نسخه آرشیو شده

مذاکره و سازش با رهبری
از میان متن

  • مذاکره با آیت‌الله خامنه‌ای و نامه نویسی به او، یکی از محورهای اختلاف نظر موسوی و کروبی با خاتمی است
موضوع مرتبط

اکبر گنجی
پنج‌شنبه ۰۶ آبان ۱۳۸۹ - ۰۱:۱۰ | کد خبر: 57420

اکبر گنجی در بخش پنجم این گفتار، به نامه‌نگاری‌های خاتمی به رهبر ایران اشاره می‌کند و می‌گوید که مذاکره با رهبری یکی دیگر از محورهای تفاوت خاتمی با سران جنبش سبز است.

ATTA KENARE/ AFP/Getty Images

تعامل، سازش و بده بستان با رهبری

«سازش کار» یکی از بدترین دشنام‌های فرهنگ سیاسی پیش انقلاب بود که پس از انقلاب هم همچنان بار منفی خود را بر دوش می‌کشد. ایدئولوژی‌های انقلابی آن دوران، مذاکره با رژیم و بده بستان با آن را رد می‌کرد. هدف سرنگونی رژیم بود، نه چیزی دیگر. مذاکره برای توافق و رسیدن به اهداف صورت می‌گیرد. اما سرنگونی رژیم که نیاز به گفت و گو ندارد. زمامداران حاکم فقط و فقط باید از قلمرو حیات محو می‌شدند.

در حالی که دموکراسی‌ها بر اساس مذاکره/ سازش/ بده بستان/ توافق پیش می‌روند.گذار مسالمت‌آمیز به دموکراسی هم نیازمند گفت و گو است. یعنی پس از بسیج اجتماعی، نافرمانی مدنی و ایجاد موازنه قوا بین مخالفان و رژیم حاکم، زمامداران مستبد حاکم مجبور به مذاکره با مخالفان می‌شوند. در مذاکره، بده بستان صورت می‌گیرد. برگزاری «انتخابات آزاد رقابتی عادلانه منتهی به انتقال قدرت از حاکمان به مخالفان» در برابر عدم مجازات و مشارکت زمامداران در این فرایند. گذار به دموکراسی از طریق میزهای مذاکره که در یک سوی آن زمامداران خودکامه و در سوی دیگر آن مخالفان قرار دارند صورت می‌گیرد.اما در ایران، مذاکره با رژیم همچنان باری از خیانت را با خود حمل می‌کند. گویی مذاکره و توافق، چیزی جز خیانت به همراهان نیست.

در همین چارچوب، رسانه‌های اصول‌گرایان در آذر ماه 88 از ارسال نامه‌ای محرمانه محمد خاتمی (در 9 صفحه) به آیت‌الله خامنه‌ای خبر دادند و مدعی شدند که وی در این نامه از موسوی اعلام برائت کرده است. به عنوان نمونه روزنامه وطن امروز- حامی دولت احمدی نژاد- در روز 30/9/ 1388 در این خصوص نوشت: «خاتمی در نامه‌‌ای که سه هفته پیش به محضر رهبرمعظم انقلاب ارسال کرده است، ضمن اعلام برائت از تندروی‌های موسوی و کروبی خواستار دیدار با رهبر معظم انقلاب شده است. به گزارش پايگاه اينترنتی جهان، وی اخیراً در میان جمعی، از نگارش نامه دومش هم به رهبر معظم انقلاب خبر داد. وی در نامه اول خود آورده است: «یک گروهی در برخی نهادها هستند که نمی‌‌خواهند رابطه ما با شما خوب باشد و درصدد بر هم زدن این رابطه هستند» و استنادهایی به سخنان برخی مسؤولان می‌کند. وی در ادامه نامه می‌نویسد: ما به زندگی در زیر پرچم ولایت قائلیم و افتخار می‌کنیم که زیر نظر ولایت فقیه زندگی می‌کنیم. خاتمی در ادامه می ‌نویسد: «مشکل ما با شما نیست بلکه با احمدی‌نژاد است. ما احمدی‌نژاد را قبول نداریم و معتقدیم مدیریت وی و طرز تفکر و مدیریت ایشان غلط است و کشور را به سمت پرتگاه پیش می‌برد؛ و شما هم به ما تکلیف نکرده‌اید که با احمدی‌نژاد وارد این قضایا نشویم. بالاخره در یک رقابت سیاسی این حرف‌ها پیش می‌آید و تند‌روی‌هایی بروز می ‌کند که از هر دو طرف است. من هم قبول دارم از طرف اصلاح‌طلبان تندروی‌هایی شده و مباحث بدی مطرح شده است. البته برخی چیزها سوءتفاهم است چون برخی واسطه‌ها این مطالب را منتقل نموده‌اند.»

خاتمی در بخش دیگری نوشته است: «در برخی موارد دوستان ما حرمت شما را نگه نداشتند، حرمت امام را نگه نداشتند و من واقعاً ناراحت هستم و به آنها تذکر دادم. من با آقای کروبی بحث تندی داشتم، به آقای موسوی خیلی انتقادهای تندی داشته‌ام..... ما به قانون اساسی و ولایت فقیه اعتقاد داریم. مجمع روحانیون همه حرفش این است که ما نمی‌خواهیم به نظام و رهبری نظام ضربه وارد شود. شماحساب آقای موسوی را از ما جدا بدانید.... من جلو تندروی‌های موسوی را گرفته‌ام و تاحدودی کنترلش کرده‌ام؛ اگرنه از این بدتر می‌کرد. بارها به وی گفتم که حداقل ادبیاتت را طوری تنظیم کن که با بیگانگان مشترک نباشد که این اواخر پایبندی به قانون اساسی را مطرح کرد.»

وی همچنین شرایط کشور را تشریح کرده، می‌افزاید: «ما واقعا با شما مشکلی نداریم ولی عده‌ای سعی دارند این طور تلقی کنند که مشکل ما با شماست. شما خودتان بهتر می‌دانید که نگاه من به شما چگونه است.» خاتمی در نامه احساسی و محترمانه خود به رهبر عظيم‌الشأن انقلاب آورده است: «در این مدت خیلی به ما و به خانواده ما و بزرگان ما توهین شد اما ما به خاطر نظام سکوت کرده‌ایم. ما خیلی دلمان پر است. می‌خواهیم بیاییم و حرف‌هایمان را بزنیم و گلایه‌هایمان را مطرح کنیم؛ اجازه بدهید ما به ملاقات شما بیاییم.»

فردای انتشار این خبر، خاتمی در 1/10/88 نوشتن نامه را تکذیب کرد و گفت:

«اگر بخواهم هر روز در مقابل این دروغ‌گویی‌ها و دروغ پردازی‌ها عکس‌العمل نشان دهم که البته نمی‌خواهم، باید همه كار خود را رها کنم. در روزهای اخیر مطالبی را به من نسبت داده اند که طی نامه‌ای به رهبری نوشته‌ام و بعد هم مطالبی را به رهبری نسبت می‌دهند که رهبری هم فلان موضع را گرفته اند! نمی‌دانم به چه دلیل و با چه جرأتی هر دروغی را به هر فردی نسبت می‌دهند. اینها همه دروغ است. باید به خدا پناه برد از این همه جعل و دروغ پردازی، آن هم به نام نظام. اگر با این روش‌ها می‌خواهند دلبستگان نظام و انقلاب را مأیوس و از مسیر انتقاد و اعتراض به روش‌های نادرست بازدارند بدانند که به بیراهه می‌روند.»

اصول گرایان بر سر موضع خود ایستادند و دوباره از اصل نامه و محتویات آن سخن گفتند. روزنامه کیهان که سخنانش، مواضع و دیدگاه‌های آیت‌الله علی خامنه‌ای تلقی می‌شود، در 29/10/88 وارد میدان شد و در سرمقاله‌اش ضمن تأیید مجدد نوشتن نامه از سوی خاتمی، دوباره نکاتی از این نامه را افشا کرد. کیهان نوشت: «البته که باید تفاوت گذاشت بین رجال سیاسی بازیگر در فتنه پس از انتخابات. اگر کسی اصرار ندارد قانون اساسی به ویژه محکمات آن را انکار کند، بلکه نامه و پیغام هم می‌دهد که من منتقدم اما از اول هم رویکرد فلان نامزد را تندروی در بن بست می‌دانستم، حساب او را باید از آن دیگری جدا کرد. راه بازگشت و جبران را باید باز گذاشت...پشیمانی و توبه را نمی‌توان با فریب- و زمان گرفتن برای خیانت‌های بعدی- یکی انگاشت. حر بن یزید ریاحی در اوج قدرت سپاه یزید و در حالی که سردار آن لشکر بود توبه کرد و به سپاه کم شمار و در محاصره  امام حسین(ع)پیوست. باید دید در میان گردانندگان فتنه- بخوانید رجال بازی خورده از غرور و جاه طلبی و حسادت خویش یا از مهره‌های استکبار- کدام‌ها می‌توانند حریت پیشه کنند و در حالی که هزیمت تمام عیار فتنه را می‌بینند، به اردوگاه ملت و انقلاب برگردند. هیچ خرجی هم ندارد جز یک برائت لفظی از جبهه استکبار و گروهک‌های معاند و منافقی که در این فتنه نقش آفرینی اصلی را بر عهده داشتند. یک جمله بگویند ما از اینها برائت می‌جوئیم و پای قانون اساسی و ولایت فقیه- که آن را ضامن کشور در برابر دیکتاتوری و انحراف و کودتا معرفی کردیم- می‌ایستیم.» [54]

ورود کیهان به این ماجرا به خاتمی فهماند که بیت رهبری مایل به افشای نامه‌نگاری او به سلطان علی خامنه‌ای است.به همین دلیل خاتمی مجبور شد مدعای پیشین خود را پس بگیرد و اعتراف کند که به رهبر نامه نوشته است. او در 11/11/88 گفت:

«عده‌ای به دروغ می‌گویند فلان شخص نامه‌ای نوشته و در آن چنین و چنان گفته! نامه‌ای که كسی از محتوای آن خبر ندارد و اصلاً چنین چیزهایی وجود نداشته است. بعد همان افراد با جوسازی این گونه القاء می‌کنند که شخصیت‌هایی که افتخارشان اقبال مردم به آنها بوده است با هم اختلاف پیدا کرده اند، در حالی چنین چیزی از اصل کذب است. اینها روش‌های غلط و شیطنت آمیزی است که هدف مأیوس کردن مردم را دنبال می‌کند تا به مردم بگویند چهره‌هایی كه مورد توجه شما بوده اند، مردم را جا گذاشته و به آنها پشت كرده اند! در حالی که چنین چیزی اصلا درست نیست.»

دفتر خاتمی هم رسماً نگارش نامه و تاریخ آن را تأیید کرد. رسانه‌های اصول گرا خاتمی را دروغ‌گویی خواندند که خود دروغ می‌گوید و افشاکنندگان نامه محرمانه‌اش را دروغ گو قلمداد می‌کند. آنها به ماجرای دست دادن خاتمی در ایتالیا با یک زن اشاره کردند که خاتمی آن را هم تکذیب کرد. این رسانه‌ها،سپس از نامه دوم خاتمی به آیت‌الله خامنه‌ای خبر دادند که خاتمی تاکنون آن را تأیید یا تکذیب نکرده است.*

ده روز بعد از تکذیب ارسال نامه از سوی خاتمی به خامنه‌ای، هفدهمین بیانیه موسوی در 11/10/88 منتشر شد. این بیانیه مطالبات حداقلی جنبش سبز را بیان می‌کرد و مورد استقبال بسیاری قرار گرفت. موسوی پس از ذکر مطالبات، مذاکره و توافق را رد کرد و تن دادن عملی به آن خواست‌ها را راه حل بحران اعلام کرد. وی می‌گوید: «اندیشیدن به این گونه راه حل‌ها که عده‌ای توبه کنند و عده‌ای معامله کنند و بده و بستانی صورت گیرد تا این مشکل بزرگ حل شود عملا به بیراهه رفتن است...همه این پیشنهادات بدون نیاز به توافق نامه و مذاکره و داد و ستدهای سیاسی و از موضع حکمت و تدبیر و خیرخواهی می‌تواند اجرایی شود.»

هجدهمین بیانیه موسوی در 25/3/89 منتشر شد. قانون‌گرایی و مذاکره یکی از محورهای «منشور سبز» موسوی است که در یکسالگی جنبش سبز منتشر شد.اما مذاکره در اینجا به معنای مذاکره با زمامداران رژیم نیست، بلکه در چند قلمرو دیگر است:

اول- می‌گوید تغییر و اصلاح قانون اساسی وقتی «مورد پذیرش است که در فرایند مذاکره و گفتگوی اجتماعی و با مشارکت همه اقشار و گروه‌های اجتماعی و با پرهیز از تصلب و انحصارگرایی و زورگویی صورت پذیرد.»

دوم- حوزه عمومی گفت و گویی. جنبش سبز «بر این باور است که حفظ منافع ملی و دستیابی به اهداف انقلاب اسلامی و همچنین کاستن از تبعات ناخوشایند بحران موجود مستلزم مذاکره و گفتگو میان نمایندگان گروه‌های مختلف فکری و سیاسی است و در این راستا از هرگونه دعوت به مذاکره و گفتگوی شفاف به منظور دفاع از حقوق مردم و حل منازعات اجتماعی استقبال می‌کند.»

سوم- سطح بین‌الملل. «جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی و عزتمند مبتنی بر تعامل شفاف و سازنده با دنیا و طرد دیپلماسی ماجراجویانه و عوام فریبانه و ارتقاء شان ملت بزرگ و تاریخی ایران در جهان است.»

شش روز پس از صدور بیانیه هجدهم موسوی و رد ضمنی مذاکره، خاتمی در 31/3/ 89 دوباره به موضوع تعامل با رهبری اشاره کرد و گفت: «اصلاحات یعنی ما نظام، انقلاب و قانون اساسی را قبول داریم، ولی اشکالاتی در سیاست‌ها و روش‌ها هست که باید با همین معیارها اصلاح شود، ایا درست است اصلاحات را طوری جلوه دهند که پدیده براندازی در کشور بوده است؟ خیر. انهایی که نظام را بد تعریف می‌کنند چهره امام را بد نشان می دهند، قانون اساسی را به سادگی زیر پا می‌گذارند یا بصورت ناقص بر بخش‌هایی از آن تكیه و سخن‌های دیگر را فراموش می‌كنند آنها لطمه به نظام می‌زنند. ما اهل تعاملیم منتهی تعاملی که دقیقا از خواست و مطالبات مردم دفاع کند. مردم ما بیش از صد سال است آزادی و استقلال و پیشرفت برای کشور می‌خواهند.البته اکثریت انها متدینین خوبی هستند و به همین دلیل هم جمهوری اسلامی را پدید آورند و مستقر كردند.»

تفاوت مواضع خاتمی و موسوی در این زمینه، و شایعاتی که اصول گرایان درباره دو نامه محرمانه خاتمی به خامنه‌ای منتشر می‌کردند، خاتمی را مجبور کرد تا سه هفته بعد- در 21/4/ 89- درباره نوع تعاملی که با رهبری دنبال می‌کند، از نو توضیح دهد. او گفت: «تعامل به آن معنی نیست که از آنچه که حق دانسته می‌شود دست برداشته شود و دست‌ها به نشانه تسلیم بالا برود. صرف نظر از اصولی که وجود دارد؛ چهارچوب‌هایی نیز است که باید عاقلانه و واقع بینانه و به دور از تخیلات به آن توجه کرد...در حال حاضر سه خواست مشترک وجود دارد که مطالبه همه مردم نیز هست. نخست اینکه زندانیان سیاسی هرچه سریعتر آزاد شوند، دوم اینکه این فضای بسته امنیتی تبدیل به فضای آزاد؛رقابتی و حزبی شود و سوم آنکه به سوی انتخابات سالم و آزاد حركت كنیم.»

در هر صورت، مذاکره با آیت‌الله خامنه‌ای و نامه نویسی به او، یکی از محورهای اختلاف نظر موسوی و کروبی با خاتمی است. سبزها نمی‌دانند خاتمی دقیقاً در نامه خود به سلطان علی خامنه‌ای چه نوشته است. آیا نکات اعلام شده از سوی اصول گرایان راست است یا دروغ؟ شواهد نشان می‌دهد که سلطان تاکنون وقتی برای ملاقات به خاتمی نداده است. اگر هم در این مدت ملاقاتی صورت گرفته باشد، خبر آن انتشار نیافته است.

----

*البته نباید فراموش کرد که خاتمی فقط و فقط نگارش نامه به رهبری را تأیید کرده است، نه آنچه رسانه‌های اصول گرا به عنوان محتوای نامه منتشر کرده‌اند. نوشتار حاضر هم فقط ناظر به همین تأیید است، نه چیزی دیگر. رسانه‌های دروغ پرداز اصول گرایان قابل استناد نیستند، مگر این که خود شخص خبری را تأیید کند. نوشتار حاضر سیر تاریخی افشای نامه  خاتمی به رهبری را توضیح داده است، نه آن که به دروغ سازانی چون کیهان، وطن امروز و دیگر رسانه های اصول گرایان استناد کرده باشد.

بخش اول- جنبش اصلاح‌طلبی خاتمی
بخش دوم- جنبش سبز موسوی
بخش سوم- سکولاریسم و لیبرالیسم ستیزی خودشکن
بخش چهارم-پروژه بازافسون سازی دولت و رهبری

این مطلب را به اشتراک بگذارید

ایران بانو

من که متوجه نشدم شما از کدوم بخش حرف خاتمی تایید نامه رو برداشت کردید؟ هر چی بیشتر این تحلیلهاتون رو میخونم بیشتر به کینه توزی شخصی پی میبرم\n\nدر ضمن اقای گنجی فعال سیاسی عزیز ...شما که بهتر باید بدونید اصلاحات راهی ارام و پر فرازو نشیب است... همیشه جنگ و مخالفت داشتن خوب نیست گاهی سازش و تعامل هم برای پیشبرد هدف لازم است.

ایران بانو | ۱۰ آبان ۱۳۸۹ - ۱۹:۵۷
اشکان

با خیانتی که خاتمی ، موسوی و کروبی به ایران عزیز کردند ، یعنی از یک طرف به قانون مملکت و رآی مردم شریف ایران اهانت کردند و از طرف دیگر موجبات خوشحالی و شغف صهیونیستها و انگلیسیها و دیگر چپاولگران  را فراهم کردن ، دیگر جایی بین مردم شریف ایران ندارند .

اشکان | ۰۹ آبان ۱۳۸۹ - ۰۱:۳۰
ha

rast migeh man ham fahmidam ke khatami naghsh ghazi share ro bazi mikoneh az etebaresh pish mardom be naf’ khan mpghol estefadeh kardeh ast

ha | ۰۸ آبان ۱۳۸۹ - ۱۴:۰۵
aghay ganji aziz ghadry beh framasonery bepardaz

گاردهای فاشیستی فراماسونری روسی شدیدا فال شده اند و در اینترنت به دگر اندیشان لیبرال ، ملی ، سلطنت طلب ، ... میتازند مثل ۵۷ تا ۶۰ . در سایت رادیو زمانه ناشناسی به بنی صدر حمله برده !\n بنی صدر جلوی خمینی ایستاد اما شما توده ایها در خدمت او ایستادید. بنی صدر شکنجه ها را رو کرد در میان مردم . ان موقع که بنی صدر دست خمینی را بوسید  همه داشتند جاهای دیگرش را ماچ میکردند از چپ ها تا راست ها تا خط امامی ها . توده ایها دست خلخالی را میبوسیدند که سر پا اعدام میکرد سران رژیم سابق را .موسوی از همه جای خمینی هنوز میبوسد شما اما طرفدار او هستید . مشکل ( رفیق نقابدار سکولار نما) دست  بوسیدن یا قانون گذاری  یا انتخابات یا ... نیست . چون لنین ۲۶ درصد طرفدار داشت کودتا کرد با نیروی دریایی شما از او به عنوان رهبر انقلاب یاد میکنید . کی با مجلس و قانون گذاری پیش رفت ؟ کی به رای مردم گذشته شد ؟ چه گوارا ۵۰۰ نفر را بدون دادگاه کشت ! کی از او انتقاد کردید ؟ کاسترو کی به رای مردم گذشته شد ؟ کی مجلس قانون گذاری داشت ؟ الان یک میلیون بیکار دارد . خودش میگوید به دو جنسی ها و دگر باشا ن ستم کرده ، آنها را به اردوگاه کار اجباری ( شکنجه مارکسیستی ) فرستاده . روزنامه نگار را ۱۱ سال زندانی کرده ، ۲۳ بر اعتصاب غذا . یکی از آنها در اثر اعتصاب غذا مرد . استالین تمام رهبران انقلاب خودش را کشت . میلیونها انسان را نابود کرد . کی شما ها در مورد این چیز ها نوشتید ؟\nحالا وسط این همه شلوغی چرا یاد بنی صدر افتادید ؟ لاریجانی و توکلی و مطهری و الیاس نادران و موسوی و زهرا رهنورد ، خامنه ای و مورالس و چاوز و پوتین را گذاشتین چسبیدن به بنی صدر ؟

aghay ganji aziz ghadry beh framasonery bepardaz | ۰۸ آبان ۱۳۸۹ - ۱۳:۱۲
Parasto Azadi

Shut up you bastard

Parasto Azadi | ۰۸ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۲۹
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی