لیلا موری کاندیدای دکترای رشته مطالعات خاورمیانه- گرایش زنان در دانشگاه کلمبیای نیویورک، به دلایل پیشنهاد طرح «ستاره دخت ایران اسلامی» از سوی دولت ایران میپردازد.
دولت ایران طرحی را برای انتخاب «ستاره دخت ایران اسلامی» پیشنهاد داده است با معیارهایی که چندان ناشناخته نیست. معیارهایی که برخی از آنها در طول قرنها به عنوان وظایف زنان تعریف شده است و آنها را اولویتهای هر زن برشمردهاند مانند خانهداری، همسرداری و پرستاری از دیگر اعضای خانواده. اما چه شده است که دولت جمهوری اسلامی نیاز به چنین طرحی را در این مقطع زمانی حس کرده است؟
به نظر میرسد که یکی از پاسخها به این پرسش را بتوان نگرانیهای احتمالی از کمرنگ شدن نقشهای جنسیتی ساخته و پرداخته برای زنان دانست که به عقیده دولت دیگر همانند گذشته توسط زنان ایرانی تعقیب و اجرا نمیشود. سنتهایی که به نظر سست شدهاند و وظایفی که دیگر نسل جدید زنان ایرانی وظیفه خود نمیداند و در مواردی حتی آنها را به چالش میکشد. روش زندگی و دیدگاه دختران و زنان ایرانی دستخوش تغییرات عمیقی شده است که این تغییرات برای مسئولان دولتی دغدغههایی ایجاد کرده است. پیش از این نیز طرحهایی از جمله محدود کردن پذیرش دانشجویان دختر در دانشگاه مطرح شد و یا بحثهای این سو و آن سو از بالا رفتن سن ازدواج زنان و یا بیشتر بودن تعداد جمعیت زنان نسبت به مردان و در نتیجه ترویج چند همسری به وجود آمد که دست اندر کاران دولتی آن را نتیجه حضور زنان در عرصههای اجتماعی میدانستند. این طرح ظاهرا هدفش برطرف کردن این نگرانیهای دولتی قبل از حضور زنان در جامعه است و در نظر دارد شیوه پیشگیرانه را در پیش بگیرد.
ولی چه شده است که زنان ایرانی دیگر نقشهایی همانند مادری یا همسری را تنها نقش خود نمیشمارند؟ شاید بتوان به چندین عامل در این میان اشاره کرد: افزایش سطح تحصیلات در میان دختران و زنان ایرانی، حضور بیشتر زنان در اجتماع (به طور مثال حتی شغلهایی که زمانی کاملا مردانه محسوب میشد مثل رانندگی اتوبوس، تاکسی و یا کامیون، حالا زنان را به عنوان شاغل در خود جای داده است)، کمرنگ شدن نقش مذهب به عنوان راهنمای زندگی و محدود شدن آن به عنوان یک رابطه صرف معنوی به طوریکه حتی نشانههای ظاهری مذهب همچون پوششهای فردی در فضای عمومی تغییر کرده و تنوع پوششها از دهههای گذشته به مراتب بیشتر و حجاب زنان با سیاستها و دستورهای دولتی به وضوح تفاوت بسیار دارد.
در این طرح پیشنهادی، معیارهای اخلاقی و دینی به همان اندازه معیارهای علمی دارای امتیاز است. به عبارتی بخشی از پیامی که این طرح برای گروه سنی راهنمایی و دبیرستان (که هدف این طرح هستند) در خود دارد رعایت متانت، وقار و عفت است (که طی سه دهه گذشته به عنوان معیارهای اخلاقی برای یک زن ایرانی در نظام اسلامی تبلیغ شده است) و با این نظر که این صفات دارای اهمیت کمتری از تحصیل نیستند. به عبارتی تحصیل و رشد علمی نباید به هیچ عنوان مانع این شود که زنان از حدود اخلاقی که جامعه برای آنها در نظر گرفته است تخطی کنند. در نتیجه دختران جوان قرار است یاد بگیرند که در حالیکه میتوانند شاگردان نمونه و ساعی در مدرسه باشند ولی در عین حال نیز تربیت شوند که مهارتهایی همانند خانهداری، پرستاری از اعضای خانواده همچنان معیارهای اساسی برای انتخاب یک دختر نمونه است. و در اصل زن خوب زنی است که خانه دار و متین ودرس خوانده باشد.
در این میان نه تنها زنان و دختران برای حضوری محدود در اجتماع (اموزش) تشویق میشوند بلکه بار وظایف همیشگی خانواده را نیر بر دوش خواهند داشت. تنها داشتن شغل و استقلال اقتصادی است که لازم دیده نشده برای این زنان جوان. مهارتهایی که در آینده ممکن است برای داشتن شغل در جامعه مناسب باشد در این میان به چشم نمیخورد. یعنی یکی از مهمترین ابزاری که زنان که با کمک آن بتوانند برای تحصیل حقوق بیشتر در سطح خانه واجتماع تلاش کنند. در اصل محدود کردن دسترسی آنها به عرصه اقتصادی و گماشتن زنان برای انجام دیگر تمام وظایف همان نقش و معیار قدیمی زن برای خانه و مرد برای خارج از خانه را مد نظر دارد. یعنی زنان تربیت میشوند که خانه را مهمترین محل حضور خود و فعالیتهایشان ببیند و حضور اجتماعیشان محدود شود به مدرسه رفتن و نهایتا دانشگاهی شدن. و با چنین طرز تفکری که مسئولان در دولت ایران دارا هستند عجیب به نظر نمیرسد که زنان تنها ۱۳ درصد فرصتهای شغلی در کشور را به خود اختصاص دادهاند. چنین طرحهایی به نظر نمیرسد که هدفی برای تغییر این آمارها و آماده کردن زنان و دختران جوان برای حضوری فراتر از مدرسه و دانشگاه در فضای اجتماعی داشته باشد. ولی چنین طرحهایی میتواند زنان را با توجه به راه بسی طولانی و ناهمواری که تا کنون طی کردهاند به نقشها و جایگاه گذشته خود برگرداند؟ به نظر چنین نمیرسد بلکه گمان میرود که انجام و اجرای چنین طرحی کمی دیر هنگام است.
لیلا موری کاندیدای دکترای رشته مطالعات خاورمیانه????????????
چرا فدائیان که برای سکینه آشتیانی نامه به همه جا مینویسند و از لولا برزیلی میخواهند او را پناهنده کند ، در مورد ایمان العبیدی که توسط رفیق و خزانه دار تروریستهای چپ در جهان( قذافی ) چندین بار مورد تجاوز واقع شده یک نامه به دیلما روسف نمینویسند ؟ چرا اله بقراط با دیدن شرایط این زن یاد تظاهرات ضد حجاب نمی افتد ؟ چرا نوشین احمدی و شادی صدر و عفت ماهباز ... از حقوق فمینیستی این شیرزن حمایت نمیکنند ؟
چرا خودنویس که توی پستو های بیوت خامنه ای دنبال یک بچه با شناسنامه و نام جعلی میگردد تا ثابت کند حقی ذایل شده از اقوام خامنه ای ، یا از حقوق ولد الزنا دفاع کند ، یا ان رادیو زمانه که دنبال حق مهم نامبردن از آلت تناسلی است با نام اصلی آنها در فضای عمومی ، به این دیکتاتور آدمخوار لیبی نمیگویند وحشی این چه کاریست تو با یک زن شجاع بی پناه میکنی ؟ البته درمورد ج ا هم اینها یک بام و دو هوا دارند ، نرگس محمدی سانسور کامل است ، سارا توسلی و هنگامه سحابی سانسور ابدی هستند . اعظم طالقانی که اصلا وجود خارجی ندارد ، از هنگامه شهیدی هم اگر حرفی بزنند برای تخریب اوست . بهاره هدایت هم فصلی در خبر ها ظاهر میشود مثل مردان آزادیخواه دگر اندیش : زید آبادی ، افرادی مثل تقی رحمانی و عماد به آور و امیر انتظام که اصلا به فراموش خانه رسانه ها سپرده شده اند تا کرمهای شب تاب مارکسیست روسی بتوانند به جای چراغ راهنما خودنمایی کنند ! حالا قلیچ خانی ، عباس میلانی ، غنی نژاد ، .... شده اند celebrity چپ روسی در رسانه های زنجیره ای روسی : رادیو فردا ، دوچه وله ، خودنویس ، اخبار روز ، رادیو زمانه ، خودنویس ، پیک نت ، کیهان لندن ، ....
افرادی چون طاهری و ممبینی از فدائیان تروریست هم مثل فسیل توده ای روسی دولت آبادی به کار خفه کردن دگر اندیشان مثل بهنود و سروش و گنجی مشغول هستند .