«موج سبز» تنها فیلمی از یک سینماگر ایرانی و درباره ایران است که در جشنواره فیلم های حقوق بشر در لندن به نمایش درآمد؛ علی صمدی احدی، کارگردان فیلم، با مردمک گفتوگو کرده است.
علی صمدی احدی از ۱۳ سالگی ایران را ترک کرده و اکنون در آلمان زندگی میکند. او که تحصیل کرده سینماست، با فیلم مستند «بچه های گمشده» که درباره کودک سربازان اوگاندایی که برای شورشیان این کشور می جنگند، جایزه یونیسف ۲۰۰۶ رادریافت کرد.
فیلم بعدی او «سالامی علیکم»، فیلمی داستانی و کمدی درباره زندگی یک خانواده قصاب ایرانی مهاجر در آلمان است که فروش نسبتا بالایی در این کشور داشته است. مسئله وطن، هویت و اینکه خانه من کجاست موضوع فیلم سالامی علیکم بود.
مستند انیمیشنی «موج سبز» سومین فیلم آقای صمدی و تنها فیلمی از یک سینماگر ایرانی و درباره ایران است که در روزهای گذشته در جشنواره فیلم های حقوق بشر در لندن به نمایش درآمد.
این فیلم که درباره رویدادهای خونین پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در ایران و «جنبش سبز» ساخته شده، یکی از فیلمهای بخش مستند جشنواره فیلمهای مستقل ساندنس در آمریکای شمالی بود و از ۲۵ فوریه در سینماهای آلمان به روی پرده رفته است.
علی صمدی احدی در این فیلم ۸۰ دقیقهای، با استفاده از تصاویر انیمیشن، مصاحبههای زنده با شخصیتهای سیاسی، فعالان حقوق بشری و وبلاگ نویسها، نماهای آرشیوی زنده از صحنههای تظاهرات مردم در خیابانها و درگیریهای آنها با پلیس و نیروهای امنیتی و خاطرات و یادداشت های وبلاگنویسان ایرانی، روایت خود را از این رویداد سیاسی ارائه کرده است.
بخش هایی از این فیلم که مربوط به دستگیری و شکنجه زندانیان در بازداشتگاه کهریزک است، همین طور بخشهایی از یادداشتهای وبلاگنویسان و مشاهدات آنها، به صورت انیمیشن بازسازی شده است.
روایت فیلم «کرونولوژیکال» است و بر مبنای زمانبندی خطی رویدادهای سیاسی از سه هفته قبل از انتخابات تا سه ماه بعد از آن را دربر میگیرد.
در این فیلم، محسن کدیور، شیرین عبادی، فرشاد امیرابراهیمی و پیام اخوان تفسیر خود را از این رویدادها ارائه کرده و شادی صدر، میترا خلعتبری و مهدی محسنی از جمله کسانیاند که تجربه های شخصی خود از شرکت در انتخابات و حوادث بعد از آن را روایت می کنند.
شما با یک مستند تلخ و تراژیک درباره کودکان سرباز در اوگاندا شروع کردید و به فیلم کمدی «سالامی علیکم» رسیدید و حالا دوباره در موج سبز به یک موضوع تلخ و تراژیک دیگر یعنی انتخابات ایران و حوادث بعد از آن پرداختید؟ چرا این قدر زیگزاگ رفتید؟
مثل بقیه انسان ها من هم دلم می خواهد بخندم و با تلخی های مردم باشم. مسئله من ژانر نیست بلکه برای من مهم است که درباره آن چیزهایی که اهمیت دارد، فیلم بسازم. خب من ۱۲ ساله بودم که هم کلاسی ام در جبهه بود و یک سال قبل پسر داییام را در جنگ از دست دادم و اصلا به خاطر جنگ از ایران آمدم بیرون. یا آقای فهمیده که یک پسر ۱۳ ساله بود و رفت زیر تانک. این اتفاق ها باعث شد که تصمیم گرفتم فیلم « بچههای گمشده» را درباره کودکان اوگاندا بسازم و این فیلم چهار بار در تلویزیون ایران نشان داده شد.
چه شد تصمیم به ساختن موج سبز گرفتید؟ آیا همان زمان انتخابات تصمیم به ساختن این فیلم گرفتید یا بعد از آن؟
من اوت ۲۰۰۹ تصمیم به ساختن این فیلم گرفتم. زمان انتخابات مثل همه ایرانیهای مقیم خارج از کشور شوکه شده بودم و زندگی عادیای نداشتم و فلج شده بودم و میخواستم کاری بکنم. برای همین تصمیم به ساختن این فیلم گرفتم. این تنها کاری بود که میتوانستم در این مورد بکنم.
در مورد انتخابات ایران و رویدهای مربوط به آن تا کنون چند فیلم مستند ساخته شده که برخی از آنها روایتهای دولتی از این موضوع است که صدا و سیمای ایران ساخته و تعدادی هم در خارج از کشور و به وسیله رسانههای غربی ساخته شده مثل فیلمی که کانال اچ بی او درباره ندا آقا سلطان ساخته. فکر می کنید فیلم شما چه فرقی با آنها دارد؟
من آنها را ندیدم.
با چه رویکردی این فیلم را ساختید؟
من شخصا فکر میکنم تقلب خیلی بزرگی در انتخابات ایران اتفاق افتاد. دلیلش این همه خشونت در برابر این سوال ساده مردم بود که پرسیدند رای من کجاست؟ حالا حتی اگر تقلب هم صورت نگرفته بود و این انتخابات، انتخابات سالمی بود، بازهم سوال این است که چرا باید حتی یک قطره خون ریخته میشد. اگر واقعا حقوق بشر در ایران سر جایش بود چرا این همه آدم باید به زندان میرفتند. چرا تمام آن قوانین حقوق بشری که ایران هم امضا کرده، پایمال شد. برای همین دیگر مسئله مردم انتخابات نیست بلکه از آن فراتر رفته و حالا میپرسند حق بشری من کجاست و این همان مسئله فیلم من است. مسئله اصلی من حقوق بشر است که اجزایش کنده شده.
در این فیلم از منابع تصویری و متنی مختلفی استفاده کردید که بخش مهمی از آنها از طریق فیس بوک و یوتیوب در دنیا پخش شده و دیده شده بود. چند درصد از مواد تصویری این فیلم تازه است و برای اولین بار در فیلم شما استفاده شده؟
ما بیشترین قسمت تصاویر را از آژانسهای خبری مثل آسوشیتدپرس و رویترز گرفتیم.
منظورتان تصاویر قبل از انتخابات است؟
نه بعد از انتخابات. چون این آژانسهای خبری، هفته اول بعد از انتخابات در ایران بودند و بعدا اخراج شدند. بخشهایی از تصاویر را از افرادی دریافت کردم که در ایران فیلمبرداری کرده بودند و در اختیار من گذاشتند. قسمت هایی هم هست که مردم در ایران گرفتند و در اینترنت پخش شد و این بخش خیلی کم هست.
بخشهایی هم هست که انیمیشن است و بر پایه وبلاگهایی تهیه شدند که مردم در این دوره زمانی نوشته بودند و پخش شده بود.
اما در فیلم گفته نمیشود که از کدام وبلاگها استفاده کردید؟
دلیل اش این است که برخی از این وبلاگنویسها شناخته شدهاند و به زندان افتادند.
من دو شخصیت انیمیشن در فیلم دارم، آزاده و بهمن که راوی اصلی فیلماند و داستان آنها بر پایه ۱۵ وب لاگ و ۱۵۰۰ صفحه مطلب است که من انتخاب کردم و بخشی از آنها را به آزاده و بخشی دیگر را به بهمن دادم. خیلی از وبلاگها هم با نام مستعار نوشته شدند و من از آنها استفاده کردم.
آیا این وب لاگ ها به فارسی بوده یا به انگلیسی؟
نه به فارسی بودند.
پس چرا در فیلم آنها را به زبان انگلیسی میشنویم؟ بهتر نبود به همان شکل و با همان نثر شنیده میشد؟
به خاطر اینکه این فیلم الان دارد در انگلستان پخش میشود. وقتی که در سینماهای آلمان اکران میشود به زبان آلمانی خواهد بود.
وب لاگ ها به صورت انیمیشن تهیه شده و اگر با زبان فارسی پخش می شد باید آنها را زیرنویس می کردیم، و با زیرنویس کردن این وبلاگ ها، اولا سرعت زیرنویسها باید خیلی بالا میرفت و همه حواس تماشاگران به جای دیدن فیلم انیمیشن، به طرف زیرنویسها میرفت و تمام زحماتی را که بچه ها روی انیمیشنها کشیده بودند، حرام میشد.
در مورد صحنههای بازجویی در کهریزک چطور؟ فکر نمیکنید دوبله این صحنهها به مستند بودن این فیلم لطمه زده و بین تماشاگر و فیلم فاصله انداخته است؟
این بحثی است که در سینما خیلی رایج است. اینکه فیلم باید دوبله باشد یا با صدای اصلی پخش شود و هر کس در این مورد نظر خودش را دارد. به نظر من صحنههای انیمشین این فیلم خیلی مهم بود و بچه ها خیلی زحمت کشیدند. ما در طی سه ماه، ۴۵ دقیقه انیمشین تولید کردیم. این تصاویر، تک تک شان یک تابلوی نقاشی است و با زیرنویس کردن این زحمات به هدر می رفت.
الان خیلی از فیلم های مستند دوبله می شوند و به نظر من ضربه نمی زند. من قصدم این نیست که یک اثر هنری به وجود بیاورم بلکه برای من بیشتر این مهم است که تا جایی که ممکن است به تماشاچیهای بیشتری این امکان را بدهم که با این کار ارتباط برقرار کنند و در باره این موضوع بحث ایجاد کنم. من نه دنبال ژانر هستم نه چیزهای دیگر.
عکس از پرویز جاهد
قبل از فیلم والس با بشیر، ما فیلم مستندی نداشتیم که بخش مهمی از روایت به عهده انیمشین باشد. من میدانم که شما امکان دسترسی به فیلمهایی درباره زندان کهریزک را نداشتید و برای همین آنها را به شکل انیمیشن روایت کردید. حرف من این است که این صحنهها هرچند خوب بازسازی شده باشد، باز هم روایتی ذهنی است و نمی تواند جنبه مستند داشته باشد. به نظر شما این صحنه ها می تواند مورد استناد قرار بگیرند و معتبر باشند.
ما سعی کردیم بدون اینکه زندگی کسی را به خطر بیندازیم، تا جایی که امکان دارد به واقعیت نزدیک شویم. ولی ما چون نمیتوانستیم به ایران برویم، باید راهی را پیدا می کردیم که بتوانیم تصاویری مثل کهریزک را که نداشتیم، نشان دهیم.
فکر می کنید اگر ایران بودید می توانستید این صحنه ها را فیلمبرداری کنید؟
شاید شانساش بیشتر میبود. مثلا میتوانستیم خیابانهای تهران و اتفاقاتی را که در آن افتاده تعریف کنیم. اما بازسازی صحنههای تهران به صورت واقعی و زنده، هزینه زیادی داشت و من امکانش را نداشتم و نیاز هم نمیدیدم. چون من متنهایی داشتم که از وبلاگها بود و آنها برای من جنبه سند دارند و به نظر من ارزش این سندها بیشتر از تصویرند. من سعی کردم با آبستره کردن تصاویر به صورت انیمیشن این فضا را برای آن متن ها باز کنم تا تماشاگران بتوانند مستقیما با آن ارتباط برقرار کنند.
وقتی میبینیم هزاران نفر یک موضوع را از زوایای مختلف تعریف میکنند، این جنبه مستند پیدا میکند. طرف میگوید که تصویر داریم که ماشین نیروی انتظامی آدمها را در خیابان زیر میکند اما دولت میگوید این دروغ است. خانمی میآید و می گوید من شاهدم اما او را میگیرند و به زندان میاندازند. مشکل ما در این نیست که چه چیزی سند هست یا نیست، مشکل ما در این است که حقوق اساسی افراد دارد پایمال میشود و این مسئله هست.
این فیلم را با چه امکانات و سرمایهای ساختی؟
این فیلم با مشارکت تلویزیون آرته آلمان و فرانسه، کانال ۳ دبلیو دی آر آلمان و کانال دولتی سوئیس ساخته شد. از پشتیبانی مالی «فیلم آلمان» هم که در ایالتی که من زندگی میکنم هست، استفاده کردم.
تا الان ۱۵ کانال تلویزیونی این فیلم را خریدند و بعضیها هم آن را پخش کردند.
برخورد تماشاگران در لندن با این فیلم چطور بود؟
خیلی خوب بود. این اتفاقهایی که این روزها در خاورمیانه افتاده همه را تکان داد. هیچکس نمیتواند نسبت به آنها بیتفاوت باشد. این اتفاقها تاریخی است و این فیلم درست در زمانی بیرون می آید که این اتفاقها دارد میافتد. آقای پیام اخوان، فعال حقوق بشر در آخر این فیلم میگوید که این موجی است که نه تنها ایران بلکه همه خاورمیانه را دربر میگیرد و این حرف او مال یازده ماه قبل است. در این فاصله دیدیم که چند تا دولت برکنار شدند. اتفاقی که در این مناطق افتاده این است که ما شاهد حرکتهای اجتماعی هستیم که فرا ایدئولوژیک اند و مسئلهشان سوسیالیسم، کاپیتالیسم و اسلام گرایی نیست بلکه میگویند که ما حقوق بشری خودمان را میخواهیم و این خیلی جذاب است. جوانانی هستند که با استفاده از امکانات اینترنتی مثل توئیتر و فیس بوک، سازماندهی میکنند و اطلاعات را جمعآوری کرده و پخش میکنند و در اختیار مردم دنیا و هموطنانشان قرار میدهند.
چه کسی کارهای انیمیشن را انجام داد؟ من اسم علیرضا درویش را در تیتراژ دیدم.
نقاشیهای صحنههای انیمشین را علیرضا درویش کشیده. علی سوزنی هم کارگردان هنری صحنههای انیمشبن بود و آقای سینا مصطفوی با تیمش آنها را اجرا کرد. من هم یک پای قضیه بودم. این یک کار تیمی بود. چون تجربه تازهای برای همه ما بود. من قبلا چنین کاری ندیده بودم که تصاویر زنده را با انیمیشن این گونه میکس کنند.
یک لایه روایی دیگری در این فیلم است که از طریق گفتوگو با افراد در برابر دوربین ساخته میشود. بیشتر این افراد ساکن خارج از کشورند. چگونه این افراد را انتخاب کرده و آیا امکان این نبود که با افراد داخل ایران هم صحبت کنید؟
اکثر کسانی را که ما میشناختیم یا در زندان بودند یا از ایران فرار کرده بودند یا در دسترس نبودند. خانم شادی صدر، میترا خلعتبری، مهدی محسنی و حتی خانم شیرین عبادی از کسانیاند که نزدیک انتخابات یا بعد از آن از ایران خارج شدند و ما با آنها مصاحبه کردیم. یک نفر هم هست که از ایران آمده بود و بعد هم به ایران برگشت و من با او گفتوگو کردم.
همان که به صورت ضد نور و در سایه فیلمبرداری کردید؟
آره چون نمیخواستم هویتاش فاش شود. برای ما مهم این بود که به خاطر یک فیلم زندگی کسی را به خطر نیندازیم. تلاشم این بود که از زوایای متفاوت، این موضوع و اتفاقها را تصویر کنم.
چه راه هایی برای دیده شدن فیلم در ایران در نظر دارید؟
خیلی به این فکر میکنم که فیلم را سال دیگر به فستیوال فیلم فجر بفرستم (میخندد). اگرچه بعید است و شانساش کم است که انتخاب شود و آن سیگنالهایی که از ایران میآید، وضعیت را جور دیگری نشان میدهد. حالا چه این فیلم در ایران نشان داده شود چه نشود، آرزوی من این است که ملت بتوانند آزادانه سوالهای خود را مطرح کنند و دولت هم پاسخگوی سوالهای آنها باشد نه اینکه زیر خرخره آنها سرنیزه بگذارد. زور مشکلات مردم ایران را حل نمیکند.