اکبر گنجی روزنامهنگار و فعال سیاسی در مجموعه یادداشتی برای مردمک با مقایسه بیانیهها، سخنرانیها و موضعگیریهای خاتمی، موسوی و کروبی میکوشد تا نقاط اختلاف/تفاوت آنها را نشان دهد. در بخش سوم این مطلب وی به نگاه رهبران جنبش به آمریکا میپردازد. تاکیدها در این مطلب از نویسنده است.
Clive Mason/Getty images
مرزبندی تند با مخالفان ساختارشکن
مرزبندی با گروه های مخالف رژیم جمهوری اسلامی حق محمد خاتمی است. اما نوع مرزبندی کردن او، تا حدودی یادآور مرزبندی کردن های سلطان علی خامنهای و پیروان اوست. به چند مورد زیر بنگرید:
1-7- خاتمی در یازده مرداد 89 ضمن مرزبندی مجدد با مخالفان اصلاح طلبی از نوع خود، آنان را به قدرتهای بیگانه سلطه گر وابسته کرد. او در این سخنرانی وجود نظام دموکراتیک در ایران را در تعارض با منافع آمریکا و دیگر کشورهای غربی نشان میدهد و مدعی میشود که آنان به همین دلیل دشمن جنبش اصلاح طلبی مد نظر او هستند.
او میگوید:«معتقدم اصلاحات از دو سو و توسط دو قطب کاملا متضاد، مورد تهاجم و فشاراست. یکی از سوی کسانی که میگویند اصلاحات توهمی بیش نیست و چنین القاء میکنند که اگر مراد این باشد که در جامعه مردمسالاری حاکم شود، نظام و جریانی که در پرتو انقلاب به وجود آمده است با مردم سالاری سازگار نیست! این جریان با نفی انقلاب اسلامی و قانون اساسی اصولا اصلاحات را امری ناممکن و واهی میداند و میگویند مردم باید دست از اسلام و جمهوری اسلامی بردارند و راه خود را خارج از آن جستجوکنند. در این دیدگاه یا دین به کلی رد می شود یا دست بالا آن را امری فردی می دانند که نباید درعرصه اجتماعی و سیاسی دخالتی داشته باشند و طبعا اصلاحاتی را که پایبند دین و وفادار به اصل نظام باشد از اساس امر غلطی میدانند و آن را مورد حمله و فشار قرار میدهند. آنچه خصوصا در این مرحله اخیر پدید آمده و رفتارها و سیاستهای نادرست موجود این تفکر را تقویت می کند که نظام جمهوری اسلامی نظامی است که با حقوق مردم و معیارهای یک جامعه آزاد و آباد پیشرفته نا سازگار است و اصلاحاتی که میگوید این نظام و انقلاب را قبول داریم ولو این که خواستار اصلاح انحرافات باشد معنی ندارد. اصلاحات به این معنی، مثل خود جمهوری اسلامی مطرود و مردود به حساب آورده میشود. به نظر من سلطه گران جهانی هم با اصلاحات دشمنی دارند؛ میدانیم که انقلاب اسلامی لطمههای بزرگی به موقعیت و منافع نامشروع قدرتهای توسعه طلب زده است...این که میگوییم دشمنی این قدرتها [آمریکا] با اصلاحات اصیل جدی است برای این است که اگر نتیجه انقلاب همان باشد که اصلاحات میخواهد یعنی استقرار نظم و نظامی که در عین پایبندی به دین و وفادار به هویت فرهنگی - دینی جامعه در آن حقوق مردم و آزادیهای اساسی و پیشرفت و ترقی کشور تامین می شود و شاهد حکومتی باشیم که بر آمده از اراده و رای مردم و مسئول در برابر آنان است این خودش الگو میشود و برای آنان که می خواهند بر آدم و عالم مسلط باشند و حکومت های منطقه وابسته به آنان باشد بسیار خطرناک است و اصلاحات برای آنان قابل تحمل نیست.»
2-7- خاتمی در پانزده شهریور 89 به جوانها میگوید که بیرون از نظام جمهوری اسلامی راه «رهایی و بهروزی» وجود ندارد و «خیر جامعه» در همین نظام قابل جست و جوست.
میگوید: «از اصول اصلاحات وفاداری به انقلاب و دلبستگی به آن بوده و خوشحال بوده و هستيم كه در مرحله ايجابی جمهوری اسلامی مطرح و مستقر شدکه پاسخی به خواست تاريخی مردم بود...شما جوانان عزيز نپنداريد و انشالله نمی پنداريد كه آن سوی نظام، رهايی و بهروزی است.نه، ما خير جامعه را در همين نظام می جوييم و می گوييم به نام نظام و انقلاب هم نبايد نظام و انقلاب را خدشه دار و خدای ناخواسته بدنام كرد... اصلاحات میگويد اگر اشكالاتی در روابط و ضوابط موجود و نحوه اداره كشور است با همين ميزانها و معيارهایی كه در انقلاب و اسلام و قانون بوده است بايد اصلاح شود و پر فایدهترين راه تداوم انقلاب و ثبات جامعه و پيشرفت كشور و جلوگيری از انحراف و تامين منافع ملی هم همين است.»
3-7- خاتمی در یازدهم مهر 89 ضمن یک سخنرانی، «خشن» و «ضد حقوق بشر» بودن نظام جمهوری اسلامی را رد میکند و مدعی میشود که دشمنان خارجی به دنبال آنند که چنین تصویر سیاهی در افکار عمومی جهان و مسلمانان از رژیم رسم کنند:
«علیه نظام و انقلاب و ملت و کشور ما توطئههای بزرگی وجود داشته و دارد و باید هم همه هوشیار باشیم و آیا نباید تأمل و اندیشه کرد که وقتی دشمنان نتوانستند از راه تهاجم نظامی و رواج امواج تروریسم و حمایت از تروریستها و تحریم ها و فشارها به مقاصد خود برسند راههای دیگری را هم خواهند پیمود. از جمله این که در افکار عمومی جهان و حتی مسلمانان نظام ما را خشن، ضد حقوق بشر و نظائر آن نشان دهند.»
4-7- خاتمی در دوازدهم مرداد 89 ،«غیر دموکراتیک بودن جمهوری اسلامی» را بهتان دشمن و سوء استفاده کنندگان از دموکراسی و حقوق بشر علیه ایران قلمداد میکند. مینویسد:
«سوءاستفادهكنندگان از دموكراسی و حقوق بشر نيز سعی می كنند كه افكار عمومی را با تبليغات و روشهايی كه دارند، با خود همراه كنند تا زمينهساز توجيه تجاوزات خودشان به كشورهای ديگر باشند...در عين بيداری نسبت به اين توطئه و اين سوءاستفاده و اين فشارهايی كه بر ما وارد می شود و مقاومت در برابر آنها بايد تلاش كنيم...همه بايد تلاش كنيم تا بهتان غيردموكراتيك بودن جمهوری اسلامی را از دست دشمن بگيريم تا زمينه تجاوز او به ما فراهم نيايد.»
5-7- محمد خاتمی به دنبال کشف عناصر نفوذی در جنبش اصلاح طلبی مد نظر خود است. این عناصر نفوذی کسانی هستند که «هیچ نسبتی با امام و انقلاب ندارند». بدین ترتیب آنها که هیچ نسبتی با اندیشه های امام خمینی ندارند، نه تنها در جنبش اصلاح طلبی جا ندارند،بلکه به عنوان عناصر نفوذی باید شناسایی و طرد شوند.وی خطاب به اصلاح طلبان میگوید:
«به نظر من مهم تر از ارائه برنامه، ارائه جمع بندی روشنی از جریان و تفکر اصلاح طلبی است که معتقدم از متن انقلاب، اندیشههای امام و با توجه به شرایط و نیازهای امروز جامعه ما مطرح شده و دوبار هم به رأی مردم گذاشته شده و عملاً مورد تأیید قرار گرفته است. ارائه این جمع بندی کمک خواهد کرد که همه نیروهای معتقد به این مبانی حول محور واحدی انسجام یافته به فعالیت بپردارند. البته در جریان این جمع بندی ناگزیریم حدود و مرزهای خود را در مقابل تحجر، واپس گرایی، عوامل نفوذی - که هیچ نسبتی با امام و انقلاب ندارند- و گرایش ها و اندیشه هایی که با دین و مصالح ملی در تعارض اند مشخص کنیم. اگرچه به نوبه خود این مبانی را بارها در نوشته ها و گفته هایم بیان کرده ام، اما در این مقطع تدوین و بیان روشن و مجدد آن را لازم می بینم.»
6-7- خاتمی میگوید:«دموکراسی غیر دینی در این کشور مستقر نمی شود»، «ما دموکراسی غیر دینی نمی خواهیم»، «اکثریت جامعه ما دموکراسی غیر دینی نمی خواهد»، «پیاده شدن نظام دموکراسی غربی پس از رفتن جمهوری اسلامی امکان ندارد» و «اگر جمهوری اسلامی از بین رفت حکومت دموکراتیک در این مملکت برقرار نخواهد شد».
باورهایی چون مدعیات ذکر شده حق خاتمی است. اما زبانی که او علیه «متفاوتها» و «دیگری» به کار می گیرد، همان زبان زمامداران رژیم جمهوری اسلامی است و این حق او نیست. یعنی تهمت زدن های بلادلیل.
خاتمی از بهتان زدن های زمامداران رژیم به خود و همفکرانش می نالد، اما خود به همان شیوهها «متفاوت ها» را متهم می کند که:«کسانی که با این نظام مخالفند می خواهند با کمک آمریکا در ایران دموکراسی ایجاد بکنند.»
اگر دروغ گویی و بهتان زنی بد است، هر کس به این شیوه ها توسل بجوید بد است، نه آن وقتی زمامداران حاکم بر ایران از این رذایل اخلاقی استفاده کنند بد باشد،اما زمانی که به نام جنبش اصلاح طلبی یا جنبش سبز از همان روش ها استفاده می شود، موجه شوند و فضیلت به شمار روند. از سوی دیگر، خاتمی همه مردم ایران را در برابر پذیرش یک دو راهی قرار می دهد: جمهوری اسلامی یا دولت سلطه گر آمریکا. آیا هیچ راه دیگری وجود ندارد؟ به این فیلم حتماً نگاه کنید که خاتمی در آن می گوید: «دموکراسی مستقل از دین، در این کشور دموکراسی مستقر نخواهد شد و دموکراسی غیر دینی علاوه بر این که مستقر نمیشود، ما نمیخواهیم و اکثریت جامعه ما نمیخواهد. شما حق دارید بگوئید که چرا این شعارهایی که شما مطرح کردید درش پیشرفت حاصل نشد؟ این حرف حرف درستی است. ما خیلی شعارها دادیم که تحقق پیدا نکرد، اما این به معنای عقب نشینی است؟ یعنی بنده بیایم اعلام جنگ بکنم با نظامی که اصلش را قبول دارم و معتقدم اگر این از بین برود آن ورش اصلاً معلوم نیست چی باشه، حالا منهای اعتقاد، حضراتی که خواستار تغییر قانون اساسی و تغییر نظام هستند چه تضمینی میدهند که این نظام که برود یک دموکراسی به معنای غربی اش در اینجا پیاده بشه؟ امکان ندارد یک همچین چیزی. با کدام مردم؟ با کدام اعتقادات؟ با کدام پشتوانه؟ و وقتی پشتوانه دنیا نبود به کمک آمریکا و دیگران ما خواستیم دموکراسی پیدا کنیم، آمریکا سلطه خودش را بر دنیا می خواهد...این نظام مورد هجوم همه جانبه آمریکاست. آن وقت کسانی که با این نظام مخالفند میخواهند با کمک آمریکا- که امروز در عراق داریم می بینیم، در افغانستان داریم میبینیم و اصلاً ادعا میکند که دنیا را میخواهم بخورم- میخواهند در ایران دموکراسی ایجاد بکنند؟ عقب نشینی یعنی این که بنده هم بیایم هم صدا بشوم با آنها و هم صدا بشوم با آنهایی که برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی است که جمهوری اسلامی را از بین ببرند؟ اگر جمهوری اسلامی از بین رفت حکومت دموکراتیک در این مملکت برقرار نخواهد شد.»
این زبان با زبان سلطان علی خامنه ای چه تفاوتی دارد؟ آیا این زبان، زبان جنبش سبز است؟ نحوه برخورد موسوی/کروبی با دیگر مخالفان به گونه خاتمی نیست. جهان غرب را هم دشمن جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران قلمداد نمیکنند که می خواهد چهره ای ضد حقوق بشری از جمهوری اسلامی ارائه کند، بلکه نقض سیستماتیک حقوق بشر را رویه همین زمامداران می دانند.
به عنوان نمونه به مصاحبه مهدی کروبی با مجله نیویورکر توجه کنید که در آن «حکومت» را سرکوبگر معرفی می کند، نه آن که غربیان چنین تصویری از آن ساخته باشند:
«به دلیل سرکوب گسترده حکومت، مردم در خیابانها در حال شعار دادن و تظاهرات نیستند...به شدت در این شانزده ماه سرکوب کردند و به بی رحم ترین صورت ممکن هر مخالفتی را ساکت کردند. دولت در حال حاضر مشکلات زیادی دارد...در ماههای و روزهای اولیه بعد از انتخابات تعداد بسیار زیادی از چهره ها از رده های بالا تا پائین زندانی شدند و این روش ادامه دارد...من بطور واضح میگویم: روزهای اولیه بعد از جنبش آنها مردم را در زندانها مورد تجاوز جنسی قرار دادند و هنوز آنها به شکنجه زندانیان به وحشیترین شکل ممکن ادامه میدهند....فشار بسیار شدید است. من هیچ امنیتی در منزلم ندارم. اخیرا، برای پنج روز مداوم، سنگ و نارنجک دست ساز به منزلم پرتاب میشد. همسایههای ما ترسیده بودند، منزلشان سوخت و تخریب شد...ما از ملتها و دولتهای دیگر انتظار نداریم که کاری برای ما انجام بدهند، ولی اگر آنها از روی انسان دوستی احساس وظیفه می کنند که از ما حمایت کنند آن مسالهٔ جدایی است...من نمی توانم به ایرانیان خارج از کشور بگویم چه کار کنند، ولی میتوانم بگویم که بسیار خوب می شود، اگر بتوانند افکار عمومی و دیدگاههای روشنفکرانه ایران را در خارج از کشور همراهی کنند تا بتوانند صدای کسانی باشند که در داخل ایران صدایشان به جای نمی رسد.»
مهدی کروبی در مصاحبه با اشپیگل، شعارهای ساختارشکنانه سر داده شده از سوی سبزها را بهانه دادن به دست به حکومت برای سرکوب بیشتر به شمار میآورد، نه آمریکایی بودن آن شعارها.
مهدی کروبی در بیست و پنج مهر 89 طی پیامی به رئیس جمهوری شیلی: «ریشه تحول بزرگ در نگرش دولتمردان کشور شیلی به کرامت و شان انسانی را تغییر در ساختار نظام حقوقی آن کشور از دیکتاتوری به دموکراسی دانست و ابراز امیدواری کرد که دولتهایی که تاکنون مطالبات مشروع ملت های خود را نادیده گرفته اند و یا با زور به آن پاسخ می دهند، با درس گرفتن از این حادثه به مردم بازگردند و لذت با مردم بودن را تجربه کنند.»
این نوع دیگری از تعامل با دول خارجی است که ضمن آن مطالبات سبزها بیان می شود:«تغییر ساختار نظام حقوقی از دیکتاتوری به دموکراسی» مطالبه ای است که کروبی از بیان آن ترس به خود راه نمی دهد.وی چنان مطالبه ای را به زبان زمامداران جمهوری اسلامی «آمریکایی» قلمداد نمی کند، سهل است، خود چنان مطالبه ای را مطرح می سازد.
بیانیه شماره 9 موسوی در دهم تیر 88 دارای یکی از تندترین مواضع او علیه ساختارشکنی است. با این همه، زبان او را با زبان خاتمی مقایسه کنید.
موسوی مینویسد: «مبادا کسی فریب شعارهای ساختارشکنانه را بخورد. اینجانب قویا با چنین وسوسهای مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسی ما همچنان دارای ظرفیتهای ارزشمند تحقق نایافتهای است که باید با فعالیت همه نخبگان روحانی و دانشگاهی و اندیشمندان کشور اجرای آنها به صورت مطالبهای ملی درآید. به یاد آوریم که ملت ما در انقلاب اسلامی به دلیل عدم انعطاف در قبال خواستههای به حقش، که از زبان امام راحل بیان میشد، مجبور به ساختارشکنی گردید. به همه نهادهای تصمیمگیر در نظام توصیه میکنم که چون شورای نگهبان عمل نکنند و مجاری را برای اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زیرا که بسته شدن این راه، تهدید ساختارشکنی را به عنوان تنها بدیل مطرح خواهد کرد، و این بدیلی است که همه ما هزینه سنگین آن را می دانیم و قاطعانه با آن مخالفیم. همچنین تاکید میکنم که تعلل در محقق ساختن آرمانهایی چون قانونگرایی، عدالت، آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، و به ویژه اصول معطل مانده قانون اساسی مشروعیت سوز است.»
موسوی پس از آن، زبانش نسبت به زمامداران رژیم تندتر و نسبت به ساختارشکنان کندتر شد. در سخنان دیگری، زمامداران حاکم را ساختارشکن خواند و گفت:
«ما میگوییم ساختارشکنان کسانی هستند که قانون را اجرا نمیکنند و آن را نادیده می گیرند . کدامیک از کارهایی که امروز در زندانها صورت میگیرد با قانون مطابقت دارد.»
او پس از تظاهرات 22 بهمن 88 طی سخنانی دوباره خود نظام را ساختار شکن نامید و گفت ساختارشکن جنایتکاران حاکم هستند، نه دیگران:
«متهم می کنند که شما ساختارشکن هستید و از ساختارشکنی استفاده می کنید، ما می خواهیم بگوییم ما دنبال ساختارهای واقعی برآمده از دل مردم و قانون اساسی هستیم. شما ساختارشکن هستید. با بررسی جریانات یک نمونه از دستگیری ها از ابتدا تا انتهای آن می توانید ببینید چه کسانی ساختارشکن هستند. لزومی ندارد ما صدها جنایت و تیراندازی و لباس شخصی را ببینیم، فقط کافیست آقایان یک نمونه مثلا پرونده همین روح الامینی، اعرابی یا آقاسلطان را مورد بررسی قرار دهند، خواهند دید که تا چه اندازه ساختارشکنی در مجموعه نظام صورت گرفته است و این به آنچه ما از جمهوری اسلامی و نظام انتظار داشتیم، هیچ شباهتی ندارد.»
بخش اول- جنبش اصلاحطلبی خاتمی
بخش دوم- جنبش سبز موسوی
بخش سوم- سکولاریسم و لیبرالیسم ستیزی خودشکن
بخش چهارم-پروژه بازافسون سازی دولت و رهبری
بخش پنجم: مذاکره و سازش با رهبری
آقای گنجی برو کتابای خودتو که در وصف خمينی و حقوق بشرش میگفتی و مثال ميزدی در دوران اصلاحات رو بخون بعد بيا حرف بزن کتابات موجوده اگه تو عوض شدی خيليای ديگه هم ميتونن عوض بشن پس بيخود خودتو خسته نکن
آقای گنجی عزیز : نقد دیکتاتوری و دیکتاتوری پرستی از نقد فرهنگ مارکسیستی روسی میگذرد که در همه جا یافت میشود ، نزد مارکسیست لنینیست های خودمان ، نزد خط امامی های خودمان ، نزد سکولار های خودمان، نزد مجاهدین ، نزد هوداران ولا یت فقیه در حکومت ، نزد اصلاح طلبان ، ..... . این حرفها تکراری است . فراماسونری روسی را افشا کن که از ۱۳۲۰ تا کنون زمینه ساز همه دردسر ها و عقب ماندگی های ما بوده و هست . مثلا همین نیک آهنگ :\nنیک آهنگ کوثر مثل اینکه ما رو هالو گیر آورده مدعی پخش بدون سانسور است و افشا گری به منظور پنهان نماندن حقایق تاریخی اما :\n۱) فقط ۴ تا آدم یا گروهی را مورد حمله قرار میدهد که نه قدرت دارند ، نه در قدرت هستند ، نه چیزی از آنها پنهان مانده چون هر ننه قمری به انها حمله میکند انهم حمله های شخصی ! و یا صفحه خالی گذشته جلوی افراد و گروه های ضد آنها که به آنها حمله کنند بدون سند و مدرک .\n۲)نه تنها هیچ مطلبی علیه کسانی که در قدرت هستند ولی به هر دلیلی کوثر به آنها کاری ندارد ( مثل لاریجانی مجلس ، توکلی ، نادران ، مطهری ، عسگر اولادی ، ....) یا با قدرت سر و سر دارند ( شکوری راد ، بهزاد نبوی ، محسن آرمین ، توسلی ، ...) نمینویسد بلکه هیچ کامنت منفی علیه آنان چاپ نمیشود .\n۳)هیچ مطلبی علیه فراماسونری روسی ( حزب توده و مارکسیست های اقماری ان )، یا علیه افراد و گروه های مورد علاقه و نظر آنها در میان اصلاح طلبان حکومتی ( موسوی ، رهنورد ، سحر خیز ، نبوی ، تاج زاده ، خوئینی ها ، طبرزدی ، ....) یا علیه کانون نویسندگان و نویسندگان و فعالین سیاسی هوادار خط روسیه ( زر افشان ، اسماعیل خویی ، عمویی ، اشرف درویشیان ، نوری الا ، داریوش آشوری ، دولت آبادی ، ....) در خودنویس نوشته نمیشود و هیچ کس به آنها حمله نمیکند . انتقادات بسیار ملایم همراه با تعریف و تمجید فقط در مورد موسوی به چشم میخورد . اما به مسیح علینژاد حمله هیستریک میشود چرا کلاه گذشته ! در حالیکه زهرا رهنورد چادر چاقچوری شدیدا حمایت میشود اگر کسی بگوید ان چادر سیاه دیگر چیست ؟\n۴) کشورهای مورد نظر فراماسونری روسیه ( شوروی سابق ، روسیه ، کوبا ، بولیوی ، شیلی ، برزیل ، ونزوئلا ) از یک چتر حمایتی وسیعی بر خوردارند . اخبار روز به نفع آنها سانسور میشود . \nآقای کوثر هنر روزنامه نگاری در ان است که کسی را که در قدرت است و یا شهرت زیاد او مانع میشود که زشتی ها و نقاط منفی کارنامه او به نظر عموم برسد مورد نقد سازنده قرار بدهید . \nاگر جرات داری در مورد لاریجانی و نقش منفی او و اظهارات ضد ایرانی او و هواداری او از نیروی انتظامی و اینکه گفت شکنجه نبوده بنویس !\nاگر جرات داری به اسماعیل خویی بگو چرا با شعار نه غزه نه لبنان ، جمهوری ایرانی در سایت اخبار روز حمله برد ! حمله کردن به روحانی آکادمیک یک لا قبا (کدیور) که یک انسان مذهبی است و علایق مذهبی دارد اما نه از نوع احمدی نژاد یا خامنه ای یا لاریجانی یا موسوی که هنر نیست . قبل از تو و تا هزار سال بعد از تو تمام رسانه های مارکسیست روسی او را لت و پر کرده و میکنند تو داری به یک افتاده در لجنزار استالینیسم روسی لگد میزنی و افتخار میکنی که داری جلوی انحراف را میگیری ؟ کدام انحراف ؟ مردم گوششان به کدیور و مهاجرانی نیست . اگر بود که ان شعارها را نمیدادند .
خطر انحراف بزرگتری هست به این علت که تا کنون کسی به مارکسیسم لنینیسم خصو صا نوع نقاب دار ان که در ایران است و هنوز به اندازه سال ۱۹۱۷ ارتدکس است و دست نخورده مانده انتقاد نکرده . اینها هیچ از مواضع قبلی خود عدول نکرده اند و هنوز در وب سایت اخبار روز ، پیک نت و جدیدا در رادیو زمانه برای لنین و استالین و کاسترو و چه گوارا و حاجیه خانوم هزار چهره قرقیزی تبلیغ میکنند و هنوز مثل سال های ۵۷ تا ۶۰ علیه سلطنت طلبان ، لیبرال ها ، ملیون ، ملی مذهبی ها ، و حتا مجاهدین لجن پراکنی میکند و سعی در ایجاد تفرقه بین اپوزیسون دارند و حفظ رژیم . اکنون که مذهب چهره واقعی خود را در حکومت به مردم نشان داده خطر استبداد مذهبی بسیار کمتر است از خطر یک حکومت استبدادی ضد مذهبی ( چه مارکسیستی ، چه نظامی اتاتورکی ،چه نظامی صدامی یا حسنی مبارکی ). به همین دلیل است که در سایت اخبار روز و رادیو زمانه یکباره لنین پا به عرصه حیات میگذارد و از میان پیامبران جرجیس ( بنی صدر ) به عنوان سیبل ثابت مارکسیست های روسی انتخاب میشود .\nچرا بنی صدر ؟ آیا اصولا بنی صدر خطری برای بازگشت یک دیکتاتوری یا تثبیت رژیم فعلی است ؟ همه میدانند که بنی صدر فقط یک سمبول است . سمبول آگاهی به وجود فراماسونری مارکسیست های روسی ایران . یعنی مارکسیست های روسی میدانند که بنی صدر کسی است که در ایران صریحا نقش شوروی و مارکسیست های روسی را به ایرانیان نشان داد . چون بقیه یا از ترس یا هر دلیل دیگر به تعارف با خیانت اینها به استقلال مملکت در ۳۱ سال گذشته مشغول بودند .\nدر همین مقاله هم این قلم زن مارکسیست روسی شما به بنی صدر و قطب زاده حمله برده ! ایشان از قلم زنان اخبار روز هستند . اینها موسوی را دوست دارند با دین داریش و اصول گراییش و عشق اش به امام هیچ مشکلی ندارند . با چادر سیاه زنش ، حتا با ولایت مداری لاریجانی و الیاس نادران و توکلی مشکلی ندارند اما بنی صدر تیغ استخوان در گلوی آنهاست . با سروش و کدیور و مهاجرانی و گنجی و .... هم به این دلیل که آنها در غرب هستند و مورد توجه غرب مخالفند . نه به دلیل اسلام آبکی و بی رمق آنها . \nپس اگر تو یکی از ان فراماسونر ها نیستی و واقعا اهل روشنگری هستی و واقعا نگران انحراف مردم اقلا در کنار ان ۳۰ درصد که وقت خودت را تلف کوبیدن بیهوده کروبی و کدیور و یزدی ، لیبرال ها و داریوش همایون و ملی ها و سلطنت طلبان میکنی ( به نفع رژیم )۱۰ درصد هم به کوبا ، ونزوئلا ، روسیه ، حزب توده ، فدایی ( عمویی ، ریس دانا ، دولت آبادی ، آشوری ، زر افشان ، خویی ، ف تابان ، قراگوز لو ، توانچه ، طبر زدی ، .....) بپرداز به نفع ملت . \nآیا نباید نقش اینها ( در چپاندن موسوی و بیرون انداختن لیبرال ها در ۵۹ و ۶۰ ، یکدست کردن حاکمیت و هواداری اینها از خط ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی امام و اعدام های خلخالی و مجهز کردن سپاه به سلاح سنگین و شعار انحلال ارتش و جاسوسی و ... برای ساواما و ....) در سالهای ۵۷ تا ۶۷ و ۶۷ تا کنون افشا شود ؟
*** نخستین پیام پادشاه جدید ایران – به نام ایران زمین، به نام کورش و به نام فردوسی و با بزرگترین درودها و شادباشها به تمام فرزندان و زنان و مردان دلیر و شجاع ایران زمین در سراسر جهان که هر یک ملکه و پادشاه ایران هستند اعلام آماده باش جنگی می نمایم . صبر و تحمل ۱۴۰۰ ساله ما بس است و دفاع نشانه ضعف است. ما باید از هر راهی که میتوانیم خانه سیاه خرافات را به هوا بفرستیم و شعله در مراسم شان افکنیم، تا طلسمی که باید ۱۴۰۰ سال قبل ساسانیان با کشتی هایشان می شکستند بشکنیم و دشمن وحشی نادان را نابود سازیم و نام خود را در تاریخ ایران جاودان سازیم. این نهایت وظیفه هر ایرانی پاک نهاد می باشد. پیروزی از آن ماست. بدرود. هفتم آبان ماه ۲۵۶۹. این پیام را به دیگر ایرانیان بفرستید.
ganj faghat negh mizane\nnegh hay khale-zanaki