نسخه آرشیو شده
دهمین انتخابات ریاست جمهوری

سیاستمداران بی‌سیاست
سخنرانی محمود احمدی‌نژاد در سازمان ملل سال 2010/ DON EMMERT/AFP/Getty Images
از میان متن

  • هنگامی كه سياستمدار اسير تبليغات و رجزهای خود شود، بايد زنگ‌های خطر را به صدا درآورد
سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۹ - ۱۴:۰۱ | کد خبر: 56968

عباسی عبدی در این نوشته، که در وبلاگ شخصی وی منتشر شده است، با بیان برخی پیچیدگی‌های سیاست، راهکارهایی برای سیاست داخلی و خارجی به دولتمردان ایران ارائه می‌دهد.

سياست، موضوعي سهل و ممتنع است. به قول يكی از دوستان سياست و پزشكی دو زمينه‌ای هستند كه هر كس و با هر سطح از تجربه و دانش، خود را مجاز بلكه ملزم به ارايه نظر و رهنمود می‌داند و هر نسخه‌ای را تجويز می‌كند.

ولی ميان سياست و پزشكی برخی تفاوت‌های جدی وجود دارد. براي پزشكی می‌توان سازمانی در نظر گرفت كه مجوز طبابت و صدور نسخه را به افراد بدهد، اما برای سياست چنين سازمانی وجود ندارد و نمی‌توان هم داشت. فرق ديگر اين است كه هر پزشک كه بيش از سايرين طبابت موفق داشته باشد، حاذق‌تر شناخته و علی‌الاصول خطای كمتری هم مرتكب می‌شود. اما اين اصل در حوزه سياست لزوماً صادق نيست و ممكن است كه يك سياستمدار موفق در ادامه راه اسير حصار تنگ موفقيت‌های اوليه خود شود و خطاهايی را مرتكب شود كه مصداق آن گاو نه من شيرده باشد كه با يك لگد كل پاتيل شير دوشيده شده را واژگون، و حتی صاحب خود را نيز زخمی نمايد.

اين وضعيت از آنجا بوجود می‌آيد كه تصميمات سياسی از يك سو تكرارناپذيرند و هر مورد آن شرايط و ويژگی‌های خاص خود را دارند و نمی‌توان گذشته را تكرار كرد. از سوی ديگر تصميمات سياسی برخلاف پزشكی وابستگی زيادی‌ به واكنش‌های جمعی دارند و هنگامی كه متوجه غلط بودن آنها می‌شویم، تغيير آنها سخت و پرهزينه است، اما اصلاح تصميمات يك پزشک چنين نيست.

براي توضیح بیشتر به چند موضوع اشاره مي‌شود تا معلوم شود چگونه ممكن است كه شاهد بروز خطاهای راهبردی برای سياستمداران باشیم.

1ـ يكی از مسايل مهم در سياست، پرهيز از ساده‌انگاري درباره انگيزه‌های دشمن يا رقيب است. يک سياستمدار هميشه بايد نسبت به دشمن و رقيب مقابل خود نوعی سوءظن ذكاوتمندانه و حتی ترس داشته باشد. ترسی که ساز و کار دفاعی مناسب در برابر دشمن است. سیاستمدار باید در برابر رقیب و دشمن همواره در حال آماده‌باش باشد تا دچار غافل‌گيری و فريب نشود. به عبارت ديگر بايد از كيد و فريب طرف مقابل ترسيد (ترس به معناي مثبت آن)، و آماده خنثی كردن اقدامات آن شد. اما اگر اين ترس فراگير و همه‌جانبه و تبديل به «فوبيا» که نوعی بیماری است شود، راه تعامل احتمالی را می‌بندد و نتيجه آن منفی می‌شود و سياستمدار را در استفاده از موفقيت‌ها و فرصت‌های احتمالی پيش رو محروم می‌كند. وقتي كه ترس همگانی شد، به يك بيماری خطرناک سياسی تبديل می‌شود و سیاستمدار از هر چیز، حتی از دوستان و همراهان و حتی از اشیاء اطراف خود هم خواهد ترسید.

2ـ تبليغات و رجزخوانی پديده رايج در سياست است. رجزخوانی برای روحيه دادن به مردم و همراهان و تضعيف روحيه رقيب و دشمن امری مرسوم و لازم است هر چند در اين ميان رجزخوانی نبايد جانشين واقعيت شود. ولی هنگامی كه سياستمدار اسير تبليغات و رجزهای خود شود، بايد زنگ‌های خطر را به صدا درآورد. هم‌چنين تبليغات بايد تفاوت شديدی با واقعيت نداشته باشد، تا مورد پذيرش قرار گيرد.

اينكه گفته می‌شود، ذخاير ارزی فعلي ايران در تاريخ كشور بی‌سابقه است، تا حدی (البته نه به اندازه سه سال پیش) درست است، زیرا هچگاه در طول تاریخ ایران تا این حد درآمدهای بادآورده نفتی نصیب دولت نشده است، اما اينكه بگوييم اگر تقاضای ارز 50 برابر امروز هم شود، آنقدر ذخیره وجود دارد که سال‌ها کشور اداره شود گزاره درستی نیست و قطعاً تفاوت زيادی با واقعيت دارد.

ماهيت ذخاير ارزی ايران با ذخاير ارزی كشوري مثل چين متفاوت است. ذخاير ما مبتنی بر توليد تك‌محصولی نفت است كه بسيار وضعيت ناپايداری دارد و بالا رفتن اين ذخاير هم به دليل همين ناپايداری است. ضمن اينكه وابستگی اقتصاد ايران به واردات مرتبط با اين ذخاير بسيار شديد است ولی مسئله مهم اين است كه اکنون وضعيت مبادله و انتقال ارز به گونه‌ای شده است كه علی‌رغم وجود ذخاير مذكور، تأمين تقاضای ارزی موجود مردم سخت گرديده و افزايش قيمت ارز در هفته گذشته نيز به همين دليل بود، بنابر این حتی اگر تقاضا برای ارز نیم برابر افزايش يابد، معلوم نيست كه امكان تأمين آن وجود داشته باشد، چه رسد به اينكه اين تقاضا 50 برابر شود كه در عرض چند روز تمام ذخاير ارزی کشور جارو خواهند شد. خطر چنين تبليغاتی اين است كه گوينده را نيز در تارهای تبليغاتی خود محصور می‌كند و فقط هنگامی متوجه واقعيت خواهيم شد كه بسيار دير است، و البته دود آن به چشم مردم خواهد رفت.

3ـ مذاكره و سازش در سياست امری معمول است، ولی در برخی از موارد شرايط برای گفتگو به ضرر يكی از طرفين است، لذا اين طرف می‌كوشد تا با اقدامات خود وضعيت را به گونه‌ای به نفع خود تغيير دهد كه شرايط مناسب‌تری برای گفتگو فراهم شود. اتخاذ اين سياست درست است مشروط بر آنكه كاملاً آگاهانه و با برنامه صورت گيرد. به عبارت ديگر اين طور نباشد كه حمله‌ای صورت گيرد و پيشروی حاصل شود، اما بجاي تثبيت سنگر، تصور كنند كه پيشرویهای بيشتر برای مذاكره مطلوب‌تر است و اين كار آن قدر ادامه يابد كه جريان معكوس شود.

يكي از استدلال‌های موافقان ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر اين بود كه برای شروع مذاكرات بايد بخشی از خاك عراق را در اختيار داشت و موقعيت ايران پس از آزادسازی خرمشهر به گونه‌ای بود كه تصور قطعی می‌رفت اين هدف (تصرف اراضی قابل توجه از عراق)محقق می‌شود. اما اين هدف محقق نشد و در عملیات رمضان نتیجه عکس حاصل شد، ولی در این مرحله باقی ماندن در خطوط فتح شده پس از خرمشهر اعتبار و كارآيی قبلي را برای شروع مذاکره نداشت و جنگ در مسير فرسايشی قرار گرفت.

4ـ يكي ديگر از مواردی كه در سياست بايد رعايت كرد، پرهيز از خط‌خطی كردن بيش از حد روح و روان طرف مقابل است. شايد در برخی زمينه‌ها و به صورت محدود خرد كردن اعصاب و شخصيت دشمن موثر باشد، اما انجام اين كار به عنوان يک شيوه دايمی و بصورت افراطی خطاست. حتی بايد گفت كه عكس آن بيشتر مطلوب است، به اين معنا كه سياستمدار بايد بكوشد كه رقيب و صاحب قدرت اصلی مقابل خود را از موضع‌گيری شخصی دور كند. مخاطب قرار دادن‌های با نام و نشان و تحقير و توهين‌های كلی و موهن، آثار تخريبی دارد و معلوم نيست واكنش طرف مقابل هم مشابه این توهین ها باشد. اگر در خيابان عليه كسی فحاشی شود، ممكن است او هم فحشی نثار طرف مقابل كند و قضيه تمام شود، اما شاید هم سكوت كند، و بجای آن در جاهای ديگر و به صورت عميق‌تر و ريشه‌ای‌تر گريبان فرد هتاك را بگيرد، كه هزينه‌هايش هزاران بار بيشتر از شنيدن يك حرف ركيک است.

به گمان بنده اگر همين چند مورد را در سياست رسمی داخلی يا خارجی خود رعايت كنيم، بيش از نيمي از مشكلات سیاسی و شايد بيشتر از نیمی از آنها حل شود.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

sarabi

نامه نوشتن به دیکتاتور یا کسی که جان و مال و یا عزیزی از ما در دست اوست ( حتا یک گروگان گیر شرور ) در جهان متمدن غرب خیلی معمول است . این نامه ها  را با عناوین محترمانه( عالیجناب ) می نویسند . روی اصل موضو ع  تکیه میکنند . در سر تا سر نامه از تحریک ان دیکتاتور و بی احترامی به او می پرهیزند چون نقض غر ض است .  اما ما ایرانیها که سالها در این کشورهای غربی زندگی میکنیم به تنها چیزی که در این کشور ها ریشه حل مشکلات است توجه نمیکنیم دموکراسی ، حقوق بشر ، آزادی بیان ، پرهیز از اهانت به دیگران ، هم زیستی مسالمت آمیز ، مدعی شدن با مدرک و سند ، تحمل دگر اندیشان ، پایبند بودن به قانون در همه حال ، مخلوط نکردن مسائل با هم و اظهار نظر وقتی که در ان مسله کارشناس باشیم ، ..... و بسیاری موارد دیگر است که در جامعه ما ( حتا ایرانی های مقیم خا رج) نشانی از ان یافت نمی شود . حتا ان را مسخره میکنیم . نامه نوشتن به دیکتاتور هیچ خاصیتی نداشته باشد این خاصیت را  دارد که در تاریخ ثبت میشود .بیست  سا ل بعد کسی نمی تواندبگوید من خبر نداشتم ؟ (ماجرای اعدام ها ). کسی نمیتواند بگوید اگر میدانستم استعفا میکردم . هواداران کسی نمی توانند مدعی شوند که شاه یا خمینی خبر نداشتند کار حاج احمد بود یا فلان تیمسار . \nما ایرانیها ملت آری یا نه ، سیاه یا سفید ، حق یا باطل ، با ما یا با اونا هستیم . بیخودی فکر میکنیم تمام حقیقت در دست ماست و هر کس دیگری باطل است . پس هرگز با هم اتحاد نمیکنیم مگر آنکه اشتباها  در اثر هیجانات کاذب متوهم شویم . هدف ما حذف همه و تثبیت خود ماست . هر چیزی را  که با توهمات ما سازگار نباشد و تناقض داشته باشد با پیش فرض های ما توطیه دشمن می پنداریم . ضد کار جمعی و منضبط هستیم . اگر کس دیگری به جایی برسد حتا ایرانی باشد هزار و یک دلیل می آوریم که حق او نبوده . تا او را پایین نکشیم ول کن نیستیم .\nروزی دموکراسی و آزادی به ایران خواهد آمد که ما تغییر کنیم . شاه ها و ایت الله ها و کراواتی ها و نظامی ها و یقه چرک ها و  dear leader های بسیاری می آیند و میروند با مذهب ، ضد مذهب ، کمونیست ، سوسیالیست ، ناسیونالیست ، سرمایه دار، .... اما فقط پوسته عوض میشود و آرایش ابروی پرچم .  ملت ایران باید بیدار شود . از این خواب ۱۵۰ ساله . در خواب چی میبیند مهم نیست ، مهم ان است که بداند دارد خواب میبیند .

sarabi | ۲۱ مهر ۱۳۸۹ - ۱۲:۴۷
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی