نویسنده وبلاگ «ملکوت» به بررسی آخرین بیانیه میرحسین موسوی که به مناسبت ۲۵ صادر شد، پرداخته و وجه بارز آن را «استقامت و پایداری» دانسته است.
پيام ديشب ميرحسين موسوی، مختصر اما پرمغز بود. اين پیام اگر فقط يک مضمون برجسته داشته باشد پیام استقامت و پايداری است. در اين يادداشت کوتاه – که بیانیه نيست و خالی از بار بلاغی ادبی است – عصاره تمام مواضع موسوی به روشنی وجود دارد و جز اين هم انتظاری از این پيامِ کوتاه در این مجال تنگ و سنگباران فتنه نمیرفت.
اين یادداشت را باید با تأنی و با عنایت به پيامهای پيشين ميرِ دلاور خواند و سنجيد. از اين زاویه، با نگاهی که به پيشينه عملی، سياسی و اخلاقی مير دارم، گمانِ من اين است که آن اجمال، مستعد تفصیلی است که در مقام فراغت میتوان دربارهاش بسیار نوشت. برداشت من از این پیام کوتاه اين است که در زیر مینويسم به شرحی که بر آن حاشيه میگذارم.
۱. ميرحسین راهپيمایی ۲۵ بهمن را «شکوهمند» مینامد و سر مويی از موضع آزادیخواهانه و حقطلبانهاش عقب ننشسته است و اين همان چيزی است که از يک رهبر هوشمند و متعهد سياسی انتظار میرود.
۲. موسوی راهپيمایی ۲۵ بهمن را «دستاورد بزرگ ملت و جنبش سبز» میخواند. مضمون سخن روشن است: جنبش سبز انحصارگرا نيست. اين پيروزی و نمايش ارادهای که دست رد به سينه فرعونيت و استکبار خانهپرورد میزند، برای همگان است. پیروزی ما، شکست ديگران نيست. تراز جنبش سبز، انحصار خودی و طرد ديگری نيست. موسوی به ظرافت تمام مرزبندی ميان خود و ديگری را حتی در همين پيام کوتاه میشکند. بالاخره «بصيرت» باید جایی به کار بيايد.
۳. او در این پیام تأکيد میکند که راهپيمايی ۲۵ بهمن، پاسخ محکمی به همه بدبينانی بود که ناباورانه گمان داشتند جنبش خفته است يا جانی به تن ندارد. این ناباوران بدبین، اعم از داخلی و خارجی، سبز و غيرسبز، روز ۲۵ بهمن پاسخی روشن و تردیدناپذیر گرفتند.
۴. موسوی از هجوم دو گروه به راهپيمایی ۲۵ بهمن سخن میگويد: يکی «اقتدار گرایانی که چشم به پست و مقام و زر و زور در آینده دارند». اين اشاره به باور من بسيار صریح، قاطع و گزنده است. هم پاسخی است دندانشکن به امثال محسن رضایی، علی لاریجانی و – به اصطلاح – نمایندگانی که فرياد اعدام «موسوی، کروبی و خاتمی» را سر دادند. دیروز تمام کسانی که نگران آیندهشان بودند، در يورش به جنبش سبز و موسوی از یکديگر گوی سبقت ربودند و هر يکی سوزناکتر از ديگری، گریبان چاک کرد در رثای این سيلی محکمی که به صورت فرعونيت و استبداد نواخته شد. این مضمون کوتاه هم پیام بود و هم اتمام حجت به کسانی که با دودلی و آرزوی حفظ يا احراز مقام و منصبی در آينده به حقیقت، عدالت و آزادی پشت میکنند.
۵. گروه دوم «بیگانگان و موجسواران بینالمللی» بودند که در پی مطامع و منافع خود بودند و کسانی که «جنبش را به صهیونیسم و امریکا و اذناب آنان» منتسب کردند. اين بند از پيام موسوی به اعتقاد من بسیار درخشان و ستودنی است. این پيام اشاره روشنی به اوباما و کلینتون دارد. عدهای چه بسا سادهدلانه گمان کنند موسوی دارد به دولت فتنه امتيازی میدهد يا کوتاه میآيد. اما اگر به مواضع پيشين موسوی نگاه کنیم میبینيم که این موضع به هیچ وجه تازگی ندارد. خوب است توجه کنيم که دفاع آمريکا کمترين سودی به حال ملت ما و سبزهای ما ندارد. دست رد به سینه آمريکا زدن هم هيچ خاصيتی اگر نداشته باشد، روح استقلال و عظمت ملت ما را بيشتر نمايش میدهد. ما هیچ وامی به آمریکا نداریم. اين پيام را بايد هر روز بر بام جهان فریاد زد. باک هم نباید داشت که فتنهگران مدتهاست سخنشان به ظاهر شبيه اين موضع است. موضع اقتدارگرايان ستیز با آمريکا و جنجالآفرينی و ماجراجویی و رجزخوانی است (و در عينحال لهله زدن برای مذاکره پشتپرده و پنهان با آمريکا). اما موضع مير دلير ما، موضع آزادگان است. آزادگان میتوانند مستقل بمانند ولی اهل نزاع و ستیزهجویی نباشند.
۶. موسوی بر «مطالبات آزادیخواهانه و متکثر ملت شریف ایران» تأکيد دارد. او باز هم تکثر ملت را برجسته میکند و این چتر شامل و فراگیر را همچنان باز نگه میدارد و اين هم شاهد محکم ديگری بر درایت و هوشمندی رهبری موسوی است.
۷. او بی هيچ مجامله و تعارفی از «تاکید براصل بنیادین کرامت ذاتی انسان و به رسمیت شناختن حق ملت» سخن میگويد. واقعاً چه شرحی بايد بر اين مضمون نهاد؟ در اين دو روز به روشنی دیدهايم که این نظام «کرامت ذاتی انسان» را به چه شقاوت و وقاحت لگدمال کرده است. حق ملت، حضور در راهپيمایی به حقشان بود. نظام بعد از این همه تبليغات برای مردم مصر و در دفاع از معترضان مصری هم ریاکاریاش را به گوياترین وجهی ثابت کرد – که در دل هیچ تمایلی به حرکتهای ضداستبدادی ندارد- و هم نشان داد که حتی قانونی که «حق ملت» را به رسمیت شناخته است، برایش پشيزی نمیارزد و تنها چیزی که مهم است تقدس بخشيدن به خشونت و دروغ و بهتان است.
۸. موسوی میگويد: «ضمن تبریک به مناسبت پایداری خیرهکننده مردم، شهادت فرزندان عزیز شما ملت سر فراز را تسلیت می گویم». بالاتر از تعبیر «پايداری خیرهکننده مردم» چه میتوان در وصف حرکت پريروز آورد؟ اين مردم سرفراز، شهيد دادهاند و موسوی خود داغدار شهداست – و گويی نزد او خواهرزادهاش آخرين شهيد است نه اولين.
کلام آخر اینکه ميرحسین، تبلور روح آزادگی ملت ماست. موسوی شخص نیست، تشخص و عينيت اراده ملت است. او فرد نیست، نماد مردمی است نجيب و مغرور که سر در برابر ستم و دروغ و ریا خم نمیکنند. ما همه ميرحسینايم؛ ميرحسين، ماست.
پ. ن. بگذاريم موضع خودم را هم صريحتر بیان کنم: ما کمترین سودی از دفاع اوباما نمیبریم و هيچ زیانی هم از اعتنا نکردن به آن نمیبريم. نه به دلیل اینکه توجه و اقبال به اوباما يا آمريکا ممکن است باعث شود آماج هجمه و بهتانهای دولت فتنه محموديه و نظام دروغ شويم، بلکه دقیقاً به دليل آزادگی و استقلالمان و همچنین به دلیل اهميت استراتژيک ماجرا، ما بايد گرم کار خود باشيم.
دفاع لفظی اوباما کمکی به ما نمیکند. دفاع عملی او هم هيچ چیزی به ما نمیافزايد. نتيجه آخر قصه را ما رقم خواهیم زد، نه آمریکا. از اين نمد هم پوستینی برای آمریکا دوخته نخواهد شد مگر اینکه آمريکا در عمل – و نه فقط در شعار و حرف – بخواهد متعهد و ملزم به احترام گذاشتن به تعيین سرنوشت ملتها به دست خودشان باشد.
آمريکا در قصه مصر کارنامه چندان درخشانی ندارد. هر چند اوباما یک روز در میان، کوشش میکرد با ديپلماسی و بیان شيوا و پاکیزه، دستهگلهایی را که خانم کلینتون به آب میداد رفو کند، اما آمریکا هنوز خيلی چیزها را بايد جبران کند. فراموش نکنیم که قبل از انتخابات رياستجمهوری آمريکا، همين خانم کلینتون که آن زمان نامزد انتخابات بود و از مبارزه کنار نکشیده بود، برای ما خط و نشان میکشيد که ايران را با خاک يکسان خواهیم کرد (اينجا را بخوانيد). حافظه ما هنوز خوب کار میکند. مطمئن باشيد موسوی هوشمندتر از اين حرفهاست که بخواهد رایگان به بازیهای سياسی داخلی، منطقهای و بینالمللی امتیاز بدهد.