بابک داد عقیده دارد طرح «سهشنبههای اعتراض» طرح موفقی نخواهد بود و باعث فرسایش «جنبش سبز» میشود.
بعد از دستگیری آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان، حکومت وارد فاز جدیدی از سرکوب جنبش سبز شد: «حذف سران.»
بازداشت سران جنبش، شروع فاز جدید سرکوب است. تردید نکنید آنها اکنون تحت بدرفتاری و شکنجهاند. حکومتی که در صلاة ظهر به دختر هاشمی رفسنجانی در خیابان حمله میکند و میگوید: «جرت میدهیم!» آیا برخورد بهتری با موسوی و کروبی و همسرانشان خواهد داشت؟ در این شرایط سئوال این است آیا جنبش باید همچنان در فاز سابق خود باقی بماند؟ آیا روش قبل، برای این رفتارهای تازه حکومت کارآمد و مؤثر خواهد بود؟ بعد از تغییر رفتار حکومت، آیا لازم نیست جنبش هم تغییر رفتار و تغییر تاکتیک بدهد؟
جنبش اعتراضی ایرانیان، نمیتواند و نباید نسبت به سرنوشت آقایان موسوی و کروبی بیتفاوت بماند. دو شخصیتی که به رغم تهدیدها، حذف اطرافیان، کشتن بستگان، شکنجه فرزندان و حتی خوردن باتوم و گاز اشک آور و حصر خانگی، در تمام این بیست ماه در کنار ملت معترض ایستادند و لحظهای فکر سازشگری و عقب نشینی را به سر راه ندادند. آنها امکانش را داشتند که مانند رفسنجانی و علمای اعلام و جیره خوار حکومتی، در خانههایشان بنشینند و نان و ماستشان را بخورند و سکوت کنند. موسوی و کروبی میتوانستند مثل محسن رضایی جیره خواری و حقارت را انتخاب کنند و خفقان خود را به نام «دفاع از نظام» توجیه کنند. آنها میتوانستند مثل دهها نماینده اصلاح طلب و حقیر مجلس، خفقان بگیرند و سکوت کنند. یا میتوانستند مثل برخی چهرههای ظاهرا «ناراضی و منتقد و اصلاح طلب، که ماههاست از کهکشان جامعه خارج شدهاند و حتی نامی از آنها نیست، زندگی و خانواده و رفت و آمدشان را داشته باشند و نهایتا» هر از گاهی «ژست منتقد» بگیرند. موسوی و کروبی و همسرانشان خانم رهنورد و کروبی، هرگز از خون جوانان بیگناه مردم، ابزاری برای «معامله و تبانی با قدرت» نساختند.
(کاری که پدر محسن روح الامینی شهید کهریزک، با خون فرزند خود کرد و ننگی ابدی بر پیشانیاش ماند.) اما موسوی و کروبی چنین نکردند و جانانه و با تمام خانواده خود پای حق ایستادند. آنها پای مردم ایستادند. به همراه مردم شهید دادند. کتک خوردند. زندانی دادند. و اکنون به زندان رفتهاند. جایی که یقین کنید اکنون زیر شکنجههای سختی قرار دارند تا سخنانی بگویند که دل دیکتاتور حقیر را خوش بیاید و بر سوزش بیست ماههاش، مرهمی باشد. همین شرافت و پایداری است که هر آدمی را، حتی اگر با عقاید موسوی و کروبی اختلاف فکری داشته باشد، به تعظیم و احترام ناگزیر میکند. در کشوری که سکوت کلید خوشبختی آدمهاست، آنها «حق» را فریاد کردند و پای عهد خود با ملت ایستادند.
اکنون وظیفه ما چیست؟ آیا نباید متناسب با فاز جدید سرکوبها، ما هم برنامههای تازه و مستحکمی برای مبارزه با دیکتاتوری داشته باشیم؟ آیا برگزاری راهپیمایی، آن هم هفتهای یکبار کافی است؟ آیا نباید قالب زمانبندی و من در آوردی «سه شنبههای خرید» را به «روزهای اعتراض» تبدیل کنیم؟ تعیین روزهای سه شنبه برای تجمعات اعتراضی، درست مثل این است که ما به حکومت مهلتی یک هفتهای میدهیم تا نفسی تازه کند، تجدید قوا کند، سازماندهی شود و در هر سه شنبه، تعدادی از جوانان ما را بکشد یا دستگیر و زندانی و شکنجه کند. اینگونه ما فقط هفتهای یک بار، فرصت سرکوب داوطلبانه مردم را به اوباش حکومتی میدهیم و هر هفته از شمار مردمی که دارای انگیزه مبارزاتی هستند، کم و کمتر میشود و دامنه دستگیریهای فلهای بیشتر و بیشتر میشود. در این فاصله البته، حکومت نه از شکنجه و اعتراف گیری از موسوی و کروبی و سایر زندانیان دست بر میدارد. نه اعدامها را متوقف میکند و نه زندانیان عقیدتی را آزاد میکند. و نه قدمی به عقب میگذارد!
آیا ما «نذر» کردهایم سه شنبه به سه شنبه به خیابانها برویم، کتک بخوریم، قربانی و اسیر تقدیم حکومت کنیم؟ چرا متناسب با اقتضائات این مبارزه، تاکتیک و روشهای مناسب را انتخاب نمیکنیم؟ بر اساس «روانشناسی خشم» با صراحت میگویم طرح «سه شنبههای اعتراض» فقط باعث تخلیه خشم و خنثی سازی شور و انگیزههای مردم برای حق طلبی و تغییر میشود. گویا ما خودمان بهترین روش را برای تخلیه شور حق طلبانه مردم برگزیدهایم! اگر جنبش در وضعیت کنونی، موقعیت را بدرستی نشناسد و اگر متناسب با پتانسیلی که در مردم وجود دارد، تغییر روش ندهد و اگر متناسب با رخدادهای تلخی که در حال وقوعاند، نتواند روزآمد شود، تردیدی نیست هم باید نگران جان موسوی و کروبی باشیم و هم برای صدها زندانی سرشناس و ناشناس دیگر هم عمیقا «دلواپس باشیم. در حال حاضر مسئولیت تجهیز و فراخوان مردم را شورای هماهنگی راه سبز امید و دو مشاور آقایان موسوی و کروبی بر عهده گرفتهاند. و این یعنی، شورای هماهنگی هم مسئولیت حرکت جنبش را بر عهده گرفته و هم مسئولیت خطراتی که متوجه مردم و آقایان کروبی و موسوی است، برعهده تصمیمات این شوراست.
به نظرم شورای هماهنگی راه سبز امید، باید در روشها تجدیدنظر کند. با سیاسیون مشورت کند و دایره بستهای را که اکنون حول «خودیها» تشکیل داده، باز کند و به روشهای نوین برای مبارزه با این هیولای هفت سر (نظام ولایت فقیه) تن بدهد. نباید به صرف سخنگویی آقایان موسوی و کروبی، یک شورای دربسته تشکیل شود و این شورا «غیرخودیها» را حذف کند و ارتباط خود را با بدنه جنبش و یاران این حرکت حق طلبانه ملی مسدود کند و اشتباهات بیشتری مرتکب شود.
در این وضعیت حساس و خطیر، با طرح «سه شنبههای خرید» نمیتوان با نظامی سرکوبگر مقابله کرد و این حکومت را به آزادی زندانیان و سران جنبش و رعایت موازین دیگر مجبور کرد. این طرحهای عجیب، که به شوخی و بازی کودکانه شبیه ترند تا به «تاکتیک مبارزاتی»، فقط باعث تخلیه تدریجی شور و فرسایش عزم ملت برای مبارزه میشوند. باید این وضعیت دشوار را به دوستان شورای هماهنگی راه سبز امید متذکر شویم که دیگر نمیتوان با خودی و غیرخودی کردن مردم، از آنها خواست فقط تابع فرمانها و فراخوانها باشند. این یک حرکت جمعی است و یک «خرد جمعی» و باید فارغ از تقسیم بندیهای خودی و غیرخودی برای قدمهای بعدی آن برنامه ریزی شود. فراخوان بعدی باید «یک» فراخوان برای همیشه باشد و یکبار برای همیشه، باید مردم را به خیزش، نافرمانی مدنی و ماندن در خیابان تا رسیدن به هدف و اعتصابات سراسری دعوت کرد. این حکومت اصلاح پذیر، اهل مماشات و چانه زنی و تغییر داوطلبانه نیست. تعارفات اصلاح طلبانه را باید به کنار گذاشت و به جای «سه شنبههای خرید» باید «روزهای اعتراض» را تا رسیدن به پیروزی مردم آغاز کرد.
مشکل اصلی جنبش که بنظرم هنوز نتونسته فراگیر بشه اینه که هنوز معیار های درستی برای وجود تقلب ارائه نشده
من با هرکی راجع به جنبش صحبت می کنم میگه چرا شروع شد و میره از اول بحث میکنه
اگر اینو میشد اثبات کرد خوب بود
البته نه به شیوه خانم رهنورد
یه مطلب که در مورد آن باید کار بشود اینست که بجای اینکه تجمعات همیشه در میدان انقلاب و خیابان آزادی باشد هر با در یک نقطه متفاوت برگزار شود.. اینگونه میشود گفت همه تهران درگیر قضیه میشوند و اون عده ای که کمی منفعل هستند، زمانیکه تجمع در نزدیکی محل سکونتشان باشد نیز ترقیب به شرکت در ان میشوند. همینطور مردمی که تا به حال شاهد این تجمعات نبودند هم در جریان بهتر قرار می گیرند اینطوری حتی میشود تخمین زد که بر گزاری تجمعات در کدام نقاط طرفدار بیشتری دارد و بیشتر جواب میدهد همینطور میشود دید که در چه نقاطی رژیم در مهار تظاهرات ناتوان تر عمل میکند.. میشود تجمعات را به شمال ،جنوب ،شرق و غرب تهران کشاند میدانها و خیابانهای مهم مثل : تجریش ، ونک ، صادقیه ، فاطمی ، هفت تیر ، ولیعصر ، امام حسین ، جمهوری ،شهدا، خ پیروزی ، رسالت ، هفت حوض ، تهرانپارس و .... لطفا اگر می توانید روی این موضوع کار کنید و تبلیغ کنید.
این حکومت کودتا از اول انقلاب اول حذف سیاسی میکنه و بعد حزف فیزیکی . اګر جنبش سبز به خودش نیاد باید به انتظار یکی از بزګترین قتل عامها در تاریخ بشری باشیم. وګرنه بعد فقط ارتش امریکا هست که میتونه ما رو نجات بده.
اشغال صدا و سیما و. پادګانها
روزهای ممتد اعتراض