نسخه آرشیو شده

تفاوت گفتمان و تفاوت استراتژی‌ها
از میان متن

  • آن‌چه خاتمی «اصول موضوعه‌ اصلاح‌طلبی» به‌شمار می‌آورد (یعنی انقلاب، نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی، آیت‌الله خمینی و رهبری و ...)، اصول موضوعه‌ جنبش سبز نیست. این‌ها هویت سبزها را نمی‌سازند
موضوع مرتبط

اکبر گنجی
سه‌شنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۰ | کد خبر: 57423

اکبر گنجی روزنامه‌نگار و فعال سیاسی در مجموعه یادداشتی که برای مردمک نوشته، می‌کوشد تا نقاط اختلاف/تفاوت خاتمی، موسوی و کروبی را نشان دهد. در این مطلب گنجی می‌گوید که گفتمان جنبش سبز با این‌که در بکارگیری روش‌ها و وسایل اصلاح‌طلب است، اما اهدافی که تعقیب می‌کند، محدود به چارچوب‌هایی که خاتمی بیان می‌کند نیست و نمی‌تواند باشد.

Photo by Getty Images

 

نتیجه: آینده «باز» است. هیچ تحلیل/ تصویری راه آینده را نمی‌بندد.

ما از تفاوت دیدگاه‌های خاتمی با موسوی/ کروبی سخن گفتیم: اولی از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد 88 سخن نگفته است، اما دو نفر دیگر به صراحت تمام بارها آن انتخابات را متقلبانه خوانده‌اند.

اولی از «جنبش اصلاح‌طلبی» به رهبری خود سخن می‌گوید، اما دو نفر دیگر از «جنبش سبز» حرف می‌زنند و خود را «همراه» آن می‌خوانند.

اولی رهبری (ولی فقیه) را یکی از مقدسات و از ارکان اصلاح‌طلبی قلمداد می‌کند، دو تن دیگر، نه از مقدس بودن رهبری سخن گفته‌اند و نه جایی برای او در «جنبش سبز» در نظر گرفته‌اند.

اولی به دنبال تعامل با رهبری است و به او نامه‌های محرمانه می‌نویسد، دو تن دیگر چنین نکرده‌اند. موسوی از تعامل درونی جنبش سبز سخن گفته و کروبی به خبرگان رهبری نامه‌ سرگشاده نوشته و خواستار نظارت بر رهبری و عملکرد فاسد او در زمینه‌های مختلف شده است.

اولی پرخاشگرانه با سکولاریسم و لیبرالیسم روبه‌رو می‌شود و از حکومت اسلامی (جمهوری اسلامی سازگار با مردم‌سالاری) دفاع می‌کند، اما دو نفر دیگر، نه تنها سخنی علیه سکولاریسم نگفته‌اند، بلکه سخنانی بر زبان رانده‌اند که راهگشای تفکیک نهاد دین از نهاد دولت است.

اولی با مخالفان ساختارشکن و اصلاح‌طلبان دگراندیش تهاجمی برخورد می‌کند و از زبانی نامقبول علیه آنان استفاده می‌کند، اما دوتن دیگر، دائماً به خودی و غیر خودی کردن‌ها می‌تازند.[8/1]

1-10- برخی از سبزها بر این باورند که طرح این نوع مسائل به سود علی خامنه‌ای تمام می‌شود. بدین‌ترتیب او و مریدانش از اختلافات درونی جنبش سبز آگاه شده و ضربات بیشتری بر آن وارد خواهند آورد. این مدعا به دلایل زیر کاذب است:

1-1-10- مهدی کروبی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 84 از دبیر کلی مجمع روحانیون مبارز استعفا داد و آن گروه را ترک کرد. در حالی‌که او دبیر کل این گروه بود، اما کاندیدای این گروه در آن انتخابات نبود. وی سپس حزب اعتماد ملی را تأسیس کرد. بارها به‌طور علنی به خاتمی تاخت که تقلب در انتخابات سال 1384 را نادیده گرفت و وزیر کشورش آن را انتخاباتی سالم اعلام کرد (هاشمی رفسنجانی رسیدگی به تقلب در آن انتخابات را به خدا واگذار کرد). تا انتخابات سال گذشته، بیشترین حملات کروبی معطوف به جبهه‌ مشارکت اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود. اختلافات او و خاتمی پس از انتخابات هم فروکش نکرده است. این‌ها همه، نکاتی شفاف است که خواجه حافظ شیرازی هم از آن با خبر است.

مهدی کروبی در گفت‌وگویی با فایننشیال تایمز به‌طور شفاف نشان می‌دهد که با محمد خاتمی اختلاف دارد.[8/2] میرحسین موسوی هم قبل از انتخابات بارها اعلام کرد که اصلاح‌طلب یا اصول‌گرا نیست، بلکه «اصول‌گرای اصلاح‌طلب» است. در آن دوره اعضای جبهه‌ مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به ستاد او راه نداشتند. او آگاهانه میان خود و آنان مرزبندی می‌کرد. این وضع بعدها به سرعت تغییر کرد.

2-1-10- ده‌ها تیم در وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران، روزنامه‌ کیهان و دیگر نهادهای تحت امر رهبری روی اختلاف-تفاوت‌های موسوی، کروبی و خاتمی شبانه‌روز کار می‌کنند. تحلیل‌ها، نقدها و مطالبات این افراد را با یکدیگر بررسی می‌کنند و تفاوت‌های آنها را طبقه‌بندی و در اختیار رهبر و دیگر سران رژیم قرار می‌دهند. رژیم با مدرن‌ترین تکنولوژی جاسوسی، جلسات خصوصی مخالفان را رصد می‌کند، چه رسد به آگاهی یافتن از جلسات موسوی، کروبی و خاتمی.

3-1-10- از نامه‌های محرمانه محمد خاتمی و علی‌اکبر محتشمی‌پور به رهبری[8/3]، فقط سبزها خبر ندارند. اول از همه خود رهبر و سپس کسانی که او مصلحت تشخیص داد از محتوای این نامه‌ها باخبر شدند. بدین‌ترتیب اگر دانستن، حق مردم/ سبزها باشد، آگاه شدن از تفاوت مواضع و راهکارها، نیاز سبزها، به سود سبزها و آینده‌ پیش رو است.

4-3-10- سرشت کثرت‌گرایانه‌ جنبش سبز آن‌چنان بسط یافته که محمد خاتمی و همفکرانش را هم در بر می‌گیرد، اما مطابق تعریفی که خاتمی از جنبش اصلاح‌طلبی ارائه می‌کند، بسیاری از سبزها در اصلاح‌طلبی مد نظر او جای نمی‌گیرند. این تفاوت/ اختلافی نیست که سلطان علی خامنه‌ای و مریدانش قادر به فهم آن نباشند.

5-4-10- تاحدی که من می‌فهمم، خاتمی آگاهانه و با برنامه، در صدد نشان دادن تفاوت/ اختلاف‌های خود با موسوی/ کروبی است. اگر این مدعا مطابق با واقع باشد، این نوشتار هم او را خشنود خواهد کرد.

2-10- برخی از سبزها تحلیل‌های ارائه شده را به زیان جنبش سبز قلمداد می‌کنند. می‌گویند، هرکس حرف می‌زند، باید به پیامدهای آن بر سرنوشت جنبش و امیدوار و ناامید کردن دلبستگان به آن بیاندیشد. در این زمینه چه می‌توان گفت؟

1-2-10- تفاوت «روشنفکر قلمرو عمومی» از «رهبری سیاسی» را نباید نادیده گرفت. اولی در عین دفاع از حقوق بشر و گذار به دموکراسی، دلبسته‌ حقیقت است، اما دومی، به سود و زیان سخنان بر اعضا/ پیروان و کل حرکت می‌اندیشد. پرسش ناقدان این نیست که این مدعیات صادق(حقیقت) یا کاذب‌اند؟ بلکه آنها دائماً می‌پرسند: این سخنان به سود جنبش یا به زیان آن است؟

2-2-10- تامل در این دو پرسش متفاوت، تفاوت «نقش» (مجموعه‌ای از انتظارات ناظر به مسئولیت‌های یک مقام در جامعه‌ای معین، به تعبیر دارندورف) و «جایگاه» دو نوع «عامل» را نشان می‌دهد. سبزها «انتظار» بازی چه «نقشی» را از سوی رهبران سیاسی دارند؟ آیا «انتظار» بازی همان «نقش» را از «روشنفکر قلمرو عمومی» می‌توان داشت؟ «انتظار» از نقش، ناظر به دو پرسش است: افراد چه کارهایی باید انجام دهند؟ آن کارها را چگونه باید انجام دهند؟

3-2-10- سود و زیان چه معنا و چه ملاکی دارد؟ آیا معیارهای «مستقلی» برای زیان‌آور تشخیص دادن تحلیل‌ها و نقدها وجود دارد یا مسئله به «سلیقه» و «شهود» فروکاسته می‌شود؟ تحلیل و نقدی که از نظر فرد/ گروهی زیان‌آور به شمار می‌رود، ممکن است از نظر فرد/ گروه دیگری سودمند به‌شمار رود.

4-2-10- اگر سود و زیان با حقیقت تعارض پیدا کرد، چه باید کرد؟ در سال‌های پیش از انقلاب، رهبری سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران، چهار تن از اعضای خود را ترور کرد. بیان این حقیقت، به سود سازمان است یا به زیان آن؟ آیا نمی‌توان پذیرش و پوزش را نشان صداقت و شجاعت رهبری سازمان قلمداد کرد؟ سازمان فداییان خلق (اکثریت) در سال جاری به طور رسمی به وقوع این ترورها اعتراف کرد و افزود: «چهار مورد قتل صورت گرفته بین سال‌های 1356 ـ 1351 را محکوم و از این جانباختگان جنبش فدایی اعاده‌ حیثیت می‌کند ... به سهم خود مراتب تاسف و عذرخواهی خود را اعلام می‌کند.»[8/4]

حقیقت را نباید در پای مصالح سیاسی ذبح کرد. مسیح به حقیقت دعوت می‌کرد و التزام به حقیقت را شرط لازم آزادی به شمار می‌آورد. می‌گفت: «حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را آزاد خواهد ساخت». (یوحنا: 8 آیه‌ی 32)

5-2-10- جنبش سبز، جنبش گفت‌وگویی/ نقدی است. تداوم حیات آن منوط به تحلیل و نقدهای رادیکال است. مجیزگویی کار مریدان سلطان علی خامنه‌ای است، نه سبزها. [8/5]

6-2-10- عبدالکریم سروش، محمد مجتهد شبستری و مصطفی ملکیان آرای مشترک زیادی دارند. در عین حال، اختلاف/ تفاوت‌های بسیاری در پروژه‌هایی که تعقیب می‌کنند، دارا هستند. آیا بیان این حقیقت و توضیح تفاوت‌های پروژه‌های آنان، به دامن زدن بیشتر اختلاف میان آنان منجر می‌شود و به سود دشمن است؟ موسوی و کروبی و خاتمی هم در چنین وضعیتی قرار دارند.

3-10- مستندات نوشتار حاضر نشان می‌دهد که ما با دو گفتمان متفاوت، نه لزوماً گفتمان متعارض، مواجه هستیم. گفتمان جنبش سبز، گفتمان اصلاح‌طلبی مد نظر خاتمی نیست. این جنبش مسالمت‌آمیز است و با کاربرد روش‌های خشونت آمیز برای رسیدن به مقصد مخالف است. در مقام به‌کارگیری وسایل و روش‌ها، اصلاح‌طلب است، اما اهدافی که تعقیب می‌کند، محدود به چهارچوب‌هایی که خاتمی بیان می‌کند نیست و نمی‌تواند باشد. آن‌چه خاتمی «اصول موضوعه‌ اصلاح‌طلبی» به‌شمار می‌آورد (یعنی انقلاب، نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی، آیت‌الله خمینی و رهبری و ...)، اصول موضوعه‌ جنبش سبز نیست. اینها هویت سبزها را نمی‌سازند.[8/6]

سخن بر سر این نیست که جنبش سبز جنبشی ضد دینی است، بلکه سخن سر این است که جنبش سبز، جنبشی غیر دینی است (مانند دوچرخه که دینی یا ضد دینی نیست. نادینی است. مانند فلسفه که دینی یا ضد دینی نیست. اگر فلسفه التزام به استدلال و نتایج استدلال باشد، معرفتی غیر دینی است. بدین ترتیب، «فلسفه‌ فیلسوفان مسلمان» وجود دارد، نه «فلسفه‌ اسلامی». مانند علم تجربی مدرن که دینی و ضد دینی ندارد. تئوری‌ها/ نظریه‌های علمی حدس‌هایی هستند که تجربه داور آنهاست، نه دین). سبزها به دنبال ناخداباوری یا حذف دین از قلمرو عمومی و قلمرو سیاست نیستند. تفکیک نهاد دین از نهاد دولت شرط لازم گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. موسوی و کروبی و بسیاری از سبزهای زندانی، انسان‌هایی دیندارند که ایمان‌شان، آن‌چنان که خود می‌گویند، بسیار به آنها یاری رسانده است، اما مطالبات و اهداف سبزها- یعنی دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، گفت‌و‌گو، کثرت‌گرایی، عدالت، توسعه و...- مطالبات دینی نیستند. همه‌ اینها برساخته‌های انسان مدرنند. مگر آقایان «حسن عدل» و «قبح ظلم» را از مستقلات عقلیه به شمار نمی‌آورند؟ عقل، مستقل از وحی، دموکراسی و حقوق بشر و جامعه‌ مدنی را برساخته است. این برساخته‌ها اتکای وجودی/ معرفت‌شناختی/ روان‌شناختی به دین ندارند.

4-10- این دو گفتمان متفاوت (گفتمان اصلاح‌طلبی و گفتمان سبز) به دو استراتژی متفاوت منتهی می‌شود. عاملان و حاملان جنبش سبز اگر می‌خواهند این جنبش را پیش برند، چاره‌ای جز گفت‌وگوی انتقادی درباره‌ آن ندارند. هدف رژیم نابودی جنبش سبز است، اما هدف آنان که به این جنبش دلبسته‌اند، گشودن راه‌های تازه و به پیش بردن آن است. نمی‌توان چشم بسته اختیار خود را به این و آن سپرد و فقط هورا کشید. باید به گفتمانی که متکای جنبش است توجه کرد، باید به استراتژی‌ای که از دل آن گفتمان بیرون می‌جهد عنایت کرد.

5-10- در جامعه‌ای چون جامعه‌ ما، نقش رهبران سیاسی بسیار مهم است. مهارتی که رهبری سیاسی از خود نشان می‌دهد/ نمی‌دهد، بر سرنوشت جنبش بسیار موثر است. بحث درباره‌ موسوی/ کروبی/ خاتمی، بحث شخصی نیست. بحث بر سر رهبری سیاسی و مهارت‌های اوست در به پیش راندن جنبش. مسئله، بزرگ کردن یا کوچک کردن رهبران سیاسی نیست؛ مسئله، رفع تبعیض و گذار به دموکراسی است. این رژیم حتی اگر در انتخابات 22 خرداد 88 هم «تقلب تأثیرگذار» نکرده بود، باز هم رژیمی نامشروع بود. چون این رژیم، رژیم تبعیض است. بین فقیهان و غیر فقیهان، بین زنان و مردان، بین مسلمان‌ها و نامسلمان‌ها، بین شیعیان و سنیان، تفاوت قائل می‌شود و «حق ویژه» برای فقیهان در نظر گرفته است. این رژیم حتی اگر بدون شمارش آرا احمدی‌نژاد را رئیس جمهور نکرده بود، باز هم رژیمی نامشروع بود. برای این‌که رژیمی سرکوبگر است که مطابق میل سلطان در زندگی همه دخالت خودسرانه می‌کند.

6-10- تأمل و توجه به اختلافات نباید موجب هراس شود. جان راولز گفته است که «تضاد تفرقه‌افکن» می‌تواند به فلسفه‌ سیاسی منتهی شود. این همان نقش عملی است که او برای فلسفه‌ سیاست قائل است. یعنی، «تمرکز بر مسائل مناقشه برانگیز و مورد اختلاف و درک این که آیا، به‌رغم ظواهر، می‌توان نوعی مبنای بنیادین توافق فلسفی و اخلاقی را کشف کرد یا نه».

راولز سه شاهد مهم برای تثبیت مدعای خود ذکر می‌کند: اولی جنگ‌های مذهبی قرن 16 و 17 که در نهایت منجر به پذیرش رواداری و ظهور لیبرالیسم شد.

دومی مجادلات دامنه‌دار فدرالیست‌ها و مخالفان آن‌ها در سال‌های 1787 و 88 که بحث‌های مهمی درباره‌ نهاد برده‌داری و اتحاد ایالت‌ها پدید آورد و به قانون اساسی آمریکا منتهی شد.

سومین مثال راولز، به «تضاد میان دعاوی آزادی و برابری در سنت» غربی بازمی‌گردد.

آزادی‌طلبی مشتق از لاک و برابری‌طلبی مشتق از روسو. این تضاد برای فلسفه‌ سیاسی بسیار پربار بوده است. نظریه‌ عدالت انصافی راولز یکی از نتایج این تضاد است. از این جهت، اختلاف/ تعارض/ تضاد، اندیشه‌ساز است.[8/7]

7-10- همه‌ آن‌چه گفتیم، یک تحلیل/ تصویرسازی از حرکت اعتراضی مردم ایران است. به این واقعیت ستبر، از چشم‌اندازهای دیگری هم می‌توان نگریست. اینک نوبت آن است که از منظر اصلاح‌طلبان معتقد به فعالیت در چارچوب نظام جمهوری اسلامی به این پدیده بنگریم. آن‌چه در دو سال اخیر روی داد، به سود آنان بود یا به زیان آنان؟ آنان بردند یا باختند؟ به این پرسش‌ها از چشم‌انداز اصلاح‌طلبان حکومتی بنگرید، نه خودتان یا تحریم‌گران یا ساختارشکنان. به استراتژی‌ای که از دل گفتمان اصلاح‌طلبی مد نظر خاتمی بیرون می‌آمد و می‌آید فکر کنید. آن‌چه در هفده ماه اخیر روی داد به سود این گفتمان و استراتژی آن بود، یا به زیان آن؟ تازه اول بحث است...

بخش اول: جنبش اصلاح‌طلبی خاتمی

بخش دوم: جنبش سبز موسوی

بخش سوم: سکولاریسم و لیبرالیسم ستیزی خودشکن

بخش چهارم: پروژه بازافسون‌سازی دولت و رهبری

بخش پنجم: مذاکره و سازش با رهبری

بخش ششم: ساختارشکنان و دموکرات‌های آمریکایی

بخش هفتم: تکرار تراژدی تکفیر/ طرد/ حذف

پی‌نوشت‌ها:

8/1- میرحسین موسوی در یکی از آخرین مصاحبه‌های خود گفته است: «مردم جذب تشکل‌هایی می‌شوند که مردم را به‌خاطر منافع خودشان با دگرسازی‌های بی‌مورد خودی و ناخودی نکنند و از حقوق مردم دفاع کنند... مشکل موقعی حل می‌شود که ما چشم‌مان را به تمایزهایی که خودی و ناخودی کردن ایجاد می‌کند ببندیم و از حق دفاع کنیم، حتی اگر به ضرر خودمان باشد».

8/2- به بخش‌هایی از این مصاحبه که مد نظر است، توجه کنید:

فایننشیال تایمز: آیا آقای موسوی را به‌طور مرتب می‌بینید؟

کروبی: بله. ما به‌طور منظم با هم دیدار داریم و تبادل نظر می‌کنیم.

فایننشیال تایمز: آیا شما سیاست‌ها را تعدیل می‌کنید؟

کروبی: بله و نه. آقای موسوی و همراهان‌شان دیدگاه‌های خاصی دارند. همین نگره در مورد من و همراهانم نیز صادق است.

فایننشیال تایمز: آیا شما با پیشنهادات ایشان برای پایان دادن به بحران سیاسی موافقید؟

کروبی: بله. بسیار زیاد.

فایننشیال تایمز: آیا نشانه‌ای وجود دارد که این پیشنهادات از سوی رژیم جدی گرفته شود؟

کروبی: هنوز نشانه‌ای وجود ندارد.

فایننشیال تایمز: در مورد آقای خاتمی چطور؟

کروبی: ایشان را کمتر از آقای موسوی می‌بینم.

فایننشیال تایمز: چرا؟

کروبی: دلیل خاصی ندارد. آقای خاتمی مثل ما بیانیه‌ای صادر نمی‌کند.

8/3- خبر سایت‌های اصول‌گرایان درباره‌ نامه‌ محتشمی به رهبری به قرار زیر است:

«تقریباً هم‌زمان با انتشار خبرنامه‌ خاتمی به رهبر معظم انقلاب بود که علی‌اکبر محتشمی‌پور، مشاور میرحسین موسوی و معروف به طراح ادعای تقلب، نامه‌ای به مسئولان ارشد نظام نوشت و ضمن ابراز ندامت از رویکرد و اقدامات خود در ماه‌های اخیر، همه‌ ادعاهایش را پس گرفت و گفت که نیت بدی نداشته است».

با این که این خبر بارها و بارها در سایت های مختلف اصول‌گرایان منتشر شده، تاکنون محتشمی‌پور آن را تکذیب نکرده است.

8/5- عباس عبدی اخیراً طی یک مصاحبه در ابن‌باره گفته است: «ادبيات فعلی [سبزها] تهييجی و احساسی است... يكی از عوارض اين ادبيات تغيير جايگاه واقعی سياست و تبديل آن به آرمان‌گرايی و مدينه‌ فاضله‌ای است و قطبی نمودن واقعيت سياسی به خير و شر، شيطان و خدا، ديو و فرشته، صفر و يک و اين‌كه هركسی يا با حق است يا باطل و هيچ تعاملی ميان دو طرف ممكن نيست و هر تعاملی نوعی خيانت محسوب می‌‌شود از عوارض این نوع گفتمان است. اين فضا نه تنها راه گفتگو را در عرصه عمومی می‌بندد، بلكه در داخل جنبش نيز فضا بسته می‌‌شود و طرح هر انتقادی با عنوان سوءاستفاده‌ دشمن تا زمان نامعلومی به تاخير می‌‌افتد. خوشبختانه رهبری جنبش سبز از اين خصلت منفی مبرا هستند، اما بخشی از بدنه و كسانی كه می‌‌كوشند برای خود جايگاهی در اين جنبش دست و پا كنند، چنين رفتاری را از خود بروز می‌‌دهند».

8/6- عباس عبدی هم بر تفاوت‌های جنبش اصلاح‌طلبی مد نظر خاتمی با جنبش سبز موسوی تأکید کرده است: «تمامی حركت‌های سياسی به نحوی با فعاليت‌های پيشين در ارتباط هستند و در خلاء و انتزاع شكل نمی‌‌گيرند، اما اگر منظورتان اين است كه جنبش سبز ادامه‌ منطقی جنبش اصلاحات است، بايد بگويم كه ترديد دارم. زيرا جنبش اصلاحات از سال 1379 و در خوشبينانه‌ترين حالت در سال 1381 از سوی رهبری آن زمين‌گير شد و تحركی شايسته و بايسته نداشت كه بتوان آن را جنبش ناميد. جنبش سبز به نحوی پاسخ (و نه ادامه‌ آن) به همين زمين‌گير شدن بود زيرا اين تصور بوجود آمده بود كه جامعه با تعبير مرسوم و عملی از اصلاحات راه به جايی نخواهد برد و به قول معروف با آن ريش به تجريش نمی‌‌روند! تفاوت‌های ميان اين دو جنبش نيز زياد است، هرچند در اهداف و شعارها تفاوت چندانی ديده نمی‌‌شود، اما در راهبردها و تاكتيک‌‌ها تفاوت‌های چشمگيری وجود دارد. يكی از اين تفاوت‌ها در ادبياتی است كه بكار برده می‌‌شود. شيوه‌های سياسی و نيز نحوه‌ تعامل با قدرت از تفاوت‌های ديگر آن است».

8/7- جان راولز، عدالت به مثابه‌‌ انصاف ، ترجمه‌ عرفان ثابتی، ققنوس، صص 23- 21

این مطلب را به اشتراک بگذارید

injouri lou mirin

آنها که خیلی از آمار و نظر سنجی انهم توسط سپاه سر در میا ورند باید بدانند که طبق همین نظر سنجی (که حتا در کشور های پیشرفته هم نظر سنجی های بسیار دقیق  گاهی گاف بزرگ میدهند) آرا بین کروبی و موسوی و رضایی پراکنده است . حالا چرا نمونه قم معادل ایران است باید آنرا دیگر از سوپر کارشناس های فراماسونری روسیه و عبدلله شهبازی پرسید .  \nاگر موسوی برنده بود باید به شمارش مجدد تن میداد و اگر در شمارش مجدد تقلب میدید آنگاه باید تقاضای ابطال میکرد نه آنکه شب بگوید من برنده قطعی هستم فردا صبح بگوید ابطال به خاطر تقلب گسترده و بعد بگوید آرا مهندسی شده بود !\nهمان ۱۳ میلیون هم که برای او خواندند زیاد بود . رای کروبی را دزدیدند چون کروبی فقط روزنامه اش را ۷۰۰ هزار نفر میخواندند . دانشجویان و روشنفکران و هنرمندان و زندانیان سیاسی و زنان به او رای دادند چون برنامه اش بهتر بود . روستاها و شهرهای کوچک معمولا ریس جمهور را بهتر میشناسند مخصوصا که آخوند محل هم از او حمایت کند . پول هم که بین آنها تقسیم کرده بود احمدی . اصولا سبد احمدی و موسوی به لحاظ ماهیت اصول گرا یانه آنها یکی است . رضایی هم همینطور . اینها همه به یک کلاس اجتمایی تعلق دارند . کروبی چون برنامه بسیار عالی داشت ، حقوق اقلیت ها و زنان را گرامی میداشت ، سینه سپر میکرد برای زندانیان سیاسی حتا مادر اسانلو هم به او رای داد . کاندید زن برای وزارت معرفی کرد قشر شهری مدرن را پوشش میداد . چون روحانی بود در شهر های کوچک هم او را میشناختند . ستاد های فعال داشت . آخرین مقاله احمد زید آبادی را بخوانید به صرا حت میگوید که در سفر های استانی و شهری او استقبال زیاد از کروبی را میبیند . حالا سپاه و بسیج و شریعتمداری هم نوا با مارکسیست های روسی چون از نزدیکی کروبی به جریان لیبرال دلخورند رای کروبی را پایین می آورند تا حد آراء باطله ! اخه کی قبول میکنه کروبی که در ۴ سال قبل برنده بود دور اول ( بیش از رفسنجانی و معین و احمدی رای آورد )،از محسن رضایی  کمتر رای آورده ؟\nاصلا به همین دلیل بود که محتشمی گفت ابطال آرا ! چون نمیخواست گند کار در بیاید .

injouri lou mirin | ۱۳ آبان ۱۳۸۹ - ۲۳:۳۴
آرش

کسانی که از آمار  آن هم با جمعیت نمونه sample population   بیست و پنج درصد آن هم  در استان محافظه کار قم سر در نمی آرند به آقای گنجی مراجعه کنند. چون ایشون در همه رشته ها استاد تمام هستند.\n\n« بنا بر نظر سنجی های اخیر سپاه پاسداران با همراهی واحد اطلاعات و تجسس لشگر هفده علی ابن ابی طالب در استان قم ، مقیاس تمایل مردم در یک جمعیت آماری دویست هزار نفره در استان که تقریبا معادل 4/1 واجدان حق رای است ، از قرار زیر گزارش میشود ، فضای نمونه به طور کامل از نواحی چهار گانه شهر قم به همراه حوزه علمیه و نیز شهر های کهک ، دستجرد و سلفچگان انتخاب شد. فلذا از پراکندگی مناسب و میزان برخوردار بوده است \n\nمیر حسین موسوی : 59/3%\n\nمحمود احمدی نژاد : 23/1%\n\nمهدی کروبی : 16/3%\n\nمحسن رضایی : 1/3%\n\nواحد اطلاعات و تجسس لشگر هفده علی ابن ابیطالب و آگاهی ناحیه چهار استان قم آماده اجرای دستورات مقتضی میباشد. »

آرش | ۱۳ آبان ۱۳۸۹ - ۱۵:۰۱
hagh baganji ast

شما که گنجی را به سخن گفتن بدون مدرک و سند متهم میکنید از کجا میدانید طرفداران کروبی در آخرین لحظه به موسوی رای دادند ؟ من هم میگویم طرفداران موسوی وقتی دیدند او فقط چیز چیز میکند و احمدی حالش را گرفت و او از مردم خصو صا  زنان و دانشجویان  فاصله گرفت و امام امام میکند دیدند فرقی بین او و احمدی نیست پس به احمدی رای دادند .  موسوی حتا نتوانست یک وزیر زن کاندید کند  ! همش از جبهه و جنگ و بسیج و سپاه میگفت . خوب اینها را احمدی هم میگفت . رای موسوی و احمدی از یک سبد بود . اگر برنده بود چرا بلافاصله تقاضای ابطال داد ؟ و بعد جا زد با گفتن اینکه مهندسی آرا صورت گرفته ! کجای دنیا آرا مهندسی نمیشود ؟ همه جا با تبلیغات دروغ و راست و زمینه چینی های سیاسی و تبلیغات منفی چهره رقیب را مخدوش میکنند در رسانه ها و افکار عمومی . با خرج بیلیونها دلار و یورو و .... ماست را سیاه و شب را سفید جلوه میدهند . فقط تقلب فیزیکی نمیکنند یعنی هر که از صندوق در آمد همه می پذیرند . \nدر ج ا همیشه تقلب فیزیکی بوده و منحصر به این دوره نبوده . موسوی هم میدانست . چرا شرکت کرد ؟ چرا فردای ان روز تقاضای ابطال داد ؟ از فیلتر رد شده بود باید به همان فلیتر مراجعه میکرد تا بر رسی کنند . اگر آرا مهندسی شده بود قبل از شب انتخابات شده بود و او باید شب قبل  کناره میگرفت . منتهی ما ایرانیها وقتی عاشق میشویم در ماه تصویر محبوبمان را میبینیم . بعد که گرد و خاک خوابید همان محبوب را ضحاک مینامیم و انکار میکنیم که ما بودیم که بت پرستی کردیم . روزی برای خدایگان آریامهر ، روزی برای امام خمینی ، روزی برای فرزند ناب خمینی خاتمی و روزی برای نخست وزیر محبوب امام موسوی و حالا برای روشنفکرترین زن جهان از نظر مجله آمریکایی فارین پالیسی زهرا رهنورد !

hagh baganji ast | ۱۳ آبان ۱۳۸۹ - ۱۴:۳۶
آرش

پ.ن. کامنت پایین\nدر ضمن سردار رحیمی خورشید وند  که نامه نظرسنجی قم را ارسال کرده، در مرداد ماه امسال به علت بیماری قلبی در سن 48 سالگی فوت کرده است. لینک خبر:\n\nhttp://www.irinn.ir/Default.aspx?TabId=54&nid=188959\n\nدر نظر سنجی استان قم که لینک کپی سند آن در کامنت پایین آمد، رای آقای کروبی 16 درصد و رای آقای رضایی 1 درصد است.

آرش | ۱۳ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲:۳۲
آرش

آقای موسوی برنده قطعی انتخابات بود.\n\nتسلط «کامل» بر قوه مجریه و (در اختیار گرفتن منابع مالی) استراتژی خامنه ای بود. استراتژی کلان خامنه ای از بدو رهبر شدنش تسلط بر همه جا بود: هم خود گسترش و تحکیم قدرت و هم پیشگیری از امکان هر گونه مانوری از سوی رقبا (مثلن رفسنجانی) در ساختار قدرت. در این راستا انتصاب کوتوله ترها که حرف شنوی بیشتری هم دارند بخشی از تاکتیک های اوست. حالا داستان شاخ و شانه کشیدن های احمدی نژاد هم هست ولی برایش معضل کمتری است. رای کروبی و رضایی آنقدر نبود که بتواند در پیروزی آقای موسوی تاثیر بگذارد. بسیاری از طرفداران آقای کروبی در لحظات آخر حکیمانه به آقای موسوی رای دادند. آن چیزی که به دولت و اجرای انتخابات و تقلبات برای بیرون آوردن احمدی نژاد از صندوق ها بر میگردد، از انجام آن کوتاهی نکردند. از ریختن رای تقلبی به نام احمدی نژاد تا مانع ایجاد کردن در شهرهای بزرگ برای ریحته شدن رای کمتر به صندوق ها (مثلن نرساندن تعرفه به صندوق ها یا تمدید نکردن ساعت رای گیری یا کند کردن حرکت صف ها در حوزه های شلوغ شهرها). اما تفاوت آرای آقای موسوی آن چنان زیاد بود که آخر کار تصمیم گرفتند رای ها را نشمارند. این را از آمارگیری ازکسانی که رای شان را ریخته بودند (exit polls ) براحتی میشد فهمید و فهمیده بودند\n\nبرای مثال سند نتیجه نطر سنجی انجام شده استان قم که توسط رسا رو شد خیلی گویاست.\n\nhttp://www.irangreenvoice.com/article/2010/oct/30/8036\n\n نظرسنجی در یک جمعیت نمونه آماری 200 هزار نفره یه نظرسنجی با قابلیت اطمینان خیلی بالایی هست. یعنی جمعیت نمونه 25 درصد کل جمعیت استان قم را می پوشانده. حالا این توسط خود نیروی انتطامی و سپاه هم انجام شده و نتایج آن در تاریخ 30 اردیبهشت گزارش شده. طبق این نظرسنجی در اردیبهشت ماه 88 آقای موسوی 60 درصد در مقایسه با 23 درصد احمدی نژاد در استان محافظه کار قم جلو بوده. تازه در اردیبهشت ماه. هر چی به 22 خرداد نزدیک تر می شدیم روز به روز کسانی که تصمیم گرفتند در انتخابات شرکت کنند بیشتر شد.

آرش | ۱۳ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲:۰۹
azadeh

آقای گنجی می بینی که اگر به ریشه گرفتاری ها یعنی فرهنگ مارکسیستی روسی و اشاعه ان به همه نپردازی ، افراد ناشناس ( گارد های فاشیستی رسانه ای  این جریان) هی ذره ذره یادشون میاد که بیان و یک چاقوی دیگه بهت بزنن . سوال این است که اگر گنجی بیسواد است و حرف هایش بی پایه چرا از ان اینقدر میترسید ؟ نکنه شما هم مثل ج ا و مسعود رجوی فکر میکنید اکثر مردم لا یعقلون  هستند و گول میخورند ؟ \nگنجی فقط داره بیان واقع میکنه . اگر میگین این اتفاقات نیفتاده خوب مدرک بیاورین . آیا موسوی به جز یک بار که روز اول بر اثر دروغ های مارکسیست های روسی باور کرد تقلب شده و به محتشمی پور پدر خوانده حزب الله گوش داد و تقاضای ابطال کرد به جای بر رسی ،جای دیگری هم ادعا کرد که تقلب شده وگر نه او برنده قطعی بوده ؟ \nآیا اختلاف نظر فقط بین ۵ روشنفکر دینی باید هر روزه توسط رسانه های مارکسیست روسی توی بوق گذشته شود ؟ آیا اگر کسی به اختلاف نظر خاتمی ، کروبی ، موسوی اشاره  کند باید فراماسونری این قدر دست پاچه به شخصیت گنجی حمله کند ؟\nخوب اگر اختلاف نظری نیست چرا مثل هم حرف نمیزنند ؟ مثل کوبا ، کره شمالی ، صدام ، اسد ، قذافی ؟\nاگر اختلاف نظر هست که طبیعی است چرا نباید برای مردم روشن شود تا بدانند کدام یک بهتر است ؟ اگر این ۳ تا با هم هستند پس نباید فرقی کند مردم دنبال کدام یک بروند ؟ اما هم شما ، هم ما ، هم گنجی ، هم موسوی ، .... همه میدانیم که این ۳ نفر دیدگاه و عملکرد متفاوتی دارند و هر سه هم لازم هست که در عرصه اندیشه ها و عملکرد سیاسی ایران باقی بمانند . اما انتخابات برنده قطعی نداشت !

azadeh | ۱۲ آبان ۱۳۸۹ - ۱۷:۱۷
آرش

«ایرانیها در زمینه های فنی به راحتی معلوماتی سطحی کسب می کنند و خود را متقاعد میسازد که به معلوماتی عمیق دست یافته اند.»\n\nنمونه ای از رندی گری ها (حالا نمیخوام بگم شارلاتان بازی) های آقای اگبر گنجی:\n\n-از New Social Movement Theory چیزی نمیدونه میاد ادعا میکنه جنبش سبز چون رهبری و تشکیلات رسمی نداره پس جنبش نیست. بعد وقتی کسی مقاله می نویسه و به او یادآوری می کنه حداقل سه دهه عقبی، میاد تو VOA مغلطه می کنه و میگه اگه جنبش را چه و چنان تعریف کنیم.... چی میشه.  این قدر شهامت نداره که بگه رشته من نیست و من قبلن درباره  NSM چیزی نمیدونستم و تشکر کنه از کسی که اون مقاله را نوشته.\n \n- ولی آن جایی که میخواد یقه بچسبه، یقه آقای کروبی یا موسوی را می چسبه که چرا رهبران جنبش چه کردند و چه نکردند.\n\n- درسته که حالا آقایان کروبی و موسوی به دلایل امنیتی و یا فروتنی می گویند ما فقط یک همراه جنبش هستیم. اما نباید فراموش کرد که مثلن  قبل از انتخابات این آقای کروبی بود که جلوی دانشجویان پلی تکنیک افتاد و با نافرمانی مدنی در دانشگاه پلی تکنیک را کندند و وارد دانشگاه شدند برای سخنرانی. وقتی حکومت به اونا اجازه برگزاری سخنرانی تو دانشگاه را نداد. ستاد 88 فقط 300 هزار نفر را سازماندهی داده بود برای انتخابات و بی تاثیر نبودند در تظاهرات و گردهمایی های قبل و بعد از انتخابات. مدارکی هم که بعدا از سخنرانی های نیروهای امنیتی لو و رفت و رو شد نشون میده که اصلاح طلبان و دیگران چقدر برای انتخابات تلاش کرده بودند.  حالا اگه آقای گنجی انتخاباتات را تحریم کرده بود و نمیخواد بیاد به تحلیل های اشتباه خودش اذعان کنه، دیگه فرصت طلبانه از بلندگوهای مجانی (پولی) خارج برای کسانی که خون و گوشتشون اسباب بازی بازجوها و شکنجه گرهای رژیمه قمپز در نکنه!؟؟؟ بی اخلاقی را به جایی نرسونه که بخواد بیاد برای اثبات خودش به یه تک جمله فلان زندانی که تحت بازجویی گفته استناد کنه!

آرش | ۱۲ آبان ۱۳۸۹ - ۱۴:۲۱
آرش

آقای گنجی دائم به دیگران می تازد که که نقد پذیر نیستند و می خواهند استبداد برقرار کنند و از نقد بیرحمانه صحبت می کنه. اما تا حالا شده یک نقد به خودش را بپذیره؟ ؟؟؟  وجدانا اگر کسی جایی مطلبی از آقای گنجی خونده که حتی تلویحا نقدی را پذیرفته باشه  لطف کنه اینجا لینک آن را  بذاره. \n\nاخیرا آقای کشتگر مطلبی نوشت و خیرخواهانه نکاتی را یادآوری کرد که به نفع جنبش و همه مردم ایرانه. از آن روز به بعد توپخانه آقای گنجی شروع کرد خوراک فراهم کردن برای «جنگ روانی» رژیم فاشیستی ایران بر علیه جنبش مردم.  به هزار و یک کلک ژورنالیستی متوسل میشه، در همه رشته ها متخصص میشه، تعاریف جدید از خودش می بافه،  اما و اگرها می بافه  تا «خودش را اثبات کنه». به آقا گفتن بالای چشمت ابرو!\n\nآیا درک این نکته که فضای ایران با فضای خارج متفاوته خیلی نبوغ می خواد؟  مگر این اپوزیسیون سی سال نیست که داره نقد می نویسه آن هم نقد های بیرحمانه؟  نه تنها به هم نزدیک نشده اند که روز به روز هم از هم دورتر می شوند.  ذهینت های بیگانه با شرایط موجود کشور و بعضا عدم سلامت روانی آن ها نه تنها کمکی به داخل نمی کند که خوراک جنگ بیرحمانه روانی رژیم جنایتکاری میشه که چند هزار نفر را زندانی کرده و با آوردن نیروهایش به خیابان ها  زندگی عادی را هم برای مردم زهر کرده و داره از مردم تو کوچه و خیابان نسق می کشه.\n\n وقتی آن پیر فرزانه نود ساله صدر حاج سیدجوادی محبور می شود نامه بنویسد خدمت هموطنان خارج کشور و بگوید مردم داخل چیزایی که شما در خارج مطرح می کنید می دانند ولی با هم همدلی دارند. خب بگیریید این سیگنال ها را از کسانی که یه عمر تجربه دارند و هی با منم من کردن های احمقانه تان سرباز جنگ روانی این رژیم جنایتکار نشوید!\n\nحالا جالبه هیچکس هم هیچ راهکاری ارائه نمیده. ما را برای این ساخته اند که دائم بگیم «دیگران» درست نمی گویند. به گمان من نقدی که در خارج می شود هیچ فایده ای ندارد. چون شرایط داخل را درک نمی کند.  نقدی که از آن راهکار در نیاید میشه ابزار خودنمایی و کسب و کار و مسابقه برای سرکار گذاشتن نهادهای وابسته به دولت ها که بودجه برای جایزه دادن و گرنت دارند و باید آن را خرج کنند تا بتونند برای سال بعد از دولت هاشون بودجه بگیرند و حقوق و مزایای خودشون را حفظ کنند.

آرش | ۱۲ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۳۲
amin

کاملا دقیق وبجا نوشتید لطفا رفتار خاتمی را بیشتر برسی کنید تا اثبات شود چه خیانتی زیر نقاب اصلاح طلبی به مردم کردند

amin | ۱۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۶:۱۳
sima

اما اینکه فرمودید چریک های فدایی به ۴ اعدام انقلابی در سازمانشان اعتراف کردند و آنها را ستودید باید بگویم که این امر خوب است ولی کافی نیست . شما اینها را هم باید مثل موسوی و جنبش سبز نقد کنی !\nاولا فقط به ۴ ترور اعتراف کرده اند ، آیا تحقیق و بر رسی شده که چرا ان ترور ها اتفاق افتادند ؟ چه ساز و کار و عقیده ای در این سازمان ها حاکم است که اعضای خود را میکشند ، اگر به قدرت برسند با مردم چه میکنند ؟ چه تضمینی وجود دارد که دوباره این کار را نکنند ؟ آیا تمام کشتار های استالین و لنین و چه گوارا به دلیل اعتقاد به همین آیین مارکسیستی لنینیستی روسی نبود ؟ آیا اگر ج ا الان از کشتار ۶۷ یا ۵۷ تا ۶۷ عذر خواهی کند کار تمام است ؟ آیا آدم عاقل نخواهد پرسید که سیستم و ایدیولوژی و مذهب سیاسی شماست که موجب این کشتار ها میشود نه چند تا آدم . \nسازمانهای مثل فدائیان و مجاهدین و حزب توده تاثیر شگرفی بر به خشونت کشاندن رژیم شاه داشتند . اینکه گتره ای بگویم شاه دیکتاتور بود و جنایت کار ناشی از کوتاه نگری سیاسی و عدم دانش و آگاهی ما دارد .\nحزب توده آدم میفرستد که شاه را ترور کند . یک شاعر آزاده را ترور میکند که گردن شاه بیفتد . یک معلم ساده را میفرستد در رودخانه ارس و او شنا بلد نیست غرق میشود و به گردن شاه می اندازد و فدایی و مجاهد هم ........\nلطفا با همین دقت تمامی احزاب را بر رسی کنید . شما به ایت الله خمینی ، ایت الله منتظری ، رفسنجانی ، اصلاح طلبان و سبز موسوی ، بنی صدر و بازرگان خوب پرداختید اما از بررسی مارکسیست های روسی طفره میروید . صداقت شما اگر به اینها و عملکرد آنها با همین تیز بینی نپردازید مورد سوال واقع میشود . لطفا ادامه دهید .

sima | ۱۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۴:۵۴
مازیار

نوشته های گنجی توی خودنویس تحریف شده و برداشت های بسیار نادرستی از حرف های ایشون شده.مقاله های خودنویس مغرضانه و از قصد نوشته شده اند وگنجی نه این حرفو زده و نه میشه از نوشته اش این برداشتو کرد.خواهش میکنم خودتون بدون پیش زمینه ذهنی بخونید:\nhttp://news.gooya.com/politics/archives/2010/10/111816.php

مازیار | ۱۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲:۴۶
آرش

پیچیدگی مبارزه در ایران ایجاب می کند که در چند لایه به رویارویی این منستر ولایت فقیه رفت. از قدیم هم گفته اند همه تخم مرغ ها را نباید در یک سبد گذاشت.\n\n در شرایطی که باندهای بیرحم و مشکوک آدمکش پنهان و کسانی مثل حسینیان و شریعتمداری ... و سران سپاه  همراه با باند احمدی نژاد و شرکا (مصباح) هر روز صحبت از سرکوب جنبش با دستگیری و اعدام رهبران احزاب و رهبران جنبش سبز می کردند، ابتکار آقای خاتمی در نوشتن نامه به خامنه ای و تقاضای ملاقات با او  قابل تحسین است. حالا برای این که بتونی از دیوار آهنین اطراف او بگذری به مهارت نیاز است. \n\n«تغییر» به دمکراسی پایدار یه فرآینده و جنبش مدنی باید از گشایش هر پنجره کوچکی به سمت آزادی یا بسته نشدن پنجره ای استقبال کنه. کما این که جنبش سبز هم در فضای آزادی محدود زمان انتخابات این قدر گسترش پیدا کرد.\n\n در مقاطع حساس تاریخی دیگه باید انگ برچسب خوردن ها را کنار گذاشت و عمل کرد. گمان نکنم هیچکس نفعی می برد اگر سال 88 به سال  67 دیگری تبدیل شده بود. \n\nمثلا من هم به سهم خودم به عنوان یه شهروند در آن مقطع یه نامه به تمام مراجع تقلید نوشتم و از آن ها عاجزانه خواستم در این شرایط حساس تاریخی بیکار ننشینند.  خود پیشقدم شوند و به تهران بروند و با خامنه ای دیدار کنند. حال اگر من هم کاره ای بودم، این نامه به عنوان یه ملتمس به ارتجاع حوزه سند تاریخی می شد.

آرش | ۱۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲:۴۰
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی