نسخه آرشیو شده

«به امید دیدار»؛ چالش سینماگر و سانسور
همسر محمد رسول‌اف و عوامل فیلم «به امید دیدار» در جشنواره کن ۲۰۱۱
از میان متن

  • درباره فیلمی که در شرایط غیرطبیعی فیلم‌سازی در ایران و با وجود سانسور شدید سیاسی ساخته می‌شود، باید با احتیاط بیشتری حرف زد.
پرویز جاهد
دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۸:۲۱ | کد خبر: 62170

پذیرفته شدن دو فیلم از دو فیلم‌ساز ایرانی در جشنواره کن ِ امسال، فیلم‌سازانی که قوه قضاییه ایران آنها را از فیلم‌سازی محروم و زندانی کرده است، بسیاری را غافلگیر کرد.

مدیران جشنواره کن چند سالی است که به محصولات رسمی سینمای ایران بی اعتنا شده‌اند و همه فیلم‌هایی را که از طرف بنیاد سینمایی فارابی و دیگر نهادهای سینمایی رسمی و دولتی در ایران برای‌شان فرستاده شده بود، رد کرده‌اند.

اما امسال درست چند روز مانده به آغاز جشنواره، اعلام کردند که فیلم محمد رسول‌اف را برای نمایش در بخش نوعی نگاه و فیلم پناهی را در بخش ویژه جشنواره پذیرفته‌اند.

فیلم «به امید دیدار» ساخته محمد رسول‌اف که با مجوز دولتی ساخته شده، روز گذشته در بخش نوعی نگاه جشنواره کن به نمایش درآمد و تماشاگران جشنواره استقبال زیادی از آن کردند.

لیلا زارع، بازیگر اصلی فیلم به همراه همسر محمد رسول‌اف هنگام نمایش فیلم در سالن جشنواره حضور داشتند.

همسر رسول‌اف گفت که شوهرش به خاطر نداشتن مجوز خروج نتوانسته در جشنواره شرکت کند، اما فیلم‌اش را به زندانیان سیاسی ایران تقدیم کرده است.

لیلا زارع، بازیگر نقش اصلی فیلم نیز گفت که خوشحال است رسول‌اف اجازه فیلم‌سازی پیدا کرده و افتخار می‌کند که در این فیلم حضور دارد.

«به امید دیدار»، موضوع جسورانه‌ای دارد و بخشی از واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی جامعه امروز ایران را مطرح می کند.

فیلم داستان زن وکیل جوانی (لیلا زارع) است که باردار است و به خاطر شرایط بد زندگی، قصد خروج از ایران را دارد.

او اجازه وکالت ندارد و شوهرش نیز که روزنامه‌نگار است، تحت تعقیب ماموران امنیتی است.

من با آن دسته از منتقدان ایرانی حاضر در جشنواره که این فیلم را متهم به فرصت‌طلبی سیاسی کرده‌اند سخت مخالفم.

طرح مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه ایران حرکت شجاعانه‌ای است و با توجه به حساسیت‌های زیادی که از طرف وزارت ارشاد و دیگر نهادهای دولتی در این مورد وجود دارد، ریسک آن بسیار بالا است.

درباره فیلمی که در شرایط غیرطبیعی فیلم‌سازی در ایران و با وجود سانسور شدید سیاسی ساخته می‌شود، باید با احتیاط بیشتری حرف زد.

البته فیلم رسول‌اف ضعف‌های سینمایی چشمگیری دارد، بسیار طولانی و کشدار است، شخصیت‌پردازی و روایت‌اش تا حد زیادی سست و بدون انسجام است، شعارهای فیلم آزاردهنده و نمادگرایی آن نیز تا حد زیادی متظاهرانه است.

ایده لاک پشتی که در آب کم عمق آکواریوم دست‌ساز گیر کرده و یک روز از محدوده‌اش فرار می کند، ایده قشنگی است، اما بسیار رو و در سینمای ایران دست‌مالی شده است.

بازی لیلا زارع متوسط و بازی حسن پورشیرازی و فرشته صدرعرفایی (دو نفر از بهترین بازیگران سینمای ایران) بسیار بد است. نمی‌توان با تنهایی و درد بازیگر اصلی فیلم هم‌ذات پنداری کنم.

ضعف‌های دراماتیک و ساختاری فیلم باورپذیری آن را خدشه دار کرده است. حتی نیروهای انتظامی و ماموران امنیتی هم که برای جمع کردن ماهواره یا بازجویی در مورد همسر روزنامه نگار زن به خانه‌اش می‌ریزند، باورپذیر نیستند.

اگرچه در سکانس آخر که آنها را نمی بینیم و تنها صدای‌شان را روی تصویر چمدان زن می‌شنویم، این باورپذیری خیلی بیشتر است.

اما مشکل فیلم رسول‌اف این‌ها نیست. بهتر بود اساسا رسول‌اف در مورد چنین سوژه‌ای با مجوز دولتی فیلم نمی‌ساخت. این گونه سوژه‌ها را امروز نمی‌توان با مجوز دولتی در ایران ساخت. نتیجه‌اش نوعی خودسانسوری آزاردهنده است، این که یا مجبوری یا هیچ نگویی یا در نهایت برای این که هیچ نگفتن‌ات را جبران کنی، آن قدر شعار بدهی که همه زحمات‌ات بر باد برود.

به همین دلیل، فیلم‌هایی مثل «تهران من حراج» و «گربه‌های ایرانی» که به شکل زیرزمینی در ایران تهیه شده‌اند، باورپذیرترند، چرا که با صراحت بیشتری حرف می‌زنند و فیلم‌شان قربانی خودسانسوری و باج دادن به مجوز دولتی نمی‌شود.

اما فیلم رسول‌اف، به‌رغم همه این ضعف‌ها، لحظه های بسیار خوبی دارد. یکی از ویژگی‌های مثبت فیلم، پرهیز آگاهانه فیلم‌ساز از موسیقی است.

هر آنچه در باند صوتی فیلم شنیده می‌شود، انعکاسی از فضای عمومی جامعه ایران و سلیقه‌های رایج مردم است.

افکت های صوتی در بسیاری لحظه‌ها، قوی‌تر از موسیقی عمل می‌کنند.نمونه‌اش، استفاده از صدای ضربان قلب و تیک تاک ساعت برای ایجاد حس تعلیق در برخی صحنه‌ها و صدای غرش هواپیما در نمای آخر فیلم است که در تضاد با شرایط موجود زن گرفتار فیلم است.

در صحنه‌ای که زن در اتوبوس، لاک دست‌هایش را پاک می‌کند و به جای روسری، مقنعه سرش می‌کند، رسول‌اف، تضادی را که بین هویت زن در عرصه عمومی و در عرصه خصوصی جامعه ایران وجود دارد، به خوبی نشان می‌دهد.

نمای سورئالیستی (و لینچی) زن باردار که روی تخت هتل خوابیده و ناگهان نوزاد عقب‌افتاده‌اش را در کنارش می‌بیند، نیز بسیار تکان‌دهنده است.

درباره فیلم رسول‌اف باید در فرصت مناسب‌تر و به شکل دقیق‌تری نوشت، اما آنچه مسلم است این است که فیلم « به امید دیدار»، خیلی کمتر از ظرفیت‌ها و قابلیت‌های سینمایی رسول‌اف (سازنده فیلم درخشان «کشتزارهای سفید») است.

این فیلم، تنها چالش یک سینماگر خلاق با وضعیت حاکم بر جامعه و سینمای ایران است که در چنبره سانسور و بی‌اعتمادی دست و پا می‌زند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی