محمد برقعی، مهدی جلالی و محمدرضا جلاییپور، در دومین نشست از همایش روحانیت شیعه که در دانشگاه جرج واشنگتن برگزار شد، انتقادهایی را به عملکرد نهاد روحانیت در دوره جمهوری اسلامی و همچنین عملکرد روشنفکران دینی در تعامل با نهاد دین و روحانیون مطرح کردند
در این همایش یکروزه، گروهی از تحلیلگران مسایل ایران ۲۹ آبان در ساختمان ایلیوت دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا گرد هم آمدند تا درباره جایگاه روحانیت شیعه در چشمانداز تحولات آینده ایران سخن بگویند.
این همایش را «جمعیت روحانیون سنتی ایران» و «انجمن دانشجویان دموکراسیخواه دانشگاه جورج واشنگتن» برگزار کرد.
در نشست اول این همایش، عبدالکریم سروش، ابوالقاسم فنایی و حسن شریعتمداری سخن گفتند که گزارش آن را اینجا میخوانید.
در نشست سوم نیز علی افشاری، مجتبی واحدی، محمد هدایتی سخن گفتند که گزارش آن اینجا در دسترس است.
محمد برقعی: روحانیت باید تغییر کند تا زنده بماند
محمد برقعی، مردمشناس و مدرس دانشگاه استرابر درباره جایگاه روحانیت با نگاه تجربه حکومت دینی سخنرانی کرد و هشدار داد که نهاد فقاهت طی ۳۳ گذشته به شدت به حکومت وابسته شده و از آنجا که قدرت حکومت ابدی نیست، به هنگام فروپاشی این شکل از قدرت روحانیت هم دچار چالشی بزرگ میشود و برای اینکه زنده بماند باید خود را مورد بازبینی قرار دهد.
آقای برقعی تاکید کرد که این بازبینی تنها از درون نظام روحانیت امکانپذیر است و هرچند روشنفکران دینی و غیر دینی میتوانند دیدگاهها و نقدهای خود را مطرح کنند اما تغییر عملی باید از درون روحانیت صورت گیرد.
هرچند او تاکید کرد نهاد دین باید از نهاد سیاست جدا شود اما گفت که دین به لحاظ ساختاری واجد مفهوم قدرت است و نمیتوان قدرت را آن تفکیک کرد؛ البته این قدرت به معنای قدرت سیاسی و حکومتی نیست.
به اعتقاد این مردمشناس، روحانیت واجد چهار مشخصه اصلی و مهم «تخصص»، «سازماندهی»، «پول» و «محبوبیت مردمی» است و قدرت خود را با تکیه بر این چهار رکن میسازد و از این طریق وارد مناسبات قدرت میشود.
او نهاد قدرت در جامعه به دو دسته «عرفی» و «مذهبی» تقسیم کرد و گفت: پس از انقلاب اسلامی برای نخستین بار در تاریخ شیعه این قدرت در یک فرد متمرکز شد و در نتیجه آن سلسله مراتب انتخابی در میان روحانیون و در نتیجه معنای تخصص از بین رفت و در حال حاضر حکومت بر مجاری مالی روحانیون نظارت دقیق دارد، شبکه حامیان فقیهان را هدایت میکند و تعیین میکند که چه کسی مرجع باشد.
به این ترتیب بخش حکومتی روحانیت به شدت فاسد است و پایگاه روحانیت در میان مردم از دست رفته است و برای احیای آن باید خود را تغییر دهد و با شرایط تازه زیستی سازگار شود.
مهدی جلالی: روحانیون در خدمت گذار با ثبات به دموکراسی
مهدی جلالی، پژوهشگر و کارشناس مسایل امنیت بینالملل در حوزه خاورمیانه که درباره سازگاری نهاد سنتی روحانیت با دموکراسی سکولار سخنرانی کرد.
او بر این نکته تاکید داشت که روند گذار به دموکراسی با بیثباتی همراه خواهد بود و برای کم کردن هزینهها فرمولهایی وجود دارد که یکی از آنها استفاده از نهادهای مدنی تنومند است و در ایران هیچ نهادی تنومندتر و کهنتر از نهاد روحانیت وجود ندارد.
او این پرسش را مطرح کرد که در شرایط فعلی باید به دنبال راهی باشیم که چطور در مسیر دموکراتیزاسیون روحانیت را در کنار خودمان داشته باشیم.
آقای جلالی گفت که روحانیت سنتی شیعه که به حکومت اسلامی عقیده ندارد و حکومتها در دوران غیبت را حکومت «جائر» میداند و همچنین خود را مصلح اجتماعی نمیدهند قابلیت این را دارد که با دموکراسی سکولار سازگار شود و در کنار روشنفکران طالب دموکراسی قرار گیرد.
آقای جلالی میزان سازگاری روحانیت سنتی را به مراتب بیش از روحانیت نوگرا دانست و گفت که روحانیون نوگرا که آیتالله خمینی در راس آنها قرار داشت، به دلیل ایجاد تغییر در مبانی رابطه دین و قدرت سیاسی کمتر با برداشتهای مدرن از مقوله حکومت و مردمسالاری همخوانی دارند و به همین دلیل است که کنا آمدن با روحانیون سنتی در گذار به دموکراسی در ایران آسانتر است.
محمدرضا جلاییپور: روشنفکران دینی عقب ماندند
محمدرضا جلاییپور، فارغالتحصیل دانشگاه LSE لندن در رشته جامعهشناسی قرار بود درباره «تعامل روشنفکران دینی و روحانیت: زخمها و مرهمها» سخن بگوید اما گفت که چون دیگر سخنرانان بیش از روشنفکران دینی به نقد روحانیون پرداختهاند، قصد دارد نقد روحانیان را کنار بگذارد و برای ارائه تصویری کامل به نقد از روشنفکران دینی بپردازد.
او هدف نهایی از سخنان خود را لزوم تغییر روحانیت دانست؛ تغییری که از درون این گروه صورت میگیرد اما روشنفکران میتواند آغازگر آن باشند.
آقای جلاییپور، طیفی از روشنفکران دینی را نام برد و نقدهای مطرح شده را به این گروه وارد دانست. عبدالکریم سروش، محسن کدیور، محمد مجتهد شبستری، مصطفی ملکیان، حسن یوسفی اشکوری، سعید حجاریان، مهدی بازرگان، ابوالقاسم فنایی، علیرضا علویتبار، آرش نراقی، و محمود صدری دانست، افرادی که سکولاریسم سیاسی عینی و غیرستیزهگر را پذیرفتهاند.
پس از آن انتقادهایی را به این گروه وارد دانست که در چهار گروه رویکرد تخریبی رقابتی به جای رویکرد اصلاحی در نقد روحانیت، ارائه تصویر نسبتا ساده و یکسویه و منفی از حوزه و روحانیت، فقدان توازن و تعادل میان چهار عنصر زیربنایی روشنفکری دینی و نقد ارتزاق و معیشت روحانیت دانست.
این کارشناس بیتوجهی به سازمان نوین نهاد دین در ایران را یکی از مواردی دانست که روشنفکران به آن بیتوجه بودهاند.
او که ۱۶ مرجع تراز اول معاصر را از میان ۳۰۰ مرجع انتخاب کرده بود، گفت که از میان آنها تنها سه نفر -آقایان خامنهای، نوریهمدانی و سبحانی- اصولگرای حامی دولت هستند. آقایان جوادی آملی و مکارم شیرازی اصولگرایان منتقد دولت هستند. آقایان سیستانی، شبیری زنجانی، بهجت و شیرازی مراجع سنتی هست و آقایان منتظری، صانعی، موسوی اردبیلی، بیات، گرامی و دستغیب روحانیان اصلاحطلب به شمار میآیند که در یکی دو سال اخیر نفوذ عمومی رسانهای و میزان مقلدینشان افزایش چشمگیری یافته است.
او همچنین آماری از تعداد فضلا و مدرسان دروس عالیه حوزه علمیه قم ارائه داد و تعداد آنها را حدود ۶۰۰ نفر دانست که حداکثر سی نفر از آنها با صدای بلند اصولگرای حامی دولت هستند؛ باقی یا غیرسیاسی هستند یا محافظهکاران خاموش یا نوگرا یا سنتی.
او به این نکته اشاره کرد که بدنه طلاب رشد کمی حیرتانگیزی داشته و در خلال سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۸۴ تعداد طلاب حوزه علمیه قم از ۳۰۰ طلبه به ۵۰ هزار طلبه رسیده و این به معنای رشد ۱۶۶ برابری است.
این محقق معتقد است که روشنفکران دینی در برابر همه این تحولات منفعلانه عمل کرده و به آن بیتوجه بودهاند. علاوه بر این از آنجا که نقطه عزیمت آنها در نقد روحانیت، مساله ارتزاق و معیشت آنها قرار دادهاند، باعث شدهاند که نقدهاشان شنیده نشود.
آقای جلاییپور پیشنهاد کرد روشنفکران دینی رویکردی اصلاحجویانهتر به نهادهای رسمی دینی اتخاذ کنند، به سویههای مناسکی دیانت توجه داشته باشند، فاصلهای مرئی از نویسندگانی داشته باشند که به نام روشنفکری دینی دین را نقد میکنند و از نفوذ روشنفکری دینی کاستهاند و همچنین عناصر غیر اخلاقی فرهنگ و تمدن مدرن را به طور جدیتر نقد کنند و برای نشر دیانت خردپسندانه بیشتر بکوشند.