پرویز جاهد، منتقد سینمایی، در این یادداشت نگاهی دارد به هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم دوبی و فیلمهای ایرانی حاضر در این جشنواره.
امسال اولین بار است که در جشنواره بینالمللی فیلم دوبی یا به قول خود عربها، «مهرجان دوبی السینمایی الدولی»، که هفتمین دوره خود را برگزار میکند، شرکت میکنم.
دربارهاش زیاد خوانده و شنیده بودم. اینکه مهمترین فستیوال دنیای عرب است و از فستیوالهای معتبر و قدیمی جهان عرب مثل قاهره و مراکش هم پیشی گرفته است. فیلمهای خوبی انتخاب میکنند، داوراناش معتبرند و بیشتر از همه آنها زرق و برق دارد و به پاتوق ستارگان بزرگ هالیوود تبدیل شده است.
از آسمان دوبی آن پایین را نگاه میکنم سرم گیج میرود. جدا از ترس من از ارتفاع، دیدن ساختمانهای بلند و برجهایی که در کنار خلیج فارس، آسمان صاف و آفتابی را میخراشند، بر ترس من میافزاید.
دیدن شهر از نزدیک برخلاف تصویر آن از آسمان، چندان رعبانگیز نیست اگرچه هنوز شهر را کامل ندیدهام اما تا همین حد که دیدهام ، خیلی قلابی و مصنوعی به نظر میرسد. با اینکه خیلی شیک و تر و تمیز و مدرن است اما نمیدانم چرا هیچ علاقهای در من ایجاد نمیکند.
به گمان من بیشتر به هجو و کاریکاتوری از شهرهای مدرن و بزرگ دنیا مثل نیویورک و تورنتو شبیه است. جدا از معماری و بافت شهری آن، چهره انسانی شهر نیز قابل توجه است. دوبی از جمله معدود کشورهای اسلامی است که در آن از ایدئولوژی اسلامی از نوعی که در عربستان، پاکستان یا ایران تبلیغ شده و در همه اجزا جامعه و دولت تنیده شده است و حوزه عمومی و خصوصی را یکی کرده است، خبری نیست.
نوعی اسلام غیرسیاسی و متعادل که به مسیحی و گبر و یهودی و شیعه و سنی به چشم کافر یا دشمن نگاه نمیکند. جامعهای که در آن شیخهای مسلمان عرب، برادروار در کنار نمایندگان کارتلهای بزرگ نفتی، دلالان سرمایهداری جهانی، بیزینسمنهای انگلیسی و ایرانی، کلاهبردارها و مافیای سکس و فحشا، زندگی مسالمتآمیزی دارند.
علیرغم ظاهر اسلامی و متشرع حکومت شیخ محمد بن آل مکتوم، در عمل نشانههای زیادی از این تشرع و سختگیری در سطح جامعه به چشم نمیخورد. پتر ودلار همه چیز را حلال کرده است؛ از مشروبات الکلی که با قیمتهای بسیار بالا در فروشگاههای دیوتی فری فرودگاه و هتلهای بزرگ شهر فروخته میشود تا ساحل دریا که زنان و مردان نیمه لخت، آزادانه در آن شنا میکنند.
سرمایهداری شیخهای دوبی، اسلامی را به جامعه پیشنهاد کرده است که در آن از داغ و درفش خبری نیست و هیچ کس حق فضولی در زندگی شخصی شهروندان را ندارد. جامعهای که در آن متدیان و مومنان از دیدن زنان نیمه عریان یا زوجهای خندان در خیابان، رگ گردنشان برافروخته نمیشود و غیرتشان تحریک نمیشود.
شاید در همین جامعه هم کسانی باشند که دلشان بخواهد نهی از منکر کرده و همه را به زعم خود به راه راست هدایت کنند اما حکومت این اجازه را به آنها نمیدهد چرا که میداند در این صورت، امنیت سرمایه را به هم میزند و تراستها و شرکتهای بزرگ بینالمللی را فراری میدهد.
فستیوال فیلم دوبی را باید در چنین کانتکستی مطالعه کرد. در چنین بستری است که یک رویداد سینمایی میتواند در یک کشور ثروتمند اسلامی که حاکمان آن قصد صدور انقلاب یا پیاده کردن احکام شرع اسلامی را در جامعه ندارند و مسئولان سینماییاش همانند مسئولان سینمایی ما از سینمای ناب اسلامی حرف نمیزنند و فیلمسازان را به خودی و ناخودی تقسیم نمیکنند، شکل گیرد و توجه جهانی را معطوف خود سازد.
فستیوال فیلم دوبی، در هفتمین سال برگزاری خود به مدد پترو دلارها و پولهای وحشتناکی که خرج آن میشود و حامیان گردن کلفتی که دارد (ازجمله شرکتهای نوکیا، جی.وی.سی، کنزو، ورجین، آئودی، امارات ایرلاین، مروارید دوبی و سی.ان.ان)، توانسته، جای خود را در میان جشنوارههای جهانی فیلم تثبیت کند.
اما این تنها سرمایه و پول نیست که میتواند جشنواره یک کشور در حال توسعه را به سطحی همتراز جشنوارههای مهم روز دنیا برساند بلکه رعایت اصول و استانداردهای یک جشنواره بینالمللی است که اهمیتی فراتر از پول دارد و رمز موفقیت جشنوارههای نوپای شیخنشینان حاشیه خلیج فارس، مثل جشنواره دوبی، جشنواره ابوظبی و جشنواره دوحه است.
اتفاقی که علیرغم، سابقه درخشان هنری و موفقیتهای بینالمللی سینمای ایران در خارج از کشور، هرگز در داخل ایران و به ویژه در مورد جشنواره فیلم فجر بعد از 27 دوره برگزاری، نیفتاده است.
رقابتی بودن جشنواره، تنوع بخشها و نوع فیلمهایی که انتخاب میشود، نمایش کامل و بدون سانسور فیلمها، حضور کارگردان، تهیه کننده و بازیگران اصلی فیلم، هیئت داوران معتبر بینالمللی، انتخاب و نمایش فیلمهایی که در جشنوارههای دیگر نبوده و برای نخستین بار به نمایش درمیآیند، دعوت از چهرههای سرشناس سینمایی جهان، اجرای مراسم فرش قرمز و حضور ستارگان سینمایی، و پوشش قوی رسانهای، برگزاری سمینارها، میزدگردها و کارگاههای سینمایی با شرکت فیلمسازان و منتقدین سرشناس بینالمللی و البته زرق و برق و مهمانیهای پرشکوه شبانه، برخی از مهمترین پارامترهایی است که میتواند بیانگر درجه اعتبار و اهمیت یک جشنواره فیلم جهانی نزد محافل سینمایی مختلف جهان باشد.
جشنواره فیلم دوبی، در طی سالهای گذشته، تلاش زیادی کرده که با رعایت این استانداردها، بر اعتبار سینمایی خود بیفزاید و همین وجه تمایز آن با جشنوارهای مثل فجر است که همواره قربانی نگاه ایدئولوژیک سیاستگذاران و برنامهریزان آن و محدودیتهای کلی حاکم بر سینمای ایران بوده است.
حضور چهرههای معتبر و شناخته شده سینمایی مثل شیلا ویتاکر و آنتونیا کارفر در میان برنامهریزان جشنواره فیلم دوبی، نشانه دیگری از توجه به پرستیژ و اعتبار بینالمللی این جشنواره از سوی مدیران و برگزارکنندگان آن است.
سینمای ایران در دوبی
با اینکه امیرنشینان حاشیه خلیج چندان دل خوشی از حکومت ایران ندارند و تنشهای سیاسی زیادی بین آنها وجود دارد اما جشنواره فیلم دوبی حداقل در ظاهر سعی کرده که خود را از این تنش های سیاسی دور نگه دارد. این جشنواره طی دورههای گذشته، نه تنها فیلم های ایرانی را در بخشهای مختلف خود پذیرفته بلکه کارگردانهای ایرانی مثل بهمن فرمانآرا را در مقام داور جشنواره نشانده است.
امسال نیز شاهد حضور فیلمها و سینماگران ایرانی در بخشهای مختلف این جشنوارهایم. رخشان بنیاعتماد، داور بخش فیلمهای کوتاه این جشنواره است و سپیده فارسی، محسن عبدالوهاب، رفیع پیتز، فریبرز کامکاری، ابراهیم سعیدی، شاهین پرهامی و علیرضا داوودنژاد، با فیلمهایشان در جشنواره امسال شرکت کردهاند.
«تهران بدون اجازه» ساخته سپیده فارسی، فیلمساز ایرانی مقیم فرانسه، داستان دو نوجوان به نام طاهر و مرتضی است که گرفتار ماجرای غرق شدن برادر کوچکتر طاهر میشوند. مرتضی به 30 سال حبس محکوم میشود، بعد از 30 سال از زندان آزاد میشود و میخواهد زندگی تازهاش را بسازد اما هنوز به خاطر غرق شدن یک بچه دیگر متهم است. از سوی دیگر، طاهر که اینک افسر پلیس است مامور تحقیق در پرونده بچه غرق شده است و سرنوشت دو دوست بار دیگر به هم گره خورده است.
علیرضا داوودنژاد، سازنده فیلمهای موفقی چون «نیاز»، «عاشقانه» و «مصائب شیرین» نیز با فیلمی به نام «مرهم» در فستیوال دوبی شرکت کرده است. این فیلم همانند کارهای قبلی داوودنژاد، درباره مسائل اجتماعی جامعه امروز ایران، اختلاف بین نسلها و رابطهها و گسستهای آنهاست.
در این فیلم میبینیم که چگونه نسل جوان امروز بیشتر از آنکه با پدر و مادرشان ارتباط داشته باشند، با مادربزرگها و پدربزرگهایشان نزدیکاند.
داستان فیلم حول دختر جوان معتاد و عصیانگری است که مادربزرگش سعی دارد با جدا کردن او از دنیای زیرزمینی تهران، او را از شر اعتیاد نجات دهد.
فریبرز کامکاری، سینماگر کرد ایرانی ساکن ایتالیا که پیش از این فیلم «نوار خالی» را ساخته بود، با فیلم تازهاش به نام «گلهای کرکوک» در بخش شبهای عربی جشنواره دوبی شرکت دارد.
کامکاری در فیلم خود، روایت تازهای از داستان عاشقانه و تراژیک رمئو و ژولیت را در کردستان عراق در دهه هشتاد، در قالب عشق ناکام بین یک جوان کرد و دختری عرب که یکی از افسران صدام نیز خاطرخواه اوست، ارائه میکند.
محسن عبدالوهاب که بیشتر سابقه مستندسازی دارد و قبلا فیلمهای «گیلانه» و «خونبازی» را با همکاری رخشان بنیاعتماد ساخته است، در فیلم «لطفا مزاحم نشوید»، داستانهایی درباره تهران امروز را در سه اپیزود روایت میکند.
داستان اول درباره زنی است که مورد آزار شوهرش قرار دارد و هنگامی که از دست شوهر به پلیس شکایت میکند، به شدت از طرف شوهرش مورد ضرب و جرح قرار میگیرد.
داستان دوم درباره مردی روحانی است که سارقی کیف پول او را میدزدد و او باید با مرد سارق در نهایت کنار بیاید.
اپیزود سوم نیز درباره پیرزن و پیرمرد تنهایی است که خود را در خانه حبس کرده و از مواجه شدن با بیرون هراس دارند. تلویزیون آنها خراب میشود اما تعمیركار را مجبور میكنند از پشت پنجره آهنی، آن را تعمیر كند.
مقاله ی خوبی بود آقای جاهد. کالبد شکافی بستری که می تواند برگزار کننده ی چنین جشنواره هایی باشد مفید بود و به جا.