مدیر گروه جامعهشناسی دین در انجمن جامعهشناسی ایران، در دانشگاه تهران سخنرانی کرد و «دینداری» در نظام سیاسی حاکم بر ایران را «ظاهرگرایانه یا قشریگرایانه» دانست.
حسن محدثی، مدیر گروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران معتقد است بعد از انقلاب اسلامی، یک حکومت دینی بر ایران مسلط شده است که گفتار دینی حاکم بر آن، به ظاهر انسانها، به عنوان معیار توجه میکند.
به گفته او «دینداری» در نظام سیاسی حاکم بر جمهوری اسلامی که طی 32 سال گذشته ترویج شده، دینداری «ظاهرگرایانه یا قشریگرایانه» است.
آقای محدثی تاکید میکند که این نگاه در جمهوریاسلامی با نگاه «پوزیتیویستی» که بر دانشگاههای ایران حاکم است، همراه شده؛ نگاهی که میخواهد همه پدیدهها را با شاخصها، معیارها و مفاهیمی که میسازد و با بررسی پاسخهای یک پرسشنامه، اندازهگیری کند.
آنچه در پی میآید، سخنرانی این جامعهشناس با موضوع «امتناع سنجش دینداری» است که روز یکشنبه، 16 آبان ماه در انجمن جامعهشناسی، دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
***
«امتناع» یا «گفتار امتناع»، به این معنی است که برخی از امور جدید، مطلوب، مورد نیاز و مهم که جوامع مدرن به آن دست یافتند، در جامعه ما دستیافتنی نیست و این محصول دوران مدرن، بهویژه پس از انقلاب اسلامی است.
یکی از نمونههای امتناع در جامعه ما، امتناع «اندازهگیری دینداری» است. بحث امتناع زمانی مطرح میشود که سنت به عنوان یک عنصر «منفی و مخرب» مانعی در جامعه مدرن ایجاد کند.
رنه دکارت (1650-1596) که بسیاری از ریشههای تفکر مدرن به اندیشههای او باز میگردد، در کتاب «گفتار در روش راهبردن عقل» -نقل به مضمون- میگوید: اگر طول و عرض عالم را به من بدهید، من آن را اندازهگیری میکنم.
در این تعبیر یک سودای مدرن وجود دارد که مختص عصر جدید است و انسان شروع میکند به شناسایی هستی و تا جایی پیش میرود که حتی می خواهد آن را اندازهگیری کند.
خصلت و میل به اندازهگیری پدیدهها که امری مدرن است، محدود به عالم بیرون نشد، بلکه به اندازهگیری عالم درون و موجودی به نام انسان نیز کشیده شد.
در قرن نوزدهم علوم طبیعی و تجربی، علوم مسلط زمان بودند و این تفکر وجود داشت که علم (science) معتبرترین معرفت است و متفکران میخواستند الگوی علومانسانی را بر اساس علومتجربی تعریف کنند تا تمام پدیدهها اندازهگیری شود.
این اندیشه، در نیمه دوم دهه پنجاه قرن بیستم میلادی وارد جامعهشناسی میشود و تداوم پیدا میکند تا جایی که در حوزه جامعهشناسی دین، موضوع سنجش دینداری به صورت جدی مطرح میشود.
جمهوریاسلامی و امتناع سنجش دینداری
در ایران بعد از انقلاب اسلامی، یک حکومت دینی مسلط شده است که گفتار دینی مسلط در آن به ظاهر انسانها، به عنوان معیار توجه میکند. «دینداری» در نظام سیاسی حاکم در جمهوریاسلامی که طی 32 سال گذشته ترویج شده، دینداری ظاهرگرایانه یا قشریگرایانه است.
این شکل از دینداری را که با شاخصههای ظاهری تعریف میشود، در دورههای دیگری از تاریخ ایران وجود داشته است. نمونه برجسته آن عصر حافظ، در دوره شاهی به نام «امیر مبارزالدین محمد» است که به شدت دینداری قشریگرایانهای را دنبال میکند.
دینداری قشریگرایانه، همهچیز را در ظاهر میبیند و ارزشهای دینی مورد توجه نیست یا مورد غفلت است؛ مثال بارز آن حجاب زنان است. در همه مراکز دینی از زنان خواسته میشود که ظاهرشان را بپوشانند.
آن چیزی که مهم است، هنجار و قواعد رفتاری است که در ظاهر پیداست و آنقدر که حکومت بر حجاب به عنوان هنجار دینی تاکید میکند، عفت و پاکدامنی را به عنوان ارزش دینی -به صورتی که آموزش دهد و ترویج کند- مورد توجه قرار نمیدهد.
این موضوع در تمام قلمروهای رفتار دینی حاکم است. درباره هر آنچه که ابعاد ظاهری دارد از افراد خواسته میشود که رعایت کنند و آنچه که درونیتر بوده، کاملا محتوم است. پس، از ظاهر افراد قضاوت میکنیم که دیندار است یا نه که این امر به معنای قشریگری و ظاهرگرایی است.
این نوع نگاه به دینداری، به این معنی است که دینداری امری بیرونی و عینی است و با یک سری شاخصهایی میتوانیم آن را مشاهده کنیم. اما تمام پدیدههای عالم، خاصیت اندازهگیری و کمّی شدن را ندارد زیرا ماهیتشان متفاوت است. این سودای مدرن که بخواهیم همه چیز را اندازه بگیریم، سودایی زیادهطلبانه است.
این نگاه در جمهوریاسلامی با یک نگاه پوزیتیویستی (اثباتگرایانه) که در دانشگاههای ایران حاکم است، همراه شد؛ نگاهی که میخواهد همه پدیدهها را با شاخصها، معیارها و مفاهیمی که میسازد و با بررسی پاسخهای یک پرسشنامه اندازهگیری کند.
سنجش دینداری در دانشگاهها
یک بررسی ساده نشان میدهد که نگاه پوزیتیویستی حتی میخواهد درونیترین ابعاد وجودی انسان را در قالب کمّیات بیاورد و این روش بر دانشگاههای ایران نیز مسلط است.
نکته مهم این است که تحقیق در ایران، کاملا در دست دولت است و دست دانشگاهیان به عنوان افرادی بیرون از دولت، به جایی بند نیست. در ایران نهادهای مستقل از دولت وجود ندارد که بودجه تحقیقات را تامین کند. اما نگاهی که بر دولت حاکم است نیز نگاه قشریگرایانه است و تحقیقات را بر اساس خواست خودش تعریف میکند.
آمار تمام تحقیقات درباره سنجش دینداری در ایران بر اساس کتاب «سنجههای دینداری» که توسط عباس کاظمی و مهدی فرجی جمعآوری شده، به این شرح است: 28.8 درصد تحقیقات درباره سنجش دینداری در دانشگاهها انجام میشود؛ 23.3 درصد در وزارت ارشاد و سازمانهای وابسته، 14.6 درصد در مرکز ملی سنجشافکار، 6.7 درصد در مراکز تحقیقاتی صداو سیما، 6.8 درصد در مراکز تحقیقاتی جهاد دانشگاهی، 4.1 درصد در آموزش و پرورش و بقیه آن در دیگر سازمانهای تحقیقاتی انجام شده است.
تنها 28.8 درصد تحقیقات سنجش دینداری، در دانشگاهها است و بیشتر تحقیقها در مراکز دولتی انجام میشود. هرچند نمیتوان ادعا کرد که تحقیق دانشگاهها هم جزو تحقیق مراکز دولتی نیست.
این آمار نشان میدهد که تحقیق در حوزه دین، مانند سایر حوزهها در اختیار دولت است و طبیعی است که کارفرما بر اساس خواستهها و تمایلات خودش تحقیق را تعریف میکند.
نگاه اثباتگرایانه حاکم بر دانشگاهها هم، مزید بر علت می شود تا این تلقی پدید بیاید که دینداری پدیدهای است که در ظاهر خودش را نشان میدهد و ما میتوانیم، آن را به عنوان امری که تحقق بیرونی و عینی پیدا میکند، مورد مطالعه قرار دهیم.
به این ترتیب، در نگاه اثباتگرایانه، امری کیفی مانند دینداری در قالب مفاهیم خشک قرار میگیرد و طی یک پرسشنامه از افراد پرسیده میشود. در این روش پاسخهای دینداران تفسیربردار نیست و معنای آن مشخص، سر راست و قطعی است.
رتبهبندی به جای سنجش دینداری
ما در جهان انسانی، با انبوهی از معانی سروکار داریم که نادیدهگرفتن این معانی، به معنای نادیدهگرفتن واقعیتهای اجتماعی است. پس در اینجا دین به امری که تنها تجلی بیرونی دارد، تقلیل پیدا میکند در حالی که رفتارهای انسانی قصدمند است.
وقتی موضوعی مانند دینداری را در پرسشنامهای اندازهگیری میکنیم، بُعد «ابژکتیو» آن از میان میرود. این در حالی است که دینداری امری زمانمند است و ممکن است در طول زندگی ما تغییر کند. اینکه ما با پرسشنامه درباره مقطعی از زندگی سوال کنیم، اشتباه در روش تحقیق است.
اساس دینداری، امری کیفی است پس با پدیده واحدی روبهرو نیستیم و قبل از هر چیزی باید دینداران همسنخ و ناهمسنخ را دستهبندی کنیم و شاخصه و معیارهایی بر اساس آن تعریف کنیم. به این ترتیب ما به جای سنجش دینداری باید «رتبهبندی دینداری» را انجام دهیم.
باز مجید محمدی در رادیو فردا برای خوش آمد چپ روسی به لیبرال های مذهبی حمله برد انهم بسیار سست و بی بنیاد .\nآقای محمدی اگر مذهب احساسات بود :\nاگر فقط احساسات بود که ۱۴۰۰ سال در مورد اسلام و ۲۰۰۰ سال در مورد مسیحیت و ۳ هزار سال در مورد یهودیت با همان شدت و غلظت ادامه نمیافت . دین ومذهب را احساسات قلمداد کردن نشان از عدم شناخت جامعه شناسانه نویسنده دارد . چطور مارکسیسم بعد از ۷۰ سال سوخت و رفت به حاشیه . در مسکو امسال ( حد اکثر) ۵۰ هزار نفر انهم به ادعای وب سایت هوادار روسیه پ ن سالگرد انقلاب اکتبر را گرامی داشتند . چین و روسیه و ویتنام و چریک های افراطی آمریکای جنوبی احساسات کمونیستی را گذاشتند کنار و رفتند دنبال سرمایه داری وابسته . \nحتا مارکسیست های ایرانی دین خو هستند . اما شما به اصطلاح جامعه شناسان میترسید این موضو ع را مورد واکاوی قرار دهید .\nاینکه مارکسیست ها دنبال موسوی با شعار الله و اکبر میتوانند ا عتراض کنند در حالیکه معتقدند که ۸۵ درصد مردم حالشان از دین و نظام دینی بهم میخورد برای چیست ؟\nاینکه طبری و گلسرخی به اسلام تعظیم و تکریم میکنند انهم سنتی ترین قرائت آنها و حزب توده و فدایی و .... به جای ایت الله خمینی و بهشتی و رفسنجانی و خامنه ای ، بازرگان و بنی صدر و سروش و گنجی را مورد حمله قرار میدهند دلیل اش چیست ؟ اینکه مارکسیست ها با موسوی و نبوی نزدیکترند و حتا با لاریجانی و مطهری و توکلی و الیاس نادران و افروغ بهتر از کروبی و نوری و خاتمی کنار می آیند دلیلش چیست ؟ کی احساساتی است ؟\nتا در ایران این مصونیت سیاسی فراماسونری مارکسیست های روسی و سلطه آنها بر ادبیات و فرهنگ و هنر و سیاست و روشنفکری و جامعه شناسی شکسته نشود ، روشنفکرانی مثل جنابعلی آدرس غلط میدهید .\nاینهمه دشمنی شما با لیبرال ترین جناح های مذهبی جز احساسات معنی دیگری دارد ؟ من بدبین نیستم ولی گاهی انقدر افراط میکنید که به نظر حقوق بگیر می آیید .