نسخه آرشیو شده

ماندگاری «داغ» یک مرگ «ناگهانی»
دفن شبانه هاله سحابی/ عکس از پایگاه اینترنتی کلمه
از میان متن

  • بر اساس سنت اسلامی تدفین در شب وقتی جایز است که موجب ازبین رفتن هیچ حقی ازحقوق میت نگردد. ولی اگر تدفین در شب موجب‌ گردد که حقی ازمیت ضایع شود یا نتوانند بر وی نماز بخوانند و یا تدفین به صورت صحیح و شایسته انجام نگیرد، درآن صورت‌، از نظر شرع تدفین شبانه جایز نیست و مکروه است
فاطمه شمس
شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۳:۱۸ | کد خبر: 62582

فاطمه شمس، دانشجوی ایران‌شناسی آکسفورد، نگاهی دارد به جنبه‌های دینی در مرگ هاله سحابی که روز ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ در مراسم تشیع جنازه پدرش، عزت‌الله سحابی، اتفاق افتاد.

 

مناسک و تشریفات مرگ را می‌توان محفلی برای بازنمایی باورهای دینی و سیاسی مردم جامعه به شمار آورد.

با نگاهی به نحوهٔ آرایش و انجام مناسک پس از مرگ تا حدود زیادی می‌شود به مناسبات ایدئولوژیک‌ سیاسی و مذهبی در یک جامعه و نیز جریان‌های سیاسی-مذهبی موجود موازی با جریان حاکم پی برد. بهانهٔ این نوشتار مرگ «دلخراش» و ناگهانی یکی از فعالان پیشروی حقوق زنان در ایران هاله سحابی است که چند روز قبل در مراسم تشییع پیکر پدرش پس از درگیری فیزیکی و ضرب و شتم توسط نیروهای امنیتی دچار ایست قلبی شد و درگذشت. در این نوشته تلاش خواهم کرد نشان دهم چرا مرگ هاله سحابی چنین واکنش گسترده و عظیمی در جامعه پدید آورد و به داغی ماندگار و فراموش نشدنی تبدیلش کرد.

مرگ هاله سحابی از این جهت حائز اهمیت است که مراسم خاکسپاری و عزاداری او به عرصهٔ نزاع مذهب و سیاست میان گروه‌های مختلف سیاسی تبدیل شد. خوانش مجدد حوادثی که پس از مرگ هاله سحابی اتفاق افتاد و نیز واکنش‌های متفاوت به مرگ وی، وجوه متعددی از نزاع سیاسی-مذهبی موجود را آشکار کرد که در این نوشتار به طور خلاصه به آن‌ها اشاره خواهم کرد.

مرگ هاله سحابی از دو جهت اتفاق بزرگ و مهمی بود.

از یک سو واکنش نیروهای طرفدار حاکمیت حکایت از این داشت که قدرت حاکم، حاضر است برای ماندن در قدرت، به زیر پا گذاشتن احکام دینی‌ای که در حرف، باور و اجرای آن‌ها را ضروری می‌داند و اتفاقا در مناسک مرگ ایرانی هم حضور پررنگی دارند تن بدهد.

بر اساس سنت اسلامی تدفین در شب وقتی جایز است که موجب ازبین رفتن هیچ حقی ازحقوق میت نگردد. ولی اگر تدفین در شب موجب‌ گردد که حقی ازمیت ضایع شود یا نتوانند بر وی نماز بخوانند و یا تدفین به صورت صحیح و شایسته انجام نگیرد، درآن صورت‌، از نظر شرع تدفین شبانه جایز نیست و مکروه است. مسلم روایت‌ کرده است‌ که‌: «‌روزی پیامبر صلی‌الله‌علیه و سلم در خطبه‌ای از یکی از یاران خود یاد نمود که مرده بود و به‌ صورت صحیح و کامل تکفین نشده بود و در شب تدفین شده بود، لذا منع‌ کرد از اینکه‌ کسی را در شب تدفین کنند مگر اینکه ضرورت چنان اقتضاکند.» نیروهای امنیتی حاکمیت ظاهرا در دفن شبانه هاله سحابی «ضرورتی» احساس کردند و آن ضرورت چیزی نبود جز ترس از این‌که مراسم خاکسپاری او به محفل دیگری برای طرح دعواهای سیاسی تبدیل شود و به همین دلیل تصمیم گرفتند به جای پیروی از سنت پیامبر و ائمه شیعه، حق عزاداری و تدفین به شیوهٔ معمول ا را از خانوادهٔ داغ‌دیده سحابی دریغ کردند. هاله سحابی بدون مراسم معمول خاکسپاری در ایران که از صبح تا ظهر و در گورستان مرکزی شهر و با حضور اقوام و آشنایان فرد درگذشته برگزار می‌شود و نیز شبانه در لواسان به خاک سپرده شد.

از سوی دیگر در فاصله کوتاهی بعد از مرگ هاله سحابی شاهد واکنش‌های گسترده‌ای با ادبیات مذهبی از سوی جامعهٔ عزاداران بودیم.

حجم گسترده‌ای از عزاداران به یک «شبیه‌سازی مذهبی» دست زدند.

آن‌ها روایت شیعی از مرگ دختر پیامبر را بار دیگر در خاطره‌ جمعیت عزادار زنده کردند. استفاده از این نوع ادبیات فارغ از اعتقادات مذهبی می‌تواند به عنوان ابزاری برای بازتصاحب میراث مذهبی نظام ایدئولوژی حاکم و نامشروع‌سازی آن تعبیر شود. همچنین در نظر عده‌ای از جامعه‌شناسان این وجه دینی مناسک مرگ می‌تواند ناشی از نیاز مبرم جامعه زندگان به «بازسازی احساسات جمعی» به صورت «دوره‌ای» نیز باشد. جمعیت عزادار هاله سحابی با شبیه‌سازی داستان دو مرگ از یک سو در جهت تقویت و بازسازی هویت مذهبی‌ای که به زعم آن‌ها مدت‌هاست مصادره شده واکنش‌هایی از این دست از خود نشان دادند و از سوی دیگر مثل هر جامعهٔ عزادار دیگری، به عنوان «وظیفه» خود تلاش کردند به بهترین نحو ممکن عضو از دست‌رفتهٔ جامعه‌شان را تقدیس و تکریم کنند. ‌مقایسه او با یک شخصیت احترام‌برانگیز و «مقدس» مذهبی می‌توانست یکی از بهترین راه‌ها باشد. کاری که جماعت‌های مذهبی دیگر هم در طول تاریخ زیاد انجام داده‌اند.

اویاتار زروباول (۱۹۸۱) می‌گوید توجه هفتگی یا ماهانه و یا سالانه به یک سری وقایع که بخش مهمی از مناسک دینی ادیان مختلف است و نگه داشتن زمان برای تشخیص و تمایز امر قدسی از امر غیرقدسی در حقیقت به تقویت خاطرهٔ جمعی یک گروه اجتماعی کمک می‌رساند. جریان شبیه‌سازی ماجرای مرگ دختر پیامبر اسلام و دختر عزت‌الله سحابی نمونهٔ خوبی برای این حرف بود. پس از واقعهٔ مرگ هاله سحابی بار دیگر مرثیه مرگ یکی از شخصیت‌های تاریخی مذهب شیعه از هر زمزمه می‌شد.

اگر خوب نگاه کنیم می‌بینیم که تمامی عواملی که می‌توانند به لحاظ جامعه‌شناختی مرگ یک نفر را به یک «واقعهٔ اجتماعی» و «داغی» ماندگار تبدیل کنند در مرگ هاله سحابی حضور داشت.

اهمیت او به عنوان یکی از اعضای اثرگذار جامعهٔ خود (او سال‌ها فعال در عرصه حقوق زنان و اسلام‌شناسی بود)، نسبت فامیلی او با دو تن از سیاست‌مداران برجسته و محبوب ایرانی (یدالله سحابی و عزت‌الله سحابی)، زمان و همچنین «چگونگی» و «ناگهانی» بودن مرگ وی همگی در تبدیل این حادثه به یک فاجعه برای جماعت عزادار ایرانی نقش داشتند. به گمان جامعه‌شناسانی چون کِرل و کلایو سیل مرگ‌های ناگهانی و غیرمترقبه خسارت سنگینی برای جامعهٔ زنده به بار می‌آورند، به خصوص اگر آن مرگ ناگهانی، مرگ ناگهانی یک «دیگری مهم»، یک عضو اثر‌گذار و محبوب جامعهٔ انسانی باشد. 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی