نسخه آرشیو شده

سوء استفاده از بی‌قدرتی
از میان متن

  • «اصلاح‌طلبی»‌، دقیقه‌ایست میان این دو سر طیف «سوء‌استفاده از قدرت» و «سوء‌استفاده از بی‌قدرتی»
جمعه ۲۱ آبان ۱۳۸۹ - ۰۲:۵۹ | کد خبر: 57953

نوح منوری، نویسنده وبلاگ کشتی نوح، ضمن اخطار دادن به خطر «بی‌قدرتی»، اصلاح‌طلبان را حد وسط بین «قدرت‌مداران» و «بی‌قدرت‌ها» می‌داند

همه‌ ما با مصادیق سوء‌استفاده از قدرت، کمابیش، آشنا هستیم: فدا کردن حقیقت به پای مصلحت، سرکوب مخالفان و اقلیت‌ها، هدم آزادی بیان و آزادی پس از بیان، از بین بردن استقلال دستگاه قضا و قاضی، رانت‌خواری و اختلاس، همه و همه از مصادیق سوءاستفاده از قدرت است.

در جایی که قدرت بماهو قدرت، خارج از نظارت قانون یا با وضع قوانین ناعادلانه اعمال می‌شود، رسیدن به قدرت مساوی است با تلاش برای خروج از نظارت و اجرای سلیقه‌های شخصی و حفظ قدرت به هر قیمت ممکن.

اما این تنها قدرت نیست که از این منظر قابل تامل است، «بی‌قدرتی» نیز آفت‌های خاص خود را دارد. نگاهی کنیم به همه‌ی آنهایی که دست‌شان از قدرت کوتاه است و در موضع انتقاد و اعتراض هستند. آیا آنها هیچ از بی‌قدرتی خود سوءاستفاده نمی‌کنند؟

چیزی هست که به هر حال قدرتمندان را بندی و گرفتار می‌سازد و آن مسئولیتی است که قدرت برای آنها به بار می‌آورد و هر چه قدر هم بخواهند از زیر نظارت‌های قانون فرار کنند، از پیامدهای اعمال سیاست‌ها و رفتارهای خود نمی‌توانند. و این دقیقا همان چیزی است که خیال «بی‌قدرت‌ها» را راحت می‌کند؛ آنها حتی همین قید و بند را هم ندارند.

«بی‌قدرت» بسیار راحت‌تر است که به طغیان و ویرانگری بپردازد تا تفکر و سازندگی. او ممکن به مخالفت ذاتی با هر چیز که باب میلش نیست بپردازد و به خودش سختی تشخیص سره و ناسره را ندهد. او همین که از وضع موجود ناراضی باشد، همه‌ مقدمات لازم را گرد می‌آورد تا به نتیجه‌ای که خودش می‌خواهد برسد. او حاضر نیست ستاره‌های یک شب تاریک را بشمارد و گل‌های کویر را ببیند.

بی‌قدرت از آنجایی که می‌داند که هیچ وقت قدرت به او نمی‌رسد یا از این امر ناامید است، هیچ گاه حاضر نیست خودش را در جایگاهی ببیند که صاحب مسئولیتی است. یک مسئول، بیش از هر چیز به نگه‌داشتن میانه‌ی کار و حفظ توازن میان خواسته‌های متناقض می‌اندیشد. اما کسی که هیچ مسئولیتی ندارد، تنها می‌خواهد حرف خودش را به کرسی بنشاند و در غیر این صورت هر نتیجه‌ی نامطلوبی را محصول همین امر به حساب می‌آورد.

بی‌قدرت‌ها گرفتار انفعالی هستند که در همه‌ رفتارهای آنها از جمله تمسخر و تیره‌نمایی اوضاع و کارشکنی خودش را نشان می‌دهد. اگرچه همه‌ اینها از نظر جامعه‌شناسی قابل فهم است، اما کسانی که در موضع انتقاد و اعتراض هستند و نه صرف همین نقد و اعتراض که اصلاح امور برای ایشان در اولویت است، باید بیش از هر چیز در رفتار خود دقیق باشند و از بوالهوسی و کینه‌توزی دور باشند.

«اصلاح‌طلبی»‌، دقیقه‌ایست میان این دو سر طیف «سوء‌استفاده از قدرت» و «سوء‌استفاده از بی‌قدرتی». او نه به دنبال رسیدن به قدرت و حفظ آن با هر قیمتی است و نه تا وقتی که خارج از قدرت است به تسویه‌حساب‌های شخصی با صاحبان قدرت می‌پردازد. او حتی گاهی از مخالفان خود نیز تمجید می‌کند و از دوستان خود انتقاد می‌کند، چرا که از غربال آدم‌ها به غربال رفتارها رسیده است. اصلاح‌طلب به «قضاوت‌های از پیش محقق» دل خوش نمی‌کند.

اصلاح‌طلب به مسئولیت‌پذیری می‌اندیشد نه مسئولیت‌گریزی. او می‌داند که هیچ چیز یک روزه درست نمی‌شود و اگر همین فردا قدرت را به او بدهند، بسیاری از همین کارهای امروزی‌ها را تکرار می‌کند، پس این آمادگی را دارد که همین حالا هم از آنها به عنوان کارهای مثبت و تاثیرگذار یاد کند. خلاصه اینکه، اصلاح‌طلب به جای صرف انتقاد از امروز، به طرحی برای فردا می‌اندیشد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی