مسئله نسبت جمهوری اسلامی با حقوق بشر و نگاه مسئولان آن به این موضوع از محلهای منازعه بین گروههای سیاسی بوده است. اکبر گنجی در مجموعه یادداشتهایی به مرور دیدگاههای آیتالله در زمینه حقوق بشر پرداخته است. در متن تاکیدها از نویسنده است.
اشاره: حقوق بشر برساخته انسان مدرن و متعلق به دوران مدرن است. این برساخته رفته رفته مشروعیت جهانی یافته و به ایدهای جهان شمول تبدیل شده است. حقوق بشر از چشم اندازهای گوناگون توجیه شده است. همه عقلا در این خصوص که حقوق بشر و دموکراسی و عدالت به بنیادهای فلسفی- اخلاقی- مذهبی نیاز دارند یا نه؟ اجماع ندارند.
نسبت دین و حقوق بشر، حداقل در جوامعی که دین قدرتمند است، مسئلهای دائمی و نیازمند گفتوگو است.
نوشته حاضر، محدود به نظرات آیتالله خمینی درباره حقوق بشر است. او رهبری انقلاب 1357 را بر عهده داشت. اگر چه در «میان پرده پاریس» سخنان دیگری بر زبان راند، اما گفتمان اصلی او با گفتمان غالب دهه 40 و 50 ایران تفاوت چندانی نداشت. انتقام از رهبران حکومت پیشین، مجازات سریع آنها، عدم رعایت حقوق بشر درباره آنان؛ ایده هایی بود که فضا را پر کرده بود. اطلاعیه گروهها و سازمانها وجود دارد و نشان میدهد که چگونه به رهبری انقلاب برای مجازات سریع زمامداران پیشین فشار وارد می آوردند. اما نوشتار کنونی ناظر به آن مواضع نیست، فقط معطوف به آرای آیتالله خمینی است. اگر چه او بیرون از تاریخ نبود و آرایش وابسته به سیاق و زمینهای بود که در آن بیان می گشت.
اعدام سران حکومت پیشین و مسئله حقوق بشر
هر شهروندی دارای مجموعهای از حقوق(حقوق بشر) است که هیچ دولتی مجاز به نقض آنها نیست. در این بخش، ابتدا به ماده پنج، شش و یازده اعلامیه جهانی حقوق بشر پرداخته خواهد شد که مربوط به دادرسی عادلانه، عدم شکنجه و مجازاتها است. از نظر نهادهای حقوق بشری، آنچه پس از پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق میافتاد، مخالف حقوق بشر بود. یعنی مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر را نقض میکرد. آیتالله خمینی، در پاسخ به آنها، به شیوههای زیر توسل میجست.
تعداد کشته شدگان در حکومت شاه
کل مخالفانی که از پانزده خرداد 1342 تا 22 بهمن 1357 به دست نیروهای نظامی- امنیتی- انتظامی حکومت شاه کشته شده اند، حدود سه هزار و 800 نفر است. مخالفان حکومت پهلوی دائماً این دروغ را تبلیغ میکردند که شاه دارای یکصد هزار زندانی سیاسی است. تعداد کشته شدگان را هم به نحو عجیبی بالا میبردند.
آیتالله خمینی هم در انتشار این آمارهای دروغین نقش مهمی ایفا میکرد. تعداد کشته شدگان در 15 خرداد سال 1342 را برای آنکه سرراست و یادآور روز حادثه باشد، 15 هزار نفر ذکر میکرد. تعداد کشته شدگان در اوج انقلاب اسلامیرا هم 60 هزار نفر ذکر میکرد.
در سخنرانی پانزده اردیبهشت 1358، می گوید:«در 15 خرداد قریب پانزده هزار نفر را آنها کشتند» و طی چند ماه اخیر: «شصت هزار نفریا بیشتر در ایران کشته شد.»
در10 مهر 1358 خطاب به حامد الگار، تعداد کشته شدگان پانزده خرداد سال 1342 را 15 هزار نفر ذکر میکند.
نکتهای در این جا وجود دارد که این احتمال را به شدت تقویت میکند که او آگاهانه دروغ میگوید. برای این که با گذشت 35 روز، شمار کشته شدگان توسط حکومت شاه را از 75 هزار ( 15 هزار در پانزده خرداد و 60 هزار در ماههای آخر) به بیش از 215 هزار نفر افزایش میدهد. در بیستم خرداد 58 در جمع اعضای مرکز آمار ایران، به آنها میآموزاند که چگونه میتوان به راحتی آمارسازی کرد:«15 خرداد مىگویند 15 هزار کشته شده است؛ از 15 خرداد تا حالا شاید 200 هزاریا بیشتر کشته دادیم.»
شکنجههای ساواک
آیتالله خمینی شکنجههایی برای ساواک برمیسازد تا اعدامهای بعدی را موجه سازد. میگوید، ساواک پای زندانیان سیاسی را اره و خودشان را در تاوه داغ میکرد. در دوازدهم فروردین 1358 در سیمای جمهوری اسلامی میگوید: «جوانانى ما داشتیم که در حبس پاى آنها را اره کردند، آنها را روى تاوهها بو دادند»
در سخنرانی دیگری همین مدعا را تکرار میکند که:«در اینجا با تاوه سرخ مى کردند و بشرى را که پاى او را مى بریدند با اره». در سخنرانی 25 اردیبهشت 1358، میگوید: «آن طور اینها را شکنجه دادهاند که در زیر شکنجه مردند، یا پاهاى آنها را ارّه کردند، یا آنها را در تاوه گذاشتند و بو دادند»
تعداد اعدام شدگان در جمهوری اسلامی
آیتالله خمینی تعداد اعدام شدگان در جمهوری اسلامیرا به شدت کاهش میدهد. در دوم اردیبهشت 1358 می گوید:«از دوستان فرانسوى انتظار نداشتم که به خاطر چند نفر جنایتکار حقوق بشر را به رخ ما بکشند...به خاطر چند جنایتکار و مجرم این چنین به ما حمله کنند. ما چند نفر ضد بشر را کشتیم.».
در سخنرانی 20 خرداد 1358 میگوید:«ما که این چند نفر فاسد را مىگوییم باید بکشند...صداى غرب درآمده است...از آنها باید بپرسند که آمار این آدمکشیها که ما کردیم کو؟ چند نفرند و کىها هستند...چهار تا از آنها را داریم به جزایشان مى رسانیم.»
چند نفر یعنی چند نفر؟ آیتالله خلخانی یکی از قضات منصوب آیتالله خمینی در اول انقلاب برای محاکمه زمامداران پیشین بود. او تا حدودی ما را با معنای چند نفر آشنا میسازد. نقاط سیاه شده، توسط خود او سیاه شده است. میگوید: «من حاکم شرع بودم و پانصد و چند نفر از جانیان و سرسپردگان حکومت شاه را محاکمه و اعدام کردم و صدها نفر از عوامل غائلههای کردستان و گنبد و خوزستان و شماری از عوامل اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر را هم کشتم. و اکنون در مقابل این اعدامهایی که کردم؛ نه پیشمانم و نه گلهمند و نه دچار عذاب وجدانم. تازه معتقدم که کم کشتیم. خیلیها سزاوار اعدام بودند که به چنگم نیافتادند.»*
باید به این نکته دقت کرد که صادق خلخالی یکی از قضات منصوب آیتالله خمینی برای مجازات زمامداران پیشین بود. محمدی یزدی، احمد جنتی، آذری قمی، قدوسی و چندین نفر دیگر در آن دوران، از سوی او مشغول محاکمه و مجازات رهبران پیشین بودند. اگر احکام اعدامهای آنان را هم به اعدامهای خلخالی اضافه کنیم،«چند نفر» آیتالله خمینی معنای روشنتری پیدا خواهد کرد.
به عنوان نمونهای دیگر، در تابستان 1367 فرمان قتل عام چند هزار زندانی سیاسی را صادر کرد. آیت الله منتظری به شدت به این عمل جنایتکارانه اعتراض کرد. آیتالله خمینی در نامه عزل آیتالله منتظری از رهبری آینده حکومت، مورخ ششم فروردین 1368، خطاب به او نوشت:
«در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودى که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و مى بینید که چه خدمت ارزندهاى به استکبار کردهاید.»
تعداد کمتر از چهار هزار کشته شده توسط حکومت شاه در عرض 15 سال را به 250 هزار نفر افزایش مییابد، اما قتل عام حدود چهار هزار زندانی سیاسی در تابستان 1368 را به «تعداد بسیار معدود» کاهش میدهد.
عدم محکومیت حکومت شاه
آیت الله خمینی همه سازمان های حقوق بشری را متهم میکند که رفتارهای ناقض حقوق بشر حکومت شاه را نادیده گرفته و هیچ گاه آن را محکوم نمیکردند. در اول اسفند 58 می گوید:«در طول این پنجاه سال که دولت غاصب پهلوى و پسر پهلوى بر این ملت غلبه کرد...در طول این پنجاه سال جوانان ما در حبس ها به سر بردند...این مدعیان همراهى با حقوق بشر در این طول مدت ندیدیم که یک صحبتى بکنند، یک استنکارى بکنند.»
در سخنرانی دوم اردیبهشت58 می گوید:«خوب بود حقوق بشر را هنگامى که حکومت فاسد پهلوى زیر پا مى گذاشت و هزارها جوانان این کشور را شکنجه مى کرد و به خاک و خون مى کشید، به کمک ملت مستضعف ایران برمى خاستند و از حقوق بشر دفاع مى کردند»
در دوم تیر 58 طی سخنانی در دیدار با گروهی از زنان خارجی مقیم ایران میگوید:«اگر اینها طرفدار حقوق بشرند چه شد که در مدت پنجاه سال این بشر در اینجا زیر شکنجه بود، [در معرض] اعدام بود، این بشرى را که در اینجا با تاوه سرخ مى کردند و بشرى را که پاى او را مى بریدند با اره، اینها نفس نکشیدند؟ امروز نفس مى کشند و امروز تبلیغات مى کنند؟! مگر اینها که کشته شدند بشر نبودند؟ مگر اینها حقوق نداشتند.»
دست نشاندههای امپریالیسم
آیت الله خمینی تمامی نهادهای حقوق بشری را دست نشاندهای ابرقدرتها قلمداد میکند. می گوید:«نمى توانم من جز این بدانم که اینها دست نشانده دژخیمان هستند. اینها دست نشانده ابرقدرتها هستند؛ نه این که اینها براى حقوق بشر [فعالیت] مى کنند.»
در سخنرانی دوم تیر 58 می گوید:«اینهایى که مدعى حقوق بشر هستند و حالا براى امثال هویدا سینه زنى مى کنند و اظهار تأسف و تأثر مى کنند، اینها آیا طرفدار حقوق بشرندیا طرفدار مملکتها و حکومتهاى ابرقدرتند...اینهایک مردمى هستند که طرفدار حقوق بشر نیستند، طرفدار حق ابرقدرتها هستند. اینها از آن مردم شریف اروپا نیستند؛ اینهایک دسته جیره خوار هستند.»
در سخنرانی 25 اردیبهشت 58 می گوید:«این طرفدارهاى حقوق بشر، این حقّه بازها- که مى خواهند همه منافع ماها را بدهند به اربابهایشان- آن روز خفه شده بودند، قلمهایشان شکسته بود...این جمعیتى که صدا بلند مى کنند که حقوق بشر، حقوق بشر، اینها عمال استعمارند. اصلِ این جمعیتهایى که در امریکا، یا در جاهاى دیگر، درست شده است به عنوان جمعیت حقوق بشر، جمعیت کذا و کذا، اینها را- همه- آنها درست کردهاند براى این که حقوق بشر را ضایع کنند...همان جا در خارج نشستهاند و مزد مى گیرند و قلم را برداشتند و همین طور دارند چیز مى نویسند، به عنوان حقوق بشر.»
در پانزده خرداد 58 دیدار با گروهی از روحانیون، گفت:«اى غربزدهها! اى اجنبى زدهها! اى انسانهاى میان تهى! اى انسانهاى بى محتوا! به خود آی همه چیز خودتان را غربى نکنید. ملاحظه کنید چیزهایى که در غرب است، چیزهاى خوبى که در غرب است، ملاحظه کنید جمعیت حقوق بشر که در غرب است، ببینید چه اشخاصى هستند و چه مقاصدى دارند. اینها حقوق بشر را مى خواهند ملاحظه کنند یا حقوق ابرقدرتها را؟ اینها دنبال ابرقدرتها هستند و حقوق ابرقدرتها را مى خواهند تأمین کنند.»
آیت الله خمینی در 26 مهر 1360، در جمع گروهی از خانواده شهدا، سازمان های بین المللی حقوق بشر- از جمله عفو بین الملل- را فاسد، وابسته به قدرت های شیطانی و معطوف به نابود کردن جمهوری اسلامی خواند و گفت:«این سازمانهاى بین المللى، عفو بین المللى که مى خواهند و تقاضا کردهاند که بیایند در ایران اعدامها را ببینند و مى خواهند بیایند و به نفع ابرقدرتها نظر بدهند، اینها از ایران اطلاعى دارند؟ اینها از شرارت این منافقین اطلاع دارند؟ بدانید که اطلاع دارند اینها از این انفجارهایى که حاصل مى شود. از این کشتارها و حریقهایى که مردم را به باد فنا مىدهد و اموال مردم را از بین مى برد بى اطلاعند؟ اینها نمى دانند که اتوبوسها را آتش مى زنند و کودکها را در توى اتوبوس به آتش مى کشند و هلاک مى کنند؟ اینها از خبرگزاریها نشنیدند که همین دیروز در شیرازیک اتوبوس را اشرار، همین اشرارى که بعضى شان گرفتار شدهاند و به جزاى خودشان رسیدهاند، آتش زدند و دو کودک را شهید کردند و سى نفریا چهل نفر را مجروح که حال بعضى از آنها وخیم است؟ چطور در این شرارتهایک کلمه آنها اظهار نمى کنند؟ چه شد که سازمان حقوق بشر ایرانى ها را بشر نمى داند که همین بشر را دارند با دست امریکا و با توطئههاى قدرتهاى بزرگ از بین مى برند به جرم این که مى خواهند خودشان این زندگى فقیرانه که دارند به استقلال و آزادى بگذرانند؟ این سازمانهاى فاسد بین المللى چطور در این اموریک کلمه نمى گویند، لکن یک مجرمى که در طول عمرش مجرم بوده امثال هویدا و نصیرى ها را که ایران به جرمهاى زیاد اعدام مى کند، فریادشان بلند مى شود؟ چطور این سازمانها انفجارى که [در هفت تیر60]در حزب جمهورى پیدا شد و بیش از هفتاد نفر عالِم و متقى و مسلم و بی گناه را به آتش کشیدند و [در هشت شهریور1360]در نخستوزیرى دو نفر آدم متعهد را و مؤمن[رجایی و باهنر] را به آتش کشیدند، از اینها هیچ صدایى در نمىآید؟ لکن چند نفر که در خیابانها ریختند و مسلّح خواستند مردم را، مردمِ بی گناه را بکشند، گرفتند و بعد از محاکمه، که ثابت شده است که اینها افرادى را کشتهاند، اعدام کردهاند، فریادشان بلند شده است؟ همه وابستگان به قدرتهاى شیطانى مثل سازمان عفو بین المللى و دیگر سازمانها، همه دست به هم دادهاند که این جمهورى اسلامى را در اینجا خفه کنند و نگذارند شکوفا بشود و خوف این را دارند که این انقلاب به جاهاى دیگرى که منافع آنها در آنجاها هست، صادر بشود. و شماها را سرد کنند و شماها را سست کنند، به خیال این که با این طور توطئهها مى توانند ملتى [را] که براى خدا و اسلام قیام کرده است، [سست کنند].اگر دریک محکمهاى با تمام مقررات صحیح آن،یک نفر را اعدام کنند، آنها مى گویند که بچهها را اعدام کردند، کودکها را گرفتند و اعدام کردند. گفتهاند که در خیابانها همان جا اعدام کنید و اصلًا دادگاه نمى خواهیم»
بدین ترتیب، به جای توجه به انتقادات و گزارش های نقض حقوق بشر، نهادهای مدافع حقوق بشر فاسد و حقه باز و استعماری و دست نشانده قلمداد میشودند تا گزارش هایشان بی اثر گردد.
پینوشت
*- خاطرات آیت الله خلخالی ، ایام انزوا، جلد دوم، نشر سایه، ص 12.
مجموعه نقل قولهای آیتالله خمینی از کتاب «صحیفه امام» جلدهای ششم، هفتم و هشتم
اداره کل روابط عمومی مجمع تشخيص مصلحت نظام در اطلاعيه خود نوشته است: «در پی انتشار خبری تحت عنوان ديدار آيت الله هاشمی رفسنجانی با جمعی از فضلا و طلاب حوزه علميه قم در چند سايت خارجی فارسی زبان، اداره کل روابط عمومی مجمع تشخيص مصلحت نظام در اطلاعيه ای ضمن توطئه آميز دانستن انتشار اين گونه اخبار با هدف القای اختلافات در بين مسئولان عالیرتبه و ايجاد تفرقه بين مردم اصل اين خبر را اکيدا تکذيب کرد.»
چرا خبر مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره خبر “توطئه آمیز” جرس را منتشر نمی کنید. جرس در جعل خبر استاد است.
باز هم سایت جرس خبر تازه ای به کمک مهدی هاشمی، درباره ی رهبری جعل کرده بود که تکذیب شد. دیروز جرس به دروغ نوشت که هاشمی رفسنجانی اخیرا به تعدادی از روحانیون حوزه گفته بوده که خامنه ای می خواهد پسرش را جانشین خود بکند.از خامنه ای بعید نیست که بخواهد پسرش را جای خود بکند، اما از هاشمی رفسنجانی بعید است چنین حرفی را به تعدادی از روحانیون بگوید.رفسنجانی بندبازی است که دائما از محوریت خامنه ای صحبت می کند. مهدی هاشمی با پول های باد اورده جرس و روزنت را رهبری می کند. اینها برای بزرگ کردن رفسنجانی به هر دروغی متوسل می شوند. مهاجرانی(عضو کارگزاران ) است اما کدیور دو سالی است که پول های خاندان هاشمی به دهانش مزه کرده. همه جمعند. کدیور و بهنود و مهاجرانی. یک سرشان به هاشمی وصل است، سر دیگرشان به بنیادهای آمریکایی و انگلیسی.مگه همین خامنه ای رو رفسنجانی با دروغ و هزار کلک در مجلس خبرگان به ماتحت همه مان نکرد؟ حالا هاشمی قراره چه کس تازه ای رو به ماتحتمان کنه؟
پول های مهدی هاشمی بعضی ها رو دیونه کرده. مهدی هاشمی وقتی به کسی پولی می ده،انتظاراتی از او داره.مثل خبر دروغ نامه صادق لاریجانی که مهدی هاشمی به جرس داد و در مقابل پول هایی که به اونا داده بود، مجبور شدند نامه برای صادق لاریجانی درست کنند و منتشر کنند. بعد هم جرس نوشت که اصل نامه را هم در دست دارد که بزودی منتشر می کند، اما هنوز از این دروغ سازی و دروغ بعدی عذرخواهی نکرده اند.
حالا مهدی هاشمی اخبار دروغ تازه ای به مسعود بهنود، این رفسنجانیست کاسه لیس، داده که کل ماجرای انتخابات ریاست جمهوری و حوادث بعدی برای حذف هاشمی بوده و بقیه مسایل نقشی فرعی داشته.کل طرح هدفمندسازی یارانه ها(حذف سوبسیدها) هم برای کله کردن هاشمی بوده است. وقت این ماجرا هم رسیده.کی. همین امشب.یعنی شب یلدا. واقعاً قلم بمزدی فرد را به مزدور تبدیل می کند.این رفسنجانیست بدبخت نمی داند چه می نویسد، دهان و قلمش شده ابزار دست مهدی هاشمی و سر پیری مانند کودکان افسار خود را به او سپرده تا خوب سواری بکشد. باور نمی کنید؟ یادداشت امشب اونو در روز بخوانید. (جراحی حذف هاشمی).این رفسنجانیست مقام هاشمی را بالاتر از مقام آیت الله منتظری برده. منتظری در تمام سالها در کنار سرکوب شده ها بود، و هاشمی در تمام این مدت در مقام سرکوبگر. کل ماجرای جنبش سبز و شکنجه و کشتار و تجاوز کردن به زندانی ها
و زدن موسوی و کروبی و بقیه، مقدمه چینی برای حذف هاشمی در امشب بوده. بخوانید و گریه بکنید برای مزدوری و کاسه لیسی
امام می خواست ایرانی آباد و آزاد درست کند. به همه آزادی داد.اما لیبرال ها می خواستند کشور را به آمریکا بسپارند، کمونیست ها هم که کعبه شان شوروی بود و برای اتحاد شوروی جاسوسی می کردند، همه جا رو بهم ریختند و جنگ و ترور راه انداختند.حزب توده برای شوروی جاسوسی می کرد. فدائیان اکثریت در رفتند به شوروی و افغانستان وبرای کی.جی بی کار می کردند. بقیه هم رفتند عراق و در ارتش صدام خدمت کردند. حالا امام باید با اینها چه کار می کرد؟ مدال طلا باید به شما می داد؟ اگر شما کمونیست ها توانسته بودید انقلاب را سرنگون کنید، کشور رو تحویل شوروی ها می دادید و یک افغانستان دیگه درست می کردید. مگه همین اکثریتی ها در افغانستان رادیو راه نینداختند؟ بعد هم که تق مارکسیسم در آمد، رفتند به غرب امپریالیسم و نوکری غربی ها را پذیرفتند.
به پنجاه سال دیگه فکر کنید. آیندگان می گویند امام خمینی ملتی را از نوکری آمریکا نجات داد، در برابر عرب و آمریکا ایستاد، کشور را از نظر تکنولوژی پیشرفت داد، علم هم در ایران بسیار رشد کرد. حالا یک عده نوکر آمریکا که همه اش از بی.بی.سی و تلویزیون آمریکا علیه ایران حرف می زنند، بزنند. مگه همینها امپیریالیسم نبودند؟ چی شد همتون لندن و واشنگتن رو انتخابت کردید؟ چی شد با سلطنت طلب ها وحدت کردید؟ فکر می کنید کسی این ها را نمی داند؟ همش می رید تو موسسه های آمریکایی-اسرائیلی سخنرانی می کنید و علیه کشور حرف می زنید. خائن ها می رند می گویند که ایران را تحریم های کمرشکن کنید. همین چریک های فدایی خلق مقاله می نویسند که دیگه استقلال معنا نداره و باید از همه جا کمک گرفت؟ مگه اینها فدایی خلق ضد امپریالیست نبودند که حالا با پول غرب می خواهند براندازی کنند؟
آقاي ابوالفضل عباسي که مي فرمايند آقاي خميني تخم داشت،
1 ـ چرا به اندازه تخم ايشان هنگام نوشتن نامه فدايت شوم براي شاه پهلوي نمي اندازند؟!
2 ـ چرا به حرفهايش در پاريس و اعمالش در ايران نگاهي نمي اندازند؟! چه حرفهايي در پاريس زد که در تهران همه را خودش نقش بر آب کرد؟ به اين مي گويند آدم تخم دار؟!
3 ـ بيچاره جنابعالي که نمي دانيد همين کمونيستهاي کارگري بسيار بيشتر از اربابان شما علي اسرائيل مطلب نوشته اند! دست کم خوراک اسرائيلي را براي سرکوب مردم غزه که فراهم نکرده اند!
4 ـ ظاهرا هنوز اطلاع نداريد که امامتان ريق رحمت سرکشيده و وجود خارجي ندارد تا پشت سرش صف بکشيد. اين امام چهرادم هم که از پاي منقل پا نمي شود که شما پشت سرش قرار بگيريد!
5 ـ کشتن عده اي آدم بي دفاع با دستان بسته آن هم در زندان، تخم مي خواهد که خميني آن را داشت؟!
6 ـ امام بزرگوارتان يک جنايتکار و آدمکش حرفه اي بود. علاوه بر اينکه يک دروغگوي بزرگ نيز بود.
امام خمینی چیزی داشت که هیچ یک از مخالفان لیبرال و کمونیست او نداشتند. او تخم داشت و جلوی آمریکا ایستاد. لیبرال ها و مارکسیست ها خیلی سریع جا زدند و حلقه ی نوکری آمریکا را به گوش آویزان کردند.پیکاری ها و اقلیتی ها و اکثریتی ها و کمونیست های کارگری(نوکرهای اسرائیل) همه مزدوران آمریکا هستند.امام خمینی ملت ایران را در جهان بزرگ کرد و الان ملت و دولت ایران مقابل امریکا و اذنابش ابیستاده است.حالا گنجی قلمفرسایی کند و کمونیست ها و لیبرالها زر زیادی بزنند. ما از حقوق حقه ی خودمان کوتاه نمی آئیم. دشمن ما آنهایی هستند که می خواهند عزت و شرف ما را از ما بگیرند. گنجی و سروش و کدیور و مهاجرانی و بازرگان و یوسفی اشکوری و شیرین عبادی و بقیه لندن و واشنگتن نشینان هر چه می خواهند برای خوشامد آمریکایی ها بگویند، ما پشت امامان حرکت می کنیم. امام نوکرهای صدام را که در طول جنگ برای صدام جاسوسی می کردند و در کنار صدام می جنگیدند، اعدام کرد. حتما در آمریکا و شوروی به آنها که به کشورشان در جنگ خیانت می کنند، مدال می دهند
اخیرا احمدی نزاد گفته بود که امام حسین در ژن های ماست. داشتم مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی را مطالعه می کردم، دیدم آقای ابوالحسن بنی صدر گفته اند:
“به نظر من این اصول دین ما در هر جزیی از اجزاء عالم وجود دارد، یعنی یک الکترون را هم که شما در نظر بگیرید، هم در آن توحید هست، هم نبوت هست، یعنی در آن نظام و قاعده و قانون و هم امامت یعنی رهبری به سوی هدف هست، هم عدالت است، هم معاد،پس انسان قدر مسلم یک موجود پنج بعدی است...کلمه پویا را زیاد به کار برده ام بعد هم بتدریج به این نتیجه رسیده ام که نه، این متضمن واقعیت توحید نیست و آن را رها کردم...دینامیک که بالاخره بر می گردد به تقابل قوا،یعنی بر می گردد به همان تضاد،تضاد دیالکتیک...شما در اینجا نوشته اید “ستمگری و ستم کشی”. به اصطلاح اگر آن را به ایدئولوژی های جدید ببریم می بینیم با عبارات مارکسیستی خواناتر است”.
جلد اول مذاکرات، صفحه 210 و 211
حالا یکی معنای این فرمایشات جناب بنی صدر را به ما بگه تا شیر فهم بشیم.
امام آدم کش خاتمی، امام شکنجه گر موسوی، امام اعدام های 67 کروبی. امام انقلاب فرهنگی موسوی، امام عزل کننده منتظری خاتمی، امام زندانی کننده آیت الله شریعتمداری کروبی. همین امام اینها را از این زندانی که خود درست کردند،نجات خواهد داد.
خمینی یک آدم کش بود. چه دموکراسی ای؟ چه حقوق بشری؟ چه آزادی ای؟ او دروغگوی بزرگی بود که مردم رو در پاریس گول زد و تا توانست دروغ گفت. بعد که اومد نشون داد چه دیکتاتوری بود. حالا این اصلاح طلب های هی امام امام می کنند و می گویند می خواهند مارو به دوران طلایی امامشون ببرند. امام جنایتکار دیگر چه امامی است؟ امام دروغگو دیگر چه امامی است؟ نکند اصلاح طلب ها می خواهند بگویند همه امام هایشان دروغگو و جنایتکار بوده اند؟ بابا شما فکر می کنید مردم سال های شصت را فراموش کرده اند؟ آن همه جنایت و شکنجه و انقلاب فرهنگی و اعدام را چگونه می توانید طلایی شون کنید؟ اگر اهداف اصلاح طلب های تکرار همون دوران بهشتی شونه، خب مال خودشون باشه. ما که نمی خواهیم اونارو به خاطر کارهایی که تو اون سالها کردند، هی سئوال پیچ کینم، اما چه کنیم که هی امام امام می کنند؟
این عجیب نیست خمینی دروغ میگوید چون اقتدا به پیامبرش میکند حالا پیامبرش اینقدر شهامت داشت که دستور به حمله و ترور میداد اما خمینی پون قداست پیامبرش ندارد و دروه او هم با محمد با هم هم خوانی ندارد ناچار باید توجیه کند شالارتان بازی در بیاورد
در کل همه علمای دینی برای حفظ دین دستور دارند هر کاری بکنند دروغ گفتن کمترین ان ها هست انگار خدا را باید با دروغ ریا دزدکی و زیر جلی به پیش برد تا دکان خدا فروشان گرم باشد و به نان نوایی برسند