ما روزانه دروغهای متفاوت و «دم دستی» زیادی به یکدیگر میگوییم و نیز آماده هستیم تا دروغهای زیادی را بشنویم.
اگرچه من یک روانشناس هستم، ولی در اینجا هدف من حرف از دروغهایی نیست که آدمهای «خودشیفته» میگویند، همینطور صحبت از برخی بیماریهای روانی هم نیست که نشانه اصلی آنها دروغگویی است. سخن من درباره برخی دروغهایی است که به طور روزمره همه جا گفته و شنیده میشود.
ابتدا در مورد جملاتی از این دست میخواهم صحبت کنم: « بفرمایید داخل خانه، یک چای با هم بخوریم»، «یک شام یا ناهار مهمان ما باشید» یا این که «قابل شما را ندارد» یا «خانه متعلق به شماست». این تعارفها که در فرهنگ ما متداول هستند، واقعا چقدر حقیقت دارد. آیا برخی از آنها اغراقآمیز یا دروغ نیست؟
قبول دارم که گاهی واقعا میخواهیم که با کسی چای بخوریم یا مایل هستیم که او برای شام مهمان ما باشد، اما آیا واقعا وقتی این عبارات را به زبان میآوریم همواره هدفمان همان است.
گاهی فرد در حال خروج از خانه است و برای رفتن عجله دارد، به همسایهای که دم در میبیند، میگوید: «بفرمایید داخل با هم چای بخوریم». این در شرایطی است که همسایهاش نیز احتمالا نه قصد دارد به خانه این فرد بیاید و نه انتظارآن را داشته است.
یکی از دوستان به من میگفت که دو سال پیش برای خرید جنسی داخل مغازهای شده و زمانی که برای پرداخت وجه عبارت «قابلی ندارد» را شنیده، بلافاصله کالا را برداشته و با تشکر از آن مغازه خارج شده است. صاحب فروشگاه با بهت و دستپاچگی و خجالت به دنبال او آمده و گفته است: «حالا ما یک حرفی زدیم، شما دیگه چرا آن را جدی گرفتی؟» و پاسخ دوست من هم این بوده که: «خواستم برای شما درس عبرتی باشد...».
این مورد و موارد این چنینی دروغهای دوطرفهای هستند که گفته و شنیده میشوند و هر دو طرف میدانند که دروغ میگویند و هیچیک هم آن را باور نمیکند.
برخی ممکن است بگویند که این، شیوهای از رفتار دوستانه با دیگران است اما به نظر من میتوان با دیگران مهربان بود و رفتار دوستانه داشت ولی دروغ نگفت.
شاید بگویید که اگر تعارف نکنم دیگری ناراحت میشود ولی حتی این فرضیه را نیز میتوان آزمایش کرد. تصمیم بگیرید که تنها زمانی تعارف کنید که واقعا مایل به پذیرایی هستید. پس از مدتی خواهید دید که مشکل خاصی پیش نمیآید و حتی به این ترتیب شما به شفاف شدن رابطه کمک کردهاید و مردم بهتر به شما اعتماد میکنند.
دروغهای سفید
به جز دروغهای فرهنگی متداول، بسیاری از افراد دروغهایی میگویند که ظاهرا ضرری ندارند و دارای تبعات خاصی هم نیستند که اصطلاحا «دروغ سفید» خوانده میشوند.
هدف از بیان «دروغهای سفید» شاید یکی از این موارد باشد: اجتناب از آسیب رساندن به دیگران (از زیبایی لباس یک شخص تعریف میکنیم، در صورتی که اینطو نیست)، مخفی نگه داشتن موارد شرمساری (به یک همکار میگوییم که ما هم هر سال مسافرت میرویم، درحالی که سالهاست سفر نکردهایم) یا جلوگیری از دردسرهای غیرضروری و سرزنش شدن (کتاب را به کتابخانه پس دادهام، در حالیکه فراموش کردهام این کار را انجام دهم).
البته گاهی دلایل دیگری نیز وجود دارند که با موارد بالا ترکیب شده یا زیربنای آنها هستند. مثلا من دروغ میگویم چون میخواهم جلب توجه کنم یا انتظارات فرد دیگر را برآورده سازم.
به این ترتیب میبینید که این گونه دروغها، برای ما دارای کارکرد روانی هستند و به همین دلیل هم ادامه پیدا میکنند اما زمانی، مشکل پیش میآید که که این دروغها وسیله دفاعی فرد میشوند. یعنی دروغ وسیلهای میشود که فرد برای کنارآمدن با موقعیتهای مختلف زندگی از آن استفاده میکند.
برای مقابله با این مشکل اگر نگوییم همیشه، اما در بسیاری از موارد میتوان از دروغهای فرهنگی و سفید صرفنظر کرد ولی قیمت آن ممکن است خجالت کشیدن، سرزنش شدن، احساس تنهایی، مواجهه با خشم دیگری یا برخی دردسرهای اینچنینی باشد.
طبیعی است که پذیرش این تبعات برای برخی از ما دشوار است اما مطمئنا این شیوه برخورد، شخصیت ما را نیرومند میکند.
پرهیز از دروغگویی
حرف من در این جا اصلا تلاش برای راستگویی نیست بلکه تاکید روی «دروغ نگفتن» و پیشگیری از «تشکیل عادت دروغگفتن» است.
ما میتوانیم اگر لباس دوستمان به نظر قشنگ نمیآید، اصلا ابراز نظر نکنیم یا صرفا به او برای لباس جدیدش تبریک بگوییم. اگر وقت نداریم، کسی را برای صرف چای یا ناهار دعوت نکنیم. چنانچه سفر نرفتهایم به ماجرای سفر دیگری گوش دهیم و چیزی نگوییم.
در فروشگاه اگر فروشندهایم و مشتری قیمت جنس را میپرسد جواب او را مستقیم بدهیم و اگر انجام کاری را فراموش کردهایم یاد بگیریم که مسئولیت آن را بپذیریم و صرفا به دلیل این که موقتا سرزنش نشویم، دروغ را برای خود به صورت عادت در نیاوریم تا در آینده وسیله رویارویی با موقعیتهای پیچیده زندگی شود.
شما در اینباره چه فکر میکنید؟
اگر خاندان رفسنجانی تو ایران نبودن درآمد سرانه مردم ایرام کاملا محسوس تغییر می کرد
تو ترجمه دروغ سفید میشه دروغ مصلحتی.
با نظرتون راجع به دروغ موافقم.ولی کاش یکم هم در مورد این صحبت میکردید که خیلی از افراد در جامعه ما جنبه راست شنیدن را ندارند. یعنی خودشون دوست دارن دروغ بشنوند. به عنوان به فرد که مدت ها تلاش کرده راستگو باشه. میگم در ایران راستگو بودن == گلگول بودن (از نظر جامعه) و همیشه ضرر میکنی!!
خیلی جالب است که فراماسونری مارکسیست های روسی در ایران همواره اطلاعات دستکاری شده و غلط به مردم میدهد .
یکی نیست بگوید اگر این دیکتاتورها خوبند چرا مردم علیه آنها میشورند و رژیم ها هزاران هزار نفر از آنها را قتل عام میکنند ؟ چرا به مردم آزادی نمیدهند ؟
یک هوادار چپ روسی در خودنویس نوشته چرا زندانیهای قدیم( فقط فدایی ها ) از زندانیهای جدید ( فقط موسوی ) حمایت نمیکنند . دروغ آشکار و تبلیغاتی برای موسوی ! و فدایی ها ! وقتی کروبی در خطر است و لیبرال ها .
ارواح ننه روسیت
این مقاله را باید در دفاع از تقی رحمانی و دکتر یزدی و سارا توسلی و توکلی مینوشتی
از موسوی که اینها حمایت میکنند . از خود شماست .
فدایی ، توده ای ، خط امام ، نو سکولار ، are the same shit
رادیو فردا زیر لحافی از قذافی دفاع کرده با دستکاری اطلاعات .
همه دیکتاتورهای نوع شرقی (کمونیست یا بعثی وابسته به روسیه ) مردم را به فقر میکشانند و از مشارکت سیاسی در آنها خبری نیست ، آزادی اجتماعی هم شعر است ، پیشرفت اقتصادی و تولید و صادرات در آنها هیچ معنی ندارد ، فساد اداری و سیاسی در آنها بالاست . اینها برای نمایش روی یکی دو ایتم سرمایه گذاری میکنند ، یکی سواد است . اگر بگویی چرا کوبا پس از ۵۰ سال هنوز جز سیگار و نیشکر صادراتی ندارد ؟ صنعتی ندارد ، مردم مثل غارنشینان نه کامپیوتر دارند ، نه اینترنت ، نه ماهواره ، ماشین های آنها مال قبل از انقلاب آنها یعنی مدل ۵۰ سال پیش است ، کارگران در کارخانه ها با چرخ خیاطی مدل مادر بزرگ کار میکنند ، در آمد آنها ۲۰ دلار است ، فحشا و بازار سیاه بیداد میکند ، یک میلیون بیکار دارد ، مسافرت به خارج غیر ممکن است ، ........ فورا مارکسیست ها میگویند سطح بیسوادی در آنجا پایین است ! خب دستش درد نکنه ، اینهمه آزادی و پیشرفت اقتصادی و سیاسی و زندگی راحت را از مردم گرفته به نه خواندن و نوشتن یاد داده ! مثل اینکه بگوییم ج ا چون موشک هوا میکند و دنبال انرژی اتمی است و ۶۲ درصد از دانشگاهیان دختر هاتند و ۳ میلیون دانشجو دارد پس خوب است . یا کره شمالی که موشک هوا میکند پیشرفته است حتا اگر ۵ میلیون فقیر دارد .
میدانید مثل چیست ؟ وقتی شما سواد خواندن و نوشتن دارد اما فقط افکار و اطلاعات فیلتر شده و تک صدایی کاستور را میتوانید بخوانید ؟
مثل این است که شما بیکار باشید ، امکانات زندگی نداشته باشید ، اما رژیم هر روز یک تاکسی بفرستد در خانه و شما را ببرد نماز جمعه و در آنجا فقط به سخنان رهبر گوش کنید ! اگر حرفی هم بزنید زندان !
سواد خواندن و نوشتن خوب است ولی نه دموکراسی می آورد ، نه آگاهی اجتماعی سیاسی . بسیارند لیسانس و دکترا حتا در این ج ا و حتا در بنگلادش که شعور سیاسی آنها از بیسوادان هم کمتر است، همینطور سطح زندگی آنها .
آزادی جریان اطلاعات و اخبار اگر نباشد ، مشارکت سیاسی اگر نباشد ، سوادی که به درد رژیم بخورد تا مغز شما را بشوید فاقد ارزش است . توسعه باید همه جانبه و بالانس باشد .
دیگر آیتم که اینها زیاد مانور میدهند بهداشت است . اما نمیگویند این بهداشت چه چیزی را پوشش میدهد . چقدر بازار سیاه پشت ان است ، چقدر رشوه و صف انتظار و پارتی بازی پشت ان است . ضمنا همین بهداشت هم مربوط به زمانی بود که اینها از کمک های میلیاردی رفقا برخوردار بودند . الان کوبا سوبسید صابون و شامپو را هم برداشت !
مطلب مهم آخری اینکه جمعیت بسیار تعیین کننده است ، لیبی با آنهمه در آمد ۶ میلیون جمعیت دارد بنابرین اگر درآمد سرانه آنها ( ۱۰۰۰ دلار ) بیش از ایران (۴۰۰ دلار ) و ترکیه ( ۹۰۰ دلار ) باشد هنر نیست . ایران و ترکیه ۱۲ برابر لیبی و ۶ برابر کوبا جمعیت دارند . در آمد سرانه کوبا حدود ۵۰۰ دلار است . مردم لیبی اگر رژیم ترکیه را داشتند الان از مردم امریکا ( ۴۰۰۰ دلار ) بهتر زندگی میکردند . چه از نظر اقتصادی ، چه از نظر سیاسی و اجتماعی . چون کره جنوبی در آمد سرانه اش 2000 دلار است ، حدود ۲ برابر لیبی در آمد دارد ، در حالیکه جمعیت کره جنوبی ۴۸ میلیون است یعنی ۸ برابر لیبی و ۴ برابر کوبا . نفت هم ندارد . کشتزارهای طبیعی نیشکر و تنباکو خدادای هم ندارد .
اما این فقط درآمد سرانه نیست که اهمیت دارد ، عدم فساد سیاسی و ملی و رانت خواری است که موجب توزیع عادلانه درآمد میشود . سیستمهای دیکتاتوری و رانت خور و فرد پرست و ایدیو لوژیک بسیاری از ثروت ملی را خرج حفظ دیکتاتوری و امنیت سیستم ضد مردم و ضد کشورهای خارجی میکنند . قذافی و پسران ۱۴۰ میلیارد دلار در کیسه خود دارند و میلیارد ها دلار به تروریست های چپ داده اند . کاسترو فقط ماهی ۲۰ دلار به مردم میدهد .
در چین بوجه امنیت داخلی موسوی بودجه نظامی است ! یعنی این رژیم به اندازه ای که مواظب حمله خارجی است نگران مردم خودش است .
خیلی جالب است که فراماسونری مارکسیست های روسی در ایران همواره اطلاعات دستکاری شده و غلط به مردم میدهد .
یکی نیست بگوید اگر این دیکتاتورها خوبند چرا مردم علیه آنها میشورند و رژیم ها هزاران هزار نفر از آنها را قتل عام میکنند ؟ چرا به مردم آزادی نمیدهند ؟