معاونپژوهشی مرکز مطالعات و پژوهشهای جمیعتی آسیا و اقیانوسیه میگوید آنچه که بیش از همه معضل طلاق را در جامعه نگرانکننده کرده است، افزایش این پدیده میان جوانان و بالا رفتن میزان طلاقهای توافقی بین آنها است.
معاونپژوهشی مرکز مطالعات و پژوهشهای جمیعتی آسیا و اقیانوسیه میگوید آنچه که بیش از همه معضل طلاق را در جامعه نگرانکننده کرده است، افزایش این پدیده میان جوانان و بالا رفتن میزان طلاقهای توافقی بین آنها است.
شهلا کاظمیپور همچنین گفت که علیرغم تمام آمارهایی که مسئولان دولت درباره کاهش ازدواج ارائه میدهند، این پدیده در ایران به دلیل جوانی جمعیتی که در معرض ازدواج قرار دارد، در حال افزایش است.
این استاد دانشگاه تهران بر اساس آمار از ثبت و احوال ایران، از رشد چشمگیری طلاق خبر داد و گفت که در ازای هر 100 ازدواجی که در سال 1388 صورت گرفته، 14.1 درصد آن به طلاق منجر شده است و روند رو به افزایشی دارد زیرا در سال 1385 میزان آن حدود 9 درصد بوده است.
خانم کاظمیپور روز شنبه 22 آبانماه، یکی از سه سخنران نشست علمی-تخصصی «طلاق؛ بحران یا راهحل» در دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران بود که به موضوع طلاق در ایران و رشد آمار آن پرداخت.
افزایش سن ازدواج، کاهش سن طلاق
خانم کاظمیپور دلیل افزایش طلاق را «ازدواجهای نادرست» دانست و گفت که با وجود تمام آمارهایی که مسئولان دولت درباره کاهش ازدواج ارائه میدهند، این پدیده در ایران به دلیل جوانی جمعیتی که در معرض ازدواج قرار دارد، در حال افزایش است.
به گفته او آمار سال 1388 نشان میدهد که بیشترین ازدواجها برای زنان در گروههای سنی 15 تا 19 و 20 تا 24 و برای مردان در گروه سنی 20 تا 24 و 25 تا 29 بوده است. نکته مهم این است که روند آمار میگوید سن ازدواج در سنین جوانی برای مردان و زنان رو به کاهش است.
او افزایش سهم زنان در آموزش عالی، توسعه شهرنشینی، فزونی تنوع فرهنگی، گرایش به بازار کار و اشتغال برای زنان، افزایش بیکاری جوانان و مسائل و مشکلات اقتصادی را از مهمترین دلایل افزایش میانگین سن ازدواج دانست.
از طرف دیگر، در ازای هر 100 ازدواج سال 1388، 14.1 درصد آن به طلاق منجر شده است. بالاترین میزان این پدیده در زنان در گروه سنی 20 تا 24 و 25 تا 29 و برای مردان در گروه سنی، 25 تا 29 بوده است.
بر این اساس خانم کاظمیپور نتیجه گرفت که طلاق پدیدهای است که دارد رو به جوانی میرود. یعنی طلاقهایی که با حضور فرزندان همراه بود رو به کاهش است و زوجهای بدون فرزند یا دارای یک فرزند را شامل میشود.
به گفته این استاد دانشگاه نکته مهم دیگر این است که طلاقها در جامعه ایران در نقاط شهری بیشتر است و میزان آن به 84 درصد رسیده است. بیشترین میزان طلاق هم در ایران با میزان 30 درصد از طلاقهای کشور، در استان تهران اتفاق افتاده در حالی که جمعیت آن کمتر از 20 درصد جمعیت کل کشور است.
او اعلام کرد: در یک محاسبه دیگر بر اساس آمار سال 1388 و 1385 به این نتیجه میرسیم که نزدیک به 50 درصد از طلاقهای این دو سال مربوط به ازدواجهایی است که سنوات زناشویی آن کمتر از چهار سال است و معضل جدیدی در جامعه ایران به شمار میآید.
زندگی فرزندان طلاق
او در بخشی از صحبتهایش به بررسی دلایل طلاق پرداخت و گفت: پژوهشها نشانمیدهد که تحصیلات زنان و ناپایداری خانواده در جوامع مختلف روابط متفاوتی را پدید آورده است. در برخی جوامع مانند ایالات متحده این عامل روی روابط تاثیر مثبت گذاشته است اما این عامل در ایتالیا اثر منفی گذاشته و به طلاق منجر شده است، یا با اشتغال و استقلال زنان در نتیجه ریسک طلاق نیز افزایش مییابد.
خانم کاظمیپور ادامه داد: در مورد پیامدهای آن هم میتوان گفت که انحلال خانواده اثر منفی بر فرزندان دارد. فرزندان خانوادههای طلاق و یا والدین از هم جدا شده، در مقایسه با فرزندانی که در خانوادههای کامل زندگی کردهاند، احتمالا زودتر ازدواج میکنند.
این بررسیها نشان میدهد که این فرزندان بیشتر تشکیل پیوند «همخانگی» میدهند و بیشتر موالید قبل از ازدواج دارند و ازدواج خود را با طلاق پایان میدهند. بنابراین رابطه مثبتی میان طلاق والدین با طلاق فرزندان در آینده وجود دارد زیرا طلاق و انحلال خانواده بر فرآیند بزرگسالی اثر منفی دارد.
طلاق راهی برای خاتمهدادن به طلاق عاطفی
به گفته این استاد دانشگاه، تحولات اجتماعی دهههای گذشته در سطح جهان، نظام خانواده را با تغییرات، چالشها، نیازهای جدید و متنوعی مواجه کرده و طی همین مدت، خانواده به شکل فزایندهای با دلایل و عوامل متعدد و پیچیدهای در معرض تهدید قرار گرفته است.
وقتی کارکردهای خانواده ازجمله کارکردهای زیستی، اجتماعی، شناختی و عاطفی یکی پس از دیگری آسیب میبینند. زوجها به تدریج علاقهمندی خود را از دست میدهند، کاهش تدریجی رضایتمندی آنها ابتدا موجب گسستگی روانی (طلاق عاطفی) است و سپس گسستگی اجتماعی و در نتیجه منجر به بروز واقعه طلاق میشود. همچنین به همان نسبت که جامعه، از سنتها فاصله میگیرد، میزان طلاق افزایش پیدا میکند.
به عقیده او طلاق از این نظر که به یک سبک زندگی پرتنش و پر اضطراب خاتمه میدهد، مناسب است اما پیامدهای منفی خود را هم بهدنبال دارد. به همین جهت آسیبهای اجتماعی و روانی منبعث از آن، روز به روز در حال افزایش است.
طلاق از طرف دیگر راهحلی است برای خاتمهدادن به طلاقهای عاطفی و پنهان جامعه که در خانوادهها وجود دارد و ممکن است به تخریب زیربناهایی فرهنگی و اجتماعی جامعه منجر شود.
در طلاق عاطفی زوجین از تمام کارکردهای اقتصادی خانواده برخوردارند و به جز ابراز عاطفه و محبت میتوان گفت که طلاق عاطفی، تاثیر بسیار بدتری نسبت به طلاق واقعی دارد و میتواند منجر به بیوفایی از دو بعد جنسی و عاطفی شود و در برخی مواقع بیوفایی عاطفی میتواند به بیوفایی جنسی منجر شود.