محمود احمدینژاد، مجمع تشخیص مصلحت نظام را به «مخدوش کردن وظایف قوه مجریه» متهم کرده و از همراهی رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه با این اقدام مجمع انتقاد کرده است.
آقای احمدینژاد در نامهای که چهارم بهمن خطاب به نمایندگان مجلس نوشته است مدیریت مجلس و قوه قضائیه در اموری مانند تصميمگيریهای صندوق توسعه ملی و عزل و نصب رئيس كل بانك مركزی را «دخالت، بدعت آشکار، متضمن تغییر قانون اساسی و مخدوش کردن روند مدیریت کشور» دانسته است که به گفته او تمام این اقدامها با «تلاش مدیریت مجمع و بهویژه رئیس مجلس و همراهی قوه قضائیه» انجام شده است.
آقای احمدینژاد در این نامه با اشاره به مصوبه لایحه برنامه پنجم توسعه نوشته است که مدیریت مجلس برخلاف دیدگاههای آیتالله خامنهای، در صدد «لغو اختیارات قانونی قوه مجریه و دخالت در اموری مانند انتخاب و نصب و عزل مقامات اجرایی و اداره اموال دولتی اصرار میورزد».
رئیس دولت در این نامه افزوده است که پس از آن که شورای نگهبان اینگونه مصوبات را مغایر با قانون اساسی دانسته است مجلس این مصوبات را به مجمع فرستاده است و «مدیریت مجمع نیز برخلاف وظایف قانونی و حتی آییننامه داخلی خود تلاش کرده اختیارات مصرح قوه مجریه را مخدوش کند».
آقای احمدینژاد به نمایندگان تذکر داده است که مجلس «در حدود مقرر در قانون اساسی میتواند قانون وضع كند و نتیجه گرفته است: مجمع تشخيص در مواردی اختيار ورود دارد كه مصوبه مجلس در حدود اختيارات و صلاحيت مجلس باشد و شورای نگهبان مفاد مصوبه را مغاير قانون اساسی يا موازين شرع مقدس بداند و در مواردی كه مصوبه مجلس اساسا در حدود صلاحيت وی نيست ارجاع مورد به مجمع تشخيص مصلحت موضوعيت ندارد.
آقای احمدینژاد همچنین خطاب به نمایندگان نوشته است که حل اختلاف و تنظیم روابط میان سه قوه از اختیارات رهبر است و بدون نام بردن از فرد مشخصی گفته است: مجمع نمیتواند به بهانه رسيدگی به مصلحت در موضوعی كه مورد اختلاف دو قوه است و در مراحل قبلی به استحضار مقام معظم رهبری نيز رسيده و رهنمودهای ايشان مورد بیتوجهی مديريت مجلس قرار گرفته است، تغيير قانون اساسی را رقم بزند.
رئیس دولت، مجمع را به زیرپاگذاشتن «قانون اساسی و قانونگرایی» و «ترجیح دادن مصلحت خواص بر مصلحت مردم» متهم کرده و گفته است: نه رهبری معظم انقلاب و نه مردم انقلابی ايران اجازه تغيير قانون اساسی را به مجمع تشخيص مصلحت ندادهاند.
انتقاد احمدینژاد از صندوق توسعه ملی
تصمیمگیری درمورد صندوق توسعه ملی از مواردی است که آقای احمدینژاد نسبت به آن انتقاد کرده است.
بر اساس لایحه پیشنهادی برنامه پنجم توسعه مقرر شده است که ساختار جدیدی با عنوان صندوق توسعه ملی جایگزین حساب ذخیره ارزی گردد.
قرار است صندوق توسعه ملی با واریز حداقل 20 درصد از عواید حاصل از صادرات نفت و گاز و فرآوردههای نفتی و نیز انتقال مانده حساب ذخیره ارزی به آن، تشکیل شود.
در شرایطی که دولت خواسته بود که درمورد نحوه هزینهکردن منابع صندوق توسعه ملی اختیارات کامل داشته باشد نمایندگان مجلس در ۱۷ آذر در بررسی ماده مربوط به اساسنامه صندوق توسعه ملی، برداشت از حساب ذخیره ارزی را به اجازه مجلس محدود کردند.
«بحران در مدیریت بانک مرکزی»
نحوه عزل و نصب رئيس کل بانک مرکزی از دیگر مواردی است که محمود احمدینژاد در این نامه بهشدت به آن انتقاد کرده و نوشته است: چه بحرانی در مديريت بانك مركزی حادث شده است كه اين واحد سازمانی دولتی و امور اجرايی آن را میخواهند از قوه مجريه خارج سازند؟
اگر شورای نگهبان مصوبه جدید مجلس را تائید کند رئیس کل بانک مرکزی با معرفی مجمع عمومی بانک مرکزی و رأی مجلس انتخاب خواهد شد.
براساس مصوبهای که مجلس ۱۵ دی ماه تصویب کرد «وزير امور اقتصادی و دارايی، معاون برنامهريزی و نظارت راهبردی رئيسجمهور، دادستان کل کشور، رئيس اتاق بازرگانی و صنايع و معادن ايران و هفت نفر اقتصاددان با حداقل 15 سال سابقه» اعضای مجمع عمومی بانک مرکزی را تشکیل میدهند.
طبق این مصوبه در ترکیب اعضای مجمع عمومی بانک مرکزی، رئيسجمهور همچنان رئیس مجمع عمومی بانک مرکزی باقی خواهد ماند.
اکنون آقای احمدینژاد در شرایطی در این نامه خطاب به ۲۵۰ نماینده مجلس از مصوبات مجمع تشخیص مصلحت نظام انتقاد کرده است که خود او از حضور در جلسههای مجمع خودداری کرده است.
خوب با این حساب در ایران اتفاقی نمی افتد. چون
- فراماسونری مارکسیست های روسی اپوزیسیون را برای رژیم مدیریت میکند . بین سلطنت طلبان ، لیبرالها ، ملیون دعواهای مصنوعی راه می اندازد با دروغ گویی و با لماسکه سیاسی راه انداختن در مورد ۲۸ مرداد و کشتار مدرسه رفاه خلخالی و ...
-رژیم به جمعیت باج نمیدهد ، عقب نمینشیند ، مصالحه نمیکند بر سر اصول .
-رژیم امتیاز های کوچک اما میدهد به زنان ، معلمان ، دانشجویان . اما پای ولایت فقیه بیاید دم رفسنجانی را هم میبرد تا چه رسد به موسوی و کروبی .
-رژیم به روستائیان و طبقات پایین که از نظر مذهبی به ان وفادار هستند به اندازه ای کمک های مالی میکند تا قاطی دعوای رژیم با طبقه متوسط مدرن نشوند .
-رژیم عده ای را در خارج کشور راه انداخته داخل اپوزیسیون که شعار های دهن پرکن افراطی و تفریطی میدهند تا هیچ اتحادی و عملی برای اصلاح امور صورت نگیرد . چهره های موثر مخالف توسط اینها همصدا با کیهان شریعتمداری با همان ادبیات لجن مال میشوند . کمترین خاصیت ان این است که وقتی مردم میبینند این به اصطلا ح هواداران حقوق بشر و سکولار ها هم شخصیت های مخالف رژیم را میکوبند غیر مستقیم نتیجه میگیرند که حق با رژیم است .
-رژیم پاسپورت میدهد ، جوانان عاشق غرب و زندگی غربی بعد از گرفتن مدرک دانشگاهی ( که حق نفت آنهاست ) کشور را باخوش حالی زاید الوصفی ترک میکنند . ناراضیان سیاسی حتا چپها در کشورهای غربی اطراق کرده اند و به بازی بالماسکه که توسط اتاق فکر مسکو و حزب توده طراحی و اداره میشود سرگرم کوبیدن همدیگر و گروه های ملی و دموکرات هستند .
-امریکا و غرب پس از عراق و افغانستان تصمیم گرفته اند دخالت نظامی را برای سرنگونی دیکتاتور های تروریست موقتا کنار بگذارند و بگذارند مردم کشورها با استفاده از امکانات ماهواره و اینترنت و مهاجرت رژیم های خود را سربگون کنند . در مورد ایران برخلاف کوبا و کره شمالی که نه ماهواره دارند ، نه اینترنت و نه امکان مهاجرت ( در صورت فرار از کشور ، اگر زنده در روند ، دیگر نمیتوانند بازگردند ) و خود قدرت تک صدایی نیست و داخل خودش چند صدایی است ، در این مورد نقطه زائف دارد . اما از آنطرف در آمد نفتی به ان امکان میدهد تا حدود زیادی اثر تنش های اقتصادی جهانی را خنثی کند . تحریم ها به همین منظور وضع شده اند . اما چقدر موثر خواهند بود وقتی روسیه و ترکیه و عراق و مرزهای دیگر غیر قابل کنترل صد در صد هستند ؟
به زودی خواهیم دانست .