نسخه آرشیو شده

شواهد و قرائن وجود شبکه‌های سبز بالفعل
از میان متن

  • آزادی موقتی و سرکوب شدید بعدی در نقش تابستان و زمستان سبز و زرد شدن شبکه های اجتماعی عمل کردند
موضوع مرتبط

اکبر گنجی
جمعه ۱۴ آبان ۱۳۸۹ - ۰۲:۲۷ | کد خبر: 57755

اکبر گنجی در این یادداشت نشانه‌های وجود یک شبکه اجتماعی را از دیدگاه‌های مختلف بیان می‌کند و می‌گوید در ایران پس از انتخابات شبکه‌های اجتماعی سازماندهی نشده‌اند. در متن تاکیدها از نویسنده است.


 

7- مدافعان وجود «شبکه های اجتماعی غیر رسمی» در ایران، ابتدا باید نشان دهند که روابط بالفعل بین نقطه(عاملان) ها وجود دارد تا سپس مدعی «شبکه های اجتماعی غیر رسمی» شوند.

ممکن است در مقام گردآوری (context of discovery) معرفت، به شهود و حس و لمس استناد شود، اما در مقام داوری (context of justification)، باید شواهد و قرائن مدعا را عرضه کرد تا نظریه از طریق تجربه به تیغ ابطال سپرده شود. وقتی از نظریه پردازی شواهد و قرائن تأیید مدعایش طلب می شود، نمی تواند به «واقعیات مشهود که بسیاری آن را حس و لمس می کنند» ارجاع دهد. معنای این مدعا این است که دستمان خالی است.

8- با این که «نارضایتی» عمیق و گسترده ای در جامعه ایران وجود دارد، اما شاهد «اعتراض سیاسی» (تحریم، اعتصاب،سد معبر، تظاهرات،دادنامه های جمعی، و...) نیستیم. این پدیده را چگونه باید تعلیل کرد؟ هیچ یک از پدیده‌های اجتماعی را نمی‌توان با یک متغیر تبیین کرد. به همین دلیل، نبود اعتراض سیاسی را هم نمی‌توان با «ضعف شبکه های اجتماعی» تبیین کرد.

در ماه های قبل از انتخابات که آزادی نسبی فعالیت برای کاندیداها فراهم گردید، ستادها در سراسر کشور تشکیل شد و ارتباطات شبکه ای موقتاً شکل گرفت. با سرکوب های گسترده پس از انتخابات، کلیه ستادها تعطیل، چهرهای شاخص بازداشت و شبکه هایی که موقتاً بوجود آمده بود، متلاشی شد.

گر چه آهن سرخ شد او سرخ نیست پرتو عاریت آتش زنی‌ست
گر شود پر نور روزن یا سرا تو مدان روشن مگر خورشید را
هر در و دیوار گوید روشنم پرتو غیری ندارم این منم
پس بگوید آفتاب ای نا رشید چونک من غارب شوم آید پدید
سبزه ها گویند ما سبز از خودیم شاد و خندانیم و بس زیبا خدیم
فصل تابستان بگوید ای امم خویش را بینید چون من بگذرم

(مثنوی ، دفتر اول، ابیات: 3271- 3266) 

آزادی موقتی و سرکوب شدید بعدی در نقش تابستان و زمستان سبز و زرد شدن شبکه‌های اجتماعی عمل کردند. گذشتن آزادی موقتی تشکیل ستادها در سراسر کشور، نشان داد که چه متغیری تشکیل موقتی شبکه‌های اجتماعی را امکان پذیر ساخت.

وقتی از گسترش شبکه راه ها/جاده های کشوری یا شبکه مخابراتی یا شبکه تولید و توزیع مواد مخدر سخن گفته می شود، معنای آن تا حدود زیادی روشن است که چیست؟ اما تکرار دائمی این مدعا که:«شبکه اجتماعی جنبش سبز گسترش یافته و تعمیق پیدا کرده است»، چه معنایی دارد؟ چگونه می‌توان این مدعا را موجه کرد؟ چرا به گونه دیگری نباید به آنچه پس از انتخابات روی داد نگریست؟ به عنوان مثال، چرا به شرکت در یک مسابقه فوتبال و شورش‌های موقتی پس از آن فکر نمی‌کنید؟

اگر حدی از سازمان یابی وجود داشته باشد (آنچه ناقدان شبکه می‌خوانند)، اگر حدی از رهبری وجود داشته باشد، اگر رژیم نتواند یا نخواهد از حد معینی سرکوب را افزایش دهد و به طور کارآمد از سرکوب استفاده کند[*]، اگر...اگر...اگر...؛ در این صورت امکان تبدیل «نارضایتی گسترده» به «اعتراض سیاسی» (تحریم، اعتصاب،سد معبر، تظاهرات،دادنامه های جمعی، و...) فراهم می‌شود.

9- فرض کنیم تشبیه روابط اجتماعی به شبکه‌های فاقد سازمان و رهبری روا باشد. این روابط در واقعیت چه پدیده ای (جنبش اجتماعی؟) را در یک جامعه با رژیم سرکوبگر، فاقد آزادی بیان، آزادی تجمعات، رسانه‌های آزاد، انتخابات آزاد، سنت های جا افتاده مشارکت و جذب اجتماعی پدید می‌آورد؟ آیا این روابط به ساخت رابطه‌ای سبزها انجامیده است؟

البته اگر برخی بر این نظرند که نبود عناصری چون رهبری تثبیت شده، سازمان، اعتراض سیاسی(نه نارضایتی گسترده) و...را می‌توان جنبش اجتماعی نامید، نوشتار حاضر مخالفتی با آن ندارد. دقت و وضوح مفهوم شبکه را هم می‌توان از آن گرفت و چنان بسط اش داد که بر هر نوع رابطه ای قابل حمل باشد. آنگاه از وجود شبکه و از آن طریق از وجود جنبش اجتماعی سخن گفت. اما چنین مفهومی چه کمکی جهت درک و فهم واقعیت ایران و کنش جمعی ای که پس از انتخابات روی داد می‌کند؟ چرا از اصطلاح «هویت سبز» استفاده نشود که موجود سیالی در حال ساخته شدن است؟ اگر مفهوم شبکه این قدر بسط یابد، در آن صورت چنان شبکه‌هایی ماه ها پیش از آغاز فعالیت کاندیداها هم وجود داشته اند. در این صورت باید گفت که جنبش سبز یک سال قبل از برگزاری انتخابات هم وجود داشته است.**

البته معانی دیگری از جنبش وجود دارد که محل نزاع نوشتار کنونی نیست. به عنوان نمونه، محمد رضا نیکفر جنبش را «اشاعه نمادهای بدیل» تعریف کرده و آن را نه به عنوان مفهومی «توصیفی»، بلکه «همچون مفهومی ناظر به آرزو و هدف» به شمار آورده و بدین معنا از جنبش زنان سخن گفته است. اگر جنبش به معنایی که او بکار برده،به کار رود- یعنی نه توصیف واقعیت، بلکه یک آرزو و هدف- می‌توان از جنبش سبز هم سخن گفت.

آصف بیات هم جنبش‌های اجتماعی را «نهادهایی پایدار» و دارای «ساختمان و شاکله و رهبری خاص» به شمار می‌آورد، اما حرکت های خیابانی صورت گرفته را «غیرنهادینه»،«موقتی»، «خود انگیخته» و معطوف به «ابراز هویت و همبستگی» قلمداد می کند. در این صورت، آن حرکت های خیابانی غیر نهادینه خودجوش موقتی، پایان یافته اند.

10- «نو» و «کهنه» بودن ملاک صدق و کذب نظریه‌ها نیست و نمی تواند باشد.«دم دستی‌ترین نظریه‌های سی، چهل سال پیش» نامیدن یک نظریه، نقد آن نظریه نیست. همه نظریه‌ها پیشینه ای دارند، اما نمی‌توان مدعی شد که یک نظریه قدیمی شده و کارش تمام است. سنت‌های فکری مختلف، دائماً خود را بازسازی می‌کنند. چارلز تیلی تا زمان درگذشت اش در سال 2008 همواره در حال بازسازی نظرات خود بود.

فرض متدولوژیک علوم اجتماعی این است که دیگران موجوداتی عقلانی هستند. عقلانی به شمار آوردن دیگران مفسر را وادار می‌کند تا از کنش‌هایی که به ظاهر غیر عقلانی (از نظر مفسر) می‌نماید، تفسیری عقلانی ارائه کند. به همین دلیل نمی‌توان در نقد، دائماً دیگری را ناتوان از فهم و درک قلمداد کرد. وقتی نویسنده‌ای جنبش‌های اجتماعی را براساس حدی از سازمان‌یابی و حدی از رهبری تحلیل می‌کند، نباید او را بی سواد، نا آشنا با نظریه های جدید، «ناتوان برای کار جدی»، و تحلیل اش را «گرته‌برداری سطحی از مفاهیم و نظریاتِ» قلمداد کرد. بلکه باید گفت، شاید او دلیل/دلایلی دارد که از نظریه شبکه‌های اجتماعی استفاده نمی کند. آن دلیل/دلایل چیست؟ آن وقت می‌توان دلایل او را نقد و رد کرد.

------

*- عامل عدم استفاده گسترده از سرکوب،شرط لازم تمام تحولات انقلابی تاکنون موجود بوده است.یعنی رژیم حاکم در شرایطی قرار می‌گیرد که نمی‌تواند یا نمی‌خواهد از سرکوب به طور گسترده علیه مخالفان استفاده کند. اگر رژیم بتواند و بخواهد که به شدت به سرکوب مخالفان بپردازد، انقلابی روی نمی دهد. انقلاب‌ها معلول ده‌ها علل و دلیل است. اما بدون این متغیر، انقلابی صورت نمی‌گیرد. قادر بودن و مایل بودن به سرکوب دو عامل کلیدی در این صحنه اند. ممکن است رژیمی مایل به سرکوب گسترده باشد، اما توان چنان کاری را نداشته باشد. برعکس، ممکن است رژیمی توان سرکوب را داشته باشد، اما به دلایلی مایل به استفاده گسترده از این عامل نباشد. هانا آرنت در این باره گفته است:

"هر جا که بتوان مطمئن بود که نیروهای مسلح از مقامات کشوری اطاعت می‌کنند، حتی امکان وقوع انقلاب هم وجود نخواهد داشت. علت این که ظاهراً انقلاب ها در مرحله بدوی با سهولتی شگفت انگیز پیروز می‌شوند، این است که برپا کنندگان انقلاب نخست تنها لازم است رشته قدرت را از دست رژیمی بیرون بیاورند که آشکارا دچار از هم پاشیدگی است. بنابراین، انقلاب ها را همیشه باید معلول سقوط اقتدار و مرجعیت سیاسی دانست، نه علت این سقوط. ولی براساس این مقدمه نمی‌توان نتیجه گرفت که هر جا حکومت فاقد مرجعیت و احترام شد، همیشه انقلاب به وقوع می پیوندد.(هانا آرنت، انقلاب، ترجمه عزت الله فولادوند، انتشارات خوارزمی، ص 161).

اگر به دقت به تحولات آلمان شرقی سابق نگریسته شود، این متغیر نقش برجسته خود را بخوبی نشان می‌دهد. میخائیل گورباچف در آن زمان دو خبر مهم را اعلام کرد:عدم دخالت ارتش شوروری در تحولات داخلی بلوک شرق و بیرون کشیدن نیروهای خود از این قاره. با اعلام این سیاست جدید، پشت رژیم های توتالیتر به سرعت خالی شد و دیگر آنها تمایلی برای سرکوب نداشتند. قدرت نظامی داخلی آنها پابرجا بود، اما حمایت خارجی قطع شده بود و حکومت هایی که چند دهه با حمایت شوروی دوام آورده بودند، در یک لحظه کنترل خود را از دست دادند. در گذشته انقلاب های آلمان شرقی و مجارستان و چکسلواکی با گسیل داشتن ارتش شوروی سرکوب شده بود.گورباچف اعلام کرد که دیگر از این خبرها نخواهد بود.

به «شرطیه های کاذبة المقدم» زیر بیندیشید: اگر رهبران آلمان شرقی سابق همچون رهبران چین که تظاهرات میدان تیان آن من را به شدت سرکوب کردند، مردم را به خاک و خون می کشیدند، چه می‌شد؟ اگر گورباچف سیاست های پیشین شوروی را تغییر نداده بود و همچنان با ارتش خود به سرکوب مردم بلوک شرق ادامه می‌داد، چه می شد؟

در عین حال،از مدتها قبل،گروه های سازمان یافته ای به روش های صلح آمیز در حال فعالیت بودند. در سال 1980 ورا و کنود ولنبرگر با یکدیگر ازدواج کردند. سال بعد(1981) این دو در برلین شرقی گروه صلح را بنیان گذاردند. پدران هر دو از شخصیت های ممتاز کمونیست های حاکم بودند. اما این دو بر این باور بودند که رژیم به آرمان های سوسیالیستی آنها خیانت کرده است. آنان اعتراض های حقوق بشری و شب زنده داری های محیط زیستی به راه می انداختند.در همه تظاهرات دولتی شرکت می کردند و اعلامیه هایی در دفاع از آزادی بیان توزیع می کردند.یک دهه مبارزه گروه آنها ادامه داشت. در سال 1988 ورا بازداشت و سپس به انگلستان تبعید شد. در روز 9 نوامبر 1989- روز فرو ریختن دیوار برلین- لورا به آلمان بازگشت. سپس از سوی سبزها کاندیدا گردید و به نمایندگی بوندستاگ انتخاب شد.

رژیم جمهوری اسلامی تاکنون نشان داده است که در استفاده از خشونت علیه مخالفان تردید به خود راه نمی دهد. آیت الله خمینی در تابستان 1367 حکم قتل عام چند هزار زندانی سیاسی را صادر کرد. در حوادث پس از انتخابات 22 خرداد 89 نیز سلطان علی خامنه ای در استفاده از خشونت تردید به خود راه نداد(البته او جسارت و توان سلف خود را فاقد است).اگر خبر تجاوز جنسی به زندانیان صحت داشته باشد، پیام آن این است که من(علی خامنه ای) برای حفظ قدرت به هر کاری دست خواهم زد.
**- به عنوان نمونه، به مفهوم شبکه  مبادله ای (exchange network) در جامعه شناسی ریچارد امرسن بنگرید. امرسن در سال 1972 در مقاله ای در چارچوب نظریه مبادله این برساخته خود را توضیح داد. به گفته او:

"شبکه مبادله ای چندین مولفه دارد. نخست، چنین شبکه ای از روابط اجتماعی شامل تعدادی از افراد یا کنشگران جمعی است.دوم،کنشگران گوناگون انواعی از منابع ارزشمند دارند. همه کنشگران،فردی و جمعی،در این شبکه دارای امکانات مبادله ای و روابط مبادله ای با یکدیگرند. سرانجام،تعدادی از این روابط مبادله ای وجود دارند و برای ساختن یک ساختار شبکه ای یگانه با یکدیگر مرتبط می شوند؛ بنابراین، دست کم دو رابطه مبادله ای میان کنشگران را می توان سازنده یک ساختار اجتماعی تلقی کرد...دو رابطه مبادله‌ای دو نفره،الف- ب و الف- ج هنگامی شبکه حداقلی را (الف- ب- ج)تشکیل می دهند که مبادله در یکی منوط به مبادله (یا عدم مبادله) در دیگری باشد. برای الف، ب و ج کافی نیست که عضویتی مشترک داشته باشند تا شبکه مبادله‌ای پدیدار شود، باید رابطه مشروطی میان مبادله ها در الف، ب و ج برقرار باشد ( جرج ریتزر، مبانی نظریه جامعه شناختی معاصر و ریشه های کلاسیک آن ، ترجمه شهناز مسمی پرست، نشر ثالث، ص 296).

در سال های پیش از انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد 88 ،زچنین شبکه مبادله ای در ایران وجود داشته یا نداشته است؟

این مطلب را به اشتراک بگذارید

azadi

رادیو زمانه که هر بار با هزار ترفند از فراماسونری روسی ، چه گوارا ، حاجیه خانوم قرقیزی( هزار چهره دیکتاتور ۳ رژیم ) ، کاسترو ، .... طرفداری های عجیب و قریب میکند حالا زیر یک مطلب عاشق بازانه به سبک مجله زن و روز زمان شاه از زبان شهرنوش پارسی اقدام به تعریف و تمجید از دولت آبادی نموده .  \n خیلی عجیب است که بعضی ها مصونیت آهنین دارند . مثلا بنی صدر ، بازرگان، سروش ، بهنود ، داریوش همایون ، سحابی ، موسوی ، رهنورد ، کروبی ، جلال ال احمد ، نراقی ، کدیور ، مهاجرانی ، باقی ، سازگارا ، گنجی ، خاتمی ، مهاجرانی ، میر فطروس ، فرج سر کوهی ، عباس میلانی ، یزدی ، نبوی ،  فرخ نگه دار ، رضا پهلوی ، ..... اگر حرفی بزنند یا مطلبی در مورد آنها جایی بیاید فورا یک عده زیر ان مطلب به اینها حمله میکنند . اما این آقای دولت آبادی یا اسماعیل خویی یا زر افشان یا صمد یا ..... چند تای دیگه هستند که مصونیت سیاسی عجیب و غریبی دارند . از آنها تعریف و تمجید های بیش از حد میشود . هیچ کس هم جرات ندارد به آنها بگوید چرا فلان حرف را زدند یا چرا فلان مو ضع سیاسی را نگرفتند .\nمثلا آرامش دوست دار نامه مینویسد به هابرماس و او را سین جین میکند که چرا به نفع فلان گرایش سیاسی در کشور ما مو ضع موافق نگرفتی ؟ و او را محاکمه میکند طلبکارانه ! اما همین فرد به کانون نویسندگان و همین آقایان صاحب مصونیت نمیگوید چرا گفتید جنبش سبز سوار امواج رسانه ای غرب است ؟ یا به چه حقی آقای دولت آبادی به سروش می پرید چرا به کروبی رای داده و به موسوی رای نداده ؟ یا آقای خوئی به چه دلیلی با شعار جمهوری ایرانی مردم و جنبش سبز برخورد افراطی میکنید و ان را با فاشیسم هیتلری مقایسه میکنید ؟ و با شعار نه غزه نه لبنان مخالفت میکنید ؟ \nآیا کسی دولت آبادی را به خاطر عدم اعتقاد به حقوق پایه بشر یعنی حق آزادی انتخاب زیر سوال می برد ؟ \nاما سیاست مداران برجسته این کشور توسط هواداران همینها لجن مال و خانه نشین شده اند . بدیهی است کشوری که سیاست مدار خبره نداشته باشد قادر به پیشرفت و توسعه سیاسی در دنیای امروز نیست . از روشنفکر و ادیب و نویسنده کشور اباد و مدرن نمیشود . مخصو صا  اگر روشنفکر جای سیاست مدار بنشیند و از سیاست مطلع  هم نباشد .

azadi | ۱۶ آبان ۱۳۸۹ - ۲۳:۵۴
پرستو

اسم مستعار ایرانی، دوباره پای تئوری توطئه را به میان آورد. می خواهد بگوید انقلاب 57 کار دولت های غربی بود که تصمیم گرفتند شاه را ببرند و خمینی را بیاورند. حالا هم اگر آنها تصمیم بگیرند، کار تمام است و رژیم سرنگون خواهد شد. این هم به فلسفه و عاملیت و مردم و جنبش اجتماعی نیاز ندارد. باید منتظر نشست تا ارباب جهان کار رژیم را بسازند. خب اگر چنین است، شما چرا این نظر را نوشتیئ، شما منتظر بنشین تا ارباب جهان کار رژیم را بسازند. بگذار گنجی هم فلسفه بافی کند. این که زیانی ندارد. مگر در 32 سال گذشته آمریکا و دولت های غربی برای سرنگونی این رژیم هر چه در چنه داشتند ، نکردند؟ اسرائیل چی؟ دیگر چه باید می کردند تا این رژیم نکبت برود؟ این نوع توطئه اندیشی هیچ مشکلی را حل نمی کند. فقط تن دادن به جبر را تجویز می کند.

پرستو | ۱۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۵:۰۴
irani

حاج اکبر سلام\nاینجا ایران است نه هیچ جای دیگه\nتو این مملکت تعویض رژیم نیازی به فلسفه بافتن نداره \nکافی تو تغییرات مورد نطر علمای عالم قرار بگیره اون وقت که همه دلائل مورد نطر جنابعالی هویدا میشن .\nتو که خوب یادت سال 57 چی شد \nبیخودی آسمون و ریسمون نباف هنوز وقتش نشده.

irani | ۱۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۴:۰۲
پروین غفاری

`دو گروه وجود دارد. گروه اول به دنبال تر و تمیز کردن و شیک کردن رژیم جمهوری اسلامی و بازگشت به دوران طلایی امام خمینی و ده سال اوست. آقایان خاتمی و موسوی و کروبی به دنبال چنین چیزی هستند.\nگروه دوم به دنبال فرا رفتن از این رژیم جنایتکار است، نه پاک کردن آن از نجاست که پاک شدنی نیست. زورمان که به انقلاب نمی رسد. باید دید که کسی بهتر این کار را انجام می دهد؟ شاید باور نکنید، اما این فرد احمدی نژاد و دوستانش هستند. آنها اولاً: با اعمال خود وضع را از این که هست خراب تر و چهره این رژیم را زشت تر می کنند. ثانیاً: با آخوندها مخالف اند.دارند زیرآب آخوندها را می زنند. ثالثاً: مکتب ایرانی را در برابر مکتب اعراب مطرح می کنند. رابعاً: کوروش را به عنوان اولین تدوین کننده حقوق بشر علم می کنند. خامساً: به حجاب اهمیت چندانی نمی دهند و احمدی نژاد بارها گفته است حجاب موضوع مهمی نیست. سادساً: از حضور خانم در استادیوم های فوتبال حمایت می کنند. سابعاً: احمدی نژاد چندین بار از اوباما درخواست مذاکره کرده است. متأسفانه اوباما نپذیرفته، اگر بپذیرد همین امر باعث ریزش بخشی مهمی از نیروهای رژیم خواهد شد.\nبه همه این دلایل من و خانواده ام به احمدی نژاد رأی دادیم چون او می تواند این رژیم را زمین بزند، نه موسوی و کروبی و خاتمی که دائماً احمدی نژاد را به ضدیت با امام خمینی و علی خامنه ای متهم می کنند. من اطلاع دارم که بسیاری از همفکران من نیز به احمدی نژاد رأی دداه اند.

پروین غفاری | ۱۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۱:۵۱
ba drud beh ganji

انقلاب  که کشکی نمیشه . با آرزو و تمنا درست نمیشه . از فلسفه بافی و بحث های روشنفکرانه به وجود نمیاد . شرایط اجتمایی مناسب میخواهد . قدرت حاکم باید به مرحله تزلزل و تردید و بی سوباتی رسیده باشد . نیروی رهبری مصمم و تشکیلات رهبری باید حاضر باشند . به محض بروز نشانه های اجتماعی باید با قدرت وارد صحنه شده و فوران ناشی از نارضایتی ها را به سمت فرو پاشی قدرت متزلزل موجود رهبری کند .\nدر ایران هر گروه اپوزیسیون که انگشت روی ان بگذاری تضادش با بقیه اپوزیسیون بیش از قدرت حاکم است . فراماسونری روسی که خواهان حفظ وضیت موجود است از ترس بهره برداری امریکا و جریانات لیبرال در داخل هر گروه یک اخلال گر فرستاده تا تضادهای داخلی اپوزیسیون را تشدید کند . عده ای با ماسک سکولار نو در حال کوبیدن ملی ها و مشروطه خواهان و لیبرال ها و روشنفکران دینی و سلطنت طلبان هستند . عده ای با ماسک سوسیال دموکرات در میان چپ ها به کار حمله به دگر اندیشان غیر چپ و چپ های سنتی مشغولند . عده ای با ماسک سلطنت طلب به ملی ها و مصدقی ها میتازند . عده ای با ماسک ملی و مصدقی به سلطنت طلبان حمله میبرند . عده ای با ماسک ضد دین و مارکسیست ارتدوکس به کار حمله به لیبرال های مذهبی و روشنفکران دینی مشغولند . عده ای با ماسک مارکسیست ارتدوکس رادیکال به حمله به سوسیال دموکرات ها و لیبرال ها و ملی ها مشغولند . عده ای با ماسک حمایت از خلق ها و اقوام و فدرال به کار حمله به مشروطه خواهان و ملی ها و هواداران یک پارچگی ایران مشغولند . .......\nرژیم مشغول بازیهای نمایشی و رقابت های داخلی قدرت است طبق معمول ۳۱ ساله . در عرصه خارجی با توجه به نبود خطر جدی داخلی رژیم به کار ترویج افراط گرایی مذهبی و دخالت در امور اعراب و مسلمانان و جدیدا چپ های آمریکای جنوبی مشغول است .

ba drud beh ganji | ۱۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۳۷
ba droud beh ganji

مخالفان داخلی رژیم جز حرف و بیانیه کلی دادن بدون وارد شدن به مصادیق و یا ارائه و پی گیری یک برنامه چند مرحله ای کار دیگری نمیکنند . هنوز معلوم نیست نظر موسوی و قرأت او از جنبش سبز در مورد غنی سازی ، رابطه با امریکا ، ولایت فقیه و اصول مشخص قانون اساسی فعلی چیست و چه راه کار عملی برای پیاده کردن ان نظرات مورد نظر است .\nهمه چیز به یک شوخی ساده و یک نمایش سیاسی کارگردانی شده و سرگرم کننده شباهت دارد .\nمردم هنوز نمیدانند که انقلاب در جریان است یا اصلاحات .\nرهبران اصلاحات گاها حرفهای انقلابی میزنند در حالیکه از انجام اصلاحات جزیی مرحله ای هم عاجزند .\nاپوزیسیون از انقلاب صحبت میکند اما مانع هر حرکت اصلاحی جزئی است چون میترسد بخش های دیگر اپوزیسیون قدرت را بربایند .\nمخالفین نه شبیه مخملی ها در باز مانده های شوروی سابق عمل میکنند ، نه شبیه چپ های تغییر مسلک داده و لیبرال شده آمریکای جنوبی ، نه شبیه اصلاح طلبان روسی و چینی و ویتنامی ، نه شبیه قرقیزی ها ، نه شبیه پاکستان ، نه شبیه ترکیه ، نه .......  بدیهی است انقلابی رخ نخواهد داد بماند اصلاحاتی هم صورت نخواهد گرفت . چون بحث شیرین اصلاحات بهتر است یا انقلاب فعلا سوژه هنر نمایی روشنفکران بی بضاعت تازه به دوران رسیده از نیکفر و دوستدار تا نوری الا و .... است . \nعدم حضور سیاست مداران مجرب در صحنه و معرکه گیری روشنفکران بی سیاست که عمدتا هنرشان در کوبیدن مذهب و بلغور کردن ته مانده های فرهنگ مارکسیستی روسی یک قرن و نیم پیش است چنان فضای دلسرد کننده و گنگی ایجاد کرده که شانس هیچ حرکت مثمر ثمری را نمیدهد حتا اگر ۹۰ درصد مردم ایران از وضع موجود خسته باشند .\nتاریخ جهان سراغ ندارد نمونه ای مثل ایران که رژیم اینقدر بی نیاز باشد از سرکوب مخالفین چون مخالفین بیش از رژیم همدیگر را لت و پار میکنند .\nتاریخ جهان سراغ ندارد نمونه ای که در ان سیاست مداران با تجربه چنان توسط به اصطلا ح  نخبه ها و روشنفکران کوبیده شده باشند که خانه نشین شده و عرصه را برای جولان کوتوله های سیاسی خالی گذشته باشند .\nملت ایران دارد در میدان سیاست رانندگی میکند به همان سبک آشفته که در خیابانها مشغول رانندگی است . تنها حاصل این رویه ترافیک است و تصادف های زیان آور .

ba droud beh ganji | ۱۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۳۶
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی