نمی‌دانند برای چه چیزی دارند هزینه می‌دهند. این نکته بسیار مهم است، یعنی همه مردم در حد یک یا دو جمله می‌دانند چیزی به نام فن‌آوری هسته‌ای وجود دارد که حق مسلم‌شان است ولی کسی بیشتر از این نمی‌داند.

این‌ در مورد مردم عادی کوچه و خیابان صدق می کند. این مردم حس ناسیونالیستی دارند، که چون در دهه‌های اخیر تحقیر شده، حالا خیلی رمانتیک و بسیار اغراق شده در حال بروز است. این پشت داستان است و دولت ایران هم مدام در حال استفاده از این موضوع است. معلوم نیست اگر چنین اتفاقی بیفتد و این حباب ناسیونالیستی که الان در کشور وجود دارد بترکد، چه اتفاقی خواهد افتاد. می‌دانم که الان مردم در مورد هزینه‌ها و منافعِ داشتن به قول خودشان دانش هسته‌ای یا حتی بمب هسته‌ای هیچ تحلیلی ندارند.

نکته دیگر این است که وقتی سرکوب سیاسی آن‌هم به این گستردگی در کشور هست، طبیعتاً اولویت من به عنوان فعال سیاسی برای انتقاد از حکومت جایی نیست که مردم به‌صورت نسبی از آن حمایت می‌کنند. همچنین گروه‌های اصلاح‌طلب و منتقد به حکومت عموماً وارد بحث هسته‌ای نمی‌شوند. دلیل آن این است که اگر بخواهند وارد آن حیطه بشوند، به دلیل این که رسانه ندارند نمی‌توانند مردم را قانع کنند.

این فضا باعث شده مسئله هسته‌ای داخل کشور مسئله چندم مردم باشد،‌ در حالی ‌که خارج از ایران دقیقاً برعکس است، یعنی در حوزه روابط بین‌الملل مسئله اصلی مسئله هسته‌ای است. در‌واقع، وضعیت پیچیده‌ای است و اگر واقعاً روزی حمله‌ای اتفاق بیفتد و مردم بخواهند وارد این داستان بشوند،‌ چه بلبشویی می‌تواند اتفاق بیفتد و چه تضادهای درونی داخل جامعه می‌تواند ایجاد شود. مردمی که در مورد موضوع آگاهی چندانی ندارند و به‌صورت احساسی، رمانتیک با موضوع برخورد می‌کنند، به نظر من رفتار پیش‌بینی‌ناپذیری دارند.

من به عنوان یک فعال سیاسی یا دیگرانی که در کشور کار سیاسی می‌کنند، اگر بخواهیم کاری در مورد مسأله هسته‌ای انجام دهیم، پیش از جنبه سیاسی، اطلاع‌رسانی در مورد ماهیت اقتصادی-فنی داستان است. بسیاری از مردم نمی‌دانند استفاده از فن‌آوری هسته‌ای در پزشکی چه معنایی دارد، در حالی‌که به این موضوع بارها در رسانه‌های رسمی دامن زده می‌شود. تنها کاری که ما می‌توانیم انجام بدهیم همین آگاهی دادن به مردم است.

اما حتی اگر مردم به آن سطح از آگاهی هم برسند باز به بن‌بستی می‌رسیم که در آن افتاده‌ایم و هیچ راهی برای بیرون رفتن از آن نداریم.

ما بی‌تردید در مورد مسئله هسته‌ای در بن‌بستی افتاده‌ایم که بی برو برگرد هزینه تاریخی به این ملت تحمیل خواهد کرد،کاری هم نمی‌شود کرد. یعنی وقتی در طول یک پروسه‌ چند ساله یک مسأله از جنبه‌های مختلف به بدترین شکل ممکن اداره می‌شود، شما نمی‌توانید بدون هزینه وضعیت را برگردانید.

نمی‌دانم چه هزینه‌ای قرار است پرداخت شود، شاید جنگ باشد، شاید تحریم اقتصادی که زیربناهای ضعیف اقتصادی کشور را به شدت ضعیف‌تر کند. در یک جمله، ما در مسئبه هسته‌ای در بن‌بست افتاده‌ایم و کاری از دست هیچ‌کس برنمی‌آید. اگر بخواهید از این بن‌بست خارج شوید، باید هزینه‌ آن را بپردازید. من اساساً هیچ راه خوش‌بینانه‌ای برای مسأله هسته‌ای در ایران نمی‌بینم.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی