در بخش هشتم مجموعه مقالات حقوق بشر در نگاه آیت الله خمینی، اکبر گنجی در مورد رفتار حکومت انقلابی با مخالفان نوشته است.
رفتار انقلابی، رفتار ضد حقوق بشری
در گفتمان انقلاب اسلامی ۵۷، دموکراسی و حقوق بشر جایی نداشت. نادموکراتهایی که رژیم سلطانی شاه را سرنگون کردند، از فردای انقلاب، برای تسخیر قهرآمیز دولت به روی هم اسلحه کشیدند. به فاصلهٔ چند روز جنگ در کردستان آغاز شد و به گنبد و جاهای دیگر گسترش یافت. جنگ کردستان، مقابلهٔ رژیم جدید را به دنبال داشت. گروههای مارکسیست درگیر جنگ، در دانشگاهها و تمامی شهرها فعال بودند و دهها نشریه منتشر میکردند. یعنی از یک سو با رهبران نظام جدید در شهرهای مرزی درگیر جنگ بودند، و از سوی دیگر، در تمامی شهرها فعالیت آزادانه داشتند/می خواستند داشته باشند. اخطارهای مکرر آیت الله خمینی به آنها سودی نداشت. برای اینکه «تسخیر قهرآمیز دولت»، اصل حاکم بر همهٔ گروهها بود. همه انقلابی بودند، نه اصلاح طلب معتقد به سازوکارهای دموکراتیک.»
آیت الله خمینی در سخنانی که در اوج جنگ کردستان علیه گروهای مسلح کرد و گروههای مارکسیست بیان میکرد، به خطای سیاستهای اصلاح طلبانه و نرمشی دولت موقت و کل نظام جدید در رویارویی با گروههای مسلح درگیر جنگ اشاره میکرد. این سخنان با اینکه علیه گروههای مسلح جنگجوست، در عین حال، سیاستهای ناشی از «سنت انقلابی» را برملا میسازند که در تعارض کامل با حقوق بشر قرار داشت/قرار دارد. سیاست انقلابی به معنایی که او مد نظر داشت، یعنی، بستن همهٔ رسانهها، شکستن همهٔ قلمها، ممنوع ساختن احزاب، محاکمهٔ رهبران احزاب، برپا کردن چوبههای دار در میادین بزرگ شهرها، درو کردن همهٔ مفسدین و تشکیل حزب واحد حزب الله. او نسب این نوع انقلابیگری را به صدر اسلام باز میگرداند و میگوید علی بن ابی طالب در یک روز با شمشیر سر هفتصد تن از یهودیان را از بدن جدا کرد. در ۲۶ مرداد ۱۳۵۸، طی سخنانی اعلام کرد:
«اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابى عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم، و رؤساى آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهاى فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم، و رؤساى آنها را به سزاى خودشان رسانده بودیم، و چوبههاى دار را در میدانهاى بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمىآمد. من از پیشگاه خداى متعال و از پیشگاه ملت عزیز، عذر مى خواهم، خطاى خودمان را عذر مى خواهم. ما مردم انقلابى نبودیم، دولت ما انقلابى نیست... من هم انقلابى نیستم. اگر ما انقلابى بودیم، اجازه نمى دادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام مى کردیم. تمام جبههها را ممنوع اعلام مى کردیم. یک حزب، و آن» حزب اللَّه «، حزب مستضعفین. و من توبه مى کنم از این اشتباهى که کردم، و من اعلام مى کنم به این قشرهاى فاسد در سرتاسر ایران که اگر سر جاى خودشان ننشینند، ما به طور انقلابى با آنها عمل مى کنیم. مولاى ما، امیر المؤمنین... با کسانى که توطئه مى کنند شمشیر را [مى کشید و] مى کشت. هفتصد نفر را در یک روز از یهود بنى قُرَیْظَه از دم شمشیر گذراند... ما مى خواهیم به امر خدا عمل کنیم، و خواهیم کرد. أَشِدَّاءُ عَلَى الکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ. این توطئه گرها در صف کفار واقع هستند. این توطئه گرها در کردستان و غیر آن در صف کفار هستند، با آنها باید با شدت رفتار کرد... ما باز تا چندى مهلت مى دهیم به این قشرهاى فاسد؛ و این اعلام آخر است و اگر چنانچه در کار خودشان تعدیل نکنند و به ملت برنگردند و دست از توطئهها برندارند، خدا مى داند انقلابى عمل مى کنم. مى آیم تهران و رؤسایى که مسامحه مى کنند با آنها انقلابى عمل مى کنم»
مهدی بازرگان همچنان سیاست آشتی و مصالحهٔ با گروههای کرد را دنبال میکرد. آیت الله خمینی میگفت این سیاست ناکارآیی خود را نشان داده است. به گروههای مارکسیست هم میگفت: الگوی شما انقلاب اکتبر و بلشویک هاست. آنها همهٔ مخالفان را اعدام کردند، همهٔ احزاب را بستند، همهٔ روزنامهها را تعطیل کردند و تنها روزنامهٔ حزب کمونیست شوروی را نگاه داشتند. ما هم به سیاستهای بهشت موعود شما عمل خواهیم کرد، یعنی احزاب را تعطیل میکنیم، روزنامهها را میبندیم، مانع آزادی بیان خواهیم شد. آنها این اعمال را در چارچوب مارکسیسم انجام دادند/می دهند، ما هم این اعمال را در چارچوب اسلام انجام خواهیم داد. ما پیش از این گمان میکردیم شما آدم هستید و ما با انسان سر و کار داریم، گمان باطل بود، «ما با حیوانات درنده سر و کار داریم! نمى شود با حیوانات درنده ما ملایمت بکنیم». آشتی و مصالحه با چنان افرادی، «شرعاً جایز نیست».
این سخنان، در فردای سخنان پیشین، در ۲۷ مرداد ۱۳۵۸، در اولین دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی، بیان شد. گفت: «ما مى خواستیم و آقایان مى خواستند که بعد از انقلاب هم خیلى با ملایمت رفتار کنند، آزاد کردند، مرزها را باز گذاشتند، آزاد کردند همه را، قلمها را آزاد کردند، گفتارها را آزاد کردند، احزاب را آزاد کردند، به خیال اینکه اینها یک مردمى هستند که لا اقل اگر مسلمان نیستند؛ آدم هستند... اینها اشخاصى نیستند که بشود با آنها با ملایمت رفتار کرد.» حزب دمکرات «کردستان یک جمعیت خرابکار هستند، یک جمعیت فاسد هستند، یک جمعیت مُفسِد هستند، اینها را ما نمى توانیم بگذاریم که همین طور هر کارى دلشان مى خواهد بکنند... با اینها نمى شود با آشتى و با مصالحه و با این چیزها رفتار کرد، با اینها باید با شدت رفتار کرد، و با شدت رفتار مى کنیم... اگر بنا بود که از اول، مثل سایر انقلاباتى که در دنیا واقع مى شود، پشت سر انقلاب یک چند هزار از این فاسدها را در مراکز عام مى آیند دار مى زنند و آتش مى زنند، تمام بشود قضیه؛ نمى گذارند که یک روزنامهاى [منتشر] بشود، الّا آن روزنامهاى که خودشان مى خواهند. الآن انقلاب اکتبر که این قدر وقت از آن گذشته، باز روزنامهْ مردم ندارند؛ باز حزبى در کار نیست، یک حزب بیشتر نیست. اینها دارند براى آنها سینه مى زنند... ما یک حزب را، یا چند حزب را، که صحیح عمل مى کنند مى گذاریم عمل بکنند، و باقى همه را ممنوع اعلام مى کنیم، و همه نوشتجاتى که اینها داشتهاند، و بر خلاف مسیر اسلام و مسیر مسلمین است، ما همهٔ اینها را از بین خواهیم برد. بنابراین، در کمال تأسف ما دیگر نمى توانیم آن آزادى که قبلًا دادیم بدهیم؛ و نمى توانیم بگذاریم این احزاب به کار خودشان و فسادهایى که داشتند مى کردند و مى کنند [ادامه] بدهند... ما نمى توانیم مهلت بدهیم. شرعاً جایز نیست... ما خیال مى کردیم که ما با انسان سر و کار داریم، پس با انسانیت رفتار بکنیم، معلوم شد نه. ما با انسان سر و کار نداریم، ما با حیوانات درنده سر و کار داریم! نمى شود با حیوانات درنده ما ملایمت بکنیم، و نمى کنیم دیگر ملایمت.»
جنگ کردستان به شدت اوج گرفته بود. شش روز بعد، در ششم اردیبهشت ۱۳۵۸ طی سخنانی به شدت به آزادیهای از نوع غربی تاخت. به پیامدهای عملی آزادیهای غربیان اشاره کرد که به آزادی فحشا و مشروبات الکلی و مواد اعتیاد آور منتهی شدهاند.
او اضافه کرد که هدف ما جنگجو ساختن جوانان ایران است، ولی غربیان میخواهند جوانان ما را معتاد و بار آورند: «ما مى خواهیم جوانانمان را از میکدهها به میدان جنگ ببریم. ما مى خواهیم جوانانمان را از عشرتکدهها به میدان جنگ ببریم... این آزادى که آقایان مى خواهند آزادیى است که قدرتمندها دیکته کردهاند؛ و نویسندگان ما یا غافلند و یا خائن... ما مى خواهیم مملکت حفظ کنیم. حفظ مملکت به آزادى که شما مى گویید نیست. این آزادى مملکت را، بر باد مى دهد. این آزادى که شما مى خواهید آزادى دیکته شده است؛ براى اینکه مملکت را ببلعند و جوانى ما نداشته باشیم جواب بدهد... ما مى خواهیم جوانانمان را از چوب وافور رها کنیم، مسلسل دست آنها بدهیم. ما مى خواهیم جوانانمان را از وافور رها کنیم، و به میدان جنگ ببریم... بله، ما مرتجع هستیم، شما روشنفکر هستید. شما روشنفکرها مى خواهید که ما به هزار و چهار صد سال قبل برنگردیم. شما مى ترسید که اگر ما جوانان را مثل هزار و چهار صد سال قبل تربیت کنیم که با جمعیت کم، دو امپراتورى بزرگ را به باد داد. ما مرتجع هستیم؛ شمایى که مى خواهید جوانان ما را به تعلیمات غربى بکشید، نه آن تعلیماتى که خودشان دارند، آن تعلیماتى که براى ممالک استعمارى دارند، شما روشنفکر هستید! شما که آزادى مى خواهید، آزادى همه چیز، آزادى فحشا، همهٔ آزادیها را مى خواهید، شما روشنفکر هستید! آزادى که جوانهاى ما را فاسد کند، آزادى که راه را براى مستکبرین باز کند، آزادى که ملت ما را تا آخر به بند بکشد. شما این آزادى را مى خواهید، و این دیکتهاى است که از خارج به شما شده است. شما بى بند و بارى را» آزادى «مى دانید. شما فساد اخلاق را آزادى مى دانید. شما فحشا را آزادى مى دانید... ما شما را آزاد گذاشتیم، و قلمهاى مسموم شما توطئه گران مملکت ما را مى خواست به باد بدهد؛ با اسم دمکراتى، با اسم آزادیخواهى، با اسم روشنفکرى؛ با اسمهاى مختلف. خائنان در این مملکت با دست باز شروع کردند به فعالیت و توطئه چینى... شما با اسم آزادى و آزادیخواهى و دمکراسى و کذا مى خواهید این مردم را دوباره برگردانید به حال اول و آنها را تحقیر کنید... ما آزادى وارداتى را قبول نمى کنیم. ما باید این ملت را حفظ کنیم. ما باید این جوانان را حفظ کنیم. ما باید دست این جوانها را از تباهیها بکشیم؛ و قدرتمند کنیم. ما انسان رزمنده مى خواهیم. ما جوانهاى حماسه جو مى خواهیم. ما روشنفکر نمى خواهیم، این روشنفکر... اشِدَّاءُ عَلَى الکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُم نسبت به توطئه گرها... نسبت به آنها اشداء، با شدت، با مشت گِره کرده، به دستور اسلام با شدت عمل مى کنیم؛ و با ملت رُحَما؛ رحیم هستند، دوست هم هستند... اینها با قرآن مخالفاند. [مردم کردستان] اگر به قرآن اعتقاد دارند، قرآن فرموده است: أَطِیعُوا اللَّه و أَطِیعُوا الرَسُولَ وَ أُولى الامرِ مِنکُم چرا از اولى الأمر اطاعت نمى کنند؟ چرا قیام بر ضد حکومت کردند؟ چرا قیام بر ضد اولى الأمر کردند.»
نویسندگان دو گروهند: غافلان و خائنان. حفظ کشور به برقراری آزادی و حفظ آن نیست. دو الگوی متفاوت در مقابل ماست. الگوی غربی مقبول روشنفکران که به گمان ما به فساد و فحشا و وافور و استعمار ختم میشود، و الگوی ۱۴۰۰ سال پیش اسلام که انسان رزمنده و حماسه جو میسازد و اسلحه به دست جوانان میدهد و میتواند ابرقدرتها را از پای در آورد. این الگوی دوم، از نظر شما ارتجاعی است. روشنفکران خائن در پشت شعارهای آزادی و دموکراسی خود را مخفی کردهاند، اما در واقع به دنبال توطئه و نابودی کشور هستند. مردم کردستان هم باید بدانند که گروههای کمونیست مخالف قرآنند، اما برادران اهل سنت که مطابق ایات قرآن حاکم را اولی الامر میدانند، باید آگاه باشند که اینها علیه اولی الامر قیام کردهاند.
یک نکتهٔ بسیار مهم در رویکرد آیت الله خمینی نادیده گرفته شده است. دولت/حکومت و مخالفانش در یک موقعیت قرار ندارند. گروههای تروریست و سازمانهای تجزیه طلب، ممکن است همهٔ اصول اخلاقی را زیر پا بگذارند. ممکن است از خشونت مفرط برای رسیدن به مقاصد خود استفاده کنند، اما یک دولت/حکومت در هیچ شرایطی مجاز نیست حقوق بشر را نقض کند و شهروندان را از حقوق اساسیشان محروم سازد. از این مقدمه که «فلان گروه و سازمان تروریست/تجزیه طلب هستند» نمیتوان نتیجه گرفت که هر کاری با آنها مجاز است. مثلاً میتوان/باید زندانیانشان را بیرحمانه شکنجه کرد، زندانیانشان را ناعادلانه در دادگاههای غیر علنی محاکمه کرد، متهمان محکوم به زندانشان را قتل عام کرد. قلمرو دولت/حکومت، قلمرو حق است. دولت موظف به رعایت حقوق شهروندی و سیاسی است. هیچ دولتی نمیتواند به هیچ بهانهای حقوق بشر را نقض کند، چه رسد به اینکه به بهانهٔ وجود گروههای تروریستی/تجزیه طلب، کل ملتی را از حقوق شهروندی/سیاسی محروم سازد.
پانویس
نقل قولها از آیت الله خمینی از جلد نهم کتاب «صحیفه امام»
در فوتبال وقتی شکست میخوریم گناه را کاملا گردن داور و تماشا چی و مربی و ریس فدراسیون میاندازیم . در سیاست هم یک نمونه :
فدائیان به دشنه کشی علیه رهبر سابق شان فرخ نگه دار ادامه میدهند و میخواهند مثلا با قربانی کردن او گذشته ننگین شان را پاک کنند . حتا این پاکسازی استالینیستی و فرافکنانه است و به قصد حفظ نظام سازمانی شان .
یک چنین فرد پلید جنایت کاری ( آنطور که نقره ساز ، فواد ، ... تصویر میکنند )چطور رهبر فدائیان خلق شد ؟ چطور سالها بدون هیچ مزاحمتی از سوی شما ها به خیانت ادامه داد ؟ چطور هنوز بعضی از شما ها او را قبول دارید و فقط به این دو کار آخرش انتقاد دارید ؟
آیا اگر اتفاق مشابه در سازمان یا حزب دیگری می افتاد شما ها نمیگفتید همین کافی است که این سازمان منحل شود و در دادگاه خلق اعضا و رهبران ان محاکمه شوند ؟ آیا نمی گفتید که کسانی که عرضه اصلاحات در سازمان خودشان را ندارند چطور میخواهند جامعه را اصلاح کنند ؟ شما چرا علیه او انقلاب نکردید ؟ فرض کنیم شما خدای نکرده یک جوری به قدرت میرسیدید و همین آقا الان رهبر کشور ما بود . چه طوری ما باید از شر او رها میشدیم ؟
مشکل در سازمان شما و ایدیولوژی شماست . دیکتاتوری پرور است . در صورت خیانت اصلاح ناپذیر است . مثل شوروی ۷۰ سال طول میکشد تا از شر ان بتوان خلاص شد .
امام برای من یعنی اقای موسوی و کروبی و خاتمی. اگر اینها بد هستند امام هم بد است. اینها نه جنایتکارند و نه جلاد. پس امام هم جنایتکار و جلاد نبود.
نوشابه تهرانی
لطف کن و به امام بزرگت در این فیلم نگاه کن که چه جلادی است؟ این امام شما همه جنایت کاران عالم را رو سفید کرد
http://www.youtube.com/watch?v=ig_epn2yGgc
حضرت علی را هم خوب به ما معرفی می کند که چه کاره بوده و با مخالفان چه کرده است؟
وقتی جنبش سبز با آرمان های امام خمینی به پیروزی رسید و رهبران جنبش دموکراسی و حقوق بشر را به مردم ایران هدیه کردند، روشن خواهد شد که تحلیل های گنجی از سخنان امام نادرست است و امامی که ما می شناسیم آنی نیست که گنجی می گوید. او غمخوار مردم بود و زندگی خود را فدای مردم ایران کرد. دشمنانی خونخوار داشت که نوکر غرب و شرق بودند و سرشان در آخور آمریکا و اسرائیل است و در گذشته در آخور شوروی هم بود.
آقای گنجی لطفا نظر خود را درباره سندی که سازمان مجاهدین خلق منتشر کرده که دادستانی دستور داده است خون زندانیان اعدامی را بگیرند و بعد آنها را اعدام کنند و خمینی این عمل را تائید کرده بود، بگوئید. این سند در مقاله زیر اصلش امده ایت:
http://goldarreh.wordpress.com/2011/01/19/1-4/
تاریخ سرکوب در جمهوری اسلامی از زمانی اغاز می شود که اصلاح طلبان حذف شده اند.قبل از آن که عصر خدمات و حسنات امام خمینی است،اصلاح طلبان در مهمترین پست های کشور قرار داشتند. به همین خاطر درباره جنایات دوره خمینی کسی نباید صحبت کند. اقای موسوی که نخست وزیر نور چشمی خمینی بود، اصلا از قتل عام مجاهدین و مارکسیست ها در 1367 خبر ندارد. کروبی هم که بعدا چیزی شنید، می گوید حتی خمینی هم خبر نداشته که چه کسانی این کار را کردند. خاتمی هم همین طور. گویا در میان همه کسانی که در آن دوره سمتی داشته اند فقط ایت الله منتظری صداقتی داشت و حقایق را به مردم گفت. لطفا خاطرات ایت الله منتظری را بخوانید تا به میزان صداقت و پاکی کروبی و موسوی و خاتمی پی ببرید
ایا راسته که خمینی یه هندی بوده که پدرش از هند به ایران امده و با مکم انگلیسی ها توانسته تو ایران قدرت پیدا کنه
اقای گنجی چرا درباره جنایت های خمینی در کردستان و گنبد چیزی نمی نویسد؟ بلاهایی که خمینی سر کردستان آورد از همه جا بیشتر بود.
موسوی و کروبی و خاتمی هی امام امام می کنند و از دوره با شکوه امام حرف می زنند. واقعا این اقایان این نوع سخنان امامشان بی خبرند یا ما را فریب می دهند؟ یعنی ما باید به چنین دورانی باز گردیم؟ این دوران چه ارزشی دارد که ما به خاطرش فداکاری کنیم. به جلو نگاه کنید، نه به عقب. ما را چند قدم جلوتر ببرید، نه آنکه به گذشته ای بازگردانید که جز جنایت و شکنجه و فلاکت و بدبختی چیزی نبود است.