رابرت توسکانو، رامین جهانبگلو و کریم سجادپور در نشستی به بحث در باره میزان کارایی مقاومت بیخشونت و عدم اطاعت مدنی در ایران پرداختند.
اتاق فکر و سازمان غیرانتفاعی «موقوفه کارنگی برای صلح بینالملل» که مرکز آن در واشنگتن دی. سی است 25 مارس در پایتخت آمریکا، میزبان رامین جهانبگلو، فیلسوف سیاسی ایرانی و رابرتو توسکانو، دیپلمات و نویسنده ایتالیایی و سفیر سابق ایتالیا در تهران بود.
کریم سجادپور از این اتاق فکر، گرداننده این نشست بود که بیش از هفتاد دقیقه به طول انجامید و خلاصه آن در اینجا آمده است:
با توجه به جنبشهای مردمی که خاورمیانه را فراگرفته است، حرکت مخالف در ایران امیدوار است دوباره موتور حرکتی را روشن کند که میلیونها ایرانی را در تابستان 2009 به خیابانها آورد.
اما استراتژی آنها در باره اعتراض بیخشونت تاکنون به خاطر حضور گسترده نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در خیابانها، تمایل به اعمال خشونت علیه معترضان، حبسهای گسترده و تحریمهای ارتباطی خفه شده است.
عدم خشونت به عنوان یک ضرورت استراتژیک
رامین جهانبگلو و توسکانو براین نظر هستند که بر خلاف تمایل حکومت ایران برای سرکوب معترضان با اعمال فشار بیرحمانه، عدم خشونت بهترین گزینه استراتژیک برای مخالفان است.
خشونت دموکراسی نمیآورد: به نظر جهانبگلو انقلاب خشن فرصت هیچ گونه مصالحه و گفتوگوی ضروری برای پایه ریزی دموکراسی را نمیدهد. میانهروهای پس از انقلاب اسلامی در پذیرش خشونت از سوی حکومت جدید و اعدام مخالفان اشتباه کردند زیرا این کار پایهای بنا نهاد تا در آینده برای سرکوب استفاده شود.
توسکانو افزود خشونت میتواند در کوتاهمدت نتایج خوبی بهبار آورد اما بعد از آن مشکلات سربر خواهند آورد. او تاکید کرد که دگراندیش بودن بهتر از انقلابی بودن است. دگراندیشان همواره مقامات را زیر سوال میبرند در حالیکه افراد انقلابی پیش از به قدرت رسیدن انتقاد میکنند اما پس از دستیابی به قدرت به دفاع از وضع موجود جدید میپردازند و سرکوب میکنند.
خشونت کارساز نیست: توسکانو گفت که جنبشهای بیخشونت از نظر تاریخی به موفقیتهای بیشتری در مقایسه با جنبشهای خشن رسیدهاند. او گفت در مدتی که در ایران بوده هیچکس را ندیده که طرفدار خشونت باشد حتی افراد تندرو زیرا آنها نه تنها میدانند که برای چنین موضعی چه بهایی باید بپردازند بلکه به خاطر آنکه میدانند خشونت نمیتواند ضامن یک دستگاه سیاسی بهتر باشد.
جهانبگلو در این زمینه گفت که در ایران رویارویی خشن میتواند به نفع حکومت باشد. حکومت سلاح بیشتری دارد و در استفاده از خشونت مهارت بیشتری دارد در مقایسه با معترضانی که مزیت قوی آنها سرمایه اخلاقی آنهاست.
پیشرفت مخالفان در ایران
جهانبگلو و توسکانو گفتند که با توجه به این که بسیاری از رهبران مخالف در زندان یا در تبعید بسر میبرند و تظاهرات خیابانی با حضور گسترده امنیتی فروکش کرده است، دورنمای جنبش طرفدار دموکراسی در ایران ممکن است کمنور به نظر برسد. اما دلایل مهمی وجود دارند که میتوان امیدوار بود:
رهبران ایران میترسند: جهانبگلو گفت اگر حکومت از اعمال معترضان جنبش سبز احساس وحشت شدید نداشت به این سختی آن را سرکوب نمیکرد.
حکومت مشروعیت خود را از دست داده است: سرکوب تظاهرکنندگان صلحآمیز از سوی حکومت مشروعیت آن را در میان مردم ایران کاهش داده است.
پایه اجتماعی دموکراسی محکم شده است : جهانبگلو توضیح داد که حرکت اصلاحطلبانه در سال 2009 آغاز نشده. جنبشهای روشنفکری، دانشجویی و حقوق زنان از زمان پایان جنگ ایران و عراق ساخته شده بودند و در طی دوره ریاستجمهوری محمد خاتمی یک جامعه مدنی نیرومند بنا شد.
توسکانو با تایید این امر گفت که فرهنگ سیاسی در ایران خیلی بیشتر از هر کشور عربی است و ادامه داد زمانی که تغییر در ایران رخ دهد، محکمتر جایگزین خواهد شد و فرهنگ سیاسی جدید پایدارتر خواهد ماند. در چنین حالتی حکومت هم نمیتواند قدرت خود را نگهدارد زیرا فرهنگ سیاسی در طی این سالها تغییر کرده و پایههای آن ریخته شده است.
چالشهای مخالفان
با وجود این پیشرفت، مخالفان در ایران با راهی دشوار روبرو هستند و باید به چندین مانع کلیدی توجه کنند:
رهبری: توسکانو گفت که مخالفان در ایران فاقد یک رهبر مشخص هستند که میتواند هم عامل قدرت و هم ضعف آنها باشد. از یک طرف جنبش نمیتواند به آسانی گردن زده شود و توانسته با وجود بازداشتهای گسترده رهبران زنده بماند. اما همچنین فاقد هماهنگی و استراتژی سیاسی مشخص و مهارتهای مورد نیاز برای حرکتی فراتر از تظاهرات است.
عامل اجتماعی- اقتصادی: توسکانو گفت جنبش سبز به عنوان یک پدیده طبقه میانی جامعه آغاز شد که نشاندهنده حقوق سیاسی در مقابل یک انتخابات ناقص بود. اما برای ساختن پایه پایدار، این جنبش باید با محمود احمدینژاد تودهگرایی که رییس جمهور است رقابت کند و طبقات پایینتر را به نوع جدید حکومتی متقاعد سازد که پیشرفت اجتماعی واقتصادی به ارمغان خواهد آورد. جهانبگلو در این زمینه افزود که مخالفان نیاز به حمایت و جانبداری اتحادیهها و کسبه از خود دارند.
پیروزی بر عوامل کلیدی حکومت: جهانبگلو مطرح کرد که ایران از کشورهایی مانند مصر و تونس متفاوت است زیرا ارتش آن رابطه ایدئولوژیک نیرومندی با حکومت کنونی دارد و این توانایی را در خود نمیبیند که تحت نظام سیاسی جدیدی خود را از نو بیافرینند.
مععترضان هنوز هم باید بیشتر تلاش کنند تا نیروهای بسیج و سپاه پاسداران را به طرف خود جلب کنند چرا که برخی از آنها ممکن است آماده تغییر باشند.
نهاد پرقدرت دیگر در ایران یعنی روحانیت همواره در باره پیوند یا درهمآمیختگی قوانین مذهبی و سیاسی اختلاف نظر داشتهاند و بسیاری از رهبران مذهبی آماده تغییر هستند. اما آنها باید متقاعد شوند که در هر حکومت جدیدی که تشکیل شود آنها هنوز هم دارای آیندهای هستند.
نقش جامعه بینالملل
همه شرکتکنندگان در سمینار براین نظر بودند که بخش بزرگی از قدرت مخالفان در ایران طبیعت بومی آن است و عوامل خارجی باید تنها نقش محدودی در آن ایفا کنند. اما آنها در این زمینه به جامعه بینالملل توصیههایی ارائه کردند:
در حمایت از حقوق بشر و دموکراسی مداومت داشته باشید: حکومت ایران همواره ریاکاری آمریکا و اروپا را در محکوم کردن بدرفتاری در ایران و در مقابل حمایت از حکومتهای دیکتاتور در سایر کشورها را خاطرنشان میکند. به نظر توسکانو چنین چیزی اعتبار غرب را در نظر شهروندان ایرانی کم میکند.
کمک غیرمستقیم ارائه دهید: جهانبگلو گفت کمک مالی مستقیم خارجی میتواند اعتبار گروههای مدنی را از بین ببرد اما برنامههای آموزشی و سهیم شدن در تجربه دگراندیشان سایر کشورها میتواند مفید باشد.
متخلفان حقوق بشر را هدف قرار دهید: توسکانو میگوید آمریکا شروع به تحریم مقامات ایرانی کرده است که به تخلف از حقوق بشر متهم شدهاند. این، یک گام مثبت است زیرا نشان میدهد که آمریکا بیشتر از صرفا مباحث هستهای به موضوعات دیگر در ایران نیز توجه دارد.
به ایران حمله نکنید: جهانبگلو هشدار داد که مداخله نظامی در ایران جنبش سبز را نابود میکند زیرا کشور را حول حکومت متحد میسازد.
با سلام
به نظر من از حالا باید آقایان موسوی و کروبی را نه رهبران جنبش سبز بلکه رهبران جنبش سبز اصلاح طلب خطاب کنیم .
اگر جنبشی در ایران مرده ان جنبش سبز اصلاح طلب است و نه جنبش سبز مردم ایران.
انقلابات اخیر نشان دادند که میتوان از روش مصر ، تونسی هم به پیروزی رسید. رژیم ایران بسیار ضیف است و با یک هل محکم نابود خواهد شد.
کار اصلاح طلبان این شده که ما را از انقلابی دیگر بترسانند تا بتوانند در قدرت بمانند.
این رژیم با رهبری یک شورای واقعی ملی در کمتر از یک سال به زباله دانی تاریخ خواهد پیوست
خطاب به تمام اصلاح طلبان سبز ، موسوی، خاتمی، ،،،،،،،،
آقای موسوی شما صلاحیت سخن گفتن از «عدل» را ندارید!
عدالت تنها وقتی معنا پیدا می کند که شما به عنوان عالی ترین مقام اجرایی کشور که هنوز هم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هستید به عنوان یکی از متهمان درجه اول سه دهه کشتار ، جنایت و نقض مستمر و سازمان یافته حقوق بشر توسط رژیم جمهوری اسلامی، در یک دادگاه کاملا عادلانه محاکمه شوید.
آقای موسوی شما از عدل علوی و تقدس نطام جمهوری اسلامی برای چه کسی سخن می گوید؟
برای هزاران هزار مادر عزاداری که نشانی از گور عزیزان خود ندارند؟
برای هزاران هزار پدری که برای هر گلوله ای که جان پاره تن شان را گرفت پنج هزار تومان پرداختند؟
برای هزاران هزار دختر بی گناهی که ساعتی پیش از تیرباران مورد تجاوز پاسداران قرار گرفتند که باکره به «آن دنیا» نروند؟
برای ملتی که هر روز در اخبار ساعت دو بعدازظهر فهرستی از دویست تا پانصد نفر تیرباران شده آن روز را می شنید؟
برای آذر که وقتی مظلومانه جان می داد مشت ش را گره کرده بود و چشم هایش به آینده خیره مانده بود؟
نه آقای موسوی، متهم ردیف اول شما هستید! از عدل برای من سخن نگوید، من شاهد زنده عدل علوی شما در دهه شصت هستم!
در آخر باید بگویم با شورت سبز پا کردن و بادکنک سبز هوا کردن و همچین مبارزات سوسولی ما به هیچ جا نخواهیم رسید و باید ۱۰۰ سال دیگر در جا بزنیم.
هرچه زودتر از اصلاح طلبان عبور کنیم زودتر به مقصد خواهیم رسید. مثل مردم قهرمان مصر، تونس، یمن ،بحرین،لیبی،،،،،،اگر روز ۲۵ خرداد یک هفته در خیابان میماندیم رژیم شکست خورده بود.
منظور از انقلاب این روش انقلاب است .
انقلابهای جدید بر خلاف انقلابات قرن گذشته با تلفات بسیار کمتری به پیروزی میرسد و به آزادی هم ختم میشود مثل مصر، تونس،،،،،،،،،،،،،،،
جایگزینی زور با زور دیگر ، اسمش ازادی و دموکراسی نیست . همین است که در کوبا و کره شمالی و لیبی و سوریه و شوروی سابق میبینیم .
دموکراسی یک درجه متعالی از فرهنگ است و یک آمادگی برای حل مسائل بدون زور ، فقط با آگاهی ، تمرین و ممارست وتحمل و مدارا به دست می اید .
رژیمی که با زور حاکم شده،با خواهش و تعارف نمیرود.زور را فقط با زور باید جواب داد.
جواب این سوال در لیبی و دیگر کشورهای شمال آفریقا و خاور میانه آمده است .
۱)در خشونت و قیام مسلحانه دولت دیکتاتور حاکم اگر منافع خودش را به منافع کشورهای خارجی خصو صا ابر قدرت ها گره بزند با توجه به اینکه از نظر نظامی دست بالا را دارد میتواند مخالفین را له کند اگر اهل له کردن باشد . کدام چریکی میتواند در مقابل حمله جت جنگی و توپ و تانک مقا ومت کند ؟ بدون حمایت یک ابر قدرت ؟ کی باید سلاح فراهم کند ؟ کی باید حمایت مالی کند وقتی کشور از نظر اقتصادی تعطیل است ؟ لیبی از این دسته است . اول که انقلاب غیر مسلح بود و متکی به تظاهرات ، شهرها یکی پس از دیگری در تسخیر مردم بودند قذافی فکر میکرد با دیپلماسی و بازی سیاسی (که همه دیکتاتورها اولش میکنند) میتواند آنها را اندک و عامل خارجی و القاعده معرفی کند و هواداران خود را بر آنها پیروز کند پس اولش از ارتش استفاده نکرد ، نیروی مزدور خارجی از بلاروس آورد و سعی کرد آنها را سرکوب کند اما نتوانست . بعد شروع کرد با ارتش و توپ و تانک و جت جنگی به آنها حمله کردن ، اما باز تا زمانی که ماشین جنگی برتر او زمینگیر بود ( به لحاظ منطقه ممنوعه پروازی ) باز مردم توانستند شهرها را تصرف کنند ، حتا تا تصرف زادگاه او پیش رفتند . اما چون مردم سلاح پیشرفته ندارند ، به محض اینکه نیروی نظامی خارجی عقب نشست بالانس قدرت نظامی به هم خورد به نفع رژیم (چون رژیم با فرستادن افراد حلقه اصلی به غرب گفت حاضر است قذافی را بردارد ) و احتمالا قرار دادهای سنگین نفتی بست با خارج ( کاری که قبلا هم کرده در آزاد کردن تروریست پان امریکن کرد ، المقراحی) ، مردم که برتری نظامی ندارند باز شهرها را از دست دادند . اما آیا این مردم با این شکست نظامی از عقاید خود درس بر میدارند ؟ آیا باز به محض اینکه تعادل قوی نظامی بهم خورد باز به صحنه نخواهند آمد ؟ بدیهی است که قذافی بازنده اصلی است حتا اگر افراد حلقه او و پسرانش چند صباحی دیگر آنجا بمانند .
۲)در قیامهای مردمی وسیع وفراگیر اگر مردم ثابت قدم بمانند و به اعتصاب و تظاهرات فرسایشی و مخالفت های مدنی ادامه دهند ، رهبری جنبش با بدنه همقدم و همگام باشد ، در دراز مدت دیکتا توری فلج میشود ، نمیتواند منافع ابر قدرت ها را تامین کند ، مشروعیت خارجی اش همزمان با مشروعیت داخلی از بین میرود . نمیتواند میلیونها انسان را بکشد ، دستگیر و شکنجه کند ، مدتی فشار می آورد ، سر کوب میکند ، بعد دچار مشکل مشروعیت میشود در داخل خودش . به سمت فروپاشی داخلی پیش میرود . در این نوع قیامها بخش های فرصت طلب حکومت برای نجات خویش ممکن است دیکتاتور را قربانی کنند تا خودشان را نجات دهند . بن علی ، مبارک از این دست هستند .
آنها که خواب قیام مسلحانه میبینند دنبال کوبا و ویتنام هستند ، نمیدانند که در ان کشورها قیام مسلحانه نبود که موجب پیروزی شد بلکه حمایت مالی ، نظامی ، سیاسی شوروی و چین بود که هزینه عملیات را برای امریکا بالا برد . طوری که امریکا سیاست دیگری را در پیش گرفت ، این کشورها هم اهمیت آنچنانی نداشتند برای امریکا . میبینیم که همین حالا ویتنام با سر دنبال امریکا میدود ، کوبا هم در اثر فقر و بیکاری و فساد و عقب ماندگی ( نه اینترنت ، نه ماهواره ، نه صنعت ، نه ماشین ، نه ابزار کار مدرن ، نه سلفن ، نه مهاجرت ، .....) در را به روی توریست های جهان سرمایه داری باز کرد تا با عیش و نوش و بهره بردن از دختران روسپی جوان و ارزان کوبایی چند صد دلاری آنجا خرج کنند تا همین زندگی عصر حجری چند سالی دیگر دوام یابد .
چه کسی نمیداند که کوبا خطری برای امریکا نیست و اگر امریکا میخواست میتوانست با همان چند میلیون کوبایی مهاجر در فلوریدا به آنجا حمله و ان را در غیاب قدرت شوروی بسیار آسانتر از عراق اشغال کند ؟
مهمترین نکته اینکه هیچ کشوری با قیام مسلحانه به آزادی و دمکراسی و پسرفت متوازن نرسیده . جای دیکتاتورها عوض میشود .