مهدی جامی، نویسنده وبلاگ سیبستان عقیده دارد که آنچه روز 25 بهمن اتفاق افتاد یک نقطه عطف است و هم معادلات بسیاری را تغییر می دهد و هم مسائلی را برای اهالی جنبش اعتراضی روشن می کند
به نظر من آنچه روز ۲۵ بهمن اتفاق افتاد یک نقطه عطف است و هم معادلات بسیاری را تغییر میدهد و هم مسائلی را برای اهالی جنبش اعتراضی روشن میکند. سعی میکنم مهمترین نتایج و تغییرات را برشمارم و عمدتا از منظر سیاست عملی.
رهبری
۱.به نظرم مهمترین مسالهای که در ۲۵ بهمن روشن شد اهمیت رهبری در جنبش به طور عام و رهبری موسوی و کروبی به طور خاص بود. اگر به زبان عینی تری ترجمهاش کنم میشود قدرت بسیج این دو رهبر. آنها نشان دادند که هنوز سخنشان در دل هواداران جنبش نفوذ قاطع دارد و توانایی دارند دهها هزار نفر را با یک دعوت به خیابان بیاورند. اینکه آنها از این قدرت چگونه استفاده کنند سرنوشت جنبش را تعیین خواهد کرد. اما در اینکه قدرت مردمی دارند تردیدی باقی نمانده است.
روحیه
۲.تغییر مهم دیگری که ایجاد شد تغییر در دید و روحیه عمومی اهالی جنبش بود. به این معنا که بیعملی یکساله جنبش تصورات بسیاری دامن زده بود که روز ۲۵ بهمن همگی باطل شد. از یک نگاه این تیری بود که دو هدف را با هم زد: هم روحیه گرم و تحول خواه جنبش را به آن بازگرداند و آینهای شد تا خود را در آن ببیند و بازیابد و به خود اطمینان پیدا کند و اعتماد به نفس یابد و هم تبلیغات یکساله دولت کودتا و اذناب بیت ولایت را اوراق کرد. از فردا کسانی که به آقا اطمینان داده بودند که فتنه از بین رفته و مهار شده باید بروند دست بوسی و توضیح بدهند که چرا حرف بیپایه زده بودند. احتمال زیاد تغییراتی در ساختار امنیتی و البته روشهای تبلیغاتی ولایتمداران در راه خواهد بود. اما نکته اساسی این است که برای آنها دنبال کردن سیاست دروغ پراکنی و جنگ روانی ضرورت دارد تا هم ابعاد ماجرا را برای کسانی که کانال اطلاعاتیشان حکومت است کوچک جلوه دهند و از هم از یک منظر استراتژیک راه به بروز حقیقت ندهند. هر نوع شکاف در سپری که از دروغ ساختهاند همه دروغهاشان را دومینو وار اوراق میکند. حقیقت بزرگترین دشمن رژیم دروغ و ظاهرسازی است. برای همین نماینده آقا در کیهان نوشته ۳۰۰ نهایت ۴۰۰ نفر امدند به خیابان! کسی باید از این نماینده بیت بپرسد پس چرا ده هزار نیروی پلیس و سپاه و لباس شخصی ریخته بودید توی خیابان؟ یعنی برای هر یک نفر معترض ۲۵ نفر پلیس لازم بود؟
مشارکت جویی
۳. تغییر مهم دیگر البته مساله خود مردم است که بازیگر اصلیاند. مردم نشان دادند مصمماند و این خیلی مهم است. آنها نشان دادند که تقلب و فریب و خیانت در رای مشمول مرور زمان نمیشود. این میل به تغییر و این گرایش سرکوب ناشدنی به مشارکت موثر در سیاست کشور و مهار سیاستمداران متکی به زور و تزویر درخشانترین دستاورد ۲۵ بهمن است. مردم شادمانه به خیابان آمدند و اشک آور و باتوم و لباس شخصی هم برایشان به نوعی بازی و اکشن مهیج تبدیل شده است. این سرخوشی ارعاب را از نفس میاندازد. آنها شادماناند چون ابراز وجود میکنند ابراز رای میکنند. این در جامعهای که در همه طرفها با دیوار عبوسان روبرو هستی و با تصمیمهایی که بدون مشارکت و رضایت تو گرفتهاند البته شادی بخش است. خیابان امروز محل رهایی و رسانه رهایی بخش است.
مردمی که در ۲۵ بهمن به خیابان آمدند مردمی هستند که به نادیده گرفته شدن خود معترضاند. آنها شکاف بزرگی بین خود و حکومت خودکامه میبینند. شکافی که ۲۵ بهمن نشان داد نه رفو شدنی است و نه پرشدنی. این میل سرکش به اینکه ما هم مردمی هستیم در همین کشور که باید ما را به حساب بیاورید زنده است و زندهتر از همیشه. این شعله خاموش شدنی نیست. این وضع را عوض خواهد کرد. راه چاره چماق نیست. هر نوع تغییری با کنار رفتن سیاست چماق و کنار گذاشته شدن گروههای چماقداران در رسانه و مدیران نظام همراه خواهد بود. این به دست اوردنی است.
رسانه
۴. همان میل به دیده شدن و همان درک عمیق از اینکه سانسور میشویم حساسیت بزرگی را نسبت به رفتار رسانهها ایجاد کرد. عمده این حساسیت البته بر سر بیبی سی آوار شد. و بخشی از آن هم در شکل درخواست از الجزیره برای پوشش به اخبار ۲۵ بهمن بروز پیدا کرد. مردم رسانه فراگیر میخواهند و چون ندارند توجه رسانههای فراگیر را میطلبند. آنها میخواهند دیده شوند. گزارشهای رنگارنگ و شخصی و صمیمانه و پرذوق و شوق بسیاری از شرکت کنندگان در تظاهرات در رسانههای خودمانی مثل گودر نیز ناشی از همین حس است که ما هستیم ما را نمیتوانید نادیده بگیرید. سیاستهای رسانهای ناچار این تمایل پرکشش مخاطبان ایرانی را از امروز به نحوی دیگر باید مورد توجه قرار دهد. این بخش مهمی از کمک به حقوق اولیه بشر در ایران است.
سیاست غرب
۵.یک بعد مهم از نتایج ۲۵ بهمن نیز ابعاد خارجی مساله است. به کوتاهی، قدرت نمایی جنبش اعتراضی به بازگشت مساله روی میز سیاست خارجی اروپا و آمریکا خواهد انجامید. هر سیاستمدار غربی اگر تا امروز متوجه نشده باشد از امروز به این نکته واقف خواهد بود که هر نوع احتمال تغییر سیاسی در ایران در جهت تامین خواست مشارکت عمومی در سیاست ملی است و ایرانیان بسیار جدیتر از هر مردم دیگری در خاورمیانه به درک دموکراتیک رسیدهاند. این موضوعی نیست که غرب بتواند نادیده بگیرد. هر نوع مدل آینده سیاسی و تحول یافته در ایران در جهت دوری از اسلامگرایی است. امری که به نوبه خود روی کار امدن حکومتهای عرفی را در منطقه ما تسهیل خواهد کرد. تذکر رئیس جمهوری ترکیه به مقامات ایرانی در همین روز ۲۵ بهمن به نوعی محور استراتژیک در استقبال از تحولات سیاسی مشارکت جویانه میان ایران و ترکیه و مصر خواهد بود. سه کشوری که میتوانند سرنوشت منطقه را دگرگون کنند.
جمهوری ولایی در روز ۲۵ بهمن و درست در روزهای پس از تب و تابهای بزرگ در تونس و مصر چهرهای خشن و ستیزه جو با مردم خود از خویش به جا گذاشت که قابل رفو نخواهد بود. این خود به فشار سیاسی برای تغییرات کمک خواهد کرد. زیرا نشان میدهد که تغییرات در تهران از ضرورت کمتری نسبت به تغییرات در تونس و مصر و یمن برخوردار نیست. و اگر محور سه گانهای را که یاد کردم بگیریم اولویت هم دارد.
آینده
۷.نکته اخری که باید گفت این است که ۲۵ بهمن یک روزه بازی را عوض کرد. تاثیر و فضاسازی همه بازیگریها و ترفندها و معلق زدنها و وارونه سازیها و دستگیریها و تهدیدها نقش بر آب شد. اکنون آینده در دستان موسوی و کروبی است. این فی نفسه، ارکان بناشده بر دروغ و فریب حاکمیت را به لرزه در خواهد آورد. قدرتی که از مردم ناشی شود قدرت حقیقی و پایدار است.