نویسنده وبلاگ لویاتان اعتقاد دارد که علت اصلی علاقه دولت حاضر ایران به مالکیت دانشگاه آزاد به دلیل یافتن زبان مشترک با قشر باسواد تحصیل کرده دانشگاه آزاد، فشار به هاشمی رفسنجانی و ایجاد اشتغال برای طرفداران دولت است.
دعوای دانشگاه آزاد بر سر چیست؟ چرا ناگهان و با گذشت بیش از بیست سال از تاسیس و چرخش و گردش به کار دانشگاه آزاد، ناگهان عدهای که هیچ سنخیتی با امور آکادمیک و کارشناسی ندارند، این طور گرسنه و وحشی به دنبال دست انداختن بر این مجموعه آکادمیک هستند؟ و تا جایی این مسئله بیخ پیدا میکند که پای آقای خامنهای به این قضیه باز میشود تا به نوعی مسئله را حل و فصل کند؟
اما ارزش دانشگاه آزاد در چیست؟ دانشگاه آزاد با تمام معایبی که از آن گرفته میشود، (به لحاظ آکادمیک و درست یا نادرست) بزرگترین خدمتی که به ایران کرده، این بوده که مهمترین عامل پیشرفت و گسترش دموکراسی در ایران، پیشرفت جامعه مدنی، آگاهسازی طبقه متوسط و ارتقای طبقاتی در بیست سال گذشته بوده است.
دانشگاه آزاد با تمام ایرادهایی که به آن میشود که چرا در همه جای ایران شعبه دارد، یک خوبی بزرگ داشت که بخشهایی که شاید تا پنجاه سال دیگر در ایران روی مدرنیسم به خود نمیدیدند، را ارتقا داد و مردم همه مناطق دورافتاده را به آگاهی بالاتر طبقاتی رساند. این خدمت بزرگ را نمیتوان نقض کرد، حاکمیت فعلی هم به شدت از آن باخبر است. اما نه. این چنگ انداختن به دلیل کور کردن مهمترین عامل پیشرفت دموکراسی در ایران نیست.
چنگ اندازی حاکمیت برای تغییر درس و محتوا نیست، چرا که تا اینها بیایند و محتوا را عوض کنند تا به دوران طالبان برسند، سه نسل طول میکشد.
دانشگاه آزاد مهم است به سه دلیل:
تربیت قشر باسواد
دانشگاه آزاد نخبه پرور نیست، ولی باسواد تربیت میکند. شمار زیادی از فارغالتحصیلان دانشگاه آزاد فقط مدرکی میگیرند و در حوزه کاری دیگری به کار مشغول میشوند، اما همین چهار سال حضور در دانشگاه، گیریم حالا برای گرفتن یک مدرک تحصیلی در یک رشته خیلی بیربط هم باشد، طرف را از قشر بیسواد، به قشر با سواد ارتقا میدهد. (سواد نه سواد خواندن و نوشتن، منظور علم و آگاهی روز است.) همین قشر است که در هرگونه انتخابات و جریانهای اجتماعی تاثیر گذار است وگرنه اگر دانشگاه آزاد نبود، آن طبقه اقلیت که مدافع محافظهکاری است، و امروز حدود 15 درصد رای ثابت در انتخابات دارد، بیش از این بود. همین جریان باسواد است که اگر به یک سمت بخواهد برود، تعیین کننده است.
همین جریان است که در انتخابات با حضور دو کاندیدا، بیست میلیون رای برای محمد خاتمی آورد. همین جریان در دور دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی، با حضور 10 کاندید، رای بیشتری برای او آورد. این طبقه بود که در انتخابات شورای شهر کنار کشید تا بیکفایت ترین افراد به شورای شهر راه یابند و همین طبقه در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نکرد تا به هر شکلی شده احمدینژاد بر هاشمی رفسنجانی پیروز شود (هرچند که امکان آن خیلی پایین و غیرمحتمل بود) و همین طبقه است که آمد و به میرحسین موسوی رای داد و محاسبات نظام را برهم زد.
بعد از این هرکسی که بخواهد بیش از این انتخابات در ایران را فرمایشیتر کرده و به خدمت خود درآورد، باید زبان مشترکی با این طبقه پیدا کند. این طبقه با تلویزیون جمهوری اسلامی رابطهای ندارد ولی خیلی هم از آن نبریده است. ماهواره را ترجیح میدهد، درآمد خوب را میخواهد و نیمنگاهی هم به آزادی های بیشتری دارد، ولی حاضر به هزینه سنگین برای آن هم نیست. در این وانفسای بیبرنامگی در کشور هم راه خود را هر طور شده پیدا میکند. حالا با کار، پارتی، آشنا، وام و به شکلی بالاخره خود را سرپا نگه میدارد. سفر خارج از کشور خود، هرچند محدود به ترکیه و دبی باشد، را هم دارد. در نتیجه در یک سطحی است که نظام آن را نمیدهد ولی از نظام هم نبریده است.پس، این طبقه را باید به دست آورد.
دانشگاه آزاد؛ معدن پول
دوم: دانشگاه آزاد معدن سرشار پول است. یکی از نقایص عمده و معایب بزرگ که پاشنه آشیل دانشگاه آزاد هم هست، همین مخفیکاریهای مالی است. همه به شکلی میدانند که دانشگاه آزاد ثروت سرشاری دارد، اما هیچوقت نه به جایی جوابگو بوده، نه اسناد و آماری منتشر کرده و نه تراز مالیاش را با جایی تقسیم میکند.
به نوعی و به شکلی خودمختاری فامیلی و قومی است که در اختیار جاسبی و حلقه افراد نزدیک به اوست. جاسبی هم البته زیرعبای هاشمی رفسنجانی لانه کرده و چه بهانهای بهتر برای حاکمیت فعلی که تیرخلاص که نه، ولی زخم مهلکی به هاشمی رفسنجانی بزند و یکی از هزاران راه نفوذ هاشمی را ببندد یا حداقل زخمی کند. زخمی شدن هاشمی منافع سیاسی زیادی برای حاکمیت فعلی دارد چرا که هاشمی خطهای نامرئی و مشترک زیادی با آقای خامنهای و دیگر شخصیتهای نظام از چپ و راست گرفته دارد و تکان خوردن هاشمی به معنای تکان خوردن خیلیهای دیگر است و بقیه را به خطکشیهای جدید ترغیب میکند که هاشمی به شدت از آن گریزان است.
اشتغال برای طرفداران دولت
سوم: به دلیل مدل اقتصادی و چرخه مالی که حاکمیت فعلی دارد و مانند دوران اعراب قبل از اسلام در شبه جزیره عرب کار میکند، باید دستگاههایی در اختیار داشته باشد که بتواند نان به نرخ روز خوران را در آن بگنجاند. دولت فعلی با فشار و تحریم هایی که روبرو است، هیچ ترسی از افزایش فشارها ندارد، ولی یک عده قیم دارد که باید به آنها برسد وگرنه در مقابلش قرار میگیرند. چه جایی بهتر از دانشگاه آزاد که میشود این همه آدم بیمصرف و بدون هیچگونه سابقه کاری و تحصیلی را به عنوان رئیس دانشگاه، معاون دانشگاه، مسئول واحد آموزشی، استاد دانشگاه و استادیار و غیره به کار گرفت.
این سه مسئله، دندان تیز شده دولت فعلی برای دانشگاه آزاد است، ولی در ارزش واقعی دانشگاه آزاد و کاری که کرده، نه کاری از دستشان بر میآید، نه میتوانند آن را تغییر دهند. فقط به مانند یک تومور و با استفاده از چرخه انگلی، میخواهند نظام آن را فاسد کنند. مشابه کاری که ایجنت اسمیت در فیلم میتریکس انجام داد. ( با عذرخواهی از برادران واچووسکی البته، و این مقایسه به این معنی نیست که آن طرف هم نئو و مورفیوس و تفکری و علمی در کار است. فقط نمونه تخریب مورد علاقهای که ایجنت اسمیت داشت. همین.)