پرویز جاهد، منتقد سینمایی در یادداشتی که برای مردمک نوشته از هامون و عشاقش میگوید. این که چه رمزی در این فیلم هست که آن را تبدیل به یک نقطه ماندگار در سینمای ایران کرده است.
بیست سال از ساختن فیلم هامون میگذرد. فیلمی که برخوردها و واکنشهای متفاوت تماشاگران و منتقدان ایرانی با آن و سازندهاش یعنی داریوش مهرجویی، جایگاه خاصی به آن در تاریخ سینمای ایران بخشیده است.
از این نظر هامون یک اثر منحصر به فرد در سینمای ایران است. منحصر به فرد بودن آن به منزله تایید ارزشهای سینمایی آن نیست بلکه به منزله اهمیت جایگاه آن در سینمای ایران و تاثیری است که بر تماشاگران سینما از یک سو و فیلمسازان ایرانی از سوی دیگر گذاشته است.
در همین زمینه مانی حقیقی فیلم مستندی ساخته است با عنوان «هامون بازان جهان کجائید» و در آن این پرسش را مطرح کرده است که : بالاخره همه ما یك روز باید تكلیفمان را با «هامون» روشن كنیم و بفهمیم چرا این فیلم «یه چیزیه پر از درد و رمز و راز و عشق.»
طرفداران فیلم هامون دچار نوعی شیفتگی افراطی نسبت به آن اند و به آن عشق میورزند. اما مخالفان هامون نیز به همان نسبت از آن متنفرند و آن را فیلمی ارتجاعی و فرصت طلبانه میدانند که تماشاگران خود را فریب میدهد و تصویری غیرواقعی و دروغین از روشنفکران ایرانی ارائه میکند.
کمتر فیلمی را در سینمای ایران میتوان یافت که به اندازه هامون بتواند در دل گروه انبوه و متنوعی از تماشاگران ایرانی نفوذ کرده و به نمونه منحصر به فردی از یک فیلم «کالت» در سینمای ایران تبدیل شود.
وقتی هامون در سال 1368 به نمایش درآمد، روشنفکران و هواداران سینمای مهرجویی را غافلگیر کرد. این غافلگیری تنها به خاطر کارگردانی هوشمندانه مهرجویی، بازیهای خوب بازیگران به ویژه خسرو شکیبایی (که بعد از بازی در این فیلم محبوبیت شگفتانگیزی در میان سینماروهای ایرانی به دست آورد) و روایت غیرخطی و مدرن آن نبود، بلکه رویکرد انتقادی مهرجویی به روشنفکران ایرانی و وضعیت فکری و فلسفی پریشان و متزلزل آنها، و درونمایههای فلسفی-عرفانی فیلم، عامل این غافلگیری بود.
برخورد روشنفکران با هامون دوگانه بود؛ برخی تصویر واقعی خود را در شخصیت و رفتار حمید هامون دیدند و با پریشانیهای فکری و فلسفی او همذات پنداری کرده و آن را ستودند و برخی دیگر تمهای عرفانی و اگزیستانسیالیسم شرقی آن را به حساب فرصتطلبی مهرجویی و سازشکاری او با حکومت و نظام تولید سینمایی ایران ارزیابی کردند. این دسته از منتقدان و روشنفکران هنگامی که واکنش مثبت مسئولان سینمای ایران از هامون و جانبداری آنها از چرخش ایدئولوژیک مهرجویی و «علی جویی» او را دیدند، ضدیتشان با فیلم و مهرجویی شدت بیشتری گرفت.
فیلم از نظر ساختاری، برشهایی کوتاه از زندگی حمید هامون است که مثل پازل در کنار هم قرار می گیرند و تصویر این روشنفکر متزلزل سرگردان را کامل میکند.
فیلم تنها بیان رئالیستی زندگی حمید هامون نیست، بلکه کابوسها و دلشورههای او را نیز تصویر می کند. او آدم گرفتاری است که با انبوهی از مشکلات واقعی و ذهنی دست و پنجه نرم میکند. درخواست طلاق مهشید، بدهیها و قسطها، کار اداری، نوشتن تز دکتری در باره ایمان و عشق، به همراه کابوسهای ذهنی، او را به تدریج از پا در میآورد و به سمت خودکشی می برد. اگرچه دوست عارف مسلکش او را از آب نجات میدهد.
هامون روایت مهرجویی از زندگی و موقعیت روشنفکر ایرانی است و نگاه ویژه او به این قشر. قشری که مهرجویی خود را ازآن جدا نمیبیند و خود بخشی از آن سنت روشنفکری است. روشنفکر فیلم هامون تا حد زیادی تصویری اتوبیوگرافیک از مهرجویی است؛ فیلمسازی روشنفکر که خود دارای چرخشهای فکری و ایدئولوژیک بوده و بین مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم هایدگری تا اگزیستانسیالیسم روشنفکرانه فرانسوی (سارتر و کامو) و عرفان ایرانی سرگردان بوده است.
حمید هامون نیز روشنفکر مضطرب و پادرهوایی است که بین عشق، ایمان و باورهای روشنفکری اش سرگردان مانده است. او آدم آویزانی است که هیچ تکیهگاه قابل اعتمادی ندارد (خودش را «آويخته» خطاب میکند) و در برزخی فلسفی گرفتار شده است.
همسرش مهشید که روزگاری عاشق و همدلاش بود و ایدههای روشنفکرانه او را تحسین میکرد و به خاطر او پا به ارزشهای بورژوایی و خانوادگیاش زده بود، حالا اعتقاد و عشقاش را به او از دست داده و «مزخرفات» او را قبول ندارد و خواهان جدایی از اوست.
مهشید نیز دچار ازخود بیگانگی است. او نیز شخصیتی معلق و پا درهواست؛ نمونه زنی تحصیل کرده از طبقه متوسط و مدرن ایرانی که بین ارزشهای سنتی و مدرن معلق مانده است. او علیرغم گرایشاش به فرهنگ مدرن، هنر آبستره و تظاهرات روشنفکرانهاش، فردی سنتی است که تمایلاتی به ذن، بودیسم و عرفان شرقی دارد. نقاشیهای آبستره میکشد اما فال قهوه میگیرد و با یوگا به خلسه میرود.
هویت باختگی قشر طبقه متوسط مدرن، ازخودبیگانگی روشنفکر ایرانی، تضاد بین سنت و مدرنیته، نقد وضعیت اجتماعی حاکم، عدالت خواهی و در نهایت جدال ایمان و عشق، از مهمترین درونمایههای فلسفی و سیاسی فیلم هامون است که کم و بیش در تمام آثار او از فیلم گاو تا سنتوری دنبال شده است.
مهرجویی فیلمساز بسیار باهوشی است و درک بسیار درستی از شرایط زمانه، روحیات و خواستهای مخاطب و نیز مناسبات حاکم بر سینمای ایران دارد. انتخابهایش دقیق است و نبض زمانه را در دست دارد. همه فیلمهایش متاثر از فضای اجتماعی، سیاسی و اخلاقی روزگار اوست. روانشناسی فردی و اجتماعی در فیلمهایش جاری است. طبقه متوسط ایرانی و نیازها، خواستها و بحرانها و موقعیت آسیب پذیر آن را در شرایط امروز جامعه ایران دقیقا میشناسد و این طبقه را به رئالیستیترین شکلاش در فیلمهایش تصویر کرده است.
اینکه امروز گفته می شود فیلم درباره الی به لحاظ تصویر کردن زندگی طبقه متوسط ایرانی یک «پدیده سینمایی» است، یک دروغ بزرگ است. چگونه میتوان تصویر طبقه متوسط با لایه بندیهای مختلف و متنوع را در هامون، سارا، لیلا، پری، بانو، اجاره نشینها، درخت گلابی و سنتوری انکار کرد.
بانو اثری تمثیلی از وضعیت پس از انقلاب ایران و هجوم نیروهای بیریشه روستایی به طبقه متوسط شهری و ارزشها و باورهای آن بود. درخت گلابی نیز اثری شاعرانه و خیالانگیز درباره زندگی یک روشنفکر طبقه متوسط سرگشته بود که با موقعیت متزلزل، آرمانهای گذشته و عشق از دست رفتهاش در چالش است. هامون نیز موجودی حقیر، بیعرضه و درمانده با خاستگاه طبقه متوسط است. روشنفکری به بن بست رسیده و درحال غرق شدن که برای نجات و رسیدن به ثبات و جایگاه امن، دست و پا میزند.
در صحنهای از فيلم میگويد که در «زندگی هيچ پخی نشده» و ديگر «به هيچ چيز اعتقاد ندارد.» او گرفتار کابوسها و هذیانهای روحی و روانی است و توانایی ایجاد ارتباط با جامعه، همسر و اطرافیانش را ندارد و خود را با آنها بیگانه احساس میکند و به خودویرانگری میرسد. او از ارزشهای شبه مدرن (غرب زدگی) فرار میکند، به تعلقات مادی پشت پا میزند و در مواجهه با فرهنگ بازاری و کاسبکارانه مهاجم درهم میشکند و راه نجات را در خودکشی میبیند اما با نیروی عرفان نجات پیدا میکند.
اگزیستانسیالیسم مهرجویی در هامون ترکیبی از اگزیستانسیالیسم کی یر که گاردی و سارتری است. سارتری از این جهت که قهرمان روشنفکر فیلم هامون به پوچی رسیده و همانند انسان پوچگرای سارتر و کامو در زمان حال زندگی میکند و قدرت نگریستن به گذشته و مواجه با آینده را ندارد. نمونه بارزتر چنین شخصیتی را بعدا در درخت گلابی و سنتوری مهرجویی نیز میبینیم.
ارجاعات آشکار فیلم به هشت و نیم فلینی، ترس و لرز کی یرکه گارد، میرچا الیاده، آسیا در برابر غرب داریوش شایگان، تذکره الاولیا، آثار سالینجر، اشعار شاملو و بسیاری منابع ادبی، فلسفی و هنری دیگر، بیانگر علائق و دلمشغولیهای فکری و هنری مهرجویی است که در هامون بازتاب یافته است.
تاثیر سینمای فلینی و تا حدی پولانسکی را بر مهرجویی در هامون میتوان دید. صحنههای کابوس حمید هامون در آغاز و میانه فیلم، شباهت زیادی به رویاهای گوئیدو در هشت و نیم فلینی دارد.
بدون شک مهرجویی برای در رفتن از سد ممیزی، در ترسیم شخصیت دقیق هامون و هویت روشنفکری او خودسانسوری کرده است. اما کاملا روشن است که حمید هامون از دل چه پس زمینه سیاسی و فلسفی ظهور کرده. روشنفکری آرمان خواه که به انفعال و سرخوردگی رسیده و برای رسیدن به آرامش به عرفان پناه میبرد.
مهمترین مشکل فیلم هامون در ریتم تند آن و شخصیتپردازی حمید هامون است. روشنفکری حمید هامون و دغدغههای ذهنی و فلسفی او بسیار سطحی و متظاهرانه است. شخصیت شلوغ، پرهیاهو و برونگرای او اجازه نمیدهد، تماشاگر، تردید فلسفی او را باور کند.
همین طور ضرباهنگ تند فیلم، فلاش بکهای متعدد و تغییر پی درپی سکانسها، زومهای سریع، و حرکت پرشتاب شخصیتها، اگرچه میخواهد بیانگر آشفتگی حمید هامون باشد، اما با دنیای متین، آرام و خاموش سینمای روشنفکری جهان فاصله بسیاری دارد. رمانتیسیسم عارفانه حمید هامون نیز در تضاد با اگزیستانسیالیسم روشنفکرانه اوست.
با این حال هنوز این پرسش مطرح است که واقعا چرا هامون تا این حد توانست در میان جوانان تحصیل کرده ایرانی نفوذ کرده و تاثیرگذار باشد.