محمد درویش، عضو هیأت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، در خصوص وضعیت دریاچه ارومیه هشدار میدهد.
ارومیه دارد از دست می رود ... نه! اشتباه تایپی نیست، منظورم دقیقاً همان ارومیه است و نه صرفاً دریاچه ارومیه. زیرا حقیقت آن است كه دریاچه ارومیه را با روند كنونی باید از دست رفته به شمار آورد و تنها شاید بتوان یادش را گرامی داشت.
آنچه كه در پی می آید، با وقوف به این حقیقت تلخ است كه نگاشته شده؛ این كه همه باید خود را برای مواجهه با بیسابقهترین بحران در سر دوست داشتنی و «گربه نشان» وطن آماده كنیم.
هرچند همچنان به عنوان یك فعال محیط زیست و عاشق طبیعت، مایلم تا برآوردهای كارشناسیام به حقیقت نپیوسته و بار دیگر این آسمان آبی وطن باشد كه با ریزشهای بدون منتش، هموطنان آذری زبانم را به نوشخندی دوباره مهمان كرده و نگین درخشان ایران را حیاتی دوباره بخشد.
دریاچه ارومیه در یك نگاه
دریاچه ارومیه بزرگترین آبگیر داخلی كشور و مهمترین عامل تنظیم كننده اقلیمی در شمال غرب ایران به شمار میرود؛ عاملی كه سبب ارتقای ظرفیت گرمایی ویژه منطقه است و به این ترتیب با كاهش تفاوت دمای شب و روز و نیز بیشینه و كمینه فصول، به آفرینش اقلیمی معتدلتر كه استعداد باروری منطقه را از منظر شناسههای تولید در بخش كشاورزی و منابع طبیعی افزایش میدهد، كمك میكند.
افزون بر آن، دریاچه ارومیه یکی از نادرترین پهنههای آبی جهان بوده كه سبب شده به دلیل ترکیبات خاص آب و شوری در حد اشباع آن، حیات آبزیان را جز در مورد آرتمیا و جلبکی به نام «Dunalilla salina» ناممکن سازد.
هرچند همین ویژگی، به پویایی اكوسیستم (بوم سازگان) دریاچه كمك كرده و با تقویت زنجیره غذایی آن، ارومیه را به مقصد كوچ پرندگان پرشماری بدل ساخته است.
شایان ذكر است كه بستر دریاچه تا عمق بیش از چهل متر از توده لجنی با ترکیبات خاص تشکیل شده که فاقد مقاومتهای لازم برای بارگذاری است.
هفت رودخانهای که به دریاچه منتهی میشوند، علاوه بر افزودن دایمی ترکیبات شیمیایی و رسوبات مختلف، موجب سیرکولاسیون و رسوبگذاری خاصی در محدوده دریاچه میگردند. راهنداشتن دریاچه ارومیه به آبهای آزاد از دیگر ویژگیهای این پهنه آبی است.
با این وجود، دریاچه ارومیه یكی از مهمترین چشماندازهای طبیعی شمال غرب ایران به شمار میآید كه در حفظ پایداری بوم شناختی منطقه و تنظیم حرارتی و اقلیمی آن نقشی انكارناپذیر دارد.
در عین حال، موجودیت این دریاچه نه تنها ضامن گوناگونی زیستی منطقه كه تضمین كننده حیات اجتماعی رو به رشد مردم در سه استان آذربایجان شرقی و غربی و كردستان است. افزون بر آن، ادامه استمرار و شادابی این محیط آبی یگانه، در شمار مهمترین موانع طبیعی در تشدید روند بیابانزایی و اُفت كارایی سرزمین، نه تنها در شمال باختری ایران زمین که در کشورهای همجوار ارمنستان، آذربایجان، ترکیه و کردستان عراق است.
چنین است كه به خاطر همه دلایل ذكر شده، باید كوشید تا عوامل تهدیدكننده و تحدید كننده حیات دریاچه در حوزه آب شناختی، اقتصادی و محیط زیستی، شناسایی شده و بكوشیم تا با حفظ این محیط آبی، امنیتی پایدار برای هموطنان عزیز ساكن در شمال غرب كشور فراهم كنیم و در عین حال از ناپداری گستردهتر سرزمین و تولید چشمههای جدید گرد و خاك (مانند تجربه تلخ دریاچه آرال) ممانعت به عمل آوریم.
مختصات دریاچه
هر چند بسته به این كه چه تراز ارتفاعی را به عنوان مبدأ اندازه گیری بگیریم، مساحت دریاچه هم به تبع آن تغییر خواهد كرد، اما اگر تراز 1274.1 متر از سطح دریاهای آزاد را به عنوان کمینه مورد قبول در نظر بگیریم، آنگاه دریاچه ارومیه باید دست کم 570 هزار هکتار وسعت داشته باشد که هم اکنون این رقم به حدود 300 هزار هکتار کاهش یافته است؛ آن هم دریاچه ای كه به عنوان دومین دریاچه شور جهان (بیستمین دریاچه جهان از لحاظ وسعت) از آن یاد شده و بین 130 تا 140 كیلومتر طول و 15 تا 85 كیلومتر عرض دارد.
دارا بودن 102 جزیره بزرگ و كوچك با تنوع گیاهی و جانوری كم نظیر، موجب شده است كه این دریاچه به عنوان بوستان و اندوختهگاه زیست سپهر در کنوانسیون بین المللی رامسر هم به ثبت برسد. (از آن جمله باید به جزیره كبودان، اشك، اسپیر، ارزو و جزایر 9 گانه این دریاچه اشاره كرد كه هركدام زیستگاه حیواناتی مانند قوچ، میش و گوزن زرد است.)
حجم و کیفیت آب دریاچه
حجم آب دریاچه ارومیه در تراز اکولوژیک آن و با عمق متوسط 5/4 متر بالغ بر 31 میلیارد مترمكعب تخمین زده میشود که این حجم آب از طریق رودخانههای مهم حوضه آبخیز دریاچه (سیمینه رود، زرینه رود، مهاباد چای، گدارچای، باراندوز چای، نازلوچای، روضه چای، زولاچای، شهرچای در آذربایجان غربی وآجی چای، لیلان چای، آذرشهر چای ، قلعه چای ، صوفی چای، مردوق چای) و 7 رودخانه فصلی (به نام های خرخره چای، شیواسان چای، سنیخ چای، طسوج چای، دریان چای وگبی چای) تأمین میشود.
از نظر طبقه بندی شیمیایی آب دریاچه ارومیه تیپ كلره داشته و باقیمانده خشك عناصر محلول در آب آن (T.D.S) در دوران پرآبی در حدود 180 و در زمان كم آبی به حدود 420 گرم در لیتر میرسد.
اسیدیته یا قلیائیت آب دریاچه (pH) درفصل بهار به دلیل پایین بودن دما و بارش باران درمحدوده 8-6 و در فصل تابستان 8-7 است.
هدایت الكتریكی آب بسته به وضعیت حجم آب دریاچه از 200 تا 600 هزار میكروموس برسانتی متر مربع متغیر بوده و تنها موجود زندهای كه قادر است (یا بهتر است گفته شود: قادر بود!) در آب شور این دریاچه زندگی كند، «آرتمیا سالینا» است كه خوراكی مقوی و بسیار مناسب برای ماهیان پرورشی است.
مشکلات مدیریتی در دریاچه ارومیه
شاید یکی از مهمترین شناسههای تأیید کننده مشکلات مدیریتی در دریاچه ارومیه را بتوان از رخداد اخیری که در آن روی داد و سبب شد تا رنگ دریاچه قرمز شود، دریافت.
دریاچه ارومیه کم مصیبت داشت که حالا باید گرفتار یک تهدید جدید و اندکی رازآلود هم بشود! تهدیدی که برای نخستین بار در مردادماه سال جاری گزارش شده است و آن حکایت از سرخ شدن یکباره بخش بزرگی از سواحل آن؛ به ویژه در کرانههای خاوریاش است.[1] معضلی که پیشتر ابعاد آن را با خوانندگان گرامی مردمك در میان نهاده بودم.
اما آیا واقعاً آزمایش آب دریاچه ارومیه و فراکافت دادههای آزمایشگاهی آن زیر نظر یک گروه کارشناسی واجد صلاحیت، تا این حد دشوار و زمان بر مینماید یا مشکل در جای دیگری است؟ در جایی که میتوان از آن با عنوان عدم مدیریت منسجم یاد کرد.
در حقیقت سؤ مدیریت و عدم انسجام تشكیلاتی برای مقابله با بحران پیش رو چنان چشمگیر است كه اخیراً 20 نماینده مجلس شورای اسلامی در تذکر کتبی به رئیس جمهور رسیدگی به وضع بحرانی دریاچه ارومیه را خواستار شدند.[2]
به نحوی كه بر اساس گزارشهای منتشره دست كم 40 روستا در اطراف دریاچه در نتیجه پیشروی شورهزارها و توفانهای نمک خالی از سکنه شدند. از آمارهای700 هزارتایی پرندگان و آن همه تنوع گونهای که دریاچه را در سراسر سال اشغال میکردند هم امروز جز تعداد محدودی پرنده در حد چند صد قطعه چیزی باقی نمانده است.
نارساییهای سند راهبردی مدیریت پارک ملی دریاچه ارومیه
سال گذشته پس از کش و قوسهای فراوان و مجادلات حقوقی که بیش از یک سال به طول انجامید، سند ملی راهبردی مدیریت جامع پارک ملّی دریاچه ارومیه به امضای عالیترین مقامات وزارتخانههای نیرو و جهاد کشاورزی، سازمان حفاظت محیط زیست ایران و نیز استانداران سه استان آذربایجان شرقی، غربی و کردستان رسید.
با این وجود و به رغم آن که نفس چنین اقدامی میتواند بسیار مثبت تلقی شود، به نظر میرسد، که توافقنامه مزبور دارای لکنتهای فراوان و ابهاماتی است که از کاراییاش میکاهد.
باید دانست دریاچه ارومیه در شمار مهمترین ارکان پایدارکننده محیط زیست در شمال غرب کشور محسوب میشود؛ چالاب پهن پیکری که آثاری فرامنطقهای نیز بر زیستمندان و محیط زیست منطقه برجای گذارده و خواهد گذارد. از این رو، به درستی در رده بالاترین تمهیدات حفاظتی کشور (پارک ملّی) قرار گرفته است.
امّا شوربختانه – همان گونه که اشاره رفت – برنامه حاضر از صراحت، دقت و شفافیت لازم برای حراست از این بوم سازگان ناهمتای ایران برخوردار نیست که در زیر به مهمترین نارساییها و لکنتهای آن اشاره میشود:
افزایش راندمان آبیاری: از آنجا که 94 درصد از آب قابل استحصال حوضه آبخیز دریاچه ارومیه به بخش کشاورزی اختصاص می یابد، باید هر چه سریع تر تمهیداتی مؤثر، ضربتی و پایدار برای افزایش راندمان آبیاری و استفاده از سامانههای آبیاری تحت فشار در این حوضه در اولویت برنامههای زیربنایی دولت قرار بگیرد.
نزدیک کردن راندمان آبیاری استان به مرز 65 الی 70 درصد، کمترین کاری است که میبایست در کوتاهترین زمان ممکن عملی و اجرایی شود؛ راهبردی که در این برنامه از شفافیت و صراحت لازم برخوردار نیست و فقط قرار شده که سالی یک درصد بر راندمان آبیاری افزوده شود که به هیچ وجه کفایت نمی کند.
جلوگیری از ساخت سد جدید: به موازات افزایش راندمان آبیاری، باید از زدن سد جدید بر روی رودخانه باران دوز و نازلوچای – به عنوان تنها رودخانههای عمده از بین 14 رودخانهای که آبشان به دریاچه ارومیه میریزد – جلوگیری شده و مطالعات احداث آن سدها متوقف گردد (در صورتی که عملاً دولت کار مطالعه برای احداث دهها سد جدید در منطقه را برای برنامه پنجم در دستور کار قرار داده است.)
افزایش حقابه دریاچه: در شرایط فوقالعاده بحرانی کنونی که حتی جزایر دریاچه، ماهیت جزیرهای بودن خود را از دست داده و سطح آب آن به یک سوّم کاهش یافته است، باید دستکم 40 درصد از ظرفیت کنونی سدهای موجود به عنوان حقآبه دریاچه اختصاص یابد.
باید در نظر داشت که چنانچه دریاچه نابود شود، تمامی اراضی کشاورزی منطقه و سکونتگاههای اطراف آن تا شعاع کشورهای مجاور از این پیامد نامیمون آسیب جدی دیده و میتواند تجربه تلخ دریاچه آرال را که منجر به شورشدن 400 هزار هکتار از پنبهزارهای اتحاد جماهیر شوروی سابق شد را زنده کند. بنابراین، برای پاسداری پایدار از معیشت مردم، لازم است تا سطح آب دریاچه به وضعیت طبیعی آن بازگردد.
مشارکت مردم: استفاده از مشارکت مردم محلی و تقویت سازمانهای مردم-نهاد باید در این موافقتنامه بسیارپررنگ تر دیده شود و اعتباری خاص و ردیف بودجهای مستقل به آن تعلق گیرد.
برنامهریزی: لازم است تا راهکار دقیق تحقق اهداف یادشده در ذیل هریک از جداول موجود در برنامه آورده شوند.
سیاستگذاری بلند مدت: یک سیاست درازمدت مدیریت منطقه، باید کوشش برای کاستن از وابستگی معیشتی به سرزمین باشد. باید با تقویت دیگر مزیتهای نسبی منطقه، به ویژه در حوزه تجارت فرامرزی، مناطق آزاد تجاری، بوم گردی، استحصال انرژیهای نو و تقویت صنایع سازگار با محیط زیست، مدیریت شایستهتری در بخش توزیع و مصرف آب اعمال شود.
دیگر راهکارها و پیشنهادهایی كه می تواند به نجات ارومیه منجر شود:
- ارزیابی عملکرد تطبیقی کمی و کیفی 40 سد ساخته شده در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه و مقایسه اثربخشی آن در حوزه آب، خاک، محیط زیست و شاخصهای توسعه انسانی.
- بررسی زه آب کشاورزی، صنعتی و شهری وارد شده به دریاچه از نظر کمی و کیفی.
- احیای پوشش گیاهی بومی منطقه در ارتفاعات مشرف آبخیز ارومیه و کاهش نرخ فرسایش آبی.
- ممانعت از حفر چاههای جدید و بستن 8 هزار چاه غیر مجاز در منطقه (گفتنی است كه شمار چاه های مجاز در منطقه به بیش از 13 هزار حلقه میرسد.)
- انجام مطالعات دقیق برای تعیین سهم تغییرات اقلیمی در کاهش میزان جریانات ورودی به دریاچه ارومیه [3].
- بررسی دقیق موانع حقوقی و فنی انتقال آب از دیگر حوضهها به آبخیز دریاچه ارومیه.
- کاهش تعداد دام با توجه به ظرفیت مراتع منطقه.
- کمک به احیای تالابهای اقماری دریاچه ارومیه از جمله: «حسنلو»، «یادگارلو»، «درگه سنگی» و «زینه ور».
- تبیین یک روش علمی مستند برای تعیین حق آبه مورد نیاز دریاچه ارومیه.
- اصلاح الگوی کشت در بخش زراعت و معرفی ارقامی که با کمترین میزان مصرف آب، بیشترین کارایی و تولید را بدست می دهند.
- بررسی و استعدادیابی دقیق برای تغذیه آب های زیرزمینی با استفاده از شگرد آبخوانداری.
- تقویت زیرساخت های لازم در حوزه صنعت گردشگری و بومگردی به جای افزایش وابستگی معیشتی به سرزمین (الگوی موفق تالاب كانی برازان كه با مشاركت مؤثر مردم محلی هم همراه بوده، می تواند مثالی عملی و كارشاز در این حوزه به شمار آید.)
- اصلاح میانگذر و پل شهید كلانتری با افزایش شمار دالانهای عبوردهنده آب بین بخش شمالی و جنوبی آن.
- شناسایی مناطق كم شیب حاشیه دریاچه و كاهش سطحی از آن كه تبخیر را به طرز معنی داری افزایش میدهد.
- حركت به سمت مدیریت یكپارچه اراضی كشاورزی و قطع آبیاری كرتی و غرقابی در منطقه.
- ظرفیت سازی فرهنگی و آگاهی رسانی مؤثر در نزد مردم و مدیران محلی نسبت به دلایل حفظ دریاچه ارومیه.
- اعمال شدید سیاستهای انقباضی در كنترل جمعیت و عدم قبول مهاجرین جدید به حوضه آبخیز دریاچه ارومیه برای رعایت ظرفیت پذیرش سرزمین در منطقه.
- كاشت گونههای درختی به منظور جایگزینی زراعت چوب با دیگر انواع زراعتهایی كه مصرف آب بیشتر و تولید كمتری دارند. (بدین ترتیب مصرف پساب ها هم تاحدودی مدیریت می شوند.)
فرجام كلام آن كه امید كه با انجام توصیه هایی كه فهرست وار اشاره شد و عدم انجام ابتكارهایی كه مرگ دریاچه را به جلو می اندازد، بتوانیم نام نسل امروز را از اتهام انفعال در برابر مرگ بزرگترین آبگیر داخلی كشور پاك كنیم و نجات دهیم.
.....................
پانوشتها:
[1] البته برخی گزارشها هم حکایت از آن دارد که این پدیده در سال گذشته هم رخ داده بوده است.
[2] نام این نمایندگان عبارتند از: جهانگیرزاده، قاضی پور و ذاکر نمایندگان ارومیه، جلالیان نماینده دیر و کنگان، مطهری نماینده شبستر، لطفی نماینده اراک، مقدسی نماینده بروجرد، منصوری رضی نماینده رامیان و آزاد شهر، وارطان نماینده ارامنه شمال، شهریاری نماینده بجنورد، خالقی نماینده خلخال، دلقپوش نماینده آستارا، خباز نماینده کاشمر، زنجانی نماینده نقده و اشنویه، سازدار نماینده مرند و جلفا، رحمانی نماینده تبریز، سپه نماینده پارس آباد، فتحی پور نماینده کلیبر، بت کلیا نماینده آشوریان و عباسپور نماینده بویین زهرا و آوج.
[3] باید حتی الامکان از بیان سخنان غیرکارشناسی در این حوزه – به ویژه در نزد مسئولان اجتناب شود. مثلاً سخنان معاون رئیس جمهور و رئیس وقت سازمان حفاظت محیط زیست در مهر ماه سال 1387 بسیار تأمل برانگیز است: «اینكه خشكسالی اتفاق افتاده حاصل عملكرد نامیمون كشورهایی در درجه اول آمریكا و بعد چین بوده است.»