سفر آقای خامنهای به قم این بار بیش از هر زمان دیگری سر و صدا ایجاد کرده است. چه نکته مهمی در این سفر هست؟ از نگاه یک ناظر سیاستهای ایران باید بگویم اهمیت این سفر ناشی از تغییر موقعیت رهبر جمهوری اسلامی در ماههای پس از انتخابات است.
عکس از فارس
سفر آقای خامنهای به قم این بار بیش از هر زمان دیگری سر و صدا ایجاد کرده است. چه نکته مهمی در این سفر هست؟ از نگاه یک ناظر سیاستهای ایران باید بگویم اهمیت این سفر ناشی از تغییر موقعیت رهبر جمهوری اسلامی در ماههای پس از انتخابات است.
در دوره پس از انتخابات همه حرکات و گفتارهای آقای خامنهای زیر ذرهبین بوده است بیش از همیشه. اکنون او به مرکز واقعی نظام اسلامی تبدیل شده است. در واقع حوادث پس از انتخابات، آشکارکننده تمایل او به ظهور این مرکز است. ناچار افکار عمومی هم از همان منظر به او مینگرد. در این یادداشت محتوای گفتار رهبر و مرکز جمهوری اسلامی را با اهالی حوزه از همین منظر تحلیل می کنم.
اینهمانی قم و قلب نظام
مرکز جمهوری اسلامی در قم این شهر را «مرکز معرفتى دنیاى اسلام» میخواند.
وقتی او می گوید «قم قلب فعال و متحرکى است که میتواند و میباید خون معرفت و بصیرت را در سرتاسر پیکر امت اسلامى پمپاژ کند» گویی تعریفی از نقش خود به دست میدهد. کلماتی آشنا مثل «بصیرت» برای کسانی که ادبیات آقای خامنهای را دنبال کردهاند، وزن و معنای خاصی دارد. آقای خامنهای بین مرکزیت خود و مرکزیت قم اینهمانی برقرار میکند. این به نظر من، رمز اصلی در سفر او و واگوی اهمیت سفر او ست.
آقای خامنهای قم را از همه حوزههای دیگر برتر مینشاند و آن را «در قلهى حوزههاى علمیه» می داند. این همان قم است که باید بصیرت را به پیکره عالم اسلام پمپاژ کند. از نگاه او «شاید در دنیا کمتر شهرى سراغ داریم، شاید هم سراغ نداریم که این تعداد عظیم، انسانهاى دنبال فراگیرى دانش دین و معرفت و معنویت و سلوک جمعى، از زن و مرد مشغول تلاش و کار باشند و شب و روز مجاهدت معنوى و علمى و فرهنگى کنند.» این تصویری از یک آرمانشهر اسلامی است.
آرمانشهری که به برکت نظام اسلامی شکل گرفته است. در این آرمانشهر که شهرخداست، بصیرت جاری است و نمونهای است از شهری نهاناشکار که در گرداگرد رهبر شکل گرفته و در آن همه جور فعالیتی وجود دارد. شهری که در دنیا کمتر سراغ داریم یا اصلاً سراغ نداریم. شهری زیرزمینی که در آن از علم رفتارشناسی و کنترل مردم و رسانه تا علوم هستهای و فرهنگ مرکزیتبخشی جاری است و تعداد عظیمی از افراد با تکیه بر ثروت سرشار ملی مشغول به کارند.
میتوان حدس زد که تصور رهبر ایران از بیهمتایی قم، فاشگوی تصوری است که از رهبری و شبکه مدیریتی خود دارد.
به نظر او و با اندک تصرف در جملاتش «قم/رهبری در هیچ دورهاى به قدر امروز مورد توجه افکار جهانى و انظار جهانى قرار نداشتهاند؛ به قدر امروز مؤثر در سیاستهاى جهانى و شاید مؤثر در سرنوشت جهانى و بینالمللى نبودند. قم/رهبری هرگز به قدر امروز دوست و دشمن نداشته است.»
«موجود زنده، دشمنساز است»
به نظر من باقی متن او را هم میتوان در همین مسیر قرائت کرد. او میگوید: «ممکن است بعضى بگویند اگر حوزههاى علمیه/رهبری وارد مسائل جهانى، مسائل سیاسى، مسائل چالشى نمیشدند، اینقدر دشمن نمیداشتند و محترمتر از امروز بودند. این مغالطه است.» میبینید که این جمله که او در باره قم گفته است، انگار نوعی پاسخ به سوال و تردید درباره خود اوست. من به جمله او فقط رهبری را اضافه کردهام.
آقای خامنهای در جمله بعدی جواب را طوری میدهد که میتوانیم بفهمیم او از خود و رهبری خود چه تصوری دارد: «آن موجودى که زنده است، فعال است، منشأ اثر است، احترام برمىانگیزد؛ هم در دل دوستان خود، و هم حتّى در دل دشمنان خود. دشمنى میکنند، اما او را تعظیم میکنند و براى او احترام قائلند.»
به عبارت دیگر، رهبر ایران مدعی است که او در دل دشمنان خود هم احترام دارد. دشمناناش به او تعظیم میکنند. من نمیدانم این ادعا از چه نامی در پزشکی برخوردار است، اما درک میکنم که بسیار اغراقامیز است و ذهنیت سالمی نیست.
حاشینهنشینان حذف میشوند
خامنهای توضیح میدهد که «حاشیهنشین شدن حوزهى علمیهى قم/رهبر به حذف شدن مىانجامد. وارد جریانات اجتماع و سیاست و مسائل چالشى نبودن، بتدریج به حاشیه رفتن و فراموش شدن و منزوى شدن مىانجامد.» به نظرم این از نگاه رهبر ایران، دلیل محکمی است برای اینکه در همه امری دخالت کند. نگرانی او، حذف شدن است. آیا روزی که او پیش از تایید انتخابات، عجولانه به تایید احمدی نژاد پرداخت، از همین حذف شدن نگران شده بود؟
هر چه باشد به نظرم موضوع حذف شدن در ذهن و زبان خامنهای بسیار قابل تامل است. امری که به صورت فرافکنانهای به پیگیری سفت و سخت سیاست حذف در تحولات پس از انتخابات انجامیده است. یعنی او برای اینکه حذف نشود، دست به حذف رقیبان و مدعیان زده است. آخرین مورد آن پیش از سفر قم، ابطال وقف دانشگاه آزاد بود که به معنای حاشیهنشین کردن کامل رفسنجانی از صحنه مدیریت و نفوذ در کشور است.
آقای خامنهای ادامه میدهد: «اگر روحانیت /رهبر میخواست در حاشیه و در پیادهرو حرکت کند و منزوى شود، دین آسیب میدید. روحانیت، سرباز دین است، خادم دین است، از خود منهاى دین حیثیتى ندارد.» به نظرم این جمله را اگر درباره خود رهبر بخوانیم نیاز به توضیح اضافهای ندارد. او روشن میکند که نمیتوانسته در تحولات اخیر کشور در پیادهروی سیاست قدم بزند و ناچار باید وارد اتوبانی میشده است که اینجا و آنجا این و آن را هم زیر گرفته است. اما از نظر او گویا چارهای نبوده و اینها همه برای خدمت به دین است.
اینکه او میگوید در خدمت به دین نباید ضعف نشان داد، از نظر روانشناسی سیاسی آقای خامنهای بسیار مهم است: «هر وقت آنها در ما احساس ضعف کردند، جلو آمدند؛ هر وقت احساس انفعال کردند، به فعالیت خودشان افزودند و پیش آمدند.» آقای خامنهای اصولاً به هر روشی که مرکزیت او را زیر سوال ببرد، حساسیت دارد و طبعاً هر گونه مسالمتی در این مسیر را ضعف تلقی میکند. ناچار سیاست اصلی او به سیاست حذف تبدیل میشود. و عبرت آموز است که سیاست حذف او نه حاشیهنشینان که گروههای پرتکاپوی جامعه ایران را هدف گرفته است و در مقابل میخواهد حاشیهنشینان حوزه را هر طور شده تشویق کند تا وارد میدان شوند.
نگران شکاف و انزوا
آقای خامنهای میخواهد حکومتی متمرکز بسازد، اما از اینکه حکومتاش به «حکومت آخوندی» شناخته شود هم نگران است. او آشکارا نگران تقسیم شدن روحانیت به حکومتی و غیرحکومتی است. به نظر او کسانی که از این شکاف حرف میزنند «هدفشان از طرح این دو مفهوم انحرافى و غلط این (است) که اولاً نظام اسلامى را از پشتوانهى عظیم فکرى و نظرى و استدلالى و علمى علماى دین محروم کنند؛ ثانیاً روحانیت مسئول را، روحانیت انقلابى را، روحانیت حاضر در صحنه را که در مقابل دشمنىها سینه سپر کرده است، به خیال خودشان منزوى کنند، بدنام کنند.» آقای خامنهای نگران این بدنامی است. نگران آن منزوی شدن است.
آقای خامنهای با اشارهای ناگفته به حدیتی که به نصیحت سلطان اشاره دارد، نقش حوزه قم را «حمایت و نصیحت» معرفی میکند و «دفاع و اصلاح»؛ یعنی «اصلاح» را لابد به عنوان نتیجه آن نصیحت و دفاع از نظام ممکن می داند. اما بیشتر از این کلیات چیزی درباره نقش نصیحت در اصلاح امور نظام نمیگوید. اما میخواهد وعدهای بدهد که در مقابل ورود به میدان حدی از تاثیرگذاری برای نصیحت اهالی حوزه محفوظ خواهد بود. ولی جایی که خبرگان با داشتن وظیفه قانونی برای نظارت و نصیحت و اصلاح راهی به این امور ندارند، جای اهالی حوزه پیشاپیش پیدا ست.
مستظهر به حوزه علمیه
کمی بعد او از تعبیر مستظهر بودن نظام به حوزه علمیه استفاده میکند. تعبیری که در تاریخ سیاسی معاصر تنها یادآور مصدق است و جمله تاریخیای که به او نسبت داده می شود: من مستظهر به ملت هستم. بنابرین، در دید سیاسی آقای خامنهای حوزه به جای ملت مینشیند و نظام و من اینهمانی پیدا میکنند: «نظام مستظهر به حوزههاى علمیه است.» در عوض او انتظار دارد که حوزه نیز به نظام اسلامی «بیتفاوت» نباشد: «هیچ روحانىاى، هیچ عالم دینى، هیچ خادم اسلامى نمیتواند نسبت به نظامى که بر اساس اسلام پدید آمده است، با انگیزهى اسلام حرکت کرده است و کار میکند، بىتفاوت باشد؛ نمیتواند خود را بیگانه به حساب بیاورد.»
آنچه آقای خامنهای میگوید از یک جنبه دیگر هم خالی نیست و آن اطمینانبخشی به روحانیت مدافع نظام است که نظام همچنان مستظهر به شماست و نه مثلاً سپاه و نیروهای امنیتی. یعنی موضوعی که در بحران پس از انتخابات بسیار مطرح شد و در فاصله گرفتن دولت نظام از روحانیت هم تعبیرهای موید پیدا کرد. فاصلهای که نمود اخیر آن در دعوای مکتب ایرانی دیده میشود.
چرا از حوزه جدایی افتاد
آنچه خامنهای پس از این میگوید، به نوعی توجیه این فاصلههاست. او میگوید بر حوزه تکلیف است که نظریههای مورد نیاز اداره کشور را در اقتصاد و سیاست و مدیریت و امنیت تامین کند، «اگر جاى این نظریهپردازى پر نشد، اگر علماى دین این کار را نکردند، نظریههاى غربى، نظریههاى غیردینى، نظریههاى مادى جاى آنها را پر خواهد کرد. هیچ نظامى، هیچ مجموعهاى در خلأ نمیتواند مدیریت کند؛ یک نظام مدیریتى دیگرى، یک نظام اقتصادى دیگرى، یک نظام سیاسى دیگرى که ساخته و پرداختهى اذهان مادى است، مىآید جایگزین میشود؛ همچنان که در آن مواردى که این خلأها محسوس شد و وجود داشت، این اتفاق افتاد.»
او سپس مبارزهاش با علوم انسانی را به عنوان «علوم مادی» به نوعی به رخ روحانیت میکشد تا به آنها بفهماند که این مبارزه، بازکننده مسیر برای آنها ست تا جلو بیایند: «حوزههاى علمیه و علماى دین پشتوانههائى هستند که موظفند نظریات اسلامى را در این زمینه از متون الهى بیرون بکشند، مشخص کنند، آنها را در اختیار بگذارند، براى برنامهریزى.» در واقع، او تایید این مبارزه امام مسلمین را از علمای مسلمین میخواهد و سپس همراهی ایشان را.
حمایت میکنیم تا حمایت کنید
خامنهای سعی می کند به استدلال روحانیون منزهطلب برای حفظ استقلال حوزه حمله نکند. او این استقلال را لفظاً تایید هم میکند، اما میگوید: «استقلال حوزهها به معناى عدم حمایت نظام از حوزه و حوزه از نظام تلقى نشود؛ یک عدهاى این را میخواهند. بعضىها میخواهند به عنوان استقلال و به نام استقلال، رابطهى حوزه را با نظام قطع کنند؛ این نمیشود.»
او اشاره میکند که «مهمترین و عمومىترین تریبونهاى ملى (را) در اختیار فضلاى حوزههاى علمیه، در اختیار مراجع معظم» گذاشته است و «اینها حمایتهاى نظام است.» اما در مقابل حوزه هم باید مراقب باشد از نظام فاصله نگیرد.
سرنوشت من و شما به هم گره خورده است
خامنهای هشدار اصلی خود را به حوزه چنین بستهبندی میکند: ما سرنوشت واحدی داریم اگر نظام/رهبری رفت، شما هم رفتنی هستید:
حقیقت این است که این دو جریان عظیم - یعنى جریان نظام اسلامى و در دل آن، جریان حوزههاى علمیه - دو جریانى هستند که به هم مرتبطند، به هم متصلند، سرنوشت آنها یکى است؛ این را همه بدانند. امروز سرنوشت روحانیت و سرنوشت اسلام در این سرزمین، وابسته و گره خوردهى به سرنوشت نظام اسلامى است. نظام اسلامى اندک لطمهاى ببیند، یقیناً خسارت آن براى روحانیت و اهل دین و علماى دین از همه آحاد مردم بیشتر خواهد بود.»
سلطان در سلامت است؟
خامنهای حرفهای دیگری هم زده است هم در این مجلس مثل اشتلم کردن با صاحبان فتواهای متفاوت از جمله درباره برنامه هستهای و هم در مجالس دیگر در قم. اما به نظر من از قرائت همین سخنان او با اهالی حوزه میتوان دریافت که این سفر برای او اهمیتی دارد که سفرهای پیشیناش نداشته است. سفر او متاثر از وقایع پس از انتخابات است و او برای تجدید پیمان با حوزه و روشنگری اذهان مردد شده و تحکیم مرکزیت سلطانی خود به این سفر رفته است. او میخواهد سرنوشت خود را با سرنوشت حوزه گره بزند. کاری که حوزه تلاش میکند اتفاق نیفتد. تلاش خامنهای برای ابهت بخشیدن به سفرش، تلاش برای اقناع اهل حوزه است که سلطان در سلامت سیاسی است و حکومت او مستقر است. اگر پشت او جمع نشوید و او برود، شما هم نخواهید ماند. سفر او راه و چاه چگونه جمع شدن پشت سلطان را درس میدهد. او میگوید در مرکزیت سلطان شریک شوید. من مستظهر به شما هستم. با من باشید، جهانی را فتح خواهیم کرد. اما بعید است که حوزه جز در حد تعارفات، سخن سلطان را بشنود و پاسخ دهد. حوزه میداند سلطان اگر در سلامت بود، به سلام حوزه هم پاسخ نمیداد و راهی را که بیست سال است رفته است، دیگر نخواهد کرد.
When you want to forget about lack of free time, then you will have to find essay writing services.
It’s notable for students to know by heart though, you need to buy term paper or buy research paper just because a school isn’t the matchless at everything doesn’t mean it can’t be the desirable at certain things. Essays blogs can afford more usefull for your production you can also buy essay. But first of all, my recognition to this article, it has a marvelous interest.
Thanks a lot for the some facts about this post! People know that the paper writing services can do the a href=“http://www.exclusivepapers.com/sitemap.php”>essay writing</a>. Moreover, that is a hot possibility to buy research papers and a href=“http://www.exclusivepapers.com/sitemap.php”>custom essays</a> just about this good post.
What for buy fast custom papers for the highest prices? Now, college students can be able to buy solid quality academic assignments.
Are you troubled just about your site? Give it new breath, utilize linkbuilding stuff or cheap seo services! You will see great changes that will get you great traffic.
besyar tafsir khobi bood estefade kardim mersi