اکبر گنجی در بخش دوم این سری گفتار، به تعریف مدلهای شبکههای اجتماعی و ارتباط اعضای این شبکهها با هم میپردازد. تاکیدها در متن از نویسنده است.
ATTA KENARE/AFP/Getty Images
3- جامعه شناسان از سه نوع ساخت سخن گفته اند: ساخت نهادی (institutional structure) ،ساخت رابطهای (relational structure) و ساخت تجسدی (embodied structure). گروهی از مردمشناسان (از جمله رادکلیف- براون) و جامعهشناسان از دهه 40 میلادی از مدلهای ریاضی و استعارههایی چون فضا، فاصله و جا به جایی برای تحلیل ساخت رابطهای استفاده کردند.
تشبیه رابطههای اجتماعی به مدلهای ریاضی، مفهوم «شبکه اجتماعی» یا «شبکه رابطههای اجتماعی» را برساخت. نقشه شبکههای اجتماعی بر اساس اصطلاحاتی چون نقطه (عاملان) و خط (رابطهها) ترسیم شد.این مفاهیم طی هفت دهه گذشته بسط پیدا کرد و مفاهیم دیگری چون «شبکه کنشهای متقابل اجتماعی»، «شبکه رابطههای عملاً/ بالفعل موجود»، «اتصال مندی»، «متقابل بودن»، «عمق و دوام»، «تراکم شبکه»، «انسجام شبکه اجتماعی»، «متلاشی شدن شبکه» و... را پدید آورد. به عنوان مثال، تراکم یک شبکه، «نسبت تمامی رابطههای ممکنی است که به صورت بالفعل بین کنشگران برقرار شده است.»[8] نظریههای جامعهشناختی برای فهم/ تحلیل/ تفسیر واقعیت اند، نه واقعیت سازی. بنابر این باید به یاد داشت که:
4- تشبیه پایه استدلال نیست. تشبیه را که عوض کنید، نتایج به کلی تغییر خواهند کرد (مدعای ما این نیست که همه نظریههای جامعهشناختی چیزی جز تشبیه نیستند، بلکه فقط برخی از نظریهها را تشبیهی میدانیم. مدل ها به میزانی که ما را قادر به فهم واقعیت میکنند و به میزانی که قادر به پیشبینی درست باشند، میتوانند واقع نما باشند. اگر نظریهای «بهترین تبیین از عالم» را ارائه دهد، باید آن نظریه را توصیفی از واقعیت به شمار آورد). تشبیههای زیر را در نظر بگیرید، هریک از آنها که پذیرفته شود، پیامدها و الزامات خاص خود را خواهد داشت:
1-4- تشبیه روابط اجتماعی به بدن انسان و سخن گفتن از کالبد یا بدن اجتماعی. پارک، جامعه شناس آمریکایی، نظام اجتماعی را به فرایندهای جذب و دفع متابولیسم بدن تشبیه می کرد.
2-4- تحلیلهای والرشتاین درباره نظام جهانی بر مبنای مرکز، پیرامون و نیمه پیرامون.
3-4- تشبیه ساخت اجتماعی به تصورات فیزیکی و معماری توسط مارکس. «زیربنا» و «روبنا»ی مارکسی چه چیز را به خاطر میآورد؟ زیربنای مادی رابطههای اجتماعی، روبنای نهادهای اجتماعی را میسازد. [9] در اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و بلوک شرق سابق، سوسیالیسم به ساختمان تشبیه میشد و گفته میشد که میخواهند «ساختمان سوسیالیسم» را بسازند. فون هایک استدلال میکرد که از نظر معرفت شناختی، ساختن ساختمان سوسیالیسم ناممکن است. بسیاری از مسائل و مشکلات نظریههای مارکس/ انگلس از تشبیه ساخت اجتماعی به مفاهیم فیزیکی ناشی میشد.البته کتمان نمیتوان کرد که پیروزیهای چشمگیر علوم تجربی طبیعی در قرون معاصر، پدران علوم اجتماعی را به سوی ساخات فیزیک اجتماعی سوق داد.
4-4- لوی- استروس از تعابیر زمین شناسی برای تحلیل روابط جمعی یا ساخت رابطهای استفاده می کرد. «لایه رویی و سطحی» و «لایه زیرین و عمقی» مفاهیمی بودند که از زمین شناسی اخذ و با آنها روابط جمعی تبیین شد.
5-4- آلتوسر از تشبیه میدان الکتریکی یا مغناطیسی برای تحلیل مناسبات اجتماعی استفاده میکند.
6-4- پارسونز نهادهای اجتماعی را بر اساس سیستم/ زیر سیستم تفسیر و تبیین میکرد. این نظریه مفاهیمی چون «لانه کردن» و «ریشه کردن» سیستمها در همدیگر، «زیر سیستمها" و «زیر- زیر سیستمها» را برساخت.
7-4- نیکلاس لومان نظریه سیستمی پارسونز را بسط داد. او مفاهیم زیستشناختی و سیبرنتیک را وارد جامعه شناسی کرد. «نظامهای اتوپئیتیک» یکی از مهمترین برساختههای اوست که به کثیری از نظامها از سلولهای زیستشناختی تا سرتاسر جامعه جهانی اشاره دارد.
8-4- هابرماس از تلفیق نظرات پارسونز/ لومن با نظرات دیگران، نظریه کنش ارتباطی خود را برساخت. «چارچوب نهادی» و «زیست جهان» اجتماعی- فرهنگی برخی از مفاهیم برساخته هابرماس اند.
9-4- فوکو از تشبیه «مجمعالجزایر» و بوردیو از تشبیه «فضای اجتماعی» استفاده میکرد.[10]
10-4- آنتونی گیدنز مفهوم هندوی juggernaut را برای فهم مدرنیته به کار میگیرد.گاری یا تریلی عظیمی که در حال حرکت است و میتواند تحت کنترل راننده قرار نداشته باشد.
11-4- گروهی از جامعهشناسان جامعه را به بازار تشبیه میکنند و از بازار به عنوان ابزاری برای تبیین فرآیندهای مناسبات اجتماعی استفاده میکنند. مایکل پولانی گفته است جامعه مدرن را می توان «جامعه ای کاملاً ریشه گرفته از ساز و کارهای اقتصادی خود- یعنی جامعهای بازارگون- قلمداد کرد.»[11]
12-4- گروهی از عالمان علوم اجتماعی برا ین باورند که بهترین مدل برای تفسیر جامعه، مدل زبان است. آنان جامعه را به زبان تشبیه میکنند.
5- معلوم نیست بتوان تشبیه روابط بین انسانها به مدلهای ریاضی را روا/ موجه (justified) کرد. به تعبیر دیگر، باید مستقلاً نشان داد که تشبیه روابط انسانی به فلان چیز موجه است. اگر اجتماع مانند بدن باشد، باید در آن به دنبال سر و قلب و...جامعه گشت. مگر گذشتگان وجود پادشاه در رأس جامعه را همچون وجود سر در رأس بدن توجیه نمیکردند؟ نه بدن مدل موجهی برای جامعه است، و نه میتوان از این مدل نتایج ارزشی استنتاج کرد.
مدل باید فهم ما را عمیق کند، مشاهدات ما را توضیح دهد، پیشبینیهای تازه کند و غیره. هیچ ایرادی وجود ندارد که فرد یا گروهی بر اساس نظریه شبکه واقعیت حرکت سبز را بفهمد (واصلا واقعیت سازی کند) مشروط بر آن که استدلال کند مدل مختارش بهترین تبیین برای پدیدههای مورد مشاهده است و پیش بینیهای صائبی هم دارد.
6- یکی از اصول جا افتاده در فلسفه علم این است که مشاهده عریان و ناب وجود ندارد. همه مشاهدات نظریه بارند. (theory-ladenness of observations) تمام مشاهدات از پس نظریهها صورت میگیرد. عینک رنگ شده با نظریه ها، به ما میگوید جهان را چگونه ببینیم. یا به تعبیر دقیقتر، جهان را به نحو خاصی به ما نشان میدهند. شبکهای دیدن روابط انسانی، محصول تشبیه روابط انسانی به مدلهای ریاضی است. به تعبیر دیگر، این نوعی «تعبیر» و «تفسیر» است، نه واقعیت عریان و ناب. آیا مشاهده عالم اجتماع از پس این عینک، فهمی عینی یا بهتر از روابط انسانی در اختیار ما میگذارد؟
پاورقیها:
8- مانوئل کاستلز در تعریف شبکه گفته است: «شبکه مجموعهای از نقاط اتصال یا گرههای به هم پیوسته است. نقطه اتصال یا گره نقطهای است که در آن یک منحنی خود را قطع میکند. این که نقطه اتصال چه چیزی است مشخصاً به نوع شبکههای مورد نظر بستگی دارد. شبکه جریان مالی جهانی از نقاط اتصال بازارهای بورس و مراکز خدمات جانبی پیشرفته آنها تشکیل شده است. در شبکه سیاسی حاکم بر اتحادیه اروپا شوراهای ملی وزیران و کارگزاران بلند پایه اروپایی نقاط اتصال محسوب میشوند. نقاط مزارع کوکا و خشخاش، آزمایشگاههای پنهانی، باندهای فرود مخفی، گروههای خیابانی و نهادهای مالی تطهیر پولهای کثیف در شبکههای قاچاق مواد مخدر هستند که در اقتصادها، جوامع و دولتها در سرتاسر جهان نفوذ کرده اند.سیستمهای تلویزیونی، استودیوهای تولید سرگرمی، مراکز گرافیک کامپیوتری، گروههای خبری، و دستگاههای متحرک تولید،ارسال و دریافت علائم نقاط اتصال شبکه جهانی رسانههای جدید هستند که کانون بیان فرهنگی و افکار عمومی در عصر اطلاعات است...کلیدهایی که شبکهها را به یکدیگر متصل میکنند (برای مثال جریانهای مالی که کنترل امپراتوریهای رسانهای را در دست دارند که بر فرایندهای سیاسی تأثیر میگذارند.) ابزار ممتاز قدرت هستند. بنابراین قدرتمداران کسانی هستند که کنترل کلیدها را در دست دارند.» (مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ، ظهور جامعه ی شبکه ای، جلد اول،ترجمه ی احد علیقلیان، افشین خاکباز، طرح نو، صص 545- 544.)
9- مارکس در پیش گفتار درآمدی بر نقد اقتصاد سیاسی، میگوید: «انسان ها در تولید مادی زندگی خود وارد مناسبات معینی میشوند که لاینفک و مستقل از اراده آن هاست، این مناسبات تولید مطابقت دارد با مرحله معینی از تکامل قوای مادی تولید آنها. کل این مناسبات تولید منوط است به ساختار اقتصادی جامعه- همان زیر بنای واقعی که روبناهای حقوقی و سیاسی برآن شکل میگیرند و شکلهای معینی از آگاهی اجتماعی با آن مطابقت مییابند. شیوه تولید زندگی مادی به خصلت عمومی روند اجتماعی، سیاسی و معنوی زندگی شکل میدهد. آگاهی انسانها نیست که هستیشان را تعیین میکند، بلکه برعکس، هستی اجتماعی آنهاست که آگاهیشان را تعیین میکند. نیروهای مادی تولید در جامعه، در مرحله معینی از تکامل این نیروها، با روابط موجود تولید در تعارض قرار میگیرند، یا- صرفاً با بیان حقوقی همین امر- با مناسبات مالکیت که قبلاً در چارچوب آن عمل میکرده اند در تعارض قرار میگیرند. این مناسبات که شکل تکامل نیروهای تولید بوده اند به قید و مانع بدل میشوند. در این هنگام، دوران انقلاب اجتماعی فرامیرسد. با تغییر زیربنای اقتصادی، کل روبنای عظیم نیز دیر یا زود دگرگون میشود... همانطور که نظر ما درباره فلان فرد مبتنی بر تصور خود آن فرد از خودش نیست، پس درباره کل یک دوران انقلابی هم نمیتوانیم به همان شیوهای که این دوران از خودش آگاهی دارد قضاوت کنیم: برعکس، این آگاهی را باید به مثابه محصول تناقضهای زندگی مادی توضیح بدهیم.»
Karl Marx, Selected Writings in Sociology and Social Philosophy, London, 1956, pp. 51-2.
10- بوردیو گفته است که «فضای اجتماعی در واقع اولین و آخرین واقعیت است.» تحلیل روابط اجتماعی بر اساس فضای اجتماعی صورت میگیرد. میگوید: «تصور فضا اذعان دارد که به هر «واقعیتی» که جایگاهی اختصاص داده شود آن واقعیت در قسمت بیرونی مشترک بین اجزای سازندهاش جا میگیرد. موجودات آشکار و مستقیماً قابل مشاهده، خواه فرد باشند خواه گروه، به دلیل تفاوتهایشان وجود دارند و به حیات خود ادامه میدهند؛ یعنی آنها در فضای رابطهای، جایگاهها و مقامهایی را در نسبت با یکدیگر اشغال کرده اند. این مقامها غیر قابل مشاهدهاند و نشان دادنشان به نحو تجربی دشوار است، اما واقعیترین واقعیتها هستند...و اصول واقعی رفتار افراد و گروهها به شمار میروند.»
Bourdieu,P. (1994) Practical Reason. Cambridge: polity press, p 31.
11- دن اتلیتر و فرن تونکیس ، جامعه بازار، بازار و نظریه اجتماعی مدرن، ترجمه حسین قاضیان، نشر نی، ص 10.
سلام به نظرم بهتراست به جای مارک زدن به یکدیگر فقط تحلیل هایمان را مطرح کنیم ، درضمن تجربه های تاریخی وانسانی نشان می دهد که آدم ها هیچکدام سیاه یاسفید نیستند، بلکه می توانند آمیخته ای ازنقاط قوت وضعف باشند.چه موسوی باشد چه گنجی وچه افراد دیگر...
کار گنجی نقد بیرحمانه است که این لازمه جنبش سبز است .پاینده باد اکبر گنجی
همه چپها دارند لیبرال میشوند و به سمت سرمایه داری میروند . چرا گنجی باید مسیر بر عکس را برود ؟ جنایاتی که چپ ها کردند و دیکتاتوری های فاسدی که آفریدند ( استالین، چه گوارا ، کاسترو ، کیم جونگ ایل ، خمر های سرخ ، .....)\nهمه را از چپ گریزان کرد . ان چه فقط صوری از چپ مانده ، چپ های لیبرال اروپایی هستند که آنها هم علیرغم دگر دیسی فراوان و سازشکاری با سرمایه و سرمایه داری و بعضا با تغییر چهره به سبز و هوادار محیط زیست هنوز از درصد پذیرش کمی در افکار عمومی بر خوردارند اگر چه دیگر هیچ شباهتی به چپ ندارند . انها هرگز در تبلیغات انتخاباتی اسمی از مارکس و لنین و طبقه کارگر نمی آورند . روسیه و چین و ویتنام و حتا همین چریک های سابق برزیلی با سر در آخور سرمایه داری غرب فرو رفته اند . چقدر مافلوکند کسانی که هنوز در ایران ( فقط در ایران ) هنوز فکر میکنند چپ مقدس است . متاسفانه در ایران به دلیل سابقه طولانی دیکتاتوری های پادشاهی و مذهبی و مارکسیسم لنینیسم روسی ارتدکس که دیکتاتوری پرور و عقب مانده ترین نوع چپ در جهان است و کلا فرو پاشیده و هوادار چندانی حتا در روسیه و چین و کوبا و ویتنام هم ندارد ، هر نوع حرکت سوسیالیستی منجر به استالینیسم میشود . درست مثل هر نوع حکومت مذهبی که به ولایت فقیه خواهد انجامید و هر نوع حرکت مشروطه که به پادشاهی مطلقه خواهد انجامید .\nایران باید به سمت لیبرالیسم و دموکراسی لیبرال برود تا شاید این پس مانده های ذهنی و تعصبات مذهبی ، ایدیو لوژیکی قدری شسته شود و جای ان را تولرانس و تحمل دگر اندیشان و افزایش قدرت مردم و قانون در برابر دولت خود کامه بگیرد . جامعه ایرانی و فرهنگ ایرانی آلوده به ویروس فرد پرستی ، تعصبات ا یدو لوژیک و مذهبی است . باید درمان شود . زمینه و شرایط مناسب میخواهد . لیبرال دموکراسی چه از نوع جمهوری یا چه از نوع مشروطه تنها راه حل است . ترکیه و کره جنوبی یا مالزی به عنوان نقطه چرخش قابل قبول هستند . زمان زیادی لازم است تا به یک دموکراسی کاملا لیبرال رسید .\nکوبا پس از ۵۰ سال رسیده به یک میلیون بیکار و ده ها هزار دختر نوجوان که خودشان را میفروشند به توریست های غربی برای ۲۰ دلار ! و روزنامه نگرانی که در زندان هستند و زندانی که در اثر اعتصاب غذا مرد . \nویتنام فرش مخملی پهن کرد زیر پای سورمایه داران آمریکایی تا از شدت فقر و عقب ماندگی قدری بکاهد . چین و روسیه در همکاری و ورود سرمایه داران غربی مسابقه گذشته اند .\nاز کدام سوسیالیسم سخن میگویید ؟
بالاخره آرش به زبان اصلی اش در دو سطر آخر، آخرین نوشته اش حرف زد و نشان داد که بازجوی وزارت اطلاعات است. منطق ما روش است:\nوزارت اطلاعات به مخالفان فحش می دهد.\nوزارات اطلاعات به مخالفان تهمت می زند.\nوزارت اطلاعات مخالفان را ترور شخصیت می کند.\nوزارت اطلاعات همه این کارها را تحت پوشش اسامی مستعار انجام می دهد.\nآرش نام مستعاری است که همه این کارها را انجام می دهد. پس او یکی از بازجویان وزارت اطلاعات است.\nدو سطر آخر نوشته او، زبان چاله میدانی بازجویان وزارت اطلاعات در اتاق های شکنجه است.\nاو به جای منطق به ترور شخصیت گنجی مشغول است. از مغالطه انگیزه و انگیخته استفاده می کند. یعنی می گوید گنجی پلید است، پس حرف های او غلط است. ممکن است گنجی پلید باشد. ممکن است گنجی مظهر همه شرور عالم باشد. ممکن است گنجی بی سواد باشد. اما از این مقدمات نمی توان نتیجه گرفت که موسوی 20 میلیون رأی اورده است. گنجی گفته است هیچ دلیلی نداریم که موسوی 20 میلیون رأی آورده باشد. خب اگر شواهد و قرائنی وجود دارد، بگوئید. فحش دادن به گنجی و ترور شخصیت او که اثبات پیروزی موسوی در انتخابات نیست.\nگنجی گفته است که اینک چیزی به نام جنبش سبز وجود ندارد. جنبش به معنایی که جامعه شناسان گفته اند. خوب اگر وجود دارد، نشان دهید وجود دارد تا مدعای او ابطال شود.\nاما آرش مدافع موسوی نیست. او فقط دارد نقش بازی می کند. نقش مدافع موسوی، اما در واقع با فحاشی و دفاع بد، مشغول خراب کردن موسوی است. این هم یکی دیگر از دلایل بازجوی وزارت اطلاعات بودن است.\nاگر نیست، نام و فامیل خود را بگوید ، همراه با عکس. این که نمی شود پشت “آرش” مخفی شد و به آزادیخواهان بد و بیراه گفت؟ گنجی هر چه باشد، آزمایش خود را پس داده است. آن روزها که بسیاری سکوت کرده بودند، او سردمدار افشای قتل های زنجیره ای شد. در دادگاه کنفرانس برلین، شجاعانه رژیم را برای قتل عام 1367 زندانیان سیاسی، محکوم کرد( به کتاب کیمیای آزادی او رجوع شود). در زندان مانیفست جمهوری خواهی را نوشت و گفت خامنه ای بایدبرود. در تمام این مدت آرش کجا بود؟ در اتاق های شکنجه داشت به تکلیف خود عمل می کرد. اکنون هم به تکلیف خود عمل می کند. تکلیف امروز او خراب کردن گنجی و جنبش سبز است. چرا خودت را معرفی نمی کنی؟ چرا یک مقاله با اسم و رشم و عکس خود علیه علی خامنه ای نمی نویسی؟ برو “برادر” به کار خود برس. امام خمینی و ده سال طلایی اول انقلاب از آن شما. ما می خواهیم سر به تن این رژیم نباشد. احمدی نژاد زودتر این کار را می کند، نه آنها که می خواهند این رژیم قرون وسطایی را شیک و پیک کنند.\nآرش، موضوع اصلی اینک این است: تو کیستی؟ چرا حاضر نیستی خود را معرفی کنی؟ به این سئوال جواب بده ؟ در اتاق شکنجه می توانی هرکاری دلت خواست انجام دهی، اما اینجا، آنجا نیست. اینجا جای لات بازی و فحاشی نیست. اینجا اول باید خودت را معرفی کنی و برادریت را اثبات کنی.
هیچ مدرکی بهتر از مدرکی نیست که از سپاه پاسداران لو رفته. همون سپاهی که آقای گنجی هم عضوش بوده و هنوز هم بخشی از خلقیات و آموزه های «««غیرتی»»» آن را حتی وقتی دانشمند همه دانش حریف هم شده، در ضمیر ناخوداگاه خود حمل می کنه. \n\nاین نظر سنجی که سردار مسئولش هم در سن 48 سالگی در اثر شکته قلبی می میرد، یکی از ارکان اصلی تصمیم گیری ها و برخوردهای رژیم با انتخابات بوده. با یه جمعیت نمونه ده هزار نفری هم میشد آمارگیری کرد. ولی وقتی میایی سه هفته وقت و پول هزینه می کنی و از یک جمعیت نمونه 200 هزاز نفری (25 در صد کل جمعیت) نظر خواهی می کنی اهداف استراتژیک داری.\n\n خب معلومه وقتی در یک استان محافظه کار و با چنین قطعیتی و با چنین فاصله ای آقای موسوی جلو بوده، آن کارها را کردند که برای هر کودکی آشکاره. حمله به ستاد آقای موسوی ... صدور حکم قضایی قبل از 22 خرداد برای دستگیری رهبران اصلاح طلب بعد از انتخابات... سخنرانی زود هنگام و تاریخی خامنه ای با آن همه دست پاچگی... و کشتار بیرحمانه مردم...\n\nحالا یه عده نوچه پاسدار شیدای \nدانشمند شناس این جا دیگران را اطلاعاتی بخوانند بگذار بخوانند به چپم!!!
آرش خان.بازجوی عزیز وزارت اطلاعات و روزنامه کیهان. قرار شد اول بگویی کیستی؟ گویی تنها سابقه مبارزاتی زندگی ات فحاشی به اکبر گنجی است.اگر سابقه دیگری داری بگو. تمام سوابق تو، آنطور که خود نوشته ای این است که هر جا گنجی مقاله ای می نویسد، شروع کنی به فحاشی به او. یعنی همان کاری که یک بیست سال است که کیهان و وزارت اطلاعات انجام می دهند. اگر بازجوی وزارت اطلاعات نیستی، چرا عکس خود را همراه با نام و فامیلت منتشر نمی سازی؟\nاگر مدرکی وجود ندارد، اگر نمی توان اثبات کرد که موسوی در انتخابات پیروز شده است، پس فقط باید بگوئی نمی دانیم در انتخابات مردم به کی رأی داده اند. همین.نه این که از مقدمه نمی توان اثبات کرد، نتیجه بگیری که پس به طور قطع موسوی پیروز شده است.\nپس دیگر چرا به گنجی اهانت می کنی. تو بازجوی عزیز وزارت اطلاعلات، اینها را بهانه کرده ای تا به گنجی فحش بدهی و موسوی را خراب کنی. چون می گویی هیچ مدرکی وجود ندارد که موسوی پیروز شده باشد و در عین حال موسوی برنده قطعی انتخابات است. یعنی می خواهی بگویی طرفداران موسوی عده ای مثل تو بی منطق و فحاش هستند.\nباز هم فحاشی کرده ای. انواع و اقسام دشنام ها را داده ای. این که کار علمی نشد.می گویی هیچ مدرکی دال بر پیروزی موسوی وجود ندارد، اما او به طور قطعی پیروز شده است. این همان کار علمی است که ادعا می کنی؟ برو کمی مطالعه کن. کمی منطق بخوان. کمی با آنها که نظرسنجی می کنند مشورت کن. آخر چگونه بر مبنای یک نامه که اصل و نسب اش معلوم نیبست و در یک منطقه در یک زمان خاص انجام شده(اگر شده باشد)نتیجه می گیری که موسوی پیروز شده است؟\nسوابق ات فراموش نشود. اول برادریت را اثبات کن.نشان بده که با این رژیم جنگیده ای. نشان بده که زندان رفته ای. نشان بده که شکنجه شده ای. نشان بده که علیه خامنه ای و خمینی نوشته ای.عکس خودت را منتشر کن. نام و فامیلت یادت نرود.بازجوی عزیز وزارت اطلاعات.هر کس فحاشی کند، هر کس تهمت بزند، هر کس برای این کارها(فحاشی و تهمت زنی و ترور شخصیت) از نام مستعار استفاده کند، قطعاً بازجوی وزارت اطلاعات است و کار روزنامه کیهان را انجام می دهد. فحش دادن به گنجی افتخاری ندارد. نشان بده که قبل از این با خمینی و خامنه ای چه کرده ای؟\nفراموش نکن که تیم سه نفره ای که از سوی موسوی و کروبی مأمور تحلیل نظر سنجی ها بودند، نتیجه کارشان پیروزی موسوی نبود. دکتر حسین قاضیان در یک مصاحبه آن را شرح داده و امروز در خودنویس منتشر شده است. این گروه سه نفره، قاضیان و عباس عبدی و گودرزی بودند. چرا به کار رسمی گروه ستاد این دو کاندیدا توجه نمی کنی؟
آقای موسوی با صدای بلند ادعای پیروزی در انتخابات را کرد و بعضی از مقامات عالیرتبه جمهوری اسلامی چون لاریحانی رئیس مجلس هم برای او پیام تبریک فرستادند.\n\nمخالفین دولت هیچکس «مدرکی» ندارد که آقای موسوی یا احمدی نژاد برنده بوده. ولی\nاگر به علت شمارش نشدن آرا «مدرکی» در دست نیست که نشان دهد آقای موسوی برنده بوده است،\n\n «مدرکی» هم در دست نیست که نشان دهد آقای موسوی برنده نبوده است. \n\n «مدرکی» هم در دست نیست که نشان دهد آقای موسوی برنده نبوده است. \n\n «مدرکی» هم در دست نیست که نشان دهد آقای موسوی برنده نبوده است. \n\nپرسش این است که:\n \nچرا در بازی «مدرک» با این همه شواهد و قرائن آقای گنجی «روشنفکر قلمروی عمومی» طرف ««حکومت»» را می گیرد ؟ چه فایده ای نصیب کی میشه؟\n\nنتایج نظرسنجی استان قم از سه جهت نظرسنجی بسیار بسیار بسیار با اهمیت است:\n\n1) توسط سپاه انجام شده\n\n2) با جمعیت نمونه 25 در صد است که از این منظر استثنایی است و انجام آن هزینه بالایی دارد\n\n3) استان قوم یک استان محافظه کار است که اصولگریان در آن رای بالاتری دارند\n\nدر این استان آقای موسوی با 60 درصد در مقایسه با 23 درصد احمدی نژاد جلو بوده.\n—-\nبحث این نیست که قرآن کلام خداست یا نه. \n\nآقای گنجی\n\n با بی وجدانی علمی بی مانند خود\n با بی وجدانی علمی بی مانند خود\n با بی وجدانی علمی بی مانند خود\n\n و با روش «گزینشی» حرف را از کانتکست بیرون می کشید و با آن الم شنگه راه می انداخت. به آیاتی هم که در رد نتیجه گیری هایش ارجاع میدادی بی توجه بود. انگار نه انگار این آیات وجود دارد. یک پژوهشگر موارد موافق و مخالف را لیست می کند بعد می گوید این نظر من است. نه این که چیزی را نتیجه بگیرید و با کمال بی وجدانی بگرده براش مدرک «««گزینش کنه»»». برای این که اغلب کاراش در کتگوری junk science articles است و ارزش استناد نداره. همین الم شکنه ای که الان درباره جنبش سبز در راستای منافع سرکوبگران مردم انداخته از همین قماشه.\n\nبا یه سری «اطلاعات» پراکنده فیگور دانشمندی گرفتن و تو هر سوراخی انگشت کردن نشان به مایگی است. کسی که مقاله تو هیچ ژورنال جامعه شناسی چاپ نکرده بر خلاف بزرگترین جامعه شناسان که حنبش سبز را یک جنبش تمام عیار مدرن می دانند؛ فقط اینجا می تونه بیاد گرد و خاک راه بندازه!
آرش گفته است “موسوی برنده قطعی انتخابات بود...نشانه پیروزی مطلق آقای موسوی بود”.\nانوقت این مدعای خود را با دو خبر اثبات می کند. اولی دروغی است که جرس درباره شنودهای وزارت اطلاعات ساخته است. ماجرای آن دروغ را می خواهید بدانید، به همان شیوه برایتان می نویسم:\nمطابق شنودهای منابع موثق، مهدی هاشمی(فرزند هاشمی رفسنجانی) که اینک در لندن اقامت دارد و ماهیانه 25 هزار دلار بابت هزینه به جرس پرداخت می کند، پس از شنودهای تلفنی اش به پدرش توسط وزارت اطلاعات،این خبر جعلی را ساخته و به جرس داده و آنها منتشر کرده اند.خبر جعلی نامه لاریجانی به خامنه ای را هم او ساخته و به آنها داده و آنها منتشر کرده اند. حالا خودشان براساس خبر جعلی که خود ساخته اند، موسوی را پیروز مطلق انتخابات معرفی می کنند.\n\nسئوال من این است: آیا هیچ کس حق ندارد از من بپرسد شما چگونه اثبات می کنید که این خبری که نوشته اید، درست و مطابق با واقع است؟ تنها وظیفه شما این است که آن را صددرصد درست بدانید و مطابق آن داوری کنید.نخیر، اول من باید اثبات کنم که این خبر درست است. اما چگونه؟ شما هم اول باید اثبات کنید که شنودهایی که گفته اید، واقعی است. چگونه شما شنودهای وزارت اطلاعات را به دست آورده اید؟ نکند در وزارت اطلاعات کار می کنید و ما نمی دانیم؟\nمن یک ایرانی خارج از کشور هستم که به احمدی نژاد رأی دادم. مخالف این رژیم هستم و دلم می خواهد همین امشب نابود شود. دلیل رأی دادن من به احمدی نژاد چیست؟\nنظر من این است که احمدی نژاد مخالف روحانیت است و او می تواند آخوندها را زمین بزند. دارد مکتب ایران را در مقابل مکتب اسلام مطرح می کند. می خواهد ما را از شر اسلام و روحانیت و حکومت دینی خلاص کند. اگر راست بگوید، دستش درد نکند. اگر هم دروغ می گوید، مهم نیست. مهم کاری است که می کند. هیچ کس به قدر احمدی نژاد به این رژیم صدمه نزده است؟ خیلی ها مثل من فکر می کنند و به همین دلیل به احمدی نژاد رأی داده اند. احمدی نژاد همیشه در نقش مخالف 30 سال گذشته ظاهر می شود و موسوی و کروبی از 30 سال گذشته دفاع می کنند.موسوی وکروبی و خاتمی می خواهند دستی به سر و گوش این رژیم بمالند و اسلام و دوران با شکوه امام خمینی را بیاورند.آرش جان جان مادرت دست از سر ما بکش. 32 سال بس نیست، دوباره فیلتان یاد هندوستان کرده و می خواهید به امام خمینی و اعدام های سال 67 ما را برگردانید. کروبی می گوید من و امام خمینی از اعدام های سال 1367 خبر نداشتیم. موسوی هم گفته من خبر نداشتم و خارج از کار ما بوده. اما خمینی به وزارت اطلاعات دولت موسوی دستور داد ان قتل عام را انجام دهد. ما می خواهیم سر به تن جمهوری اسلامی نباشد، شما می خواهید جمهوری اسلامی را تر و تمیزش کنید و نگاه دارید.
اقا ارش چرا شما خودتان را معرفی نمی کنید تا ما خواننده های بی طرف شما را بشناسیم که کسیتید؟ نوشته های شما چیزی جز کینه ورزی ، پرخاشگری، فحاشی و ترور شخصیت نیست. سوابق شما چیست؟ آیا یک روز زندان بوده اید؟ آیا یک سیلی از بازجوها نوش جان کرده اید؟ آیا یک روز سابقه ی مبارزه داشته ای؟ کی؟ کجا تو با این رژیم مبارزه کرده ای که هیچ کس به ان آگاه نیست؟ نکند تو خود حسین شریعتمداری هستی که اینها را می نویسی تا هم جنبش سبز را خراب کنی و هم گنجی را؟ اگر تو یک آدم صاحب فکر هستی بیا اول خودت را معرفی کن. به نام خودت بنویس. بگذار همه بدانند که این آدم کیست که مانند حسین شریعتمداری و بازجوهای وزارت اطلاعات گنجی را “بی وجدان” قلمداد می کند؟ بگو گنجی کجا خود را “دانشمند” به خلق الله معرفی کرده است؟ گنجی کجا به “شعور مردم توهین کرده است”؟ این همه اتهام زنی برای چیست؟\n\nچه مدرکی دال بر شنود های وزارت اطلاعات وجود دارد؟ آیا جرس مدرکی ارائه کرده است؟ این خبر هم جعلی است. اما خبر نظر سنجی قم، اگر صحت داشته باشد، اگر کسانی که این نظر سنجی را انجام داده اند تمامی نکات علمی و روش شناسانه را رعایت کرده باشند، فقط نشان می دهد که در آن زمان خاص،در آن منطقه ی خاص، مردم چنین نظری داشته اند. چگونه آن را به کل کشور تعمیم می دهید؟ اگر نمی دانید از چند متخصص نظر سنجی بپرسید تا شما را آگاه سازد.\nدرباره ی قرآن هم گنجی گفته بود: حتی یک دلیل عقلی وجود ندارد که قرآن سخنان خداوند باشد.او گفته که تاکنون چنین دلیلی ارائه نشده است. اگر وجود دارد، شما لطف کنید و آن دلیل عقلی را بنویسید تا همه یاد بگیرند و آبروی گنجی برود.\nیادتان نرود خودتان را معرفی کنید تا ما بدانیم که شما از بازجویان وزارت اطلاعات نیستید و یک فرد متشخص هستید با سوابق مبارزاتی بیش از گنجی. یعنی شما دو بار زندان رفته اید؟ یعنی شما بودید که آن افشاگری های را درباره ی قتل های زنجیره ای کردید؟ یعنی شما بودید که در زندان اوین نوشتید که خامنه ای باید برود؟ شما کجا این کارها را کردید که الانگنجی را متهم به همراهی با علی خامنه ای می کنید. شما که جرات نوشتن به نام خود علیه گنججی را ندارید، قطعا هیچ سابقه ای در مبارزه علی رژیم ندارید و تا اعلام نام و فامیل اصلی تان، فرض بر این است که از بازجویان وزارت اطلاعات هستید.
من سابقه بحث قرآنی در رادیو زمانه را با آقای گنجی هم دارم. از این آدم در بحث علمی بی وجدان تر ندیدم. برای این که خودش را ثابت کنه کلام خدا را هم قطعه قطعه می کنه. \nبرای نمونه در قرآن خطاب به بت پرستان آن موقع آمده آن هایی که گوش هاشون را بسته و تعقل نمی کنند، مثل چهارپایان هستند. آقای گنجی الم شکنه به پا کرده بود که قرآن «دگراندیشان» را حیوان خطاب کرده. همین آقا اگه براش آیه میذاشتی آقای دانشمند روشت غلط است. در قرآن آیه اومده که همه جنبدگان روی زمین و پرندگان آسمان هم امتی هستند مثل شما... گوش هایش را می بست و به لجاجت خودش ادامه میداد....
«گنجی می گوید هیچ دلیلی نداریم که موسوی بالای بیست میلیون رأی آورده باشد، خب شما دلیل بیاورید که نشان دهد موسوی بالای بیست میلیون رأی آورده است.»\n\nاگر به علت شمارش نشدن آرا «مدرکی» در دست نیست که نشان دهد آقای موسوی برنده بوده است، «مدرکی» هم در دست نیست که نشان دهد آقای موسوی برنده نبوده است. چرا در بازی «مدرک» با این همه شواهد و قرائن آقای گنجی روشنفکر قلمروی عمومی طرف حکومت را می گیرد ؟ چرا چون نوباوگان عرصه سیاست خودش را به جنگ روانی خامنه ای بر علیه جنبش سبز گره می زند و برایش خوراک تهیه می کند؟\n\nآقای گنجی وقتی الم شنگه هایش نمی گیرید شروع می کند مثل ملاها با اما و اگرها بازی کردن و توهین کردن به شعور مردم. از یه «سیاست مدار» میشه این نوع رفتارها را پذیرفت ولی برای کسی که ادعای روشنفکر بودن قلمروی عمومی را دارد این رفتار ها ناشی از نوعی اختلال… است.\n\nیکی از شگردهای آقای گنجی جا زدن «اطلاعات» به جای «دانش» است. برای همینه که در تمامی عرصه ها خود را دانشمند به خلق الله قالب می کند! نمونه آن اظهار نظرهای او درباه جنبش های اجتماعی و من جمله جنبش سزه. میره با خوندن یه مقاله در جهت افکار سیاسی خودش و این که انتخبhات را تحریم کرده، اطلاعاتی را داشمندانه !!! به نفع جنگ روانی رژیم ارائه میده.\n\nآقای موسوی برنده قطعی انتخابات بود و\nحرف های نسنجیده آقای گنجی در کمک به جنگ روانی رژیم علیه جنبش سبز در شرم تاریخ باقی خواهد ماند.\n\nهم نظرسنجی های قبل از انتخابات (نمونه استان قم) و\n\nهم نظرسنجی های خروجی exit polls و\n\nهم رفتار حکومت (سپاه) قبل و بعد از انتخابات، و\n\nهم نوع اعلام نتایج انتخابات\n\nنشانه پیروزی مطلق آقای موسوی بود وگرنه رفتار حکومت طور دیگری بود.\n\nآقای گنجی وقتی الم شنگه هایش نمی گیرید شروع می کند مثل ملاها با اما و اگرها بازی کردن و توهین کردن به شعور مردم. از یه «سیاست مدار» میشه این نوع رفتارها را پذیرفت ولی برای کسی که ادعای روشنفکر بودن قلمروی عمومی را دارد این رفتار ها ناشی از نوعی اختلال... است.\n\n\nاین هم یک شاهد دیگر :\n\nhttp://www.rahesabz.net/story/26512/\n\n”در جریان شنودها، وزیر کشور(صادق محصولی) آمار آراء هر استان را برای استانداران می خواند، به طوری که بعضی از استانداران می گویند ما هنوز صندوق را دریافت و جمع آوری نکرده ایم، اما محصولی اعلام کرده بود آراء شما همین است که من قرائت می کنم. تا اوایل شب (زمان اعلام نتایج) آراء استان شما را تلویزیون اعلام می کند، شما هم داشته باشید و در مصاحبه ها همین را بگوئید.”\n\n”بعضی از استانداران سوال می کنند آیا(آقا) خامنه ای در جریان هستند که محصولی اعلام می کند بله با هماهنگی کامل است.”\n\nاین کارشناسانِ وزارت اطلاعات، با شنود تمام تلفن های مستقیم و کشف شماره تلفن های همراه خریداری شده و کنترل آنها به اطلاعات بسیار مهم و ذیقیمتی دست یافته بودند؛ که کشف این اطلاعات منجر به برخورد احمدی نژاد با وزیر وقت اطلاعات و معاونین وزارت خانه و عزل آنها تحت عناوین مختلف (همچون عدم اشراف و کنترل کارکنان و کارشناسان) شد.
با بخشی از حرف های آقای علی اکبری موافق هستم. برخی از افراد بزدل پشت اسم های جعلی مخفی شده و به گنجی و دیگران مبارزان راه آزادی ایران بد و بیراه می گویند.”آرش” یکی از آنهاست. از کجا معلوم که اینها کار خود وزارت اطلاعات و روزنامه کیهان نباشد که در پشت نام “آرش” ها مخفی شده و به دموکرات ها فحش می دهند و ترور شخصیت می کنند؟ حرف های گنجی می تواند نادرست باشد. اما باید نادرست بودن انها را اثبات کرد. اینها چون توان علمی بحث کردن ندارند، هی ترور شخصیت می کنند. تروریست ها جسم فیزیکی مخالف را نابود می کنند، تروریست های مکتوب، هویت یک متفکر و آزادیخواه را نابود می کنند. اگر اینها طرفدار آزادی و دموکراسی بودند، باید از حرف زدن گنجی دفاع می کردند، اما حرف های اونو با منطق رد می کردند.\nاما بخش دوم فرمایشات آقای اکبری را قبول ندارم. لیبرال بودن چه اشکالی دارد؟ احمد زیدآبادی هم لیبرال است. شجاع است. جلوی علی خامنه ای ایستاده است. در کجا اثبات شده است لیبرالیسم یعنی کودتا و شکنجه و حمله نظامی و تبعیض. پس بفرمائید هر چه بدی در دنیا وجود دارد از لیبرالیسم است.رفیق: آقای محمد رضا نیکفر که فردی مذهبی نیست. از چپ ها هم هست. از او بپرسید به معنایی که گنجی لیبرال هست، او هم لیبرال هست یا نه؟ علی میرسپاسی و مهرزاد بروجردی و نیره توحیدی چطور؟ چطور همه اینها لیبرال شده اند؟
اکبر گنجی فردی شناخته شده است که به نام خود مطلب می نویسد. همه او را می شناسند. خود را در پشت اسم های مستعار “ارش” و تقی و نقی و فرزانه و چیزهای دیگر مخفی نمی سازد. او پس از سخنرانی درباره فاشیسم در دانشگاه شیراز در 15 آذر 1376 بازداشت و به یکسال زندان محکوم شد. پس از افشاگرهای جانانه درباره قتلهای زنجیره ای و نقدهای رادیکال علیه خامنه ای و هاشمی رفسنجانی به شش سال زندان محکوم شد. آنوقت که همه سکوت کردند، او از زندان اوین نامه می نوشت که علی خامنه ای باید برود.\nمانیفست های جمهوری خواهی او را یک بار دیگر بخوانید تا ببینید که این سخنانی که امروز فراگیر شده است، قبل از خیلی ها او مطرح کرد. در خارج از کشور ها کارهای بسیار کرد. چندین اکسیون برگزار کرد. در پارلمان اروپا چند بار سخنرانی کرد. دو نامه به دبیرکل سازمان ملل نوشته که صدها تن از مشهورترین روشنفکران جهان آن را امضا کردند. دهها نامه تهیه و به امضای مخالفان رژیم رسانده است.\nمخالفان او می توانند نظراتش را نقد کنند، اما چنین نمی کنند. دائماً به شخصیت او می تازند. گنجی می گوید چیزی به نام جنبش سبز وجود ندارد. خب شما دلیل بیاورید که وجود دارد. گنجی می گوید هیچ دلیلی نداریم که موسوی بالای بیست میلیون رأی آورده باشد، خب شما دلیل بیاورید که نشان دهد موسوی بالای بیست میلیون رأی آورده است. گنجی می گوید میان خاتمی با کروبی و موسوی اختلاف دیدگاه وجود دارد. مدارک آنها را هم ارائه می کند. شما می توانید نشان دهید که آنها مثل هم فکر می کنند. چرا به شخصیت گنجی می تازید؟ انهم از پشت نام های مستعار.\nگنجی در زندان تا پای جان رفت. شجاعت خود را نشان داد. ترور شخصیت گنجی هزینه ای ندارد، با این همه ترور کنندگان خود را در پشت نام های مستعار مخفی می کنند. آخر شما که این قدر جرأت ندارید، چرا وارد بحث می شوید؟ دفاع گنجی از لیبرالیسم برای من پذیرفتنی نیست. نمی گویم او حق ندارد لیبرال باشد، می گویم لیبرالیسم چیز بدی است. لیبرالیسم یعنی نابرابری، تبعیض، تجاوز، حمله ی نظامی به عراق و افغانستان، سرنگون سازی حکومت مردمی آلنده با کودتا، دهها کودتا در آمریکای لاتین. من به شخصیت گنجی نمی تازم که او مبارزی شجاع است که نظراتش را شجاعانه بیان می کند. من به نظرات او می تازم که لیبرالیستی است و میلیونها فقیر تولید خواهد کرد. شاه هم سیاست های لیبرالیستی را دنبال می کرد. دولت هاشمی و خاتمی هم سیاست های لیبرالی را دنبال می کردند.آرمان گنجی، یعنی لیبرالیسم، برای مردم ایران بدبختی ببار می ارود. کاش او سوسیالیست بود. کاش درک عمیق تری از سوسیالیسم داشت. گنجی مخالف سیاست های دولت آمریکاست، اما نقد های او عمیق نیست و به ماهیت امپریالیسم راه نمی برد. دوستان چپ ایرانی اش هم چپ های عمیقی نیستند. گنجی باید این راه را طی کند تا به سوسیالیسم برسد و از آن منظر به درد و رنج میلیونها انسانی که در سراسر جهان استثمار می شوند ، نگاه کند