نسخه آرشیو شده

رابطه تهران- لندن؛ سردتر از همیشه
از میان متن

  • روابط تهران و لندن به مانند کشتی بدون لنگری می‌ماند که گرفتار امواج تحولات داخلی ایران، پرونده هسته‌ای و حقوق بشر جمهوری اسلامی و سیاست خارجی ناپخته دولت محمود احمدی‌نژاد شده است
محمود کیان‌ارثی
شنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۹ - ۰۰:۰۱ | کد خبر: 58892

محمود کیان‌ارثی در مطلبی که برای مردمک نوشته به عوامل سرد شدن روابط ایران و بریتانیا می‌پردازد.

تظاهرات بسیجیان در مقابل سفارت بریتانیا در تهران/ عکس از فارس

در حالی‌که دستگاه دیپلماسی کشور با تغییر ناگهانی رئیس آن، در وضعیتی نامطمئن قرار گرفته و سوالات بسیاری در داخل و خارج درباره سمت و سوی سیاست خارجی کشور به وجود آمده است، موضوع کاهش روابط تهران- لندن بار دیگر در صدر اخبار جای گرفته است.

طرح کاهش روابط با بریتانیا چند صباحی است که در گوشه و کنار از زبان نمایندگان اصول‌گرای مجلس و برخی اعضای دولت شنیده می‌شود؛ اما این بار به دنبال تجمع بسیج دانشجویی در مقابل سفارت بریتانیا در تهران و سپس انتشار مقاله سفیر بریتانیا درباره وضعیت حقوق بشر در ایران، نمایندگان مجلس و دولت مواضع شدیدی علیه بریتانیا اتخاذ کرده اند.

در جریان تجمع بسیج دانشجویی، حمید رسایی، از نمایندگان تندروی طرفدار دولت، سفیر بریتانیا در تهران را سفیر آمریکا خوانده و گفت که بریتانیاها در «مدیریت آشوب‌ها در فتنه سال ٨٨ دست داشته و اكنون به سران آشوب‌ها و به خصوص مهدی هاشمی، فرزند اکبر هاشمی رفسنجانی، پناهندگی» داده اند.

به دنبال آن وزارت خارجه ایران، سایمون گس، سفیر بریتانیا را برای توضیحات فراخوانده و چند نماینده مجلس اعلام کردند که به دلیل اظهارات مداخله جویانه وی، هفته آینده طرح کاهش سطح روابط با بریتانیا را در مجلس مطرح خواهند کرد.

سفیر بریتانیا، هفته گذشته، طی مطلبی با عنوان «جرم نسرین ستوده دفاع شجاعانه است» به وضعیت نامناسب حقوق بشر در ایران و مساله زندانیان و وکلای آنها پرداخته بود.

هر چند به نظر می‌رسد این مقاله، کاسه صبر مقامات ایرانی را لبریز کرده است؛ اما هنوز مشخص نیست دولت و مجلس ایران چه برنامه‌ای برای روابط با بریتانیا داشته و در آستانه مذاکرات هسته‌ای آتی در ترکیه، چگونه می‌خواهند با لندن وارد معامله شوند.

از دیگر سو، برکناری منوچهر متکی، پرسش‌هایی درباره سیاست‌های دولت و وزارت خارجه درباره سطح روابط با لندن به وجود آورده که خود به پیچیده شدن روابط دو کشور می‌افزاید.

در این میان، این نکته واضح است که روابط خارجی جمهوری اسلامی مدتی است که تحت تاثیر پرونده حقوق بشری آن قرار گرفته است؛ بطوریکه دولت برزیل هم که روابط حسنه‌ای با تهران دارد، بر سر پرونده سکینه محمدی آشتیانی موضع‌گیری کرده است.

با این حال، مقاله سفیر بریتانیا درباره وضع حقوق بشر کشور دستمایه‌ای بوده است برای تنزل احتمالی روابطی که از هنگام حوادث انتخابات ریاست جمهوری بحرانی شده است.

مقامات ایرانی از یکسو لندن را به دست‌داشتن در نا آرامی‌های داخلی و حمایت از مخالفت حکومت متهم می‌کنند و از سوی دیگر این موضوع مطرح است که دولت بریتانیا از گروه های مخالف دولت ایران و جدایی طلب  حمایت می‌کند.

همچنین حمایت لندن از تحریم‌های اقتصادی علیه ایران و توقیف بیش از 6/1 میلیارد دلار دارایی‌های ایران در بانک‌های بریتانیا، مسائلی بوده که در ماه‌های گذشته به سردی روابط افزوده است.

تا جایی که به پرونده هسته‌ای ایران مربوط می‌شود، دولت بریتانیا در دو سال گذشته مواضع خود را با امریکا هماهنگ و سرسختانه‌تر ساخته و از تصویب قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ایران و وضع و اجرای تحریم‌های بین المللی و منطقه‌ای علیه ایران حمایت قاطعی به عمل آورده است.

مجموعه این مسائل، زمینه‌ساز سردی کم سابقه در روابط دو جانبه بوده است، هرچند به نظر می‌رسد مسائل داخلی کشور بیشترین تاثیر را بر روابط تهران و لندن بر جای گذارده باشد.

سال گذشته، دولت ایران که سفارت بریتانیا را به سازمان‌دهی آشوب‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 متهم کرده بود، دست به بازداشت نه نفر از اعضای سفارت بریتانیا در تهران زده و حسین رسام، تحلیل‌‌گر سیاسی این سفارت را به دلیل سازمان‌دهی تظاهرات ضد حکومت به چهار سال زندان محکوم کرد.

در ورای این موضوعات، شایعاتی نیز پس از انتخابات ریاست جمهوری درباره مسدودکردن یکی از حساب‌های بانکی عمده، متعلق به مجتبی خامنه‌ای، فرزند آیت‌الله خامنه ای در بانک‌های بریتانیا ، مطرح بوده است که بسیاری ان را عاملی مهم در تیرگی روابط تهران و لندن قلمداد می‌کنند. این اقدام لندن در مسدودکردن این حساب بانکی، باعث رنجش رهبر ایران شده است و بخشی از حملات سخت به دولت بریتانیا در دو سال گذشته را باید به پای این موضوع نهاد.

در عین حال نباید فراموش کرد سخنان شدید و موضع‌گیری‌های تند و تیز در عرصه سیاست خارجی ایران، همیشه مصرف داخلی نیز داشته است و در مساله رقابت‌های جناحی و درون جناحی حائز اهمیت بوده است.

اما به نظر نمی‌رسد اینبار، دولت و مجلس در شعار خود مبنی بر کاهش روابط با انگلیس، استراتژی معینی را پیگیری کرده و بیشتر باید رفتار آن را واکنشی خشمگینانه به سیاست‌های لندن در زمینه موضوعات داخلی و خارجی مربوط به ایران قلمداد کرد.

در عین حال، باید توجه داشت که عدم علاقه به بهبود روابط تنها به طرف ایرانی محدود نمی‌شود و جانب بریتانیایی نیز چندان به گشایش در روابط دو جانبه علاقه‌ای نشان نمی‌دهد. این نکته‌ای است که از خلال مقاله سایمون گس درباره وضع حقوق بشر در ایران قابل دریافت است.

هر چند سفیر انگلیس در این مقاله استدلال کرده است که توضیح و تشریح دیدگاه‌های دولت متبوعش برای عموم مردم، یکی از وظایف دیپلماتیک وی به شمار می‌رود؛ اما ورود یک سفیر خارجی به مسئله حقوق بشر و برخی پرونده‌های حساس داخلی کشور مقابل، فارغ از صحیح یا ناصحیح بودن آنها، نه عرف بوده و نه دیپلماتیک است. بویژه اینکه باید توجه داشت که این مقاله می‌تواند تبدیل به دستاویزی برای مقامات حکومت ایران برای فشار بیشتر به مخالفانش شود.

به هر صورت، روابط تهران و لندن به مانند کشتی بدون لنگری می‌ماند که گرفتار امواج تحولات داخلی ایران، پرونده هسته‌ای و حقوق بشر جمهوری اسلامی و سیاست خارجی ناپخته دولت محمود احمدی‌نژاد شده است.

با این وضعیت، بعید خواهد بود که کشتی روابط دو کشور تا آینده‌ای قابل پیشبینی در مسیر صحیح خود قرار گیرد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

kar englisi hast

بعضی از اولترا چپ ها  مثل فدائیان خلق اقلیت و حزب کمونیست کارگری و بعضی از نئو سکولا رها که نقابداران فراماسونری مارکسیست های روسی هستند ( مثل نوری الا و خودنویسی ها و بعضی از زمانه ایها و همکاران بقراط در کیهان لندن و مجاهدین خلق ) با اصرار عجیبی میگفتند این رژیم انگلیسی است . بعضی از آنها هنوز برای جذب سلطنت طلب ها همین ادعا را در قالب تئوری گوادلوپ و نفت خواری امپریالیسم امریکا تکرار میکنند . حالا باید پرسید که این مسائل را چه  گونه توجیه میکنید ؟
البته همان اول هم معلوم بود اینها طرفدار تئوری توطیه هستند و ضد امریکا . خوب تئوری تو طیه هم جذاب است و هم نمیتوان درست یا غلط بودن ان را هیچ وقت ثابت کرد . چون اگر ثابت هم کنی میگویند خود این مطلب را هم آنها ( منظور دشمن غدار است  ) خواسته اند که منتشر بشود تا سر ما کلاه بگذارند . مثل جریان wiki leaks ، اول که ضد روس ها و عر بها بود گفتند کار خود آمریکاست ،  بعد که دیدند چند تا مطلب علیه امریکا است و ج ا گفتند درست است . بعد که امریکا دنبال جولیان اسانژ رفت گفتند که این آقا آزادیخواه است ( میلانی و کوشان و فرج سر کوهی و ....)پس به امریکا دستور دادند او را آزاد بگذارد . بعد گفتند که او کمونیست نیست پس اگر چه دست امریکا را در جهان رو کرده اما ارزشی ندارد ( اله بقراط و لندنی ها ).  این روز ها هم خیلی مد شده که آقایون مارکسیست فورا برای بزرگ کردن خودشان به یک آدم مهم ( البته غیر کمونیست و غیر سوسیالیست )در خارج نامه بنویسند و او را مورد غضب و ضرب و شتم ضد امپریالیستی و سوسیالیستی قرار دهند تا مثلا ان خارجی حساب کار دستش بیاید و مثل روشنفکران داخلی که از ترس گاردهای فاشیستی فراماسونری مارکسیست های روسی ماست ها را کیسه کرده اند و جرات کوچکترین انتقادی به فسیل های این فراماسونری و سیاست های خانه خراب کن و روس محور و آمریکای جنوبی و عرب اباد کن آنها ندارند سکوت اختیار کرده تا اینها یک معلم ساده را که شنا بلد نبود غرق شد  مظهر تعهد عالم کنند ، یک تاتر نویس درجه سه  را در مقابل بیضایی به خدایی برسانند ، یک دو کلاس فلسفه خوانده را برابر هابرماس قرار دهند و ۴ تا نقاش و گرافیست روزنامه های زرد را روزنامه نگار شهروندی خطاب کنند در برابر شرف اهل قلم زید آبادی و بهنود ، یک روستایی خود ستا ( بدون سواد آکادمیک ) را به سر حد خدایی برسانند در ادبیات و بزرگان ادب و فرهنگ و سیاست و روانشناسی و فلسفه و جامعه شناسی ایران را ندیده بگیرند چون روس محور نیستند . امیر انتظام ، مصدق ، بازرگان ، بنی صدر ، یزدی ، همایون ، سروش ، نراقی ، نیما ، ورجاوند ، کیا رستمی ، نصر ، صیاد , جمال زاده ، بیضایی ، انتظامی ، حاتمی ، زیبا کلام و ال احمد و مکی و انور خامنه و یپرم اسحاق .... از فراموش شدگان و مغضوبین اینها هستند .

kar englisi hast | ۲۹ آذر ۱۳۸۹ - ۲۰:۲۷
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی