به گزارش روزنامه کریستین ساینس مانیتور، هرچند رئیسجمهور ایران بر مدیریت مسایل جهانی تاکید میکند اما این روزها نگاه جهان به وضعیت داخلی ایران و دستآوردهای داخلی دولت محمود احمدینژاد معطوف است.
روزنامه کریستین ساینس مانیتور، چاپ امریکا، در گزارشی تحلیلی به بررسی آمارهای ارائه شده از سوی رئیسجمهور ایران در اجلاس عمومی سازمان ملل پرداخت و با تاکید بر وضعیت زنان در ایران، نوشت: تا رسیدن به شرایط ایدهآل برای زنان راه درازی در پیش است.
این گزارش با اشاره به اینکه محمود احمدینژاد، 21 سپتامبر در مجمع عمومی سازمان ملل درباره اهداف توسعه هزاره سخن گفت، این پرسش را طرح میکند که آیا ایران به اهداف توسعه هزاره سازمان ملل برای کاهش فقر و گسترش برابری جنسی و افزایش دسترسی به آموزش پایبند است؟ و پاسخ را به میزان باور افراد نسبت به آماری که مسئولان ایرانی ارائه میدهند، وابسته میداند.
اهداف توسعه هزاره، هشت هدف مشترک است که در سال 2000 میلادی در سازمان ملل به تصویب رسید و قرار شد این اهداف تا سال 2015 محقق شوند.
ریشهکنی فقر، تامین آموزش ابتدائی در سطح جهانی، برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان، کاهش مرگ و میر کودکان، بهبود وضعیت مادران، مبارزه با ایدز و مالاریا و سایر بیماریها، تضمین پایداری محیط زیست و مشارکت جهانی برای توسعه، هشت هدف یادشده هستند.
در این گزارش آمده است؛ هرچند ایران شهرت جهانی خود در این سالها را به جنجال پیرامون برنامه هستهای خود مدیون است، اما این روزها قرار است نگاه جهان در مجمع عمومی سازمان ملل روی بعد دیگری از جمهوری اسلامی ایران تمرکز یابد؛ دستآوردهای داخلی ایران.
محمود احمدینژاد، رئیسجمهور ایران مناسبات اتحاد جهانی را تغییر داده، تعادل قدرت در خاورمیانه را دگرگون کرده و اکنون در حال کسب موقعیت در حال افول فیدل کاسترو به عنوان یک «ضد رهبر» در جهان آزاد است.
اما او برای مردم سرزمین خود چه کرده است؟ آیا او به اهداف توسعه هزاره سازمان ملل برای کاهش فقر و نابرابری جنسی پایبند است؟
به عقیده میئر جاودانفر، تحلیلگر مسائل خاورمیانه، پاسخ این پرسشها به میزان قابل اعتماد بودن آمار و اطلاعاتی بستگی دارد که از سوی احمدینژاد در اجلاس سازمان ملل ارائه میشود.
چه کسی آمارها را مخدوش میکند؟
به مبحث آموزش توجه کنید؛ بر اساس آمار رسمی جمهوری اسلامی، ثبت نام در مدارس ابتدایی 94 درصد افزایش یافته و تعداد دختران آماده برای تحصیل در مدارس و دانشگاهها، رشد چشمگیری داشته است.
اما بر اساس آمار سازمان ملل متحد، ایران در فهرست فرار مغزها رتبه نخست جهان را دارد و نرخ ترک تحصیل در تهران و دیگر استانهای ایران در حال افزایش است.
آقای جاودانفر، با اشاره به آمارهای سازمان ملل، اطلاعات ارائه شده از سوی رئیس دولت ایران را «مشکوک» میخواند و اضافه میکند: دولت ایران به بازی با اعداد علاقه بسیاری دارد. آماری که آنها ارائه میدهند با ضریب بالایی از خطا و اشتباه همراه است.
به گفته این تحلیلگر، سیستم آموزشی ایران بلافاصله پس از انقلاب اسلامی سال 1979 شکوفا شد اما امواج منفی ناشی از جنگ و فساد داخلی در دهههای بعد آن را فلج کرد.
او آمار افزایش دانشآموزان و دانشجویان دختر را قابل باور میداند و میگوید: افزایش دانشآموزان و دانشجویان دختر در سالهای اخیر دور از ذهن نیست زیرا با توجه به افزایش فقر در ایران، مردان مجبورند بیش از گذشته کار کنند.
با احتیاط میتوان گفت وضعیت زنان بهتر است
گذشته از دختران محصل، گروه دیگری از زنان ایرانی که طی 20 سال گذشته از سیاستهای دولت ایران نفع بردهاند، زنان باردار هستند. دولت ایران میگوید از سال 1990 نرخ مرگ و میر نوزادان 50 درصد کاهش یافته و مراقبتهای پزشکی پس از زایمان اکنون 97 درصد زنان را شامل میشود. این آمار در سال 1990، 86 درصد بوده است.
به عقیده آقای جاودانفر این آمار ممکن است درست باشد اما این نوع محاسبه کردن، به پنهان ماندن بحث افزایش هزینههای درمان در ایران میانجامد. جنیو عبدو، دیگر تحلیلگر مسائل خاورمیانه، اضافه میکند که این شیوه ارائه آمار، پرسش مهمتری درباره اهانت به حقوق زنان در ایران را هم پنهان میکند.
او ادامه میدهد: بله، سلامت جسمی زنان در ایران افزایش یافته و امکان تحصیل بیش از گذشته برای آنها فراهم است اما نگاهی اجمالی به آنچه طی پنج سال ریاستجمهوری آقای احمدینژاد رخ داده است، نشان میدهد آنها به شیوهای قاعدهمند برای بازگرداندن زنان به شرایطی که دو دهه پیش داشتند، تلاش میکنند.
دولت ایران در حال تلاش برای تصویب قانونی است که حقوق زنان در ازدواج را محدود میکند.
به عقیده خانم عبدو، دلیل شنیده نشدن صدای مخالفی پیرامون این قانون درون دولت، تعداد اندک زنان در هیئت دولت است: تنها پنج درصد اعضای هیئت دولت ایران زن هستند و این با اهداف توسعه هزاره سازمان ملل که بر افزایش فعالیت زنان در دولتها تاکید میکند، مغایرت دارد.
آقای جاودانفر هم تاکید میکند: هرچند ما با تصوری که از طالبان داریم به ایران نگاه نمیکنیم اما حضور کمرنگ زنان ایرانی در مناسبات قدرت، با دستآوردهای آموزشی و علمی آنها در تناقض است و دلیل این حضور کمرنگ نیز حکومتی مذهبی است. البته این را نباید از یاد برد که ایران همچنان جامعهای مردسالار به شمار میآید.
با این وجود او تاکید میکند: زنان ایرانی نسبت به دیگر همسایگانشان در خاورمیانه، وضعیت بهتری دارند اما در مقایسه با وضعیت ایدهآلی که زنان ایرانی مستحق آن هستند، هنوز راه درازی در پیش است و دولت ایران در این زمینه مسئول است.
۵)به علت تفاوت ماهیتی بین طبقه متوسط و موسوی و جریان چپ حامی او بین سر و بدنه جنبش گسل ایجاد شد . مردم خیابانها را ترک کردند . ایرانی های مقیم خارج هم برگشتند سر بیزنس های موفق شان که با وجود چپ بودن آنها و سرمایه داری بودن ماهیت بیزنس سود کلانی میداد (از من نپرسین چطوری ). تنها مسله حل نشده نگرانی چپ روسی و سکولار روسی است از اینکه حالا کی کرایه خونه گنجی را میده ؟ تمام مبارزه چپ و هیات نوری علا ،الان روی این قضیه متمرکز است و تا جواب نگیرد جنبش باید منتظر بماند . \nپس مجاهدین ماندند و هزاران هوادار مادام العمر که هر وقت لازم باشد از اروپا تا امریکا حاضر میشوند . پول بلیت و مخارج اینها هم اصلا مثل کرایه خانه گنجی برای هیچ کس تولید سوال نمیکند . یعنی جای نگرانی نیست .\nاینها صبح تا شب برای مارکسیسم روسی با ایما و اشاره و مستقیم و غیر مستقیم تبلیغ میکنند اما اگر بگویی این مارکسیسم هم یک مذهب است خیلی گذرا میگن ما فعلا با ان اندیشه ها کاری نداریم !!!! حتا اسمش را هم نمی آورند . آنوقت به ملت ایران میگویند فقط احمدی دروغ گو و عوام فریب هست و فعلا ما با این دیکتاتور ( بیچاره یک آبدارچی بیشتر نیست ) کار داریم !\nخلاصه با این بار کجی که چپ روسی زده به الاغ لنگ جنبش سبز یا میرحسین و این ناهماهنگی عرعر سکولاریستی با شعار الله و اکبر من میترسم ما به صفویه هم نرسیم دموکراسی ترکیه و مالزی که جای خود دارد . انشا الله بعد از افغانستان .
نویسنده ای در سایت خودنویس پرسیده چرا امسال به جز مجاهدین کسی جلوی سازمان ملل جمع نشد به احمدی اعتراض کنه مثل پارسال ؟ \nنظر بنده حقیر :\n یک موضوع خیلی مهمتر که از قلم افتاده این است که اینها مخارجشان از کجا تامین میشود ؟ چون هر وقت اسم گنجی می اید چپ ها ، سکولارهای نو ، اپوزیسیون پر مدعا، سوپر انقلابیون به جای پرداختن به مطالب او گیر میدهند به اینکه چه کسی مخارج او را میپردازد . اما خود اینها اگر از روسیه تا امریکا و برزیل و خانه سازی در ونزوئلا و .... با همه حساب کتاب داشته باشند کسی نباید بپرسد .\nلطفا برای اینکه این یک بام و دو هوا از بین برود بعد از این منابع مالی و اینکه اینها در گذشته چی فکر میکردند و چیکار میکردند را هم مشخص کنید . مخارج این همه گروه های چند صد نفره چپ و وب سایت های آنها از کجا می اید ؟ اینکه قبلا چیکار میکردن البته فقط خواجه حافظ شیرازی نمیداند . سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید ! حالا هم یا حسین میر حسین ، زن روشنفکر با چادر مشکی و روسری گلدار . آنوقت گنجی میخواهد اسلام را برگرداند !\nنه جانم . پارسال گنجی جلوی سازمان ملل اولین بار توانست آدم جمع کند . چپ ها به او حمله کردند چرا به گوگوش اجازه داده بیاد . دعواهای قبیله ای راه انداختند . مردم هم دیدند اینها دنبال منافع گروه هاشان هستند نه مردم ایران رفتند پی کارشون . اتفاقا سلطنت طلب ها کمتر گروه گرایی کردند و بیشتر حمایت ا ز داخل .\nچپ ها فکر میکردند خامنه ای عقب مینشیند و موسوی می اید و همه نقشه اوباما برای نزدیکی به ایران دود میشود میرود هوا . موسوی چپ خط امامی با نگاه به شرق و ان یار تغییر دین داده اش نبوی همه چیز را بر میگردانند به سال ۶۰ تا ۶۸ و کشور پدر خونده روسیه کنترل کامل پیدا میکند بر منطقه . آنوقت اینها یک قدم به ان طرح تره کیزاسیون ایران ( استفاده از داوود و کودتا توسط عامل نفوذی تره کی )نزدیک میشوند .\nاما طبق معمول چند جا را غلط محاسبه کردند \n۱) خامنه ای از جنس خودشان است عقب نشینی و انعطاف در کارش نیست .\n۲)احمدی علیرغم ان که به بلاهت معروف است زیرکی خاصی دارد و با طرح مکتب ایرانی و بازی با منشور و کورش و سفرهای متعدد به امریکا و پوشش خبری جنجالی که گرفت به آمریکایی ها فهماند جریان سبز ملی نیست و ایرانی هم نیست بلکه با جریان ارزشی اسلامی سنتی کاملا هم صدا است وقتی پای غرب و مذاکره وسط بیاید و ضدیت با امریکا و اسرائیل جزو ژن ان است . مهمتر از همه آنچه طبقه متوسط میخواهد جریان سبز نمیخواهد . (نه غزه نه لبنان را عرض میکنم )\n۳)چپ ها فهمیدند اگر کمی بیشتر بکشند این نخ ضد امپریالیستی پوسیده ممکن است پاره شود و با خروج روسیه از صحنه ،استفاده نهایی نصیب امریکا و اسرائیل و احمدی شود پس سکوت فرمودند .\n۴)روسیه که ایران را کاملا دوشیده ،فهمید چیزی برای چاپیدن نمانده و احمدی هم دست آنها را خوانده و داره میره سمت امریکا و اقتدا میکنه به کاسترو و مش چاوز . آنها هم رفتند طرف لقمه چربتر یعنی امریکا .