مجله فارن پالیسی در گزارشی با عنوان «روی دیگر نظامیشدن حکومت ایران» نوشته است که انحصار قدرت سیاسی در دست سپاه پاسداران میتواند گشایشی برای آمریکا باشد.
الیوت هنتاو و ناتان گونزالس در مقاله مشترکی که در سایت اینترنتی مجله فارن پالیسی منتشر شد، به بررسی وضعیت ایران پس از هدفمندسازی یارانهها از یکسو و سپاه پاسداران و انحصار قدرت سپاه پرداختهاند.
این دو نویسنده معتقد هستند که سپاه پاسداران به سوی یکپارچگی که همان انحصار کامل قدرت سیاسی است پیش میرود و این امر را به عنوان عامل رابطه بهتر ایران با جامعه بینالمللی و آمریکا ارزیابی میکنند.
الیوت هنتاو و ناتان گونزالس در مقاله خود مینویسند: در حالیکه اثرات اقتصادی برنامه حذف یارانههای سوخت و برق در ایران روشن است بسیاری از خارجیها گیج شدهاند که چگونه حکومتی با وجود جبههبندیهای داخلی (و محبوب نبودن در میان اکثریت مردم) میتواند این اصلاحات بنیادی را مدیریت کند.
در چند هفته گذشته حتی شایعه استیضاح رئیسجمهوری ایران و به دنبال آن برکناری تحقیرآمیز وزیر امور خارجه کشور مطرح شد.
براین اساس دشوار به نظر میرسد که بگوییم اینها، نشانههای مدیریت آرام بحران اقتصادی در کشور است. اما عناوین خبری میتواند گمراه کننده باشد.
جمهوری اسلامی در حال حاضر آماده است تا از نظر سیاسی باثباتتر شود و ممکن است حتی امکان بهبود رابطه آمریکا و ایران نیز فراهم شود، با وجود اینکه هیلاری کلینتون گفته بود که این کشور به طرف «دیکتاتوری نظامی» حرکت میکند.
آیا نگهبانان امپراطور، خود، به قدرت میرسند؟
به نوشته نشریه فارن پالیسی، اگرچه این تحول از اواسط دهه 90 میلادی در جریان بود اما «افتضاح» پس از انتخابات سال گذشته، به برآمدن حزبی از دستگاه امنیتی به ویژه سپاه پاسداران منجر شد.
شاهدان این رویداد با الهام از یک سابقه تاریخی در امپراطوری روم، این تحول را «به قدرت رسیدن گارد امپراطوری» نامیدند؛ در آن زمان نگهبانان هراسیده امپراطوری سزار از نزدیکی خود به قدرت استفاده کردند تا در نهایت قدرت را خود بهدست گرفتند.
در اوایل دهه 60 میلادی دیوید راپوپارت در مطالعه حکومتهای اینچنینی پیشگام شد و به بررسی جنبههای اصلی رژیمهای نظامی جدید به خصوص در آمریکای لاتین و خاورمیانه پرداخت.
به عقیده این دانشمند علوم سیاسی، چنین کشورهایی به سه دلیل تضعیف میشوند. نخست اینکه در این کشورها، رابطه ناسالم بین نظامیها وغیرنظامیها به از بین رفتن اعتماد متقابل میانجامد و کشور را مستعد مداخله نظامی میکند. دوم این که خطر سلطه نظامیان، آتش فساد دولتی را شعلهورتر و زنجیرههای رشوه را افزایش میدهد، چرا که نظامیان برای ماندن در پادگان ها، مرتبا تقاضای رشوه بیشتری میکنند و سوم اینکه فرهنگ فساد به تدریج موجب تحلیل رفتن توان جنگاوری آنها میشود.
اما نگاه به ایران به عنوان یک کشور «گارد امپراطوری» به نتیجهگیری بسیار متفاوتی میانجامد و به نظر میرسد این کشور بر این سه مانع دستکم در آینده نزدیک غلبه کرده است.
در مورد رابطه نظامیها و غیرنظامیها، دستگاه حکومتی چندگانه جمهوری اسلامی از عناصر انتخابی و رهبران روحانی انتصابی ترکیب شده است که یک رابطه مثلثی را تشکیل میدهد. اتحاد نخبگان روحانی و سپاه پاسداران به مقابله با شخصیتهای منتخب اصلاحطلب مانند رئیسجمهوری سابق، محمد خاتمی، و نامزد انتخاباتی سابق و شخصیت جنبش سبز، میرحسین موسوی انجامیده است.
این اتحاد بین روحانی- نظامیها پس از انتخابات سال 2009 همچنان به قوت خود باقی است. روحانیت به قدرت سپاه نیاز دارد و سپاه هم به مشروعیت حاصل از تایید روحانیان نیازمند است. اما تعادل قدرت به نفع سپاه تغییر یافته و در واقع گارد امپراطوری قدرتمندتر شده است.
درباره رشوهدهی و رشوهگیری باید گفت سپاه پاسداران در ایران به صورت یک بازیگر اقتصادی مستقل درآمده است و از سنت پیشین خود فاصله گرفته است. سپاه هم اکنون یک مجموعه عظیم صنعتی را مدیریت می کند و در کنار آن کارتلهای قاچاق را هم در اختیار دارد و بنابراین نیازی ندارد تا سایر گروههای ذینفع را (با رشوه) خشنود کند.
سپاه، حرفهایتر شده است
نویسندههای نشریه فارن پالیسی در ادامه گزارش خود نوشتهاند: سپاه پاسداران همزمان با ورود در عرصههای مالی، به لحاظ نظامی هم سطح حرفهای خود را افزایش داده و مدیریت حوزه های دیگر نظیر مسئولیت تامین امنیت داخلی، جنگهای نامتقارن، زرادخانه موشکهای بالستیک پیچیده و حتی برنامه احتمالی تولید سلاحهای هستهای را در اختیار گرفته است.
به همین دلیل برخلاف آن نظریه که نظامیان امپراطوری در نهایت ظرفیت خود را برای رویارویی نظامی با کشورهای دیگر از دست میدهند، به نظر میرسد ایران در این مورد حتی نیرومندتر هم میشود.
اما هیچ یک از اینها، نشاندهنده تکمیل شدن استیلای سپاه نیست. رهبر ایران با این که برای از بین بردن اصلاحطلبان به نیروی سپاه متوسل شد اما او را هنوز باید نیروی مستقلی دانست.
بنابراین آزمون نهایی قدرت سپاه، پس از مرگ علی خامنهای خواهد بود؛ زمانی که گارد امپراطوری در جایگاهی قرار خواهد گرفت که تاج را بر سر روحانی انتخابی خود بگذارد.
در این میان اقتصاد، کماکان می تواند به عنوان پاشنه آشیل بالقوه برای تثبیت نظامیان در نظر گرفته شود. سپاه از انزوای بینالمللی ایران در گذشته سود برده است اما موج جدید تحریمها اثر کوتاه مدت در برانگیختن تنشهای جناحی هم در داخل سپاه و هم بین سپاه با سایر شخصیتهای حکومت داشته است.
آخرین تحریمهای اعمال شده به خصوص تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا، ثبات اقتصادی کشور را از طریق کاهش سرمایهگذاری خارجی، محدودیت دسترسی به نظام بانکی جهانی و افزایش هزینههای انتقالات مالی، دچار مشکل کرده است.
همه این فشارها باعث شده که اصلاح یارانهها به صورت اولویت مهم درآید چرا که دولت نیاز دارد مجموعه هزینههای خود را با درآمد در حال کاهش خود هماهنگ کند.
اما اصلاح نظام یارانههای کشور، لزوما به ضرر سپاه نخواهد بود. حذف یارانهها و جایگزین کردن آن با وجوه نقدی هدفمند، ابزار دیگری برای کنترل اقتصاد و کانالیزه کردن ثروت به سوی حوزههای انتخاباتی مورد نظر بوده است.
با این وجود گارد امپراطوری در نهایت نمیتواند شکست گسترده اقتصادی را تحمل کند و در این مسیر اصلاحات یارانهای میتواند چالشی اساسی در مسیر یکپارچهسازی قدرت آنها باشد.
نظامیشدن ایران، گشایشی برای آمریکاست
نویسندگان فارن پالیسی در نهایت این پرسش را مطرح میکنند که بالاخره همه این تحولات چه معنایی برای آمریکا دارد؟
آنها در ادامه مینویسند: متاسفانه بسیاری افراد در مراکز سیاست خارجی آمریکا هنوز امیدوار هستند که اصلاحطلبان پیروز شوند و این دست کم در کوتاه مدت نامحتمل است.
با وجود سرکوب غمانگیز گروههای طرفدار دموکراسی، نظامیشدن ایران میتواند گشایشی برای آمریکا باشد. رویهمرفته اختلافهای داخلی در ایران، حکومت را رادیکال میکند و هرقدر کشور باثباتتر باشد کنارآمدن با ایران آسانتر میشود.
سپاه پاسداران میتواند به یک انحصار قدرت سیاسی دست یابد. کشوری با گارد امپراطوری یکپارچه نیرومند، ممکن است بازیگر قابل پیشبینتری باشد. در این صورت دیگر به دامن زدن به ایدئولوژی ضدآمریکایی برای آرام کردن جناحهای داخلی نیازی نخواهد بود و چنین کشوری برای تعامل با دنیای خارج آمادگی بیشتری خواهد داشت و در مقابل فشارهای خارجی منعطف تر خواهد بود.
گرچه به این ترتیب حقوق بشر و آزادی در درون ایران وجه المصالحه قرار خواهند گرفت اما روابط ایران با جامعه بینالمللی بهبود خواهد یافت.
fatima
همون که شما میګی !!؟؟
آقا جواد
رفسنجانی با یال و کوپالش ، موسوی با سبز راه راهش ، فدایی ها ، توده ایها ، مجاهدین ، اصلاح طلب ها ، سلطنت طلب ها ، .. شما با هزاران دست اندر کار از ک گ ب تا ام ای ۶ تا ساواما ، نمیتوانید آنالیز دقیق بکنید از ان چه در این جمهوری اسلامی میگذرد . هر روز یک روضه میخوانید ، یک روز سفارت اشغال میکنید ، یک روز میخواهید اسرائیل را نابود کنید ، یک روز با عراق میجنگید ، یک روز در بوسنی ، .... یک روز دنبال خاتمی ، یک روز دنبال موسوی ، یک روز میگین ما برنده ایم فرداش میگین خامنه ای نذاشت ابطال ، یک روز شعار فروپاشی میدین ، یک روز وحدت با اصول گراها و هم غزه هم لبنان ، .یک روز لباس سبز تن هاشمی میکنید ، یک روز او را مرفه بیدرد میدانید ، .یک روز عالیجناب سرخ پوش ، .... ان وقت از یک مجله خارجی که ۳۱ سال است کشورش از ایران دور است و شما ها یک ریز سیگنال غلط به او میدهید انتظار دارد شق القمر کند . همین قدر که دست شما سبز ها ، سرخ ها ، توده ایهای نو سکولار شده ، کمونیست های هوادار رهایی ( اسم جدید دیکتاتوری پرولتاریا در سایت خودنویس )، سلطنت طلبان ، اصلاح طلبان ، مجاهدین ، ..... را خوانده شق القمر کرده . اما امیر احمدی هر کاری که میکند به کشورش خیانت نمیکند اما مارکسیست های روسی دارند ایران را به روسیه میفروشند ( دریای خزر و نفت و گاز شمال )و به اعراب ( ضدیت کور با اسرائیل ). امیر احمدی آشکار عمل میکند نه با نقاب ( مثل فراماسونری مارکسیست های روسی ). امیر احمدی میخواهد مثل لابی یهودیان در امریکا به نفع روابط بهتر ایران و امریکا عمل کند ( لابی کند ). حتا اگر به دنبال منافع اقتصادی خودش باشد ( که چنین نیست ) باز از ویرانی ایران در یک جنگ نفرینی دیگر جلوگیری میکند که شایسته تقدیر است . اما شما چه میکنید ؟
sima
اګر این مجله که هر دو هفته یک بار سر نوشت ما 70 میلیون ایرانی رو این ور و انور میکنه با جایزه هاش . و به قول خودت با این یکی مقاله خودش را با واقعیات منطبق تر میکند !؟ یعنی جی ؟
یعنی یا آنالیز دقیق نمیتونه بکنه ؟ یا فقط داره صفحه سیاه میکنه ؟ چون سوژه ایران فروش داره !
یا اینکه یک هفته به این جناح میپردازه یک هفته به اون جناح. منتها چون برای تو قدرت این جناح بیشتر صرف داره هیجان زده شدی. منتظر تیراژ هفته دیګه باش شاید موقعیت عوض شد !؟
هر هفته که با هوشنگ امیر احمدی چای نمیخورند !
به نظر من این مقاله رو الیوت هنتاو و ناتان گونزالس و هوشنگ امیر احمدی با هم نوشتند. قراره وقتی هوشنگ امیر احمدی زمین هاشو که معلوم نیست از کجا ارث برده پس بګیره الیوت هنتاو و ناتان گونزالس بیان ایران و یک چلو کباب بزنند. البته من اګر جای این دوتا بودم به حرفهای هوشنگ امیر احمدی زیاد اهمیت نمیدادم. این طرف اګر عرضه داشت با اون پولی که از ایران به جیب زد تو امریکای سرمایه داری میتونست اوناسیس بشه . چی شد ؟ هیچی نوکر ! نوکر کی ؟ احمدی !
مجله فارین پالیسی که قبلا زهرا رهنورد را روشنفکرترین زن ایران خواند تا به موسوی و جنبش سبز یک شارژ بدهد بعد ها به اشتباه خود پی برد و موسوی و سروش را انتخاب کرد که لیبرال تر هستند در جنبش سبز . حالا دارد خودش را با واقعیات منطبق تر میکند و فهمیده که از سبز و اصلاح طلبی فعلا کاری ساخته نیست ، اپوزیسیون پر ادعای خارج هم که عمدتا تحت تاثیر چاپ روسی و کاملا ضد آمریکایی است یا با رژیم است یا میخواهد ان را با یک رژیم وابسته به روسیه مثل بلاروس و قرقیز عوض کند که نکبتی بزرگتر برای غرب و منطقه و جهان خواهند بود . چون اگر پوتین که امروز پنجه اش را در گلوی اروپا از طریق حاکمیت بر گاز منطقه و بازی مافیایی با اوکراین و گرجستان ، فرو برده به چاه های نفت منطقه خلیج فارس دست یابد ( از طریق یک رژیم دست چپی گوش به فرمان روسیه در ایران ، دیگر فاتحه صلح جهانی را باید خواند . خوبی آمریکایی ها این است که عشق ایدیو لوژیکی به هیچ نظر و عقیده ای ندارند بلکه بسیار دینامیک عمل میکنند و با سعی و خطا خودشان را با واقعیات بیرونی حتا اگر ناخوش آیند باشد تطبیق می دهند. راز موفقیت و ماندگاری آنها هم در همین است وگرنه مثل شوروی تا حالا ۳ بار پاشیده بودند .
هنوز به درک کامل از مکانیسم قدرت در ایران و تفاوت های درونی و برونی رویداد ها و عملکرد ها در دیپلماسی ج ا نرسیده اند . در کره شمالی قدرت نظامی ، سیاسی ایدیو لوژیک در دست یک نفر است . در ایران الیگارشی است . از قدیم بوده ، از زمان قاجار و پهلوی تا کنون . کم و زیاد و سبک و سنگین داشته و ظاهرا یک شاه یا امام یا فقیه در راس بوده ولی هزار فامیل در یک مکانیسم پیچیده با جلو انداختن و حلوا حلوا کردن ان شاه یا امام یا فقیه در اصل منافع خود را بر سر سفره سلطانی جست و جو میکرده اند . نقش روس و انگلیس ، بعد شوروی و امریکا ، و الان روسیه و اروپا و تا حدودی امریکا را نباید در تنش های دخلی قدرت در ایران ندیده گرفت .
سپاه ایران تحت کنترل فرماندهانی است که رهبری با باج دادن به این پایه های الیگارشی مرتب آنها را عوض میکند . داخل سپاه هم مثل قدرت حاکم هر دسته ای باند خود را دارد . چیزی به نام سپاه که مثل ارتش کره و چین یک پارچه تابع رهبر عالیقدر باشد وجود ندارد . این همه درز خبر و اطلاعات و تنش در مرکز قدرت ج ا نشان از عدم یک پارچگی و رقابت درون الیگارشی دارد . ج ا به ضرورت به این نتیجه رسیده که برای بقا باید با غرب وارد معامله شود . این هم برای جهان و امنیت منطقه در باز میکند هم برای آشکار شدن بیشتر تناقضات درون سیستم .
متا سفانه نقش مخرب روس ها و عوامل آنها در داخل قدرت و اپوزیسیون از مشروطه تا کنون مانع پیشرفت سیاست نزدیکی دیپلماتیک بین غرب و دموکراسی غربی با ایران به قصد گسترش لیبرالیسم و دموکراسی غربی در ایران بوده . حتا در زمان شاه . حمایت روس و انگلیس از شاهان قاجار ، اتحاد ارتجاع سیاه و سرخ در کوبیدن مصدق ، نفوز توده ایها در حکومت شاه و اقدام به ترور او در جوانی ( ناصر فخر آرایی )، اشغال آذربایجان و کردستان ( پیشه وری و قاضی محمد )، تشکیل گروه های چریکی ( فدایی و مجاهد )و هل دادن شاه به سمت حکومت پلیسی و حزب رستاخیز ( جعفریان ، ...)، اتحاد مجدد آنها در بر انداختن شاه ، در اشغال سفارت امریکا و ایجاد جو خصومت علیه امریکا و برقراری حاکمیت فقاهت استالینیستی ضد امپریالیستی ، حمایت از ج ا در خیره سری های علیه غرب ، ...
همه مانع از این شده اند تا دولت مردان آمریکایی به جای کودتا و یا دل خوش کردن به این گروه های سیاسی یا دستگاه امنیتی شاه به فکر ایجاد یک رابطه عادی با رژیم ایران باشد بدون دخالت در مسائل داخلی . چیزی مثل ترکیه یا کره جنوبی .
بزرگترین اشتباه سیاسی امریکا حمله به ایران یا هر اقدام بر اندازانه نظیر ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است . نه ایران به دموکراسی میرسد نه امریکا به صلح و امنیتی که انتظار دارد . امریاک باید مسائلش را با ج ا حل کند همان گونه که با دیگران مذاکره و مصالحه و معامله میکند . ایران و حکومت ان و دموکراسی را هم بگذارد به عهده مردم ایران . به مرور زمان مردم مسائلشان را حل خواهند کرد . مثل حرکت های صنفی زنان ، معلمان ، دانشجویان ، روشنفکران ، روز نامه نگاران ، ... . اگر مسائل داخلی به امریکا پیوند نخورد امکان حل شدنش بیشتر است .
مثال کره شمالی دلیلی برای تردید در صحت این تحلیل است. یکدستی مورد نظر نویسندگان در نظام حکومتی کره شمالی وجود دارد ولی کره شمالی در تعامل با دنیای خارج از حکومت ایران بسیار عیر قابل پیش بینی تر است
این مقاله البته از یکطرف دارای بار تحلیلی سیاسی بوده ولی از طرف دیگر نشان دهنده پافشاری در استمرار سیاست شکست خورده مماشات با رژیم جهل و جنایت میباشد. نویسندگان این مقاله به تنها چیزی که در آن نپرداختند, اراده مقاومت مردم و رادیکال تر شدن خواسته ها و تشکیلات مردمی است که رفته رفته صورت زیر زمینی و مبارزه پنهان بخود میگیرد. بزودی با رها شدن پتانسیل عظیمی که ناشی از بیرون آمدن نام سازمان مجاهدین از لیست تروریستی و آخوند ساخته آمریکا, این نیروی سترک و پتانسیل آزاد شده به سازماندهی تشکیلات مردمی با انظباطی خاص خواهد پرداخت, آنوقت است که نویسندگان قلم بمزدی مانند این دو تن باید در نحوه چرخش قلمهای خود تجدید نظر کنند, زیرا وقتی در صفحه سیاسی ایران به مردم و نقش محوری آن بها لازم داده نشود, چنین تحلیلهایی ارزش چندانی ندارند.