عباس میلانی میگوید:«ایران امروز یک آتشفشان واقعی است که ممکن است هر لحظه فوران کند و جنبش سبز با خواست ایجاد تغییر در چارچوب قانون اساسی کنونی بعید است در صورت فوران بتواند نقش رهبری را ایفا کند.»
تهران بیرو در گفتوگویی با عباس میلانی، مدیر مطالعات ایران در دانشگاه استانفورد و نویسنده کتاب «افسانه شیطان بزرگ»، نظرات او را در باره جنبش سبز، خواستها و تغییرات آن و چشمانداز آینده این حرکت و نیز شرایط کنونی سیاسی ایران جویا شده است که متن آن در پی میآید:
پرسش: جنبش سبز مخالف دو سال پیش به طور خودانگیخته سربرآورد تا نتایج انتخابات ریاست جمهوری مجادله انگیز را به چالش بکشد. اکنون این جنبش در چه شرایطی بسر میبرد؟
میلانی: جنبش سبز در گذشته و در حال حاضر بخشی از جنبش دموکراتیک بزرگتر و پایدارتر است. ظهور آن تنها در جرقه غیرمنتظره انتخابات ریاستجمهوری مجادلهانگیز، خودانگیخته بود. برخی مشاهدهگران خیلی پیشتر از تظاهرات ماه ژوئن، انفجار یک جنبش دموکراتیک را پیشبینی کرده بودند. اما تعداد شرکتکنندگان و نظم تظاهرات که تا سه میلیون نفر هم در تهران برآورد شده است تعجب همگان را برانگیخت.
اینک که دو سال از آن حرکت میگذرد، ادعاهای جنبش سبز حتی بیشتر اعتبار یافته است. خود حکومت اعتبار انتخابات 2009 را زیر سوال میبرد و حدود صد عضو پارلمان ایران دادخواستی امضا کردهاند که از مسئولان میخواهد به اتهاماتی رسیدگی کنند که مبنی بر خرید نه میلیون رای با صرف هزینه میلیونها دلار از سوی محمود احمدینژاد و متحدانش است. ایران امروز یک آتشفشان واقعی است که ممکن است هر لحظه فوران کند. در عین حال جنبش سبز با خواست ایجاد تغییر در درون چارچوب قانون اساسی کنونی بعید است که در صورت فوران بتواند نقش رهبری را ایفا کند.
پرسش: خواستههای جنبش پس از دو سال چیست؟ آیا تغییری کرده است؟
میلانی: جنبش سبز در حال حاضر در حالت خواب زمستانی بسر میبرد و منتظر فرصت دیگری است تا حضور خود را نشان دهد. تنها خواستهای که توسط همه جناحهای جنبش سبز و جنبش بزرگتر دموکراتیک پذیرفته شده، آزادی همه زندانیان سیاسی به خصوص رهبران جنبش سبز است.
پرسش: آیا استراتژیها یا تاکتیکهای مخالفان از فوریه 2011 که زمان بازداشت خانگی دو رهبری بود که بیشتر مطرح بودند، یعنی مهدی کروبی و میرحسین موسوی، تغییری کرده است؟
میلانی: جنبش سبز در زمینه ایجاد بینشی استراتژیک که به اندازه کافی قوی و نمایانگر باشد دچار شکست شده است. این جنبش روی تاکتیکهایی تکیه کرد که عدم اثربخشی آنها اثبات شده از جمله انتظار برای گرفتن مجوز در تظاهرات خیابانی و نیز اعمال مبارزهطلبانه گاهبگاهی که در طی آن تظاهرکنندگان مسالمتجو باید با اوباش و عوامل امنیتی روبرو شوند. این شکست استراتژیک با نبود رهبری سلسله مراتبی و رواج شبکهای از رهبران درآمیخته است.
پرسش: آیا جنبش سبز با درنظرگرفتن بازداشتهای سران رهبری و هزاران نفر از حامیان آنها، هنوز هم ماندنی یا اثربخش هست؟ آیا این واقعبینانه است که فکر کنیم کروبی یا موسوی که هر دو نامزد انتخابات سال 2009 بودند خواهند توانست دوباره و بزودی جایگاه برجستهای بدست آورند. در صورتی که پاسخ خیر است، چه کسی احتمالا رهبری بزرگترین دسته مخالف سیاسی را در ایران بعهده میگیرد؟
میلانی: جنبش سبز و حرکت دموکراسی بزرگتر هیچ رهبر موثری که کار با او آغاز شود نداشت. موسوی و کروبی هر دو رهبران صوری بودند، ظروفی که خواستههای نوظهور جنبش دموکراتیک ایران را شکل دادند. هم ضعف و هم قدرت جنبش ناشی از طبیعت غیر ایدئولوژیک، غیر سلسله مراتبی، بدون خشونت و غیر خیالیبودن آن بوده است. این جنبش ریشه در خواستهای ساده برای حیثیت و کار دارد، فرصت زندگی در قرن بیست و یکم و بدون آزار مداوم دولتی.
برای ایران، به عنوان یک کشور، روزهای ظهور ناجی سیاسی در شکل و شمایل یک ژنرال، روحانی یا یک گروه سیاسی دیکتاتور پایان یافته است. دلیل پرشکنجه، طولانی و پیچیده اما غیر قابل اجتناب بودن راه حرکت به سوی دموکراسی مربوط به بیاعتمادی ریشهدار کنونی از ناجیهای قلابی است. اما بدون رهبری متمرکز نیز مدیریت تحولات، دشوار است.
پرسش: در ماه مه 2011 محمد خاتمی، رییسجمهور سابق، فراخوان یک گفتوگوی ملی در باره عفو را اعلام کرد. چگونه این سخنان خاتمی از سوی حکومت و مخالفان تعبیر شد؟ آیا او یا هر سیاستمدار مطرح قادر است بر شکاف سیاسی بزرگ موجود پل بزند؟
میلانی: سخنان محمد خاتمی با بیتفاوتی سرد دو طرف روبرو شد. طرفداران رهبری علی خامنه ای به رئیس جمهور سابق زخم زبان زدند چرا که او گفته بود مردم یا مخالفان بیعدالتی را تجربه کردهاند. مخالفان نیز آشکارا باور نداشتند که مردی که نیروهایش باعث ارعاب میلیونها نفر شده بخشیده شود. سخنان خاتمی بیشتر به عنوان یک تلاش دن کیشوتی برای نجات حکومت دیده شد.
پرسش: با توجه به این که محافظهکاران حکومت را قبضه کردهاند آیا امیدی میرود که اصلاحطلبان در انتخابات پارلمانی ماه مارس واقعا انتخاب شوند؟ و آن انتخابات چه معنایی برای متحدان و آینده احمدینژاد دارد؟
میلانی: اوضاع سیاسی ایران در حال حاضر دستخوش تحولاتی است. احمدینژاد در طی چند ماه گذشته جسورانه در برابر رهبری ایستاده است در حالی که نیروهای وفادار به رهبر نیز با همان جسارت کوشیدهاند منصوبان رییسجمهوری را منزوی، ضعیف و شرمسار کنند. آنها اینک احمدینژاد و هممسلکهای او را خط انحرافی مینامند و این به طور مسلم بزرگترین چالش در چند دهه حکومت اسلامی و قرنها در تاریخ شیعه محسوب میشود.
بنابه گفته خود حکومت بخشی از جنگ کنونی در باره انتخابات آینده است که گروه احمدینژاد امیدوار است آن را برباید. حملات پیاپی نیروهای وفادار به خامنه ای به احمدینژاد این پرسش را پیش میکشد که آیا رئیسجمهور تا انتخابات آینده در مقام خود باقی خواهد ماند یا نه. سایه جنبش سبز همچنان همراه حکومت باقی میماند، اگرچه مرگ زودرس آن گزارش میشود.