زهرا رهنورد، فعال سیاسی و استاد دانشگاه در واکنش به حکم صادر شده برای جعفر پناهی، کارگردان سرشناس سینمای ایران، آن را ناعادلانه خواند و در یادداشتی به این حکم «عجیب و غریب» اعتراض کرد.
زهرا رهنورد، فعال سیاسی و استاد دانشگاه در واکنش به حکم صادر شده برای جعفر پناهی، کارگردان سرشناس سینمای ایران، آن را ناعادلانه خوانده و نوشته است که «جرم جعفر پناهی و محمد رسولاف، این است که اولویت آنها حق آزادی انسان بوده و به آن وفادار بودهاند و بایدها و نبایدهای زندگی اجتماعی را دلسوزانه ارائه دادهاند».
او در یادداشتی که متن کامل آن در پایگاه خبری «کلمه»، نزدیک به میرحسین موسوی منتشر شد، رفتار حاکمیت با هنرمندانی چون جعفر پناهی و محمد رسولاف را نادرست خواند و تاکید کرد که بخشی از حاکمیت فعلی «حیا را خورده و آبرو را تف کرده است».
به گفته او «حاکمیت نمیداند که فکر و اندیشه و قلم در هیچ حصار و زیر فرمان هیچ حاکمیتی از خلاقیت باز نمیماند».
اواخر آذرماه امسال، جعفر پناهی، كارگردان سرشناس سینمای ایران، پس از آنکه در خانهاش بازداشت شد، در دادگاه اولیه به شش سال حبس تعزیری و 20 سال محرومیت از ساختن فیلم، نوشتن فیلمنامه، مسافرت به خارج از کشور، و مصاحبه با رسانههای داخلی و خارجی محکوم شد.
در حکمی دیگر نیز محمد رسولاف، دیگر کارگردان سرشناس سینمای ایران، که همراه آقای پناهی بازداشت شده بود، به اتهام «اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام» به شش سال حبس تعزیری محكوم شد.
صدور این احکام برای دو کارگردان ایرانی، موجی از واکنشهای داخلی و خارجی را به همراه داشت. از جمله دیتر کوسلیک، رئیس جشنواره بینالمللی فیلم برلین و مارکوس لونیگ، مسئول امور حقوق بشر در آلمان به حکم صادر شده برای آقای پناهی اعتراض کردند و خواستار لغو این حکم و محدودیتهای ایجاد شده برای پناهی شدند.
خانم رهنورد در یادداشت خود، صدور حکم شش سال حبس و 20 سال محرومیت از کار هنری برای جعفر پناهی را «عجیب و غریب» دانسته و نوشت: آیا جعفر پناهی مجرم است و «قلدرانی» که او را از فعالیت هنری محکوم کردهاند، بیگناه هستند؟ همانهایی که تحمل سکوت «سرشار از ناگفتهها» را هم ندارند.
همسر میرحسین موسوی در یادداشت خود تاکید کرد که حاکمیت نمیخواهد بپذیرد که پایه هر جمهوری آزادی است و دستاوردهای انقلاب، پس از آزادی محقق شده است.
محمد رسولاف و جعفر پناهی هر دو در اسفند ماه 1388 به همراه جمعی دیگر در منزل آقای پناهی دستگیر شدند. اتهام آنها ساختن فیلمی است که به گفته آقای پناهی در زمان بازداشت حتی 30 درصد آن هم فيلمبرداری نشده بود.
«هنرمند با دیکته کنار نمیآید»
زهرا رهنورد در ادامه یادداشت خود تاکید کرده است که هنر و هنرمندی با دیکته و فرمایش کنار نمیآید به این دلیل که مخاطب هنر، مردمی هستند که از «کراهت دستور» و باید فارغ هستند.
خانم رهنورد افزود: آن دسته از هنرمندان «هنرفروش» هم که چند صباحی با پول و رانت و حمایتهای دولتهای «خودکامه» برای خود شهرتی دست و پا میکنند و مدال میگیرند منفور و مطرود ملت خواهند بود.
خانم رهنورد در ادامه از دستگیری خود هنگام نهایی شدن مجسمه «نرگس عاشقان» و انتقال آن به میدان مادر در سال 1373، یاد میکند و تاکید میکند که در سرزمین ما به هنر، اهمیت داده نمیشود.
«نرگس عاشقان»، تندیسی است که زهرا رهنورد، خالق آن، در سال 1373 به پایانش رساند. او در این سال هنگام انتقال این تندیس برنزی، به جرم سرقت «میراث ملی» برای ساعاتی توسط ماموران نیروی انتظامی، دستگیر میشود.
به گفته خانم رهنورد، در آن هنگام به دلیل ناآشنایی مامور نیروی انتظامی با هنر، او را به همراه تندیس، هنگام حمل دستگیر کردهاند که با پادرمیانی رئیسجمهوری وقت (اکبر هاشمی رفسنجانی) خانم رهنورد آزاد شده و تندیس نیز به میدان محسنی (محل نصب) منتقل شده بود.
این فعال سیاسی در پایان یادداشت خود پس از یادآوری این خاطره مینوسید: در سرزمین ما هنر آنچنان که باید قدر ندیده اما در عین حال آن رفتار حاکمیت 20 سال پیش است و این رفتار کنونی. امروز حاکمیت به کجا رسیده و به کجا میرود؟
نیک آهنگ و ف م سخن با نام مستعار نوک آهن یک مقاله سر هم کرده اند در خودنویس در حمایت از موسوی و احمدی را منافق خوانده اند چون محمدی و متکی را برکنار کرده بر خلاف میل رهبر ! همینها به خاتمی ایراد میگیرند چرا برخلاف میل رهبر عمل نکرده !!!
منافق واقعی مارکسیست های روسی هستند . آنها که در گذشته طرفدار ایت الله خمینی میشوند ، ریش میگذارند داخل نظام میروند ، خط امام درست میکنند و ولایت فقیه ضد امپریالیستی و حالا نقاب سکولار زده اند ، گاهی به صورت تواب داخل رژیم شاه میروند ، حالا به صورت سکولار سلطنت طلب در کیهان لندن درس دموکراسی میدهند از ریشه دیکتاتوری پرولتاریا ، گاهی ضد مصدق هر چه دارند مایه میگذارند و بعد از کودتا با شاه دمخور میشوند و بعد با ایت الله خمینی ، بعد مثل نوری الا به صورت اسب تروا وارد جبهه ملی میشوند تا ان را بپاشند ، به مصدق و جبهه ملی و لیبرال های هوادار مصدق مثل بازرگان و یزدی حمله میکنند ، گاهی مثل اخبار روز با پخش نظرات عقب افتاده دیکتاتوری پرولتاریا زمینه ساز تقویت خرافات مذهب گونه مارکسیستی روسی میشوند ، گاهی پز نو سکولار و سوسیال دموکرات بودن میدهند و به مصدق و لیبرال ها و مشروطه خواهان حمله میکنند ، گاهی هوادار فروپاشی میشوند تا به روشنفکران دینی حمله کنند گاهی هوادار موسوی و بیانیه ۱۷ عقب نشینی او میشوند ، گاهی از رییس دانا حمایت میکنند که با همدستی کانون نویسندگان روسی و زر افشان و خوئی به جنبش طبقه متوسط مردم حمله بردند تا ان را از غرش بیندازند و دلسرد کنند و نیش ضد روسی و ضد عرب ان را بکشند ، گاهی به فرخ نگهدار حمله میکنند نه چون در گذشته مثل آنها بوده، بلکه چرا الان مثل آنها هوادار دیکتاتوری پرولتاریا ( حد اقل در حرف ) نیست و تابو شکنی میکند از مارکسیسم روسی .