نسخه آرشیو شده
دهمین انتخابات ریاست جمهوری

احمدی نژاد اصول‌گراها را دور می‌زند
عکس از فردانیوز
از میان متن

  • محمود احمدی نژاد اصول‌گرایی را از درون تهی کرد، هرچند خودش اصول‌گرا نبود اما بزرگان اصول‌گرا را به مهمترین مردان اصلاح طلب نزدیک کرد
آرش غفوری
جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۲:۵۹ | کد خبر: 55793

آرش غفوری، روزنامه‌نگار ایرانی و کارشناس ارشد علوم ارتباطات در یادداشتی که برای مردمک نوشته، به داستان اصولگرایی و اصول‌گرایان در دهه اخیر و تاثیر محمود احمدی‌نژاد بر آرایش سیاسی اصول‌گرایان نوشته است.

چندماهی پس از آغاز جنگ و جدل‌های انتخابات ریاست جمهوری دهم و در اواخر تابستان 88، علی مطهری نماینده مجلس و فرزند یکی از روحانیون متنفد اول انقلاب به یکی از دوستان اصلاح طلبش گفته بود مخالفت شماها با احمدی نژاد کار ما را سخت کرده است. درحالی که ما خیلی بیشتر از شما با او مشکل داریم اما دعواهای سیاسی پس از انتخابات به ما اجازه نمی‌دهد که به صورت مستقیم علیه او عمل کنیم.

مصطفی تاج زاده هم در میانه‌های سال 86 از قول یک شخصیت برجسته حزب موتلفه به یک خبرنگار اصلاح طلب گفته بود اینکه احمدی نژاد از تحزب در ایران ایراد می‌گیرد و خود را از احزاب جدا می‌داند به دلیل این نیست که با مشارکت و مجاهدین و احزاب اصلاح طلب مشکل داشته دارد. او روی دیدن موتلفه و انجمن اسلامی مهندسان و حتی جامعه روحانیت مبارز به عنوان تشکل‌های اصلی محافظه کاران یا همان اصول گرایان را هم ندارد.

اصول گرایان، پیش از احمدی نژاد

اصول گرایان به عنوان ادامه جریان و اندیشه محافظه کار در مقابل اصلاح طلبان بعد از انتخابات ششم مجلس و هشتم ریاست جمهوری سر برآوردند و از آنجا که در انتخابات مختلف به دلیل همین انتساب به محافظه کاری و بدنامی محافظه کاران ایران برای خود شانس رقابت قائل نبودند به بازآفرینی نام‌های جدید و افراد تازه کار پرداختند.

«آبادگران ایران اسلامی» ائتلافی از گروه‌ها و احزاب اصول‌گرا بودند که در انتخابات شوراهای دوم در سال 81 و در قهر سیاسی مردم با صندوق های رای، کرسی‌های شورای شهر تهران را از آن خود کردند تا مصطفی چمران را به ریاست شورا انتخاب کنند و محمود احمدی نژاد را شهردار تهران نمایند.

همین جریان یک سالی بعد در انتخابات مجلس هفتم، غلامعلی حداد عادل را در سر فهرست انتخاباتی خود نشاندند و به لطف رد صلاحیت گسترده اصلاح طلبان، مجلس هفتم را تسخیر کردند. از این فهرست، افرادی مانند حبیب الله عسگراولادی و اسدالله بادامچیان از فهرست نامزدهای این حزب در تهران حذف شدند و فرد بانفوذی چون محمدرضا باهنر به کرمان رفت تا از آنجا وارد مجلس شود.

هدف، ریاست جمهوری دهم بود؛ جایی که زمانی «تنگه احد» اصول‌گرایی تعریف شده بود و احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان و از چهره‌های بانفوذ اصول گرایی زمانی اهمیت به دست آوردن ریاست جمهوری را از هر امر دیگری واجب‌تر دانسته بود.

نهمین انتخابات ریاست جمهوری 

در هنگامه انتخابات ریاست جمهوری نهم، پیوند اصول‌گرایان ترک برداشت. پدرخوانده‌های اصول‌گرایان در بازار و روحانیت سنتی و افرادی چون علی اکبر ناطق نوری و حبیب الله عسگراولادی به کاندیداتوری علی لاریجانی تمایل داشتند، نوگرایانشان رئیس جمهوری آینده را در چهره قالیباف می‌دیدند، گروه اندکی از آنان به احمد توکلی و محسن رضایی تمایل نشان می‌دادند و در عین حال هم برخی اوقات نامی از علی اکبر ولایتی به میان می‌آمد.

این پنج نفر البته با هم به توافق نرسیدند. غیر از ولایتی که با حضور هاشمی عطای ریاست جمهوری را به لقایش بخشید هر چهار تن دیگر تا آخرین روزها خود را نماینده اصول گرایی در انتخابات ریاست جمهوری نهم می‌دانستند. با این حال برای محمود احمدی‌نژاد کمترین شانسی قائل نبودند و اصلاً او را پل پیروزی خود می‌دانستند تا ریاست جمهوری را به دست آورند تا اینکه محمود احمدی نژاد رئیس دولت نهم جمهوری اسلامی شد.

اصول گرایی دوران حاملگی سختی را در انتخابات شوراهای دوم و مجلس هفتم سپری کرده بود اما موسم زایمان که رسید معلوم شد که فرزند ناخلفی را تحویل داده است.
محمدرضا باهنر و علی لاریجانی؛ این دو محافظه کار بالفطره، سعی داشتند شهردار وقت تهران را به عنوان پل پیروزی آینده اصول گرایی استفاده کنند اما محمود احمدی نژاد که انتخاب شد هیچ راهی نداشتند جز اینکه از او حمایت کنند.

در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم که رقابت بین اکبر هاشمی و محمود احمدی نژاد بود اصول گرایان هنوز جرات و جسارت حمایت از محمود احمدی نژاد را به صورت تمام و کمال نداشتند، اما او که پیروز شد به سهم خواهی پرداختند. محمود احمدی نژاد هم در ابتدا با آنها مماشات کرد و در کابینه خود به بزرگان اصول گرا همچون باهنر و توکلی سهمی داد اما هنوز دل اصول گرایان را به دست نیاورده بود و حمایت اصول گرایان هم از او تنها به این علت بود که چاره ای دیگر نداشتند. محمود احمدی نژاد هم پیش از این دعوت آنان را برای حضور در جلسات شورای هماهنگی نیروهای انقلاب برای انتخاب کاندیدای واحد اصول گرایان رد کرده بود.

در روزهای رای اعتماد، محمود احمدی‌نژاد، اصول گرایان مجلس را در کنار خود می‌خواست و در عین حال هنوز به آن اندازه ای از قدرت نرسیده بود که تمام مهره های خود را در کابینه بچیند. بنابراین به بزرگان محافظه کار در مجلس سهم داد و نزدیک ترین افراد به خود را در پست هایی به کار گماشت که به رای مجلس نیاز نداشت. پیام، رای منفی مجلس به تعدادی از وزرای پیشنهادی اش این بود که هرچند رئیس جمهور است اما مطلق العنان نیست.

محمود احمدی نژاد یک سالی تا انتخابات شوراهای سوم صبر کرد تا فهرست خود را به نام «رایحه خوش خدمت» به ساختمان شورای تهران بفرستد و به دوستان اصول گرایش یادآوری کند که به تنهایی هم قادر به اداره مملکت خواهد بود؛ اما با تلاش اصلاح طلبان، محمد باقر قالیباف، شهردار تهران شد.

اصول گرایان در این انتخابات به احمدی نژاد یادآوری کردند که به تنهایی قادر به اداره کشور نخواهد بود و تا زمانیکه اصلاح طلبان در صحنه حضور دارند اصول گرایان و احمدی نژاد باید همدیگر را تحمل کنند. انتخابات مجلس هشتم که با قلع و قمع اصلاح طلبان توسط شورای نگهبان همراه بود مجلس را به نام اصول گرایان و احمدی نژاد در کنار هم قرار داد با اینجال، هنوز فراکسیون طرفداران احمدی نژاد آنچنان قدرتمند نبود که به گروکشی بپردازد. بنابراین بنا را بر تعامل گذاشتند و حتی به ریاست علی لاریجانی که زمانی رقیب محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری بود و به تازگی تاحمدی نژاد از مسئولیت دبیری شورای عالی امنیت ملی و مذاکره کننده ارشد پرونده هسته ای ایران برکنارش کرده بود، رضایت دادند.

وقتی علی لاریجانی به جای حداد عادل به ریاست مجلس رسید، شکاف های اصول گرایی آشکار شد.
اصول گرایان که تا پیش از این در خفا از احمدی نژاد انتقاد می‌کردند به رویارویی علنی با یکدیگر پرداختند. اصول گرایان که تا پیش از ظهور احمدی نژاد و در مخالفت با اصلاح طلبان متحد شده بودند این بار محمود احمدی‌نژاد را هم در جبهه مقابل می‌بینند.

حالا دیگر نزدیکی محمود احمدی‌نژاد به اسنفدیار رحیم مشایی، صدای نزدیک ترین افراد به آنها را در هیئت‌های مذهبی، مانند منصور ارضی و سعید حدادیان درآورد. 

برای احمدی نژاد میزان رایی که یک فرد دارد مهم است و به همین دلیل هم همیشه از تنها کسی که هراس داشت محمد خاتمی بود البته این تنها خاتمی نبود که میرحسین موسوی هم با همراهی خاتمی موفق شد کرسی ریاست جمهوری احمدی نژاد را بلرزاند.

اصول‌گرایی پس از «فتنه 88»

این روزها محمود احمدی‌نژاد به نظر می‌رسد، حتی با آیت الله خامنه ای، رهبر مذهبی ایران هم تنها به دلیل قدرتش مماشات می‌کند. وگرنه او کسی است که وقتی با پیام یکی از مراجع تقلید شیعه مواجه شد که تهدید کرده بود کفن می‌پوشد و به تهران می‌آيد گفته بود که بگذارید بیاید، مگر او چقدر رای دارد.

اصول‌گرایان اکنون آن‌قدر که در مخالفت با احمدی نژاد متحدند در همرایی با رهبر جمهوری اسلامی و مقابله با آنچه که «فتنه 88» نامیده می‌شود همگام نیستند. اصول گرایان مجلس هم تنها زمانی با احمدی نژاد مماشات می‌کنند که دستوری از رهبری داشته باشند.

اگر در مجلس پیشین، این رئیس مجلس وقت بود که نزد رهبر گله و شکایت می‌برد در این دوره رئیس دولت است که نامه حل اختلاف به رهبر می‌نویسد. اگر در مجلس هفتم در قبال ابلاغ مصوبه‌های مجلس به روزنامه رسمی، احمدی نژاد نامه تهدید آمیز به حداد عادل می‌نوشت در مجلس هشتم این کار را از جمله اختیارات قانونی رئیس مجلس می‌داند و هرچند معترض است اما رویاروی رئیس مجلس قرار نمی‌گیرد.

اصول گرایان امروز در رویارویی با احمدی نژاد با یکدیگر متحد شده اند. آنها البته می‌‌‌‌‌خواهند این مدت باقیمانده از عمر دولت دهم هم سپری شود تا موسم انتخابات بعدی فرا برسد که آن روز دوباره دوره اختلافات خواهد بود.

مگر انکه داستان مشائی و تلاش تیم احمدی نژاد برای بازآفرینی سیستم حکومتی پوتین-مدودیوف آنچنان جدی باشد که اصلاح طلبان را هم با آنها همگام کند. امری که در تئوری چندان غیرقابل تصور هم نیست.

این روزها مجلس در کار قانون‌گذاری خود، چشم به آینده نظام دارد و تلاش های مقطعی و پوپولیستی دولت را بر نمی‌تابد. با لایحه هدفمندکردن یارانه ها که توسط دولت به صورت مطلق ارائه می‌شود مخالف است و از تخلف‌های دولتی در بودجه سنواتی چشم پوشی نمی‌کند.

آینده اصولگرایی

محمود احمدی نژاد اصول‌گرایی را از درون تهی کرد، هرچند خودش اصول‌گرا نبود اما بزرگان اصول‌گرا را به مهمترین مردان اصلاح طلب نزدیک کرد.
امروز ناطق نوری که در سال 76 رقیب خاتمی بود و در سال 84 تیم اصول گرایان سنتی را برای مقابله با اصلاح طلبان متحد می‌کرد بدان حد که به اصلاح طلبان نزدیک است به احمدی نژاد نزدیک نیست. علی لاریجانی از خواص بی بصیرت نامیده می‌شود و حتی محمد باقر قالیباف از دایره اصول گرایی احمدی نژادی خارج شده است.

همه اینها سرنوشت آینده اصول گرایی را در انتخابات آینده رقم خواهد زد. شاید با اصلاح طلبان همگام شوند؛ البته به این شرط اگر برگزاری انتخابات تا آن زمان در ایران عملی باشد.

اسفندیار رحیم مشائی چندماهپیش در پاسخ به فردی که گفته بود با کاندیداتوری ریاست جمهوری شما آقای خامنه‌ای موافقت نخواهد کرد و شورای نگهبان شما را تایید نمی‌کند پاسخ داده بود: «از کجا معلوم آقای خامنه‌ای تا آن روز زنده باشد؟»

کسی چه می‌داند، اگر قرار باشد در بر پاشنه یاران احمدی‌نژاد بچرخد اصول گرایان سنتی در چهره ناطق نوری و قالیباف و حتی لاریجانی و البته مهدوی کنی روزگار سختی را در پیش خواهند داشت و شاید آنها هم روزی «سران جدید فتنه» نام بگیرند. 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

محمد سعید صالحی فیروزآبادی

سیاستمدار  واقعی دریا است  که همه پلیدی ها را در خود می شوید  ولی خود آلوده نمی شود.\n سیاستمدار واقعی خورشید است که تلالو نور شدیدش باعث می شود زندگی جریان یابد ولی آدمها  به او توجهی نکنند.\nسیاستمدار واقعی لولاهای ناپیدای درها هستند.لولا ها چارجوب آهنی درها را چنان با درب چوبی پیوند می دهند  که آدمها هر دو  وسیله ای که هیچ سنخیتی با هم ندارند را در شکل یک\nجسم می بینند.\nسیاستمدار واقعی امام عصر شیعیان است و چنان غایب است که هیچکسی را توانایی فریفتنش نیست.\nسیاستمدار واقعی خداوند است که تاثیر سیاستهایش در همه جا دیده می شود ولی آدمها خودش را در هیچ جایی نمی بینند.\nو سرانجام،سیاستمدار واقعی کسی است که در ابتدا تا انتهای حضورش یکی از بزرگترین دغدغه هایش نه داوری در مورد دیگران بلکه داوری در مورد خودش باشد.

محمد سعید صالحی فیروزآبادی | ۱۲ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۶:۲۳
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی