دو زندانی سیاسی با انتشار دو نامه جدا، گزارشهای تازهای درمورد شکنجه در زندانها و وضعیت بد زندانیان سیاسی در زندانهای ایران ارائه کردهاند.
مهدی محمودیان، فعال سیاسی و روزنامهنگار در نامهای به رهبر جمهوری اسلامی، به شرح وضعیت بسیار بد بازداشتگاهها و زندانهای کشور پرداخته است.
آقای محمودیان در این نامه که در شهریورماه سال ۸۹ نوشته شده، اما به تازگی منتشر شده، به تفصیل شرایط نابسامان زندانها، برخورد غیرقانونی بازجویان با زندانیان و همچنین رفتار غیرانسانی با آنها را شرح داده است.
او که یکی از اولین کسانی بود که درباره وضع اسفناک بازداشتگاه کهریزک هشدار داده بود، در ابتدای نامه خود به آیتالله خامنهای آورده که اولین و آخرین نامهای که خطاب به وی نوشته به تابستان سال ۸۶ بر میگردد که به عنوان یک شهروند و یک روزنامهنگار، گزارشی از برخوردهای «غیر انسانی و جنایتبار» نیروهای انتظامی با افرادی را که اوباش و اراذل نامیده شده بودند و در خیابان ها بازداشت و به بازداشتگاه کهریزک منتقل شده بودند، ارائه کرده بود.
به گفته آقای محمودیان، در آن نامه او از ضرب و شتمها، فحاشیها، هتک حرمتها، شکنجههای روحی و جسمی و جنسی برخی از نیروهای انتظامی نسبت به جوانانی که غالباً ۲۰ تا ۳۰ ساله بودند، از دهها نفری که در زمان نگهداری این افراد در کهریزک کشته شده بودند، از رفتارهای «زشت و نامناسب و غیر انسانی» دادستان وقت با خانواده هایشان، نوشته بود.
او نوشته که نتیجه این نامه چیزی نبود جز اینکه فرزند یکی از نزدیکان آقای خامنهای (محسن روحالامینی) به همراه چند نفر دیگر در کهریزک کشته شدند.
مهدی محمودیان به آنچه در ایام گذراندن حبس، در سه زندان و یک بازداشتگاه دیده، پرداخته است. به گفته او در سه زندان کچویی، رجاییشهر و اوین، در این سه زندان و بندهایی که در آن حضور داشته، مواد مخدر به راحتی و بدون هیچ مشکلی و به هر میزان که اراده میشد وجود داشته و دارد.
او همچنین آورده در حالیکه برای ورود یک دست لباس در زندان اوین باید شش ماه صبر کرد و در زندان رجاییشهر باید چند هفته نامهنگاری کرد و موافقت چندین مدیر و رئیس را گرفت، اما مواد مخدر در حد مصرف نزدیک به هزار نفر در یک زندان وارد میشود. به گفته او اوضاع توزیع موادمخدر در زندان اوین عجیبتر از دو زندان دیگر است، طوری که در بند ۳۵۰ اوین، مواد مخدر دقیقاً توسط زندانبانانی که هر روز در اتاق رئیس اندرزگاه بودند و اکثرا با هم غذا میخوردند، به قیمتی ارزان توزیع میشد.
نکته دیگری که مهدی محمودیان به آن اشاره کرده، شیوع گسترده پدیده «لواط» است. تا حدی که در بندهای مختلف زندان رجایی شهر عمل لواط بهصورت امری معمولی و قابل پذیرش در آمده است که ظاهراً مسئولین زندان برای کمتر شدن آلودگیهای آن، وسائل بهداشتی مورد لزوم افراد را آزادانه در اختیار زندانیان قرار میدهند.
آقای محمودیان خطاب به آیتالله خامنهای گفته است که طبق مشاهده یک زندانی سیاسی، به یک جوان در طول یک شب هفت مرتبه تجاوز شده است و وقتی صبح به زندانبان شکایت میکند به انفرادی (یا به گفته مسئولین زندان سوئیت) منتقل میشود بدون اینکه هیچکدام از متجاوزین حتی مورد سوال واقع شوند.
او همچنین به ضرب و شتم شدید زندانیان توسط مسئولان، نگهبانان و بازجویان اشاره کرده و نوشته است که در یک مورد که فقط صدای آن را میشنیده، زندانی را که ظاهراً از یک زندانبان به دلیل ضرب و شتم شکایت کرده بود با الفاظ رکیک و با زنجیر و باتوم میزدند تا به گفته آنها بگوید غلط کردم و شکایتش را پس بگیرد که البته او نیز بعد از نیم ساعت با بدنی کبود و سیاه رضایت داد و از شکایتش منصرف شد و سپس بهخاطر بر هم زدن نظم زندان به انفرادی و یا سوئیت (بند ۱۱) منتقل شد.
به گفته او در این زندانها از سگهای موادیاب نیز بهجای کشف مواد برای ارعاب و زخمی کردن زندانیان استفاده میشود.
مهدی محمودیان که خود به دلیل ابتلا به عفونت شدید ریه، یکی از ریههایش را از دست داده و به گفته پزشکان، ریه دیگر او نیز خوب کار نمیکند، از شیوع بیماریهای ایدز و هپاتیت در زندانها به دلیل نبود شرایط مناسب بهداشتی خبر داده است.
وضعیت زندانیان سیاسی
آقای محمودیان که خود عضو شورای اطلاعرسانی حزب مشارکت است، در بخش دیگری از نامه خود، به آنچه بر زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ پرداخته است.
او با ذکر این نکته که در چهار ماهی که در بند ۳۵۰ زندان اوین و زندان رجاییشهر بوده با حدود ۲۰۰ نفر از زندانیان سیاسی همبند بوده، به مواردی از رفتارهای غیرانسانی با این دسته از زندانیان اشاره کرده است.
به کار بردن الفاظ رکیک، فحاشی، تحقیرهای لفظی، تحقیرهای روحی و جنسی و دروغ، تهدید و تطمیع زندانیان برای پروژه اعترافگیری و دخالت در حریم خصوص متهمین و ایجاد درگیریهای خانوادگی از جمله رفتارهایی خلاف قانونی است که به گفته مهدی محمودیان، بازجویان و قضات و مسوولان زندانها از آن علیه زندانیان سیاسی استفاده کردهاند.
در نامه او آمده که حداقل ۱۰ نفر از زندانیان شهادت میدهند که در زمان بازجوییها آنها را مجبور کردهاند که برهنه شوند و یا با لباس زیر ساعتها در بازجویی بایستند و حداقل سه نفر از این افراد شهادت میدهند که با باتوم و یا وسیلهای شبیه آن، مورد تحقیر جنسی قرار گرفتهاند.
آقای محمودیان همچنین از فشار بر همسر و خانواده زندانیان سیاسی برای متقاعد کردن آنها به اعتراف گفته است.
او در نامه خود به رهبر جمهوری اسلامی مینویسد که حداقل در دو مورد همسران زندانیان بازداشته شدهاند و به آنان گفته شده اگر اعترافنامهها را نخوانند برای همسرانشان احکام سنگین صادر خواهد شد و آنها را مجبور به اعتراف به کارهای نکرده کردهاند، در دو مورد فرزندان نوجوان و جوان را احضار کرده و از پشت شیشه به زندانی نشان دادهاند تا با اینکار او مجبور شود برای نجات فرزندانش آنچه را آنها میگویند انجام دهد.
به گفته او بازجویان بارها از همسر زندانیان سیاسی خواستهاند که تقاضای طلاق کنند تا با این تمهید، زندانیان را تحت فشار بگذارند. اتفاقی که برای همسر آقای محمودیان نیز افتاده است.
او میگوید که بازجویان حتی به خود اجازه میدهند به همسران جوان زندانیان به دفعات تماس بگیرند تاجایی که آنها مجبور شدهاند گوشیهای موبایل خود را خاموش یا تعویض کنند تا از شر این بیحرمتیها نجات یابند.
او نوشته که با چشمان خود دیده است که که در بند ۲۰۹ جوان بیست و چند ساله به خاطر تماسهای مکرر بازجویان با مادر تنهایش، چند بار اقدام به خودکشی کرد.
بخش دیگری از این نامه بلند به پروژههای اعترافگیری و تشکیل دادگاههای علنی نمایشی اختصاص دارد.
به گفته او در یک مورد نهادهای امنیتی وقتی با مقاومت زندانی روبهرو میشوند، فرزند نوجوان وی را بازداشت و از پشت شیشه وی را در مقابل پدرش بازجویی میکنند و او را تهدید میکنند که اگر وی همکاری نکند، فرزندش را به اتهام فروش چند کیلو مواد مخدر بازداشت میکنند و به خاطر آبروی دختر جوانش مجبور میشود از آبرو و حیثیت خود بگذرد و در دادگاه صحبت کند.
آقای محمودیان درباره زندانیان غیرسیاسی که در دادگاهها علیه خودشان و جنبش سبز صحبت کردند، گفته که اینها غالباً افرادی بودند که مجبور شده بودند در مورد وابستگیشان به سازمانها و گروههای مخالف نظام صحبت کنند تا ماموران اطلاعاتی بتوانند به مردم بقبولانند که معترضین و مردم بیدفاع که در خیابانها به خاک و خون کشیده شده بودند، وابسته به خارج و سازمانهای ضدانقلابی و تروریستی بودهاند، تا بلکه بدین طریق جنایتهای خود در خیابانها و بازداشتگاهها و زندانها توجیه کنند.
برای نمونه او اشاره کرده که حداقل سه نفر از کسانی که در دادگاه به انجام اقداماتی از جمله آتش زدن کیوسک و همینطور مسجد و یا بانک در تاریخ ۸۸/۳/۲۵ اعتراف کردند، اساسا شب ۲۳ خرداد توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بودند تا برای انجام چنین «نمایشهایی» مورد استفاده قرار گیرند.
آقای محمودیان به پخش تلویزیونی دادگاههای نمایشی اشاره کرده و گفته که برای انجام این کار، زندانیان در روزهای قبل در حضور نیروهای امنیتی و حتا خود دادستان وقت تهران به تمرین سخنان دیکته شده پرداختند، که حتا در یک مورد در بخش خبری ۲۰:۳۰ شبکه دوم، به اشتباه صحنه تمرین اعتراف بدون تماشگر پخش شد.
او در نامه خود به رهبر جمهوری اسلامی آورده که ۱۲ نفر از افرادی که قرار بود در دادگاه صحبت کنند، برای امتحان نهایی به حسینیه و یا مسجدی در طبقه سوم دادگاه برده میشوند که در حضور سعید مرتضوی متنهای خود را بخوانند و بعد از تایید ایشان، ۹ نفر از آنها فردای آن روز در دادگاه صحبت میکنند والبته دادستان به آن قول شرف میدهد که آنها را فردای دادگاه آزاد کند که نکرد.
مهدی محمودیان ۲۵ شهریور ۱۳۸۸ در منزل شخصی خود توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شد و حدود سه ماه از بارداشت خود را در انفردای سپری کرد.
بنا به گزارشهای رسیده مهدی محمودیان به اتهام گفتوگو با رسانههای مختلف در مورد اعلام نام و شمار کشتهشدگان و پافشاری بر دفن غیرقانونی آنها در بخشهای مختلف بهشت زهرا، بازداشت شد.
همچنین بازجویان به او گفتهاند که یکی از اتهامهای او توهین به رهبری در یک جمع خصوصی است، اما او این اتهام را موکدا رد کرده است.
مهدی محمودیان در تاریخ ۲۶ اردیبهشت، در غیاب وکیلش در دادگاه بدوی به جرم تبانی علیه نظام به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد.
نامه سرگشاده هاشم خواستار به رئیس قوه قضاییه و وزیر اطلاعات
از سوی دیگر هاشم خواستار، معلم بازنشسته زندانی در زندان وکیلآباد مشهد نیز در نامهای به رئیس قوه قضاییه و وزیر اطلاعات به شرح رنجهایی که از زمان دستگیریاش تاکنون بر او گذشته، پرداخته است.
این زندانی سیاسی ۵۸ ساله که از ۲۱ ماه قبل بدون حتی یک روز مرخصی در زندان، و در کنار محکومان موادمخدر و قاتلین نگهداری میشود، گفته است که دادگاهش فقط شش دقیقه طول کشیده و به شش سال زندان محکوم شده است.
همچنین با تحت فشار قراردادن وکلای مستقل، عملاً امکان استفاده از وکیل برای دفاع از خود از او سلب شده است. آقای خواستار ضمن برشمردن برخورد بد ماموران زندان و نیروهای امنیتی با خود، از عدم توجه به سلامتی خود از سوی ماموران انتقاد کرده است.
به گفته آقای خواستار حتی زمانی که برای عمل دستگاه گوارش او را به بیمارستان بردند نیز پایش را زنجیر کرده بودند. پس از عمل نیز بلافاصله او را به زندان برگرداندند.
او درباره علت این رفتار مینویسد: چون همکاران و دانشجویان میخواستند در بیمارستان به عیادت من بیایند، اطلاعات دستور داده که فوراً مرا به زندان منتقل کنند در حالیکه مشابه عمل جراحی من به یک خانم بهایی ۲۰ روز مرخصی داده بودند.
او سپس به نقد سیاستهای وزارت اطلاعات پرداخت و نوشت: وزیر اطلاعات میگوید ما تهاجمی عمل میکنیم .من تجزیه و تحلیل خواهم کرد که ایجاد رعب و وحشت است و به آن قلدری میگویند و اینگونه تهاجمی عمل کردن یک نوع خودکشی است.
هاشم خواستار، از معلمان بازنشسته و عضو کانون صنفی معلمان در۲۵ خرداد ۱۳۸۸ دستگیر و بعد از یک ماه و نیم با وثیقه ۳۵ میلیون تومانی آزاد شد.
وی مجددا در تاریخ ۲۵ شهریور ۸۸ در پارک ملی مشهد، در حال پیاده روی دستگیر و به زندان وکیلآباد مشهد، منتقل شد و پس از آن بود که حکم وی که در دادگاه بدوی به شش سال حبس، محکوم شده بود در دادگاه تجدیدنظر به دوسال زندان تعزیری کاهش یافت و قطعی و لازمالاجرا شد.
انتشار گزارشهای مختلف همگی حکایت از آن دارد که زندانیان سیاسی در زندانها در وضعیت بدی به سر میبرند و اغلب از شرایط روحی و جسمی مناسب و شرایط درمانی و بهداشتی خوبی برخوردار نیستند.
پیشتر، ضیاء نبوی، دانشجوی ستارهدار و محروم از تحصیل در نامهای به محمدجواد اردشیر لاریجانی، رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضائیه گزارش تکاندهندهای از وضعیت تکاندهنده زندان کارون اهواز ارائه کرده بود.
دیروز نیز خانوادههای زندانیان سیاسی زن که اخیراً به زندان قرچک ورامین منتقل شدهاند، در نامهای خطاب به رئیس کمیسیون حقوق بشر اسلامی از او برای رسیدگی به وضعیت فرزندانشان کمک خواستند.